هدایت شده از علیرضا پناهیان
6.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 تنها شدم؛ چون ایمان ندارم به مهربانی تو!
#تصویری
@Panahian_ir
1_20560403
حجم:
5.99M
✨
🎙مداح: #سید_رضا_نریمانی
🔖 منم و هوای تو ، هوای قشنگترین دقیقه ها🔖
🌸 #ویژه_شب_جمعه
#شب_جمعه_هوایت_نکنم_میمیریم
➯ @azgonahtatobeh
خوشبختے✨ همان لحظہ 🍃اے است
ڪہ
احساس میڪنے خدا☝️در کنارت😍 حضور دارد
و تو به احترامش از گناه🍂 فاصلہ میگیرے!..😇🍃🌺
@azgonahtatobeh
هدایت شده از ☺️ J_A ☺️
1_20946683.mp3
زمان:
حجم:
3.36M
سخنرانی حاج آقا #علی_پناه
🔖 غرور، دام خطرناک شیطان 🔖
➡️ @azgonahtatobeh
باز هـم ما توبـہ🙏را بشڪستہ ایم🍂😞
باز لبهـایم پریشـان🗣 گـو شدنـد💥
شاعـر ✍چشـم و رخ و ابـرو شدنـد😟
ڪرده بودم توبه 🙏 امـا باز هـم 😣
ظـاهراً درگیر الا هـو شدنـد😪
فرصتے🌱 دیگـر نمانـده تا سحـر🌌
باز بایـد نیـت تڪبیـر ڪرد✊👌
فرصـت🍃 ما ایـن دو روز زندگـے اسـت🌸
زندگے یڪ امتحـان📝 بندگے اسـت🌿🌺
عهـدها🙏بستیـم وبشڪستیـم👐، حیـف🤒
حاصـل ایـن عهـدها 🙏، شرمندگے اسـت😓
گـاه👈 بایـد درمسیـر زندگے🌱🌿
با شجاعـت 💪، نیـت تغییـر ڪرد😊😇
➡️ @azgonahtatobeh
#گاهی_یک_تلنگر_کافیست 😊
#داستان
چوپانی عادت داشت تا در یک مکان معین زیر یک درخت بنشیند و گله گوسفندان را برای چرا در اطراف آنجا نگه دارد.
زیر درخت سه قطعه سنگ بود که چوپان همیشه از آنها برای آتش درست کردن استفاده میکرد و برای خود چای آماده میکرد.
هر بار که او آتشی میان سنگها میافروخت متوجه میشد که یکی از سنگها مادامی که آتش روشن است سرد است اما دلیل آن را نمیدانست.
چند بار سعی کرد با عوض کردن جای سنگها چیزی دستگیرش شود اما همچنان در هر جایی که سنگ را قرار میداد سرد بود تا اینکه یک روز وسوسه شد تا از راز این سنگ آگاه شود.
تیشهای با خود برد و سنگ را به دو نیم کرد. آه از نهادش بر آمد.
میان سنگ موجودی بسیار ریز مانند کرم زندگی میکرد.
رو به آسمان کرد و خداوند را در حالی که اشک صورتش را پوشانده بود شکر کرد و گفت:
«خدایا، ای مهربان، تو که برای کِرمی این چنین میاندیشی و به فکر آرامش او هستی پس ببین برای من چه کردهای و من هیچگاه سنگ وجودم را نشکستم تا مهر تو را به خود ببینم.»
@azgonahtatobeh
🔴یک چند روزی بود خدمت اعضا نبودم
با دوستان رفته بودیم اردو جهادی
در چندین روستا
✅و این چند روز دوتا ادمین بزرگوار کانال در خدمت شما بودن
بعد که اومدم متوجه پیام یکی از اعضایی شدم که قول داده بود رابطه با پسری که فکر می کرد براش آرامش میاره رو ترک کنه👌
و منم خوشحال شده بودم هرچند ته دلم می گفتم ایشون هنوز از عمق دلش راضی به ترک نیست و خلاصه
امروز پیامشو دریافت کردم که طی یک قرار ملاقاتی که با پسره گذاشته
کاری که نباید میشد، شد
و ایشون دیگه دختر نیستن😔😔😔
واسه لذت نیم ساعته
آرامش چند ده ساله گرفته شد
و اون پسر هم رفت دنبال کار خودش
و این دخترم موند با نقصی در بدن
و کوله باری از غم و افسردگی
اینم نتیجه بارها تذکرات ما
که بعضی از دختران همچنان نشستن و میگن باقریان واسه خودش صحبت میکنه😊
امیدوارم که از شر شیطان خبیث
و هوای نفس
آزاد شیم
http://eitaa.com/joinchat/1538392064C394b6f57fa
sapp.ir/azgonahtatobeh