مادر مدام به ساعت روی دیوار نگاه میکرد.
پسر نوجوانش هنوز نمازش را نخوانده بود.
سـرش تو موبایــل اش بود و از دنیـــا فارغ!
_علی! پنج دقیقه مونده به غروب آفتـــاب!
علی نگاهی به ساعت کرد و از جا بلنــد شد.
نمازش را که خواند، پدرش با لبخنـــد گفت:
«علی آقا! حالا گنجــــشک قربونی کــردی یا
شتر؟!»
علی با تعجب پدرش را نگاه کرد.
_یعنی چی بابا؟!
پدر گفت: «بیا بشین تا بهت بــگم. آیــــت الله
حق شناس یه جمله ای دارن. میفرمودن که
اول وقت که #نمـاز بخونی شتر🐪 قربـــانی
کرده ای، اما آخر وقت فقط یک گنجشک🐤
حالا ببین دوســـت داری شتر قربانی کنی یا
گنجشک؟!»
https://eitaa.com/azhameejaa
نمازخون تو دل اروپا هم باشه نمازشو سرِوقت میخونه!
اینجا قلعه تاریخی مونجویک بارسلون اسپانیاست :)
#نماز😍
https://eitaa.com/azhameejaa