هدایت شده از طلوع
📚#قطعنـامـــۀ_598 و شعـــار"#جنـگ_جنگ_تـاپیـــروزی"
همچنان از همه جا شعار «جنگ جنگ تا پیروزی» شنیده و دو روز قبل از ۲۷ تیر ۱۳۶۷ هم از تلویزیون گزارشی پخش شد دربارۀ چرایی تن ندادن به صلح.
در نماز جمعه هم حاج محمود مرتضاییفر نمازگزاران را به شعار برای ادامه جنگ تا سقوط صدام حسین دعوت کرد اما تنها ۴۸ ساعت بعد و در نیمروز یکشنبه ۲۷ تیر ۱۳۶۷ محمدرضا حیاتی گویندۀ اخبار رادیو در ساعت ۱۴ این خبر را خواند: «جمهوری اسلامی ایران، قطعنامۀ ۵۹۸ شورای امنیت سازمان ملل درباره آتشبس در جنگ عراق با ایران را پذیرفت».
این پذیرش به معنی ختم جنگی بود که دو ماه دیگر ۸ ساله میشد. قطعنامه ۵۹۸ یک سال قبل صادر شده بود و اگرچه ایران به شدت و حِدت قبل آن را مردود ندانست ولی هنوز نپذیرفته بود و همچنان بر اعلام و تنبیه متجاوز و یایان جنگ با سقوط صدام حسین و حزب بعث عراق تاکید داشت. آرزویی که هنگام قبول قطعنامه برآورده نشد و شگفتا که ۱۵ سال بعد آمریکا صدام حسین را برانداخت.
خبر هیچ تناسبی با سیاستهای اعلامی نداشت اما واقعیت داشت و گویندۀ اخبار یک بار به صراحت گفت این شیرینترین خبری بوده که طی ۳۰ سال از صدا و سیما خوانده حال آن که در ادبیات رسمی از قبول قطعنامه ۵۹۸ و تن دادن به آتش بس نه با صفت شیرین که با لفظ تلخ و به مثابۀ «نوشیدن جام زهر» یاد میشود. تعبیری که امام خمینی به کار برد تا مسؤولیت پایان جنگ را به رغم سالها شعار «جنگ جنگ تا پیروزی» و «جنگ جنگ تا رفع فتنه در جهان» شخصا برعهده بگیرد و اجازه ندهد این بحث درگیرد که آیا کسی جام زهر و صلح را به امام تحمیل کرده است؟
با این حال نوآمدگان سیاست که به مرور دست بالا را پیدا کردند و در زمان جنگ یا متولد نشده یا در سن و سال جبهه نبودند برای کنار زدن هاشمی رفسنجانی او را به نوشاندن جام زهر متهم کردند. این در حالی است که امام خمینی دو کفه واقعیت و آرزو را سنجید و به نفع اولی رای داد.
محسن رضایی فرمانده وقت سپاه گفته است امام وقتی پذیرفتند به من وقت ملاقات ندادند و آقای هاشمی با من تماس گرفت و گفت در تأیید قبول قطعنامه مصاحبه کنم و من هم چنین کردم. (چند سال بعد در تلویزیون گفت: حسرت ساقط نکردن صدام در دل من مانده است. در همان مصاحبه که گفت بیشترین خدمات تاکتیکی به عراق را روسها ارایه میدادند).
محسن رضایی پس از آن باز تقاضای ملاقات میکند. این اصرار نشان میدهد میخواسته از زبان خود امام هم بشنود تا آرام بگیرد: «امام گفت نگران نباشید. بارها برای انجام کارهایی برنامهریزی کردهایم اما عملی نشده ولی خدای متعال ما را در جای دیگر موفق میکند. این امر در ذهن من بود و در لشکر ۲۷ گفتم شاید در آینده آمریکا بخواهد از سیستان و بلوچستان وارد شود و ما آمریکا را درسیستان سرکوب کنیم و به پیروزی بزرگی دست پیدا کنیم.»
البته همین سخن محسن رضایی نشان میدهد تصور او در جنگ مداخله مستقیم امریکا و رویارویی و پیروزی بوده و آن آرمان را بعد از جنگ جای دیگر میجسته است هر چند وقتی به اتفاق هاشمی رفسنجانی سالها بعد از جنگ به عراق سفر میکند و از کاخهای صدام دیدن میکنند و ارتش عراق در مقابل آنها سان میبینند باز به یاد سخن امام میافتد و آن تصور را کنار میگذارد و با واقعیت سرنگونی صدام به دست آمریکا رو به رو میشود.
هاشمی رفسنجانی جام زهری ننوشاند بلکه تقابل آرزو با واقعیت را به امام نشان داد و حتی در مقام جانشین وقت فرمانده کل قوا به رهبری انقلاب پیشنهاد کرد بگذارید من جنگ را تمام کنم و بعد مرا به خاطر آن محاکمه کنید.
در مستند «قدس ایران» از قول خانم ثقفی همسر امام نقل میشود که امام پاسخ میدهد «این کار دور از جوانمردی است و مسؤولیت آن را خود بر عهده میگیرم».
با این وصف تردیدی نیست که پازل پایان جنگ را هاشمی رفسنجانی چید. اما چگونه؟ با مقابل هم قرار دادن آرزوها با واقعیتها.
⭕️هنر هاشمی این بود که از محسن رضایی خواست سیاههای از نیازها برای پیروزی در جنگ را برای او بنویسد و او به گمان این که جانشین فرمانده کل قوا میخواهد تمام کشور را در خدمت جنگ قرار دهد و چه بسا دولت را هم نظامی کنند فهرست بلندبالایی نوشت و در اصطلاح عامیانه چربتر. مثلا به جای ۱۰۰ تانک هزار تانک یا تاکید بر توپهای ۱۵۵ میلیمتری که در مذاکرات با مکفارلین هم ایران خواسته بود.
هاشمی از موسوی نخستوزیر اما خواست گزارش واقعی اقتصادی را بنویسد تا مشخص شود کشور تا چه حد در مضیقه و تحت فشار است. نخستوزیر مورد اعتماد و حمایت همه جانبه امام هم چنین کرد و چون محرمانه بود گزارشی بدون ملاحظات معمول نوشت تا روشن شود دولت تا چه اندازه در تنگناست. گزارشی که در واقع نشان میداد فهرست مورد نیاز و رؤیاهای گزارش نظامی قابل تحقق نیست.
جانشین فرمانده کل قوا از سید محمد خاتمی معاون فرهنگی خود هم خواست گزارشی واقعی دربارۀ نیروی انسا