eitaa logo
عزیزم حسین♥️
3.1هزار دنبال‌کننده
6.9هزار عکس
5.7هزار ویدیو
125 فایل
ا ﷽ ا تکثیرکانال تکثیرعشق ناب 💚 تمام ذرات وجود ما عشق ناب فاطمی است والحمدلله فاطمه ای که هستی اش هست به ماسوادهد رزق اگرکه میدهد به یمن اوخدا دهد ای عشق سربلندکه برنیزه میروی از حلقه کمندتو راه گریز نیست کانال دیگر @yaraliagham @qalalsadegh135
مشاهده در ایتا
دانلود
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 در بین زنها برتر خدیجه والا خدیجه پشت و پناه و سنگ صبور طاها خدیجه مریم خدیجه ساره خدیجه حوا خدیجه هاجرخدیجه بهتر بگویم زهرا خدیجه نازل شده بر دامان پاکش آیات کوثر تفسیر یاسین تفسیر قدر و طاها خدیجه اول زنی که آورده ایمان بر همسر خود هم کفو احمد بی شک ندارد همتا خدیجه مردی نمود و دارایی اش را در راه دین داد هرگز نبوده دلبسته بر این دنیا خدیجه شمشیر حیدر،مال خدیجه دین را نگه داشت والی والا عالی اعلا مولا،خدیجه کوری چشم مرکب سوار جنگ جمل گو ام الائمه است ام الائمه است تنها خدیجه در روز محشر در اوج سختی مارا غمی نیست آنجا بسنجند معیار هرکس را باخدیجه عشق محمد(ص) عشق به اسلام داریم اما در وادی عشق ما قطره ایم و دریا خدیجه از جانب حق آمد کفن بر جسم شریفت قطعا که بوده جایت در عرش اعلا خدیجه رفتی ندیدی کرببلا را وقتی کفن شد جسم حسینت با بوریای صحرا خدیجه بس کن (بهار) از این روضه بگذر در کربلا هم حتما رسیده بازینب و با زهرا خدیجه ابوذر رئیس میرزایی(بهار) حضرت خدیجه (س) روضه
. ایام ------------ باید گریست مثل سحاب از فراق تو باید که گشت خانه خراب از فراق تو با جرم ماست فصل ظهورت نمی رسد باید کشید داغ عذاب از فراق تو بی خود که نیست در دل یاران بی قرار افتاده عشق در تب و تاب از فراق تو جز غم نبود در دل گلهای ارغوان جز خون نداشت لاله گلاب از فراق تو هر عاشقی که گشت بیابان نشین وصل لب تشنه بود و دید سراب از فراق تو پیدا تر از تو نیست ، که باید بگویمت این چشم ماست غرق حجاب از فراق تو ما را گناه کرده جواب از وصال عشق اکنون رسید پیک خطاب از فراق تو این ناله ها که هست ، اثر هم نمی کند اینک شدیم جمله مجاب از فراق تو باید نهیب بر دل عصیانی ام زنم باید به خویش کرد عتاب از فراق تو این شعله های درد که آتش زده مرا آقا دلم شده ست کباب از فراق تو هم سینه داشت ناله عزای خدیجه را هم دیده ریخت گوهر ناب از فراق تو هم دل شده ست غرق غم از اشک مصطفی هم لاله خیز گشته تراب از فراق تو «یاسر» گرفت صد صدف از بحر اشک و آه تا آن که ریخت دُر خوشاب از فراق تو ** محمود تاری «یاسر»✍ .....................................
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 ماهی و دلگرمی خورشید از تو بوده پشت و پناه وحی و توحید از تو بوده توفیق دین بی شک و تردید از تو بوده کمتر سخن در مدح و تمجید تو بوده بانوی با خیر و فضیلت یا خدیجه ای دست و بازویت نبوت را خریده تو اولین بنیانگذار عشق بودی عشقت محمد بود و یار عشق بودی پروانه ای دور مدار عشق بودی از جان و از دل پای کار عشق بودی سرمایه ات را در دکان عشق دادی عاشق شدن را تو نشان عشق دادی زن بودی و مردی را به مردان یاد داری بانو! به زنها دین و ایمان یاد داری عاشق شدن را به جوانان یاد دادی انفاق کردن را به پیران یاد دادی گویند شغل انبیا آموزگاریست شان شما هم کمتر از پیغمبران نیست در ظلمت شب می شدی مهتاب بانو مادر بزرگ حضرت اریاب بانو بعد از تو عالم می شود بی تاب بانو از داغ تو دردانه ات شد آب بانو در زندگی خیلی مصیبت ها کشیدی اما خدا را شکر از این بدتر ندیدی گرچه تحمل کرده ای آزار بسیار اما نخوردی با سر و صورت به دیوار هرگز نرفتی دست بسته سوی بازار سیلی نخوردی از یهود مردم آزار بعد از شما دختر شدن هم دردسر داشت خواهر شدن، مادر شدن هم دردسر داشت رفتی و عام الحزن شد هر سال بی تو احمد شده یک بلبل بی بال بی تو زهرای تو هی می رود از حال بی تو روزی همین زهرا ..ته گودال ..بی تو آتش به جان ها می زند شور و شینش عالم به هم ریزد از داغ حسینش گودال و زهرا و حسین و شمر و خنجر یک گام عقب تر چشم های خیس خواهر شمشیر دارد می برد ... الله اکبر ناگاه بالا می رود از نیزه ها، سر سر می رود تن مانده زیر سم مرکب بین سر و تن می دود بیچاره زینب شاعر : داود رحیمی حضرت خدیجه (س) روضه
امشب دلم از آمدنش ناامید شد لعنت به انتظار که مویم سفید شد یابن‌ شبیب روضه‌ی بابا شبیه کیست؟ بابای من گرسنه و تشنه شهید شد💔 شاعر:
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅غزل شب جمعه ماه مبارک رمضان 🔻محمود تاری (یاسر) بیا بندگی کن که عزّت رسید شبِ جمعه ی ماه رحمت رسید شبِ جمعه ی ماه خوب صیام که از او دل ما به طاعت رسید شبِ جمعه ی ماه رحمت کزو دل اهل طاعت به دعوت رسید رها کن خودت را ز هر تیرگی که وقت رهایی ز ظلمت رسید بخوان ای دل من خدا را کزو تو را نغمه های اجابت رسید در این آخرین لحظه های عبور دل من به اوج سعادت رسید گرفت از کرم دامنِ کبریا دو دستم ، چو وقت کرامت رسید نکردیم ما بندگی صد دریغ به دل گرچه نور هدایت رسید نبودیم یادِ امام زمان که دلها به هجران حضرت رسید بیا یادی از روی مهدی کنیم که از او به جانها حلاوت رسید چو بردیم نام دل انگیز او ز هر سو نسیم طراوت رسید رسد در حریم ولایش یقین دلی را که نقشِ ارادت رسید دوباره تو را فرصتی داده اند مده از کف آن را ، چو فرصت رسید غنیمت شمار ای دل بی قرار تو را بار دیگر غنیمت رسید بخوان بار دیگر تو جوشن کبیر شبِ خوب ماه عبادت رسید ز انبوه جُرم و خطا توبه کن که شب های اشک و ندامت رسید بزن بر دل و سینه را پاک کن به چشمت اگر اشک خجلت رسید صداقت طلب کن ز پروردگار که دل سمت حق از صداقت رسید شبِ جمعه و جان من کربلاست دلم در هوای زیارت رسید چو پروانه وا کرده ام بال و پر دلم در حریم شهادت رسید به یاد عطش جانم آتش گرفت دوباره به دل داغ عترت رسید دلم رفته در قتلگاه حسین همانجا که ما را روایت رسید جدا شد سر از پیکر پاک او به دل تیر غم زین حکایت رسید سرش روی نی ، پیکرش روی خاک خِیامش در آنجا به غارت رسید دل زینب از غصّه ها غرقِ غم که نوبت به هجر و اسارت رسید چه دلها که خون شد ز آل رسول چه غم ها که بر آل عصمت رسید ازین قصّه ی غُصه دار فًلک تو را "یاسر" اکنون مرارت رسید (یاسر)
بسم رب الحسن از خیمه قمر می آید کیست این ماه که حیدر به نظر می آید اینچنین که سوی میدان خطر می آید.. پدر ازرق شامیست که در می آید! از جلال و جبروتش همه میترسیدند بعد ده سال همه روی حسن را دیدند این‌ عمامه که به سر بسته برای حسن است تنکرونی است شعارش زرهش پیرهن است ای جمل زاده بدان قاسم ما صف شکن است ذوالفقار دوسرش تشنه گردن زدن است کیف کرده است حسین از رجز فاطمی اش جان فدای هنر رزم بنی هاشمی اش مثل باباش چه با غیظ و غضب میجنگد گاه گاهی ز جلو گه ز عقب‌ میجنگد یک‌تنه با همه یلهای عرب میجنگد همه گفتند که این‌ تشنه عجب‌ میجنگد خسته شد!دوروبرش آه چه غوغایی شد سنگ باران شدن کعبه تماشایی شد آیت الکرسی لبهاش ترک‌میخورد و.. سیب زهرا وسط معرکه لک میخورد و.. نیزه از هر طرفی سوی فدک میخورد و.. قاسم از چند نفر داشت کتک میخورد و.. نیزه مانند نوک میخ به پهلوش افتاد بی وضو دست به پیچ و‌خم گیسوش افتاد وسط اینهمه دعوا بدنش بود و‌نبود زیر سم های ستوران دهنش بود و نبود دست و پا و سر او بند تنش بود و‌نبود با لب پاره مجال سخنش بود و نبود سینه اش خرد شد و گریه نکرد و خندید یک عمو گفتن او چند نفس طول کشید! ماند عمو پیکر او را ببرد یا نبرد تا به خیمه تک و تنها ببرد یا نبرد شده هم قامت سقا ببرد یا نبرد این بدن را سوی زنها ببرد یا نبرد نجمه برخیز حسین با قد خم می آید شیر مردت به چه وضعی به حرم می آید.. سیدپوریا هاشمی @rozeh_1
حرام زادگی خویش بر ملا نکنید نگاه شوم به داماد کربلا نکنید آهای لشگریانِ سواره ی کوفه طمع به کشتن فرزند مجتبی نکنید همیشه و همه جا حق، مسیرِ آل علی است دوباره فتنه، شبیه جمل به پا نکنید همین که گفت أنا بن الحسن فرار کنید به راه ازرق بیچاره اقتدا نکنید شبیه مرد بجنگید یا به خانه روید مسیر حیله و نیرنگ دست و پا نکنید همین که شد پدر او دچار کوچه بس است برای کشتن او باز کوچه وا نکنید سنان به پهلوی زهرا نشان او نزنید ز زین اسب تن زخمی اش جدا نکنید پُر از کبودی سنگ است جسم بی جانش به سُم اسب دگر جسمش آشنا نکنید زمان بردن نام حسین، با مرکب به روی صحن دهانش برو بیا نکنید تمام دشت، عسل شد بس است نامردان به کندوی عسلش باز نیزه جا نکنید به دور دست، سر گیسویش نپیچانید برای غارت رأسش خدا خدا نکنید کریم زاده عطایش به پست هم برسد بزن بزن سر عمامه و عبا نکنید حسین از نفس افتاد هلهله کافی است به پیش چشم عمویش سر و صدا نکنید محمدجواد شیرازی @rozeh_1
امشب دلم ميل مدينه دارد نام حسن بُغضي به سينه دارد صاحب عزاي بي حرم ؛حسن جان آقاي خوب و محترم؛ حسن جان اين خيمه ها صحن و سرايت آقا پرچم زديم اينجا برايت آقا بعد از علي؛ اي مير آلِ هاشم ما را بخر امشب به نام قاسم در كربلا شد خيمه دارِ نجمه ماه حرم ، دار و ندارِ نجمه در خيمه ها مانند ماه مي رفت مثل حسن با غمزه راه مي رفت عمامه سبزش چه دلربا بود سر تا به پا انگار مجتبي بود بر موي او نجمه حنا گرفته كرب و بلا بوي منا گرفته آمد به خيمه بهر دستْ بوسي مانند دامادِ شبِ عروسي بوسيد اول زانوي عمو را آغاز كرد اينگونه گفتگو را تنها و بي ياور شدي عموجان رخصت بده قاسم رود به ميدان با اين سخن زخم عمو نمك خورد انگار بُغض سينه اش ترك خورد او را كشيد آرام بين آغوش از شدت گريه شدند بيهوش فرمود : نه؛ برگرد؛ من كه گفتم : با بوي تو ياد حسن مي افتم بازي نكن با جانم اي عزيزم نگذار بيش از اين بِهَمْ بريزم برگشت خيمه با دلي پُر از غم زانو بغل مي خواند روضه هر دم بابا كجايي ؟ من ز غم سهيمم امروز فهميدم كه من يتيمم تا ديد نجمه حرف آبرو شد از خيمه اش يك خط كهنه رو شد فرمود : قاسم درد تو مداواست مشكل گشايت نامه اي ز باباست تا نامة سر بسته ديد؛ قاسم سوي عمو جانش دويد؛ قاسم بابا رسيد آخر به دادِ قاسم امضا شده حكم جهادِ قاسم چشم فلك گريه بر او نمايد بر قد و بالايش زره نيايد بر صورتش تحت الهنك چه زيباست زيبا ترين فرزند آلِ زهراست او را نشانده روي مركب عباس بر شانه اش مي زد مرتب عباس با ذكر يا زهرا برو عموجان دارم هوايت را برو عموجان پاي تو گرچه كوته از ركاب است در پيكرت خون ابوتراب است شير جمل عازم شده به ميدان اهل حرم فرياد زد حسن جان قاسم مگو؛ طوفانِ بي مثال است سرمستِ يا ذالعز ُوَ الجلال است بي شك به هنگام نبَرد ، قاسم ياد حسن را زنده كرد؛ قاسم فرياد زد هستم حرف لشگر شاگرد عباسم عزيز حيدر "اِن تَنْكُروني" من حسن سرشتم با خون خود در كربلا نوشتم هذا حسينٌ كَالْاسير ، لشگر جان مرا اول بگير؛ لشگر من از تبار فاتح حنينم ابنُ الحسن ، قرباني حسينم فرزند كَرّارم؛ علي نژادم دار و ندارم؛ نذر شاه دادم اِنّي انا بن مجتبي ، انا الحق با ضربهْ گردن مي زنم زِ ازرق شادي براي خيمه ها خريدم تكبير سردارِ حرم شنيدم اما چه كوتاه است شادي ما اينجا به بعدِ روضه ، واي زهرا اينها همه نامرد ، در نبردند با سنگهاي تيز دوره كردند از هر طرف راهِ گريز ؛بستند آينه ی ابروي من شكستند با ضربه اي فرق سرم دو تا شد از روي مركب پيكرم رها شد از هر دو سو نيزه به پهلويم خورد دستان نا پاكي به گيسويم خورد مغلوبه شد جنگ و به زير مركب تركيب جسمم گشته نا مرتب مانند مادر ناله بد كشيدم در زير نعل كهنه قد كشيدم آمد عمو بالاي پيكر من بگذاشت روي دامنش سَرِ من فرمود : آمد دلبر تو اما كاري ز دستم بر نيايد اينجا بر درد ناچاري ببين اسيرم من سينه ات را در بغل بگيرم اي قامتت كوتاه ، قد كشيدي اين دُوْرُ و بر باباي خود نديدي؟! خيلي برايم اي عمو عزيزي اي كاش از لاي كفن نريزي قاسم نعمتی @rozeh_1
اگر سَریم بِجُز در حرم نیافتادیم که جز به خانه‌ی صاحب کَرَم نیافتادیم زمانه خواست که ما سمتِ دیگری برویم به لطفِ مادرتان از قَلم نیافتادیم تمامِ عمر فقط دستِ ما به دستت بود نگاه توست اگر هر قدم نیافتادیم تو گریه می‌دهی و عرش می‌بری ما را وگرنه در قفسِ نَفس کم نیافتادیم زیاد ما به زمین خورده‌ایم اما شُکر که جز به پایِ بلند عَلَم نیافتادیم بجز برای حسین و بجز برای حسن بجز برای تو در دست غم نیافتادیم چرا برای یتیمش گلاب آوردیم اگر به خیمه‌ی صاحب کَرَم نیافتادیم حسن لطفی @rozeh_1
هم پریشانِ حسینم هم پریشان حسن ای بقربان حسین و ای بقربانِ حسن روزِ اول مادرم چشمانِ من را نذر کرد این یکی آنِ حسین و آن یکی آنِ حسن هرشبی که فاطمه بر روضه‌ها‌مان می‌رسَد هست گریانِ حسین و هست گریانِ حسن نه که دنیا ، دینمان را هم کریمان می‌دهند من که ایمان دارم از اول به قرآنِ حسن زیرِ ایوانِ نجف دیدم که روزی می‌رسد یاحسن جان می‌نویسم زیرِ ایوانِ حسن هرکجا رفتم دیدم کار دستِ مجتبی است بشکند دستم نباشد گر به دامانِ حسن نه که تنها این دوشب کُلِ محرم می‌شویم شب به شب تکیه به تکیه باز مهمانِ حسن قاسمش وقتی به میدان زد حسین آهسته گفت : می‌رود جانِ حسین و می‌رود جانِ حسن نعره شد : إن تَنکرونی فأنا ابنُ المُجتبی" تیغ را چرخاند و گفت این است طوفانِ حسن شد حسن یک ضربه زد اَزرق همانجا شد دوتا نعره زد عباس ؛ ای جانم به قربانِ حسن روضه‌های ما همه لطفِ امام مجتبی است شُکر هرشب می‌روم در زیرِ بارانِ حسن پیشِ زهرا آبرو داری کنیم و آوریم هِی گلاب و دسته گُل یادِ یتیمانِ حسن حسن لطفی @rozeh_1
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 دور سرش اسپند بسوزونيد تبارک الله براش بخونيد شاه شاهان يار مستان قبله گاه مي پرستان مولا حسن جان نذر جانان صد سليمان پيش پاهاش کرده قربان حضرت يزدان يا حسن جان4 آقام حسن جان نيمه ي ماه خدا رسيده ماه خدا هم ز راه رسيده جبرييل با اذن داور بين جنت رفته منبر ميگه ز دلبر افتاده تو قاب روي اين پسر عکس پيمبر الله کبر يا حسن جان4 آقام حسن جان شيريني سفره هاي افطار ديگه ميشه لعل کام دلدار پادشاه دلهامونه سفره دار مهربونه ماه رمضونه هم مذل الکافرونه هم معز المومنونه مه نمونه يا حسن جان4 آقام حسن جان آسمونيها لاله مي بارن يه عباي سبز براش ميارن غرق در راز و نيازيم سوي مهدش در نمازيم بهش مي نازيم روزي که مهدي ميادش رو مزارش دل مي بازيم حرم مي سازيم يا حسن جان4 آقام حسن جان شاعر : رضا تاجیک امام حسن (ع) سرود 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar