eitaa logo
موسسه مادر و کودک ازهار
2.3هزار دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
680 ویدیو
11 فایل
"ازهار را از اُم الازهار(مادرشکوفه ها)لقب خانم حضرت زهرا(س) گرفته‌ایم👈 "ازهار محفلی برای رشد مادر و کودک پا به پای هم" در شهر شیراز،خیابان قصرالدشت .نبش کوچه ۲۲، خدمت‌رسانی میکنیم. @azhar_preschool : ادمین
مشاهده در ایتا
دانلود
بچه ها با حرکت از بین موانع به سمت آتش های نقاشی شده در دیوار رفتند و با آبپاش روی آتش رنگ پاشیدند.‌ (در این بازی نمادین کار با آبپاش فعالیت مناسبی برای تقویت عضلات ظریف دست کودکان می باشد). بعد هم با کمک مربی با شلنگ روی آتش های نقاشی شده آب پاشیدیم و شعر آتش نشان را خواندیم : من با شلنگ فیش فیش فیش آب می پاشم روی آتیش میرم به جنگ هر خطر هرجا که باشه دردسر زود میرسم با یک ماشین آژیر میگه کنار برین خودم یه قهرمانم چون که آتش نشانم https://eitaa.com/azharkid
به بچه هامون گفتید.. یکشنبه تولد چه عزیزی هست؟😍🥳🥳🤩🥳 مامانهاااای عزیز هر جا هستید خودتونو برای جشن تولد آقامون مهدی صاحب الزمان.عج.برسونیدااا😍😍 این جشن تولد خیلی خاصه😍😍 قبلش حتما باید بهمون اطلاع بدین که تشریف میارید در خدمتیم 😊👈@admin_azhar https://eitaa.com/azharkid
جشن تولد برای بچه ها در دو سانس برگزار می‌شود: ➖ساعت ۱۱ تا ۱۲ ➖ساعت ۱۳ الی ۱۴ ❤️میتوانید فقط در یک سانس شرکت کنید‌❤️ ➖ مادرها تشریف می‌برند کارگاه تربیت فرزند استاد طبیب زاده( بدون فرزند) ➖بچه های زیر ۷ سال تشریف می‌برند جشن تولد امام زمان.عج. ( بدون مادر) ➖بچه های بالای هفت سال تشریف می‌برند کافه مهدیار. (بدون مادر) ❤️ هر سه مکان کنار هم میباشد❤️ 📲جهت شرکت در برنامه‌ بایستی از قبل ثبت نام انجام شود‌: @admin_azhar https://eitaa.com/azharkid
مهربانوهای عزیز در بازارچه مهربانووو منتظرتونیم 😍 وعده‌ی ما: یکشنبه ششم اسفندماه از ساعت ۱۰ صبح الی ۱۸... کانون پرورش فکری کودکان ، اول بیست متری امام خمینی. https://nshn.ir/157bgVcA_FsKcY https://eitaa.com/azharkid
24.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عشق به اهل بیت علیه السلام ریشه دارترین ، محبتی است که در قلب ما شیعیان شعله می کشد. نسل به نسل ، مادران ما ، شیر خود را با عشق به اهل بیت آمیخته اند و درونِ وجودی ما را با این عشق آبیاری کرده اند. نام زهرا(س) از خرد سالی، پر طنین ترین نامی است، که در گوش ما زمزمه می شود و مال و دارایی و خانواده و آبروی ما از کودکی نزد این بانوی بی بدیل جهانیان. میباشد... . https://eitaa.com/azharkid •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
از کودکی با عشق و دعای مادرم زهرا(س)قد کشیده ام... ویژه برنامه دانه های بهشتی در هیئت کودک _اجرای نمایش دانه های بهشتی _مداحی کودکانه _سخنرانی کودکانه _دانه کردن انار _درست کردن تسبیح اناری _آماده سازی شام هیئت https://eitaa.com/azharkid •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
متن نمایش دانه های بهشتی تقدیم شما پرپری خم شد روی گل رز. نازش کرد و گفت:"چرا امروز خوشحال نیستی گل قشنگم؟! بوی عطرت مثل هر روز نیست. معلومه از یه چیزی ناراحتی" آب پاش رو برداشت و گفت:"من که آب بهت دادم. " نگاه کرد به خورشید و گفت:" خورشیدم که مثل هر روز داره میتابه. پس چی شده؟" یکدفعه بوی عطر پیچید توی هوا. پرپری با خودش گفت:"این دیگه چه عطریه؟ از عطر گل من هزار بار بیشتره." دو تا از دوستاش گل پری و گل زری از راه رسیدن. سراشون پایین بود و ناراحت بودن. پرپری سلام کرد و رفت به طرفشون. دست کشید روی بالهاشون و دستشو بو کرد. نفس عمیقی کشید و گفت:"وااااای چه بوی عطری. مگه کجا بودین؟ انگار تو بهشت بودین، آره؟ " گل زری گفت:"خونه ی حضرت زهرا بودیم." پرپری پرسید:" دختر پیامبرمون؟ همون خانم مهربونی که وقتی میخنده همه ی گلهای دنیا میخندن و بوی عطرشون پخش میشه همه جا؟" گل پری با خوشحالی جواب داد:"آره، آره. همون که شب عروسی لباس عروس قشنگشو داد به فقیر." گل زری بلند گفت:" همسر امام علی که با یک دست در قلعه ی خیبر رو کند و یهودیا رو فراری داد." گل پری آهی کشید و ناراحت گفت:"ولی حضرت زهرا مریض شده" پرپری گفت:"آهان. حالا فهمیدم چرا امروز گلم بوی عطر نمیده. گل منم غصه دار شده" گل زری ادامه داد:"حضرت زهرا دلش انار میخواد. انار برا مریضیش خوبه" پرپری داد زد:"خب بریم انار پیدا کنیم. بیاین بریم" گل پری گفت:"انار دیگه گیر نمیاد. ما همه ی باغای شهر رو گشتیم" گل زری گفت:"حضرت علی میخوان برن بازار شاید یکی پیدا کنن" پرپری داد زد:"بیاین بریم پیش امام علی. شاید بتونیم‌کمکش کنیم." گل پری با خوشحالی گفت:"باشه بریم". بعد دوباره سرش رو انداخت پایین و آروم گفت:" ولی من که نمیدونم امام علی از کدوم طرف رفته." پرپری جواب داد:"اصلا ناراحت نباش. ببین بوی عطر نفس امام علی از کدوم طرف میاد. بریم همونجا" گل زری خوشحال شد و داد زد:"آفرین پرپری." بعد نفس عمیقی کشید و اشاره کرد به کوچه ی سمت راست و گفت:"از اینجا رفته. از این طرف" هر سه تاشون خوشحال پر زدن و رفتن تو کوچه. آخر کوچه یک مرد وایساده بود داشت نجاری می‌کرد. پرپری رفت جلو و گفت:" آقا شما امام علی رو ندیدی؟" مرد سرش رو بالا آورد و گفت:"امام رو چند دقیقه قبل دیدمش. میخواست انار بخره. رفت پیش شمعون. اون فقط انار داره" گل زری گفت:"بریم تا دیر نشده" پر زدن و رفتن پیش شمعون. شمعون داشت حساب و کتاب میکرد. گل پری جلو رفت و پرسید:" سلام. امام علی اینجا هستن؟" شمعون سرش رو بالا آورد و گفت:"نه بچه جون. چند دقیقه قبل اومدن اینجا. انار میخواستن. من نداشتم. فقط یکی خانمم داشت. که برا ودش بود. اونو داد به امام علی. امامم گفت چون انار خودتو دادی کلی پول بهش داد. " اشاره کرد به راه روبرو و گفت:"از اینطرف رفتن" پرپری خوشحال گفت:"آخ جون. پس انار گرفتن. بریم بچه ها" بعد رفتن سمتی که شمعون نشان داده بود. وسط راه مرد فقیر و نابینایی دیدن که داشت انار میخورد. گل پری جلو رفت. سلام کرد و پرسید:"شما امام علی رو ندیدی،؟" مرد فقیر انار رو گاز زد و گفت:"به به چه اناری. اینو امام علی بهم داد" با پشت دست دور دهانش رو تمیز کرد و گفت:" به من که رسی وایساد. سلام کرد و گفت:"چه کاری برات انجام بدم؟" منم گفتم:"انار میل دارم. "امام علی اول نصف یه انار رو دادن به من" منم گفتم: "همه ی انار رو بدین. شاید خوب شدم امام علی هم همه ی انار رو داد بهم" بعد دوباره مشغول خوردن انار شد. پروانه ها ناراحت شروع کردن با هم حرف زدن. گل پری گفت:"دیگه انار نیست." گل زری گفت:"آخ آخ. نیست دیگه" گل زری گفت:"بریم خونه ی حضرت زهرا. کمک کنیم حالش زودتر خوب شه" رفتن سمت خونه ی حضرت زهرا. دم در فضه رو دیدن که داشت جارو میزد. سلام کردن و گفتن:" فضه جان، شما دوست و شاگرد حضرت زهرایی. حالشون چطوره؟" فضه جارو رو گذاشت کنار دیوار و گفت:" بهترن. وقتی حضرت علی رفتن براشون انار بخرن، یه مرد در زد و یک سینی پر انار آورد. امام علی که برگشتن خونه اولش ناراحت بودن که انار نیاوردن. ولی وقتی انارهای سینی رو دیدن خیلی خوشحال شدن. گفتن خدا انارهارو از بهشت فرستاده. حضرت زهرا بهتر شدن" پروانه ها خوشحال جیغ و هورا کشیدن." فضه گفت:"بچه ها آرومتر. حضرت زهرا تازه خوابیدن" پروانه ها رفتن سراغ گل پرپری. پرپری جلو رفت و گل رو بویید. با خوشحالی داد زد:" بچه ها بیاین. گلم دوباره بوی عطر میده. ببینید. وقتی حضرت زهرا خوشحال میشه همه ی گلهای دنیا خوشحال میشن" https://eitaa.com/azharkid •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
گزارش دومین هفته‌ی کلاسهای من و مامانم کودکان جداگانه مادران جداگانه با موضوع شناخت احساسات گل و گلدونه بچه ها از طریق بازی با احساسات مختلف و ابراز آن احساس به خوبی آشنا شدند https://eitaa.com/azharkid •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
♦السلام علیکِ یا اُم الاَزهار یا فاطمه الزهرا(س) 🌿مادر شکوفه ها، مادر گل ها، ای شکافندة نورانی🔅 https://eitaa.com/azharkid
گوشه ایی از سومین هفته‌ی ترم آذرماه در کلاسهای یکی بود یکی نبود👈 طرح کتابخوانی به همراه ساخت شخصیت‌های اصلی کتاب انواع بازی‌های👈 حسی،لمسی_حرکتی_مهارتی https://eitaa.com/azharkid
تعدادی از مادران به نمایندگی مابقی مادران عزیز.... در ترم آذرماه ان‌شالله توفیق خدمت گذاری برای ما خالصانه، باکیفیت، همیشگی باشد. ممنونیم از همراهی شما عزیزان و به دعا و همراهی و حمایت شما خوبان جهت ادامه‌ی مسیر نیازمندیم.❤️ https://eitaa.com/azharkid