eitaa logo
💚عزیزم حسین💚
3هزار دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
5.3هزار ویدیو
123 فایل
ا ﷽ ا تکثیرکانال تکثیرعشق ناب 💚 تمام ذرات وجودم عشق ناب فاطمی است والحمدلله فاطمه ای که هستی اش هست به ماسوا دهد رزق اگرکه میدهد به یمن اوخدا دهد ای عشق سربلندکه برنیزه میروی از حلقه کمندتو راه گریز نیست کانال دیگر: @yaraliagham @qalalsadegh135
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحيم شاعر: ▶️ کنار زد چو سپیده سیاهی شب را گرفت مهرِدل افروزِمهر، کوکب را نوشت دست قضا، حُسن حُسن مطلب را به روی دست ملائک چو دید زینب را فرشته ها همه بر هم نوید می دادند ملائکه خبر از صبح عید می دادند به کوچه کوچه ی دل، نور، جلوه ها می کرد برای دیدن گل، اشک، کوچه وا می کرد زمین به سینه ی مستش، خدا خدا می کرد خدا به گفتن یا زینب اکتفا می کرد رسیده آنکه به والله عصمت الله است کسی که کوه حیا در برابرش کاه است @hosenih بیا که درک شود لذت حضور حسین بیا که با تو شود جُفت، بزم جور حسین بجوش در خُم اشک و بگیر شور حسین بخند تا بِرُبایی دل صبور حسین " کرشمه ای کن و بازار ساحری بشکن به غمزه رونق ناموس سامری بشکن" تو کوه صبر و وقاری و همتی زینب تو معدن کرم و روح رحمتی زینب تو گوهر شرف و بحر عصمتی زینب تو لحظه لحظه طلوع قیامتی زینب بزن شرر به دل دشمنت به یکباره بخوان یکی دو خطابه میان گهواره خطابه های تو از حرف مهتران، خوشتر شمیم عطر تو از سدره ی جنان، خوشتر به راه عشق تو مُردن، ز نقد جان، خوشتر دمشق توست ز جنات عرشیان خوشتر توقعات گداهای سفره ات بالاست وصال کرببلا بی دمشق بی معناست تو یادگار علی؛ سینه سوز فاطمه ای به علم عالم امکان تویی که عالمه ای به صبر و حلم رقیه تویی که خاتمه ای ای اوج عشق حسین، عشق شاه علقمه ای فرات خون شده هر چشم کربلای حسین چراکه جای تو خالی است بین آن حرمین چه سنگها که شکستند در پی قدمت چه داغها که نشستند بر دل المت چه اشکها که روان شد ز شوره زار غمت چه ناله ها که فروریخت در شب حرمت نشسته در دل خون، پاره ی مفاتیحت و ریخت روی زمین دانه های تسبیحت @hosenih چو تیغ ها به گلوگاه زخم، رو کردند ز خون پاک حسینت همه وضو کردند غبارها، تن مجروح را رفو کردند هزار بوسه به جای تو بر گلو کردند نگینِ روشنِ انگشتر تو را بردند به روی ناقه عریان تو را کجا بردند سری بلند شد از نی، تو را نظاره گرفت دمی که سنگ حرامی تو را اشاره گرفت شکست تا که برای تو راه چاره گرفت برات با لب خونبار، استخاره گرفت اگرچه بر سر نیزه حسین اقامت کرد اراده کرد اگر هر کجا، قیامت کرد ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم شاعر: ▶️ کار اشک است اگر از مژه ها افتادن کار عشق است به پای تو زپا افتادن دست تقدیر، مرا سوی نگاهت انداخت پس مهم است همین حرف...کجا افتادن @hosenih می شود عکس‌ تو تکثیر، در آن دل که شکست می کند خُرد اگر آینه را افتادن از انا الحق شده معلوم چه حالی دارد به هواداری تو، سر به هوا افتادن میشود مثل غباری سر راهت برخاست میشود رفت به معراج تو با افتادن می برد آخر رویای تعبد ما را با دو زانو به قدمهای شما افتادن تا نخ چادر تو می برد از فرش به عرش چه نیازی به طلا دست گدا افتادن چرخ این چرخ به امید خودت می چرخد پس بعید است بیفتد به صدا افتادن با صدای تو شنیدیم در افلاک؛ "حسین" وقت تسبیح شد و یاد خدا افتادن کاشکی هرچه اگر هست به جانم برسد -دور از جان تو؛ در هول و ولا افتادن- بر بلندی ..ته گودال..میان آتش.. آه بر سر زدم از این دوسه جا افتادن دست عباس مگر سایه ی چشم تو نبود راغبت کرده چه دستی به جدا افتادن گذرم خورده به جایی که نباید زینب از به نی رفتن سر پیش تو... تا افتادن @hosenih *** مثل آوار بریزد سرشان دیواری که بنا می شود از سنگ بنا افتادن دیدن عکس ضریحی که ندارد زائر بدتر است از سفر کرببلا افتادن ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم شاعر: ▶️ دستی میان زندگی ام سایه گستر است این دست ، دستِ مادریِ دخت کوثر است مهر و محبتش ز ازل داده اَم خدا این مهر با محبت ارباب یکسر است @hosenih او باب رحمت است به عشاقِ اهلبیت در آسمانِ قافله ی عشق ، اختر است نور علی و فاطمه شد حاصلش چنین : زینب گلی ز گلشنِ بابا و مادر است آن باونیی که عالمه ی بی معلمه ست شاگردِ حق ، عقیله ی آل پیمبر است چون او زنی در عالم خلقت نیامده والله مثل شیر خدا مرد پرور است بارِ ولای آل علی روی دوش او یعنی که با امام زمانش برابر است از انبیاء یکسره ، تا جمع اولیاء مدیونِ زینبند که او دادگستر است هر چند مجتباست برادر بزرگ او اما حسن رهینِ مددهای خواهر است عباس اگر امیدِ حرم بود ، بی گمان امّید او به زینب کبرای اطهر است مبعوث شد چنین به رسالت به کربلا بعد از حسین ، واقعه را او پیمبر است تنها نه او امید دل پنج تن ، که خود در کربلا امید دل شش برادر است اصلاً بدون حضرت او کربلا نبود با او فقط قیام برادر میسر است شاهی که سی هزار حریفش نمی شوند علت همینکه زینب او چند لشکر است زینب زنی که اهلِ امامت به ماسواست یعنی که در ولایتِ عظما چو حیدر است تنها علی ندیده نَود زخم ، در اُحد زینب میان معرکه مولای دیگر است بانوی بانوان دو عالم که فاطمه ست فرمود : زینب آیتِ عظمای محشر است از کودکی است واله و سرگشته ی حسین دنباله ی حسین در عالم ، سراسر است تا چشم او بروی برادر فتاد ، گفت : ای اشنا ، فدای تو جانم ، مکرر است جبریل نامِ نامیِ او را ز سوی حق آورد و گفت : بانیِ این نام داور است زینب نه زِینِ اَب ، که به تاکید جدّ خود تاجِ سر تمام عوالم مقدّر است از احترام واجب او گفته مصطفی سِرِ خدا چو فاطمه ، این ناز دختر است همتای بی بدیل حسین است زینبم آئینه ی تمام نمای برادر است  زینب فقط ، برادر خود را نه خواهر است والله بر برادر خود عینِ مادر است اکسیر اعظم است نگاه مبارکش یعنی اسیر خصم نه ، مجذوب رهبر است در زیر کعب نی ، به قیامش ادامه داد هرگز نگفت قلبم از این غم مکدّر است در راه حق ، اسارت و زندان به نزد او زیباییِ تمام،،،عجب عشق باور است! چشم از امام خویش دمی بر نداشته با اینکه دید ، بر سرِ نی سایه ی سر است وقتی که دست ، زیر تن پاره پاره بُرد گفت این قلیل هدیه ی ما نزد داور است ناقه سوارِ کوفه و شام آخرِ حیاست خود الگوی حجاب ، ولی پاره معجر است یک ذره زیرِ کوهِ بلا ، کم نیاوَرَد از بسکه او مقاوم و از بس دلاور است شد قهرمانِ صبر به اوج اسیری اَش یعنی اسارتش به شهادت برابر است تسلیم در برابرِ امرِ خدای خویش در مکتبش ، رضای خدا درسِ آخر است در بندگی تک است مقام اطاعتش چون مادرش کنیز خداوند اکبر است @hosenih حتی به او دعای فرج میشود مُجاب یعنی برای منتقمِ خویش یاور است  امر فرج ، به موی پریشان زینب است رمز ظهور ، شام غریبان زینب است ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
|⇦•چه بانویِ علمداری.. زیبا تقدیم به عقیلۀ بنی هاشم حضرت زینب سلام الله علیها اجرا شده سال ۹۸ _ حاج مهدی سلحشور•✾• ∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞ چه بانویِ علمداری چه عزتی و چه وقاری چه بانویِ علمداری اومده با جذبۀ کراری چه بانویِ علمداری چه گام های استوارُ چه غیرتی و اقتداری وفا زینبِ .. وارثِ پرچم لافتی زینبِ جبل الصبرِ مرتضی زینبِ به خدا ناموسِ خدا زینبِ ماهِ نام آورِ کربلا زینبِ .. مراد زینبِ .. اون که عشقُ تو دلم نهاد زینبِ اون که عزت رو به شیعه داد زینبِ ان که اسمش با حسین میاد زینبِ کاف و حا و یا و عین و صاد زینبِ .. بگو عشقت دلِ مارو دریابه نورِ پاکت به دلِ ما می تابه همه میگن که علم یا زینب رویِ دوشِ صحابۀ اربابِ « عالمۀ آل عبا زینبِ نائبۀ شیرِ خدا زینبِ » تو هستیِ اباالفضلی صاحبِ اختیارِ عشقی تو هستیِ اباالفضلی تمام افتخار عشقی تو هستیِ اباالفضلی تو زندگی و یارِ عشقی یار و طلایه دارِ عشقی صبور زینبِ .. برا شیعه مایۀ غرور زینبِ همه قاموسِ شعور و شور زینبِ همه ظلمتند و غرقِ نور زینبِ ذکرِمهدی تو روزِ ظهور زینبِ کرم زینبِ .. به خدا که نقش رو علم زینب رو زبونِ مرتضی قسم زینبِ زیر و رو کنندۀ ستم زینبِ ذکرِ هر مدافعِ حرم زینبِ « عالمۀ آل عبا زینبِ نائبۀ شیرِ خدا زینبِ » ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net ✓اینستاگرام↶ http://instagram.com/babolharam__net
بسم الله الرحمن الرحيم شاعر: ▶️ می‌نویسم که والضُحیٰ زینب عصمت اللهِ کبریا زینب جمعِ اَسماء و اِسمها زینب ربنا بعدِ ربنا زینب می‌نویسم پس از خدا زینب نامِ او تا که بر زبان اُفتاد کوه برخاست آسمان اُفتاد عَلَم از شانه یِ یَلان اُفتاد سرِ ما هم بر آستان اُفتاد می نویسم که اِنَما... زینب @hosenih پنج تَن حَبلِ محکم آوردند نامِ او را که با هم آوردند به زبان اسمِ اعظم آوردند واژه ها بعد از آن کم آوردند همه گفتند یک صدا زینب مرتضیٰ بعد از این دو کوثر داشت فاطمه بعد از این دو حیدر داشت کعبه این دفعه هم تَرَک برداشت شورِ نامِ حسین بر سر داشت زینتِ نامِ مرتضیٰ زینب کعبه‌یِ احترام‌ها آمد قبله‌گاهِ پیام‌ها آمد به قدومش سلام‌ها آمد عمه جانِ امام‌ها آمد عمه جانِ امام ها زینب دستِ جَدِّ مطهرش دادند و لوای پیمبرش دادند شیر شد شیرِ مادرش دادند خوش به حالش که خواهرش دادند خوش به حالِ حسین با زینب کیست مرد آفرینِ بنیان کن کیست مرد آفرین ولیکن زن در مقاماتِ او فقط ماندن این جهان لال و آن جهان اَلکَن مانده وصفش در ابتدا زینب چادرش را اگر تکان بدهد شور بر هفت آسمان بدهد راه را تا خدا نشان بدهد باید احمد چنین اذان بدهد اَشهدُاَنتَ مِن کسا زینب حرفِ تعظیم اوست بسم‌اله وقتِ تکریم اوست بسم‌اله زان که تقدیم اوست بسم‌اله عشق تسلیم اوست بسم‌اله حا و سین ، یا و نون ما زینب سر بلندیِ دل زِ دولت اوست کربلا هم رَهینِ همت اوست گردنش زیرِ بارِ منت اوست همه عالم گواهِ عصمت اوست "شمعِ ساداتِ نینوا زینب به علی رفته و علی شده است سر و پایش سینجلی شده است جلوه‌ی چارده ولی شده است به بلاهایِ حق بلی شده است یک تنه رفته تا کجا زینب مریمی در حجابی از نور است یا که موسیٰ به وادیِ طور است یک زن اما به حق سلحشور است چقدر از مدارِ ما دور است که خدا گفته مرحبا زینب بالِ جبریل خاکِ مرکبِ اوست دو سه نهج البلاغه بر لبِ اوست آسمان گرمِ نورِ هر شبِ اوست و ابالفضل هم مؤدبِ اوست حضرتِ هیبت و حیا زینب همه عالم در استجابش بود هیبتش حاله‌ی حجابش بود یک عشیره در التهابش بود و علمدار  خود رکابش بود دارد این گونه کبریا زینب مثلِ سرخیِ کوه پنهان است گرد باد است مثل کوران است یک تَن اما هزار طوفان است شاهدم شام شامِ ویران است مثلِ زهراست سر به پا زینب تازه جِلوه نکرده با نامش کرده دستِ حسین آرامش وَرنَه چون خاک می‌کند گامش کوفه را با همه بَرو بامش گفت حیدر که لافتا...زینب می‌رود در مقابلش حیدر دو برادر کنارِ این خواهر پشتِ سر کوهِ شرم ، آب آور تا رَوَد شب زیارتِ مادر شب و این احترامها زینب @hosenih مثلِ آئینه هست پیشِ حسین و حسین آمده ست پیشِ حسین چشمها را که بست پیشِ حسین همه دلها شکست پیشِ حسین رفت آن شب به کربلا زینب آنهمه احترام را می‌دید کوچه و سنگ و بام را می‌دید کوچه و ازدحام را می‌دید اشکهایِ امام را می‌دید چادرش زیرِ دست و پا زینب ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم شاعر: ▶️ آتشم آتشی از سمت سحر شعله‌ام شعله‌‌ای از شمس و قمر هوهویَم هوهویِ یک تیغِ دوسَر نعره‌ام نعره‌ای از عمقِ جگر "ها علی بشر کَیفَ بشر که بشر می‌شود اینگونه مگر؟* مثل یک قایقِ طوفان زده‌ام مثل یک شیشه‌ی باران زده‌ام مثل یک دست به دامان زده‌ام که خوش این فال به دیوان زده‌ام آمده جانِ علی جانِ نجف حضرتِ زینبِ سلطانِ نجف @hosenih به جلال و جبروتش سوگند به کمال و ملکوتش سوگند به قمات و به قنوتش سوگند به ثُبات و به ثبوتش سوگند نورِ ثارالَهِ زهرا و علیست باء بسم‌الله زهرا و علیست باز زهراست که مولا شده‌است یا علی هست که زهرا شده‌است چه در این قاب هویدا شده‌است که حسن غرقِ تماشا شده‌است جَبلُ الصَبرِ دو دونیا زینب سومین معنیِ زهرا زینب جلوه در جلوه تنزُل دارد نور در نور تسلسل دارد مصطفی در بغلش گُل دارد فاطمه هست ؛ تامل دارد روز اول به خدا گفت بَلا اِنَماالعِشق هوالکرببلا ذوالفقاری که دو دَم دارد اوست آنکه خود هفت حرم دارد اوست شاه دُختی که عَلَم دارد اوست آنکه از صبر قدم دارد اوست به عُلُوَش که تمام دین است نام زینب چقدر سنگین است زینبی هم قدمِ ثارالله زینبی با عَلَمِ ثارالله معنیِ محترمِ ثارالله در حجابِ حرم ثارالله "زینبی سایه به سایه با دوست سایه هم دورتر از او تا دوست" نَفَس او دو هَجا بود: حسین زینب اینگونه دوتا بود: حسین با حسینش همه‌جا بود: حسین هم حسن هم بخدا بود: حسین تاکه او هست سری خَم نشود سرِ مویی زِ علی کم نشود کیست او راویِ راه سه امام کیست او خطبه‌ی پولاد و پیام کیست او شیرِخدا در احرام کیست او معنیِ ویرانیِ شام کیست او بیرقِ غیرت باشد قسمِ حضرت حجت باشد شب که تا تربتِ مادر می‌رفت هر قدم با سه برادر می‌رفت پیشِ رو حضرت حیدر می‌رفت زود عباس جلوتر می‌رفت نور جز نور از این آیه ندید سایه‌اش را زنِ همسایه ندید @hosenih بارَش از کوه کمر می‌شکند داغش از مَرد سپر می‌شکند بال او از همه پَر می‌شکند زینب است او و مگر می‌شکند؟ رفت از کوفه جگر درآورد رفت از شام پدر درآورد کربلا دید پَرَش تیر کشید پایِ گودال سَرَش تیر کشید بی حسینش کمرش تیر کشید نیزه‌ای زد جگرش تیر کشید کربلا دید اسیرش کردند آه یکروزه چه پیرش کردند *سلیمان امیـنی تبریزی ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم شاعر: ▶️ کمانِ ابرویِ دلبر، شکار می خواهد ذبیح می طلبد جان نثار می خواهد مجال عرضه ی بی دست و پایی ما نیست شراب عشق علی کُهنه کار می خواهد @hosenih رسیده سائل و از او نگین طَلب کرده رسیده میثم تمار و دار می خواهد علی معلم تدریس «قاب قوسین» است فقیرِ کاهلی از او "انار" می خواهد!؟... شکوهِ پرچمِ ایوان طلای او از باد نوای هوهو ی بی اختیار می خواهد چه ظلم ها که بر او روزگار آورده چه صبر ها که از او روزگار می خواهد علی کسیست که مرحب مقابلش از ترس به تنگ آمده، راه فرار می خواهد نخواست دشمن او والی ولایت را نخواست آن چه که پروردگار می خواهد علیست نام خدا، در شناسنامه ی عشق مرا ببخش ، دلم گَه گُدار می خواهد... که جای کعبه به صحن نجف کنم سجده جنون بندگی ام ، سنگسار می خواهد قسم به لوح و قلم هر بلند بالایی ز خاک پای علی اعتبار می خواهد چهار فصل دلم را خدا به لطف علی بهار خواسته است و بهار می خواهد خیال خال علی خواب مَخمَلی را بُرد که این معادله، شب زنده دار می خواهد به کوه کندن فرهاد غبطه خواهم خورد که شهد عشق علی پشتکار می خواهد فقیر و خسته و درمانده و پریشانم! چه عاشقانه مرا زلف یار می خواهد تمام هستی خود را که باختم،گفتم: چه چیز دیگری از من قمار می خواهد؟!... اگر که پاسخ من را به تیغ هم بدهد ببوسم آن چه لب "ذوالفقار" می خواهد ادامه دادن این شعر کار شاعر نیست حِسان و حِمیَری و شهریار می خواهد @hosenih شبیه حضرت آدم همیشه عاشق او کنار صحن و سرایش مزار می خواهد دعای آخر عشاق او فقط فرج است ظهور صاحب مان ، انتظار می خواهد... ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم شاعر: ▶️ شب تولد زينب بلند شو مادر به جان دخترت امشب بلند شو مادر @hosenih شب تولد زينب دعاي مرگ مكن بياو خانه مهيا براي مرگ مكن شب تولد زينب بخند مادر جان دو پلك زخمي خود را مبند مادر جان شب تولد زينب نفس بكش مادر بيا ز دست اجل دست پس بكش مادر شب تولد من مثل شمع ميسوزي به جاي طفل به تابوت چشم مي دوزي فداي آنهمه احساس مادرانه تو شب تولد زينب كجاست شانه تو شب تولد من تير مي كشد پهلوت شب تولد من درد مي كند بازوت @hosenih شب تولد من دست من كفن دادي به جاي هديه به من كهنه پيرهن دادي ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحيم شاعر: ▶️ به دامان تو خواهم ریخت اشک التماسی را که تحویلش نمی‌گیرند جز تو عبد عاصی را به جز زینب کسی "زِینِ اَبی" مانند حیدر نیست ترازوها پذیرفتند این‌گونه قیاسی را @hosenih همیشه یاد زهرا با قنوتت زنده می‌گردید همیشه داشتی در جانمازت شاخه یاسی را تو آن آئینه‌ای هستی که در تو "پنج‌تن" پیداست به زیر چادرت پوشانده‌ای هر انعکاسی را نخی از معجر مشکی خود را قرض دادی تا خدا با دست‌هایش دوخت بر کعبه لباسی را میان دادگاه آخِرَت بندِ نجاتی تو به تمکین می‌کشانی حکم قانون اساسی را نگاه شوم شامی را تو از آئینه‌ها رُفتی به اعجاز کلامت پرت کردی هر حواسی را @hosenih تمام هیئتی‌ها از تو درس صبر می‌گیرند تو در هر روضه‌ای بانو بنا کردی کلاسی را به پای درس گودال حسین‌ات جان دهم آخر... چگونه می‌شود تاب آورم مقتل‌شناسی را ؟ ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
یا که از عشق مگو یا که جگر را بتراش خَم اَبرو بکش و قرص قمر را بتراش از علی دَم بزن و تیغِ دوسر را بتراش مژه را تَر کن و با خطِ مُعلی بنویس هرقدر می‌شود از حضرتِ مولا بنویس دید حق ، معرکه شمشیر زنی کم دارد دید میدانِ بلا شیرزنی کم دارد دید پیغمبرِ تکبیر زنی کم دارد آنکه کم بود در این خانه فقط زینب بود آنکه باید برود تا تَهِ خط زینب بود پس ، پس از فاطمه تصویرِ خدا زینب شد فاطمه ضرب درِ شیر خدا زینب شد صاحبِ مجلسِ تفسیرِ خدا زینب شد مُحرمِ عشق بخوان مَرهم هر درد آمد مَرد می‌خواست خدا  مَرد تر از مَرد آمد شانه‌ای آمده تا بارِ بلا را ببرد قامتی آمده تا کرببلا را ببرد چادری آمده تا آلِ عبا را ببرد فاطمه‌وار نوشتند حسین آمده است شصت و نُه بار نوشتند حسین آمده است آمده تا که نبیند همه را اِلا یار آمده تا برود سایه به سایه با یار سایه هم دورتر و دورتر از او تا یار... هیچ کس نیست در آفاقِ تماشاییِ او نیست مانند برای دل زهرایی او جای گهواره‌ی او قلبِ حسین است حسین دلِ آواره‌ی او قلبِ حسین است حسین و فقط چاره‌ی او قلب حسین است حسین ماه و خورشید نَه بر محور او می‌چرخند  شش برادر همه دورِ سرِ او می‌چرخند ماند تا بشکند او خطِ ستم را تنها ماند تا جمع کند اهل حرم را تنها تا که بردارد از این خاک عَلَم را تنها ماند تا چادرِ خود را بتکاند زینب کوفه را بر سرِجایش بنشاند زینب خطبه‌ای خواند که از شام بجز نام نماند نامِ او ماند به تاریخ ولی شام نماند خطِ خون زنده شد و خِطّه‌ی دشنام نماند گفت در شام که اسلامِ علی می‌ماند به رویِ مأذنه‌ها نامِ علی می‌ماند همه رفتند ولی سنگرِ او دست نخورد به پَرِ بیرق آبِ آور او دست نخورد به سویِ سایه‌ای از معجرِ او دست نخورد آه یک روزه عطش دور و برش را سوزاند خواست آهی بکشد غم جگرش را سوزاند خواهری بود که  بی  پنج برادر  بود و با حرم در وسط آنهمه لشگر بود و دید در خیمه‌ی آتش‌زده دختر بود و یک نفر بود و هرآنکس که نمی‌زد می‌زد بشکند دست حرامی چقدر بد می‌زد... تپشِ ما نَفَسِ ما قلمِ ما زینب قدم ما دو دمِ ما علَم ما زینب شرف ما نجف ما حرم ما زینب ما مسلمان شده‌ی غیرت زینب هستیم بنویسید که ما ملت زینب هستیم حسن لطفی @deabel
کار اشک است اگر از مژه ها افتادن کار عشق است به پای تو زپا افتادن دست تقدیر، مرا سوی نگاهت انداخت پس مهم است همین حرف...کجا افتادن می شود عکس‌ تو تکثیر، در آن دل که شکست می کند خُرد اگر آینه را افتادن از انا الحق شده معلوم چه حالی دارد به هواداری تو، سر به هوا افتادن میشود مثل غباری سر راهت برخاست میشود رفت به معراج تو با افتادن می برد آخر رویای تعبد ما را با دو زانو به قدمهای شما افتادن تا نخ چادر تو می برد از فرش به عرش چه نیازی به طلا دست گدا افتادن چرخ این چرخ به امید خودت می چرخد پس بعید است بیفتد به صدا افتادن با صدای تو شنیدیم در افلاک؛ "حسین" وقت تسبیح شد و یاد خدا افتادن کاشکی هرچه اگر هست به جانم برسد -دور از جان تو؛ در هول و ولا افتادن- بر بلندی ..ته گودال..میان آتش.. آه بر سر زدم از این دوسه جا افتادن دست عباس مگر سایه ی چشم تو نبود راغبت کرده چه دستی به جدا افتادن گذرم خورده به جایی که نباید زینب از به نی رفتن سر پیش تو... تا افتادن مثل آوار بریزد سرشان دیواری که بنا می شود از سنگ بنا افتادن دیدن عکس ضریحی که ندارد زائر بدتر است از سفر کرببلا افتادن رضا دین پرور @deabel
من زینبم، مریم دخیل چادرم شد در کسب رزق از آسمان ریزه خورم شد عمری فقیر بخشش دست پُرم شد خرج حمایت از ولی هر عنصرم شد گرچه ز نسل یاسم و حساس هستم در معرکه یک پارچه عباس هستم من زیبنم، اسطوره ی سوز و گدازم در نیمه شب ها عاشق راز و نیازم حاجت دهد حتی نخ چادر نمازم جوشن که می خوانم خدا با هر فرازم... ... می گوید این ناموس من فرزند زهراست فخر تمام کائنات و عرش بالاست در راه عشق دلبرم زهرا ترینم هرچه بلا نازل شود از صابرینم زاکیه ام، معصومه ام، اهل یقینم من دختر حیدر امیرالمومنینم فکری برای دفع هر نیرنگ کردم با خطبه هایم مثل زهرا جنگ کردم در شام و کوفه حرص دین خوردم برادر کعب نی از شمر لعین خوردم برادر از بام، سنگ آتشین خوردم برادر با دست بسته بر زمین خوردم برادر در هر کجا خوردم زمین، با اشک و با آه زیر کتک گفتم فقط الحمدلله اصلا که گفته کوچه ی اشرار رفتم بی معجر و بی پوشیه بازار رفتم باور نکن در مجلس اغیار رفتم دیدی اگر در بزم مِی ناچار رفتم... ...می خواستم تا جامه ات را پس بگیرم می خواستم عمامه ات را پس بگیرم از بس که اهل غفلت و دنیا پرستند این قوم با اوصاف ما بیگانه هستند یک روز رأست را روی نیزه شکستند روزی دگر نامردها بر شاخه بستند خیلی برایت گریه کردم با رقیه لعنت بر این دل سنگی آل امیه طفلک رقیه پلک و ابرویش شکسته سنجاقِ سر در لای گیسویش شکسته اصلا خبر داری که بازویش شکسته با ضرب پای زجر، پهلویش شکسته از هر طرف پا می شود آخر می افتد دستش شکسته غالبا با سر می افتد سایه نشسته بر تنش مانند مادر شد باغ لاله دامنش مانند مادر خونی شده پیراهنش مانند مادر شد نیمه کاره، دیدنش مانند مادر بار سفر بسته پرستو زار و خسته کنج خرابه ساکت و تنها نشسته خیلی خسارت بین شهر شام دیدیم معنای غربت بین شهر شام دیدیم صدها مصیبت بین شهر شام‌ دیدیم ما هتک حرمت بین شهر شام دیدیم خیلی عوض شد قد و بالای رشیدم از بس مصیبت های سنگینی چشیدم محمدجواد شیرازی @deabel