ابرم و دلتنگم و میبارم از درد فراق
در بیابان شب افتادم ندارم یک چراغ
باد، با خود میبرد یاد تو را بر شانهاش
من ولی اینجا شدم با خاطراتت هم اتاق
سینهای دارم که میسوزد درآغوش غمت
مثل کتری، تنگ آغوش پر از مهر اجاق
من جهان را داشتم در مشت خود با بودنت
با چه حکمی کردهای دیوانهات را نقرهداغ!؟
رفتن تو، حس ماندن، پای رفتن را گرفت
از من و حالا ندارم در هوایت اشتیاق
مردهام یا مرگ را در خواب میبینم بگو؟
هیچ کس دیگر نمیگیرد چرا از من سراغ!؟
#نرگس_زارع
❇️ @azhardarisokhan