همیشه با یاد قدیم تو روضه ها دم میگیرم
دلم میخواد اخر عمر تو هیئت تو بمیرم
اگه غمت بر پا نبود دل منم اینجا نبود
مثه قدیما می خونم اگه حسین ما نبود
اگه حسین ما نبود عشق این همه زیبا نبود
چیزی به اسم عاشقی تو سینه دنیا نبود
یا لیتنا کنا معک
****
خودت میدونی یا حسین برای بیعت اومدم
برا عزا داری تو با قصد غربت اومدم
تو اولی و اخری ندارم عشق دیگری
اگه نبودن نوکری بلد نبودم نوکری
میدونم نوکری بلد نیستم
میدونی اینقدا که بد نیستم
هر چی باشه گریه کنم هر چی باشه سینه زنم
هر جایی که روضه به پاست یه پای ثابتش منم
سفره داره کرمی سایه سرمی مهربون تر از مادرمی
کربلا کربلا عکس حرم سنگ صبوره
****
صدای تو داره میاد میگه قبول باشه به ما
نشسته ام رو به حرم میخوام بیام به کربلا
به سینه و سر میزنم فقط با عشق فاطمه
تو این شبای عاشقی حرم شده فکر همه
حرم شده فکر هر روزم
به پای عشق تو میسوزم
جواز نوکریم و تو باطل نکن
نگاه به این گدای ناقابل نکن
حرم ندیده من و زیر گل نکن
متن روضه حضرت رقیه سلام الله علیها
😭😭😭😭
تصور کن سه ساله باشی و لب تشنه باشی و میان خیمه هم دوردانه باشی،خودت شمع همه باشی، خودت پروانه هم باشی، برادرها نباشند و تو باشی خسته هم باشی،تمام دلخوشیه عمه و اهل حرم باشی،عمویت رفته باشد،بی عمو باشی،کنار عمه ی خود بارها هم شاهد تیر و گلو باشی،تصور کن علی اکبر آنوقتی که راز تشنگی اش برملا شد،بعد رفت و اِربَاً اِربا شد،تو بابا را کنار جسم او دیدی که گویا داشت جان میداد،علی اش را تکان میداد، تو در خیمه دعا کردی و بابا از سر نعش پسر برگشت،پدر تا جان بگیرد یارقیه گوئیا زیر لبش میگفت در برگشت.همین که خوب دقت میکنم میبینمت آنجا کنار نجمه هم بودی،درون گوش نجمه لحظه ی آخر چه فرمودی،که قاسم را خودش آماده کردو سوی میدان برد،عسل را نجمه در ظرف گران قیمت به دکان برد،عسل لب های قاسم را به خود چسبانده بود و پیکرش چندین برابر شد،همین که قاسم اکبر شد،رقیه دید قاسم بی کس است آنجا،برایش مثل خواهر شد،رقیه داد دلداری به نجمه،نجمه تاب آورد، برای یاریش ازخیمه زینب را به همراه رباب آورد،شب سوم نمی خواهم بخوانم روضه ی باز گلویی را که شش ماهه است،گلویی که سپر شد،آه راه تیر را بر قلب بابا بست.
عیبی نداره ممکنه از گریه خسته بشی، اما اونی که صبح و شام گریه میکنه و خسته نمیشه پسر نرجس خاتونه،ای آقام،ای آقام
میان این همه کودک،چرا این دختر کوچک ، همیشه لحظه ی حساس، می آمد به یاری،مثل وقت رفتن عباس، تمام بچه ها را توی خیمه جمع کرد و گفت:آی بچه ها،باید آبروداری کنیم و تشنگی را پشت لب پنهان نگه داریم،همه با هم عمو را بین نخلستان نگه داریم،تمام بچه ها را جمع کرد و خویش را از جمع منها کرد،عمو را گوشه ای دور از نگاه جمع پیدا کرد،به سقا گفت:بین آب با تو، بچه ها گفتند: تنها تو
قربون این دختر سه ساله برم،بچه ها رو جمع کرد،گفت:اینجا بمونید صدای العطشتون بلند نشه،عمو جونم خجالت میکشه
عمو را گوشه ای دور از نگاه جمع پیدا کرد،به سقا گفت:بین آب با تو، بچه ها گفتند: تنها تو، همیشه تو،دوباره تو،جواب تشنگی ها تو،تو مثل آب ، دریا تو.عمو جانم کجا ،ما آب را بی تو نمیخواهیم،قرار و تاب را بی تو نمیخواهیم،اما عمو رفت و همان طوری که میدانست این طفل سه ساله،نه خودش آمد،نه آب آمد،نه در خیمه قرار آمد و تاب آمد.
شما دارید گریه میکنید احترامتون میکنند،بالا بالا مینشونند،دستت رو میبوسند،روت رو میبوسند.اما بچه های ابی عبدالله اجازه گریه کردن هم نداشتند
همه رفتند
داداش علی اکبر رفت،داداش علی اصغر رفت،پسر عمو قاسم رفت،پسر عمو عبدالله رفت،عمو اباالفضل رفت
همه رفتند،وقت رفتن باباست،در روضه دوباره کودکی در لابلای گریه ها پیداست،در روضه همان که پرچمش بالاست،در روضه به شدت بعد بابایش ولی تنهاست،در روضه بابا هم رفت، دم رفتن گرفته سخت پای ذوالجناحش را،پدر از اسب پایین آمد و بوسید روی ماهش را، همین سرباز مانده از سپاهش را،رقیه ظاهراً اینجا ز بابا آب میخواهد،ولی دراصل آغوش پدر را بوسه را یعنی قرار و تاب میخواد،پس از اینها پدر هم رفت،سه ساعت بعد سر هم رفت،سپس پیراهن و انگشتر و انگشت و خلخال و زیور ،خیمه ،گهواره ،دست قمر هم رفت.
حسین….با فاطمه بگو..حسین……
رسیده روضه حالا در بیابان،موقعی که گوشواره هست بر گوش رقیه جان،هنوز انگار آویزان،نگو راوی چه میخواهی بگویی؟! از بیابان و مغیلان و سه ساله دختری در دشت سر گردان، شکسته خار در پا،کودکی بی گوشواره، در بیابان تشنه،بی یاور،خدا این اوج نامردی است بزن سیلی به خود ای گریه کن،امشب بزن، این بهترین ابراز هم دردی است.
نگفتی من دل دارم رفتی
نگفتی دختر داری رفتی
بدون اینکه بار غم را
از رو دلم برداری رفتی
حالا من بدون تو کجا برم
حالا من بدون تو چکار کنم
اونقدر گریه میکنم که نیمه شب
از خواب ناز سرت رو بیدار کنم
های های های دلم بابا
های های های سرم بابا
از بس زدنم کمرم بابا
حسین…برو کربلا اینجا نباش،حسین……….. یه حسینی که کربلات و بگیری…..حسین…..اونایی که التماس دعا گفتند رو مد نظر داشته باش،مریض ها،ریشه کنی دشمنان شیعه،حسین
ما زنده برآنیم بمیریم برایش
پرشور شود بار دگر ماه عزایت
هرچند نشد قسمت ما صحن وسرایش
ازدور سلامی طرف کرببلایش
◾️◾️◾️◾️◾️
به تو ازدور سلام به سلیمان جهان ازطرف مورسلام
به توازدور سلام به حسین ازطرف وصله ناجور سلام
سفره ارباب به ما غم برسانید
هرجورشده به ما رزق محرم برسانید
اه ای پسر فاطمه این فصل خزان است
برگرد ازاین راه که زینب نگران است
ازکشتن اولادتو صحبت به میان است
آن دشت پراز حرمله وزجروسنان است
برگرد که تسبیح تو صدپاره نگردد
برگرد که ناموس تو آواره نگردد
*ببین یه لحظه میخوای داد بزنی بااین مانعی جلوی دهنت سخته حالا ببین این سخته یااینی که من میگم*
سخت است سخن بالب خشکیده وعطشان
سخت است که با سینه سنگین برود جان
تشییع تنت مانده واین وحش بیابان
سنگی به سرت بوسه زده ای قاری قرآن
من زینبم و پیش تنت میروم ازحال
برخیز وببین مادرمان آمده گودال
بارفتن تو میرود این خیمه به غارت
توبی کفن و برتن من رخت اسارت
بیش ازتو به ناموس توگردیده اسارت
ای کاش که میشد برسم باز کنارت
افسوس که دستم بخدا بین طناب است
انگار قرار من وتو بزم شراب است
✏️خادمه اهل بیت
التماس دعا
◾️◾️◾️◾️◾️
نیمه ای می گذرد از شب و سرگردانم
چشمم احیا دارد
خانه ای نیست پناهم دهد و حیرانم
کوفه غم ها دارد
شرمگینم که تو را خوانده ام این جا برسی
وای از آن روز که با دختر زهرا برسی
تک و تنها برسی
چه تماشا دارد....
نخل این شهر همه نیزه ی خون ریز شده
وقت پاییز شده
حرمله گفته که تیرش چقدر تیز شده
سر دعوا دارد
وای از آن روز که از بام سرت می سوزد
جگرت می سوزد
بر سر نیزه کنارت پسرت می سوزد
جگرت می سوزد
تا که خاکی نشده معجر زینب برگرد
تا نخورده است به قاسم سم مرکب برگرد
تا تن اکبرت از زخم ز هم وا نشده
نیزه ها جا نشده
پشت خیمه بدن طفل تو پیدا نشده
تا که مشک و علم و خود و علمداری هست
آبروداری هست
بعد عباس ، غم و کوچه و بازاری هست
کوفه سودا دارد
جان زهرا برگرد
جان مولا برگرد
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
شهادت امام محمد باقر علیه السلام
مدح وروضه
بانوای
سیدمهدی میرداماد
____»»»»»»«««««« ____
کانال مداحی مرثیه
کانون متن روضه و مداحی
متن روضه ✍⬇️
ای نبی برتو فرستاده سلام۲
ای به زین العابدین ماه تمام
هفتمین معصومی و پنجم امام
مکتبت تا صبح محشر مستدام
تیغ نطقت مشکافد علم را
روح میبخشد مرامت علم را
فرمودند کودکی سه سال و نیم چهار سالش باشه کربلا
خیلی روضه ها رو دیده و شنیده
قربونت برم آقا جان
اجازه میدین از کربلا بگیم
تو خزان باغ زهرا دیده ای ۲
دیگه از اول ماه ذی لحجه به بعد باید کم کم بوی محرم وحس کنی
هر روضه ای هر جمعه ای هر توسلی باید محرم و برا خودت تداعی کنی
تو خزان باغ زهرا دیده ای
تو تن بی سر به صحرا و
دیگه چی
گردن مجروح بابا دیده ای
بر فراز نیزه سرها دیده ای
کاش میدیدم چه آمد بر سرت
یا چه کرده کعب نی بر پیکرت
قربونت برم شنیدم شما رو به یه طناب بستند
اما من میبرم جلوتر
روضه امام محمد باقر کربلا نبود
باباش فرمود :
اِنَ قَتلَ لَنا آدم
وکِرامتُنا شهادت ازکربلا ناله نمیزنیم
میدونی ناله باباش چی در آوورد تو چهل منزل اسارت دیده ای
از ستمکاران جسارت دیده ای
تشنگی و قتل و غارت دیده ای
خو عزیزی و حقارت دیده ای
چهار ساله کوه ماتم برده ای
مثل عمه تازیانه خورده ای
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
#شهادت_امام_محمدباقرعلیه_السلام
#روضه
#سیدمهدی_میرداماد
پنجاه ساله که گریونی یاد شام غریبونی
داری تو چه دل خونی وای
زین اسب زهرآلود تو رو از پا میندازه
روضه میخونی یاد مقتل و نعل تازه
آخرین یادگار خیمه داره میره پیش رقیه
غریب آقام
****
نه گنبد و حرم داری نه بیرق و علم داری
یک کربلا تو غم داری وای
شهادتت هر ساله غربت بی حد داره
حاجیا رفتن مکه مدینه بی زُواره
برای تو کرده وصیت تو مِناشه ذکر مصیبت
غریب آقام
****
دیدی غروب آخر رو دیدی قاتلو خنجر رو
دیدی رگای حنجر رو وای
مثل امام سجاد روی لبت الشامه
دیدی پذیراییشون با سنگای از بامه
روی دستات رد طنابه غم تو مجلس شرابه
غریب آقام
◾️◾️◾️◾️◾️
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
بار بلا به شانه کشیدم به کودکی
از صبح تا به عصر چه دیدم به کودکی
از خیمهگاه تا ته گودال قتلگاه
دنبال عمههام دویدم به کودکی
آن شب که در مقابل من عمه را زدند
فریاد اَلفَرار شنیدم به کودکی
عمه اگرچه در همه جا شد سپر ولی
من ضربِ دست شمر چشیدم به کودکی
دست عدو بزرگتر از صورت من است
آن شب که درخرابه سر آمد میانمان
چون عمهام رقیه خمیدم به کودکی
با کعب نی لباس همه پاره پاره شد
بدتر ز اهل شام ندیدم به کودکی
یک سرخمو ز قافلهی ما کنیز خواست
این را به گوش خویش شنیدم به کودکی
در مجلس شراب که شخصیتم شکست
من آستین صبر جویدم به کودکی
◾️◾️◾️◾️◾️◾️
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
4_5850338828358779357.mp3
1.82M
#مناجات
#عرفه
🎤#حجت_الاسلام_میرزامحمدی
دوباره آمده ام تا دوباره در بزنم
کبوترانه در این آستانه پر بزنم
به نا امیدی از این در نمیروم هرگز
اگر جواب نگیرم دوباره دربزنم
خدا مرا به حقیقت ولی شناس کند
که حلقه بر در این خانه بیشتر بزنم
سواد نامۀ من رنگ صبح خواهد داشت
شبی که بوسه بر این چشمۀ سحر بزنم
بیاد غربت تو عهد کرده ام با خود
که لاله باشم و صد باغ بر جگر بزنم
خدا ی را کمی ای زائران درنگ کنید
که خاک پای شما را به چشم تر بزنم
بمن هر آنچه که بخشیده اند توفیق است
مبادآنکه دم از دولت هنر بزنم
اگرچه خارم و نسبت بگل ندارم باز
خوشم که گاه گداری بباغ سر بزنم
اگر شمیمی از این بوستان بمن برسد
معاشران بخدا تاج گل بسر بزنم
من آشنای همین درگهم ، خدا نکند
که رو به غیر کنم یا دری دگر بزنم
صفای تربیت باغبان ، حرامم باد
که در مجاورت گل دم از سفر بزنم
اگر چه غرق گناهم سفینه ام اینجاست
مراد و قبله ام اینجا مدینه ام اینحاست
✍شاعر : محمد جواد غفورزاده
@majmaozakerine
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
.
غروب و دلتنگی، چشم به خورشید میدوزه
تو این همه غربت، دلم براتون میسوزه
نبردی از حرم نصیبی
بالاسرِ تو نیست حبیبی
تو شهر جدتم غریبی
امام باقر ، امام باقر
غریبی و یه خادم و یه پرده داری نداری
این شبها حتی یه نفر زائری داری نداری
تو مدینه یه روضه و یه عزاداری نداری
حتی کنار خاکتم شمع مزاری نداری
یا مظلوم امام باقر، امام باقر ، امام باقر
میسوزه قلبم چون، دلم پر از رنج و درده
الهی اون روزها، بره دیگه بر نگرده
روزی که شمر دلهارو خون کرد
خون به دل پیر و جوون کرد
نیزهای شاهو سرنگون کرد
ایوای از این غم ، ایوای از این غم
مگه یادم میره عمو به علقمه رفت نیومد
علی اکبر زیر لب با زمزمه رفت نیومد
وقتی که شیرخوار وسطِ اون همهمه رفت نیومد
نفس ارباب جلو چشم فاطمه رفت نیومد
واویلا ،آه و واویلا ، آه واویلا ، آه و واویلا
چهجور بخونم باز، مصیبت کربلا رو
مهمونیِ کاخ و، سرِ تو تشت طلا رو
یکی یه چوب خیزرون داشت
حتی کنار خاکتم شمع مزاری نداری
رو لبشم زخم زبون داشت
چشمای ما با گریه خون داشت
ایوای از این غم ، ایوای از این غم
همه تماشا اومدن، دور ماها غلغله بود
نشد بایستم روی پام، چون کف پام آبله بود
عمه رو میزدن ولی بین ماها فاصله بود
نشد سپر شم من براش، به گردنم سلسله بود
حسین ، حسین ، حسین..
◾️◾️◾️◾️◾️◾️
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
خشکی ام رفت و فصل دریا شد
سردی ام رفت و فصل گرما شد
فارغم از خودم خدا را شکر
آسمانی شدم، خدا را شکر
ای حیاتِ مجدد دنیا
دومین یا محمد دنیا
ای که تنها خدا شناخت تو را
مثل بیت الحرام ساخت تو را
قافیه های بیت ما تنگ است
در مقامت کُمیت ما لنگ است
ای نسیم پُر از بهار حسین
حسنی زادهی تبار حسین
قبلهی مردم مدینه تویی
حسن دوم مدینه تویی
ای ظهور پیمبر اکرم
حاصل وصلتِ دعا و کرم
مادرت دختر کریم خداست
پدرت حضرت کلیم خداست
سَر شب فکر نور تو بودم
فکر شبهای طور تو بودم
خواب سجاده تو را دیدم
صبح دیدم کنار خورشیدم
ای نماز پُر از قنوت حسن
حاصل چلهی سکوت حسن
تو تولای دفترم هستی
قسم نونِ وَ القَلم هستی
تکیه بر بال جبرئیل زدی
مزرعه داشتی و بیل زدی
*قربونت برم .. گفت آقا عرق رو پیشونیت میشینه .. این همه خَدم و هَشم خودش کار می کرد .. همه عالم دور سرت بگرده یا امام باقر ..*
بهترین میوهی تو ایمان بود
گندم کالِ تو پُر از نان بود
بی تو این حوزه ها کمال نداشت
میوه ای غیر سیب کال نداشت
وقت آن است اجتهاد کنی
بی سوادِ مرا سواد کنی
وقت آن است منبری بزنی
حرف، یک حرفِ بهتری بزنی
علم را باز هم شکاف دهی
در کلاس ت مرا طواف دهی
اگر علم تو را حساب کنند
زندگی تو را کتاب کنند
علم و اخلاق می شود با هم
آدمی می شود بنی آدم
پَر جبرئیل زیر پای تو بود
گردن آویز بچه های تو بود
میوهی بهتر از رطب سیب است
باعث التیامِ تب سیب است
فاطمه سیبِ جَنتُ الاعلاست
پس تبِ تو یا زهراست
*شیخ عباس قمی می نویسه؛ هر وقت حضرت بهش عارضهی تب سرایت می کرد و تو تب میسوخت بلند فریاد می زد یا فاطمه! .. بعد شیخ عباس تو بیتُ الاحزان خودش تفسیر کرده گفته شاید یه علت این که آنقدر امام باقر بلند صدا می زد یافاطمه، مادرش رو صدا میزد بلند بلند .. نمی تونستن راحت برا مادرشون گریه کنن .. همون طوری که بدن لطیف و شریف حضرت از تب می سوخت، جگرش برا مادرش بیشتر می سوخت .. همچین که می گفت یا فاطمه آروم میشد .. آتشِ درون رو با این ذکر خاموش می کرد .. اگرچه این آتش هیچ وقت خاموش شدنی نیست ..
علامه امینی رفت مدینه برگشت گفتند علامه چه خبر از مدینه؟ زد زیر گریه .. گفت؛ چی بگم، کاشکی نمی رفتم مدینه .. گفتن چرا علامه؟ گفت هنوز صداش بینِ در و دیوار میاد
👇
وگرنه آن رازِ سر به مُهر
که در هر سحربه او می گفت؛
مادرم به تضرع بیا، تویی
بی بی منتظرِ امام زمانِ .. همه آل الله هم برا مادرشون گریه می کنند ..
گریه کنای امام باقر به خودتون ببالید .. هم مجلس کم گرفته میشه برا امام باقر، هم الان کنار قبرش دیگه زائر نیست .. تا همین دو سه شب پیش مدینه زائر داشت .. شده از پشت پنجره ها این قبرا رو نگاه می کردن .. اما الان مدینه دیگه هیچ کس نیست ..
چه کسی گفته بی مزاری تو؟
یا چراغِ حرم نداری تو
قبرِ تو بارگاه توحید است
شمعِ بالا سَر تو خورشید است
چه کسی گفته سایه بان تو نیست؟
صحن در صحنِ آسمانت نیست
فرش که آسمان نمی خواهد
نور که سایه بان نمی خواهد
تو خودت سایه بان دنیایی
بهترین آسمان دنیایی
◾️◾️◾️◾️◾️◾️
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
امسالم الهی که محرم روببینم
بوی محرم میاد...
😭😭😭
محمدفصولی
عربی،فارسی
مشکی می پوشم گرم چاووشم؛ یاد شش گوشم دوستت دارم…
ای اصل ایمان ای جان جانان؛ عشق بی پایان دوستت دارم
کاری کن؛ تسلای قلب مادرت باشم…
امسالم مثل هر سال آقا؛ نوکرت باشم

روز و شب پریشونِ جسم بی سرت باشم!
نزدیکه غمت ماه ماتمت؛ امسالم الهی که محرم رو ببینم
بی تابم حسین اربابم حسین؛ از حالا به فکر کربلا و اربعینم
کاشکی اربعین با دست ساقی؛ مهمونم کنی چای عراقی
───┤ ♩♬♫♪♭ ├───
محمد الجنامی محمد فصولی الكربلایی مشکی میپوشم گرم چاووشم یاد شش گوشم
@majmaozakerine
5033540131 (2).mp3
2.18M
#امام_حسین_ع_مناجات_روز_عرفه
#امام_حسین_ع_مناجات
#دلتنگ_محرم
@roze_daftari
🥀🕊🥀🕊🖤🥀🕊🥀
هرکس که امروز ازحسین(ع)امضانگیرد
فردا برات عفو از زهرا (س) نگیرد
ما هرچه داریم ازحسین است وقیامش
ماه محرم را خدا از ما نگیرد
اشک عزایش را به هر چشمی نبخشند
داغ غمش در هر دلی ماوا نگیرد
توفیق می خواهد عزاداری برایش
ای وای اگر امسال هیئت پا نگیرد
دلتنگ حال روضه و محتاج اشکیم
زنگار دوری کاش این دلها نگیرد
باید به اصل خویش برگردیم ای دل
قطره چه باشد گر ره دریا نگیرد
دست من و دامان پر فیض اباالفضل(ع)
هیهات که دست مرا سقا نگیرد
نام ابالفضل(ع) آمد و دل زیر و رو شد
روضه ، زیارت ، اربعین ، بغض گلو شد
شاعر: #علی_ساعدی
بانوای مداح اهلبیت ع 🎧
#جناب_استاد_حاج_پیرزاده🎤🌹
@roze_daftari
🖤🕊🖤🕊🖤🕊🖤
#امام_باقر
بانی روضه های غروب منا منم
پرچم به دوش ماتم کرببلا منم
با چشم خویش واقعه ایی دیده ام عجیب
احرام بسته، قافله ایی دیده ام غریب
دیدم که آب تحفه ی نایاب می شود
کودک چگونه تشنه و بی تاب می شود
دیدم چگونه جسم جوان خرد می شود
شخصیت امام زمان خرد می شود
دور امام نیزه و شمشیر دیده ام
در گودی گلو اثر تیر دیده ام
دیدم مفاصلی که ز هم دور می شود
شاهی به ضرب نیزه ایی منحور می شود
خنجر به دست شمر به گودال می رود
زهرا کنار پیکرش از حال می رود
چکمه به پا به جانب مقتل دوید وای
روی ضریح سینه ی جدم پرید وای
این جا به بعد مهر سکوتی بر این لب است
گودال بوسه گاه خصوصی زینب است
قاسم نعمتی
@rozeh_1
#امام_باقر
هنوز بر تن من جای سلسله است هنوز
هنوز بر کف پا زخم آبله است هنوز
هنوز قصّه ی بازار شام یادم هست
هنوز سنگ سرِ پشت بام یادم هست
چه ناله ها که در این سینه ها بریده شدند
چه موی ها که سر هر گذر کشیده شدند
هنوز قصّه ی آن نیزه دار یادم هست
صدای دخترکی بی قرار یادم هست
هنوز در دل ما بغض حرمله است هنوز
هنوز بر تن من جای سلسله است هنوز
شکست پهلوی آن دختری که خورد زمین
شبیه پهلوی آن مادری که خورد زمین
«سه ساله بود ولی پیر عشق بابا بود»
سه ساله بود ولیکن شبیه زهرا بود
وحید محمدی
@rozeh_1
#امام_باقر
یادِ غروبِ بی کسی و شعـله ها کنید
صحنِ بقیـع و سینـه یِ ما کربلا کنید
مانده تنِ حسینِ تو در گـودیِّ عذاب
زینب کشانده شد به کجا؟... مجلسِ شراب
از چوبِ خیزران و لبِ یارِ ما نگو
از اضطـرابِ دخترِ دلـدار ما نگو
پایِ برهنه دختـرِ دردانه می دود
بالابلنـدِ عرش به ویرانه می رود
دیدی به چشمِ خود که حَرَم؛ زار می زند
وقتی رقـیه سر رویِ دیـوار می زند
سرما و طعنه ها و هجـوم کنایه ها
رقصـیدنِ هـزار نفر پایِ نیـزه ها
آمد طَبَق که دق کند آرامِ جانِ شاه
لکنـت زبان گـرفت تمام خـرابه... آه
آهِ رقیـه دامـنِ محـراب را گرفت
خوابید و از دوچشمِ حرم خواب را گرفت
ای یادگارِ روضه یِ تنـهاییِ حسین
یادش به خیر... دخترِ بابایی حسین
زد بر لب و دهن که پدر پیکر تو کو؟
ما ندبه خوانده ایم بگو دلبرِ تو کو؟
حسین ایمانی
@rozeh_1
#امام_باقر
ز سوز زهر پیکرم آتش گرفت و سوخت
یارب ز پای تا سرم آتش گرفت و سوخت
مسمومم و زبانه کشد شعله از تنم
از این شراره بسترم آتش گرفت و سوخت
من یادگار کرب و بلایم که روز و شب
با روضه هاش خاطرم آتش گرفت و سوخت
مي سوخت بين تب تن بابا به خيمه ها
صد بار قلب مضطرم آتش گرفت و سوخت
هنگامه ی غروب که غارت شروع شد
هر کس که بود در حرم آتش گرفت و سوخت
یک زن نمانده بود که شعله به تن نداشت
چادر نماز مادرم آتش گرفت و سوخت
معجر دگر به روی سر دختری نماند
دیدم که موی خواهرم آتش گرفت و سوخت
خنده دگر ندید کسی بر لب رباب
تا جای خواب اصغرم آتش گرفت و سوخت
در کوفه تا كه راس حسين شهيد را
دیدم به نیزه ، حنجرم آتش گرفت و سوخت
آتش به جان آل پيمبر شد آشنا...
از آن زمان که مادرم آتش گرفت و سوخت...
رضا رسول زاده
@rozeh_1
#امام_باقر
گـریه های رقیه را می دید
کــوه فریـاد در گلویش بود
محمل باز عمـه پشتِ سرش
ســرِ عبــاس روبـرویش بود
دید از نایِ نیــزه ی خورشید
برزمین،قطره قطره خون می ریخت
دیــد در کــوفه لشکر ابلیس
سر او را به شاخه ای آویخت
کودکان چموش سنگ بدست
پـایِ ناقه به جــانش افتادند
مردمان حرامـزاده ی شام
«خـارجی زاده» اش لقب دادند
از سـرِ بام، خـاک و خاکـستر
نُقل سر بود و؛ فرش راهش بود
چشم ناپاک شهر را می دیـد
غــم نـاموس در نگاهش بـود
غیـــرتش را بــه جـوش آوردند
نیزه داران مستِ سکه پرست
چــهره ی ســرخ عمـــه را تا دید
مثـل عباس چـشم خـود را بست
وحیدقاسمی
@rozeh_1
#امام_باقر
او امتداد غُصّه ی فردای کربلاست
همبازی سه ساله ی صحرای کربلاست
دریای غیرت و غضبش پر تلاطم است
بین تمام قافله او مرد دوم است
او آشنای هق هق اشک شبانه هاست
زخمیِّ دست سلسله و تازیانه هاست
طفل آمده ولی چِقَدَر پیر گشته بود
بی جان و خسته از غل و زنجیر گشته بود
با آبله ز پای خودش کار می کشید
مثل رقیّه از کف پا خار می کشید
انگار زهر تازه تری از جگر گذشت
تا غصه های بی حد شام از نظر گذشت
او دیده با چه سختی و آزار برده اند
ناموس شاه را،سر بازار برده اند
او دیده شامیان حرامی،دریده اند
او دیده معجر از سر عمه کشیده اند
او دیده رقص مستی بزم شراب را
او دیده خیزران و لب آفتاب را
با یاد صحنه ای،جگرش پاره پاره شد
حرف کنیز شد،به سکینه اشاره شد
بردیا محمدی
@rozeh_1
متن روضه کوتاه امام محمد باقر
د ل دیوانه من گشته گریزان امشب
شده در وادی غم بی سر و سامان امشب
به امیدی که برد ره به بیابان بقیع
سر نهاده است به هر کوی و بیابان امشب
می رود تا که ببیند به کجا دردل خاک
پیکر حضرت باقر شده پنهان امشب
بشتابید در آن مدفن بی شمع و چراغ
کند از آتش دل شمع فروزان امشب
سبط سبطین نبی با تن مجروح ز کین
شده بر جده خود فاطمه مهمان امشب
اثر زهر به زین تعبیه بر پیکر او
داده بر زندگی اش یکسره پایان امشب
امشب دلت را راهی مدینه کن ، با چشم دل نگاه کن ببین بقیع زائر ندارد . امام باقر عزاداری ندارد ، قربان قبر بی شمع و چراغ تو ، امشب دل شیعیان مدینه است ، امشب هم ناله شوید باامام صادق ، امشب امام صادق کنار بستر بابا اشک می ریزد امام باقر (ع) فرمود : من امشب از دنیا می روم چون پدرم زین العابدین شربت آبی آورد و مرا به لقای حق تعالی بشارت داد۱
آی دلهای کربلائی ، امام باقر در لحظات آخر بدست حجت خدا آب می آشامد اما فدای جد مظلومش حسین ، با لب تشنه میان گودی قتلگاه ، همه با هم صدا بزنیم حسین
@majmaozakerine
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
#بحارالاشعار
#امام_حسین__ع__نوحه
ای گل لالهٔ پرپر عاشورا،عزیز زهرا
ای تَنِ پر خونت روی خاک صحرا،عزیز زهرا
مرثیه میخوانم با ناله و با آه
اَشهدُ اَنّکَ قَد اَقمتَ الصّلاه
در بین گودال بر لبت یارب
با کامِ عطشان جانت شده بر لب
پیش چشمانِ خونبارِ زینب
با کامِ عطشان جانت شده بر لب
ابی عبدالله ابی عبدالله...
ای امامِ تمامِ عالمین لَبَّیک،یا حسین لبیک
ای به زهرا و حیدر نور عین لبیک،یا حسین لبیک
شده ذکر دلهای مضطر و مغموم
السّلامُ عَلیٰ سَیِّدُنَا المظلوم
مادرت محزون خواهرت گریان
تنت صد پاره چون اوراقِ قرآن
بر روی خاکِ کربلا عریان
تنت صد پاره چون اوراقِ قرآن
ابی عبدالله ابی عبدالله...
امام حسین (ع)
نوحه
🔻🔻🔻🔻🔻
🌐 https://www.beharalashar.ir
🔺🔺🔺🔺🔺
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
@beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
#بحارالاشعار
#امام_حسین__ع__نوحه
ای ماه من برگو چرا بر نی نشستی
چند روزِ رفتی قلب خواهر را شکستی
در کربلا ای گل ترا گم کرده بودم
اکنون بکوفه باز پیدایت نمودم
ای ماه زینب. که بر سنانی
گاهی به نیزه. گاهی نهانی
مظلوم حسینم ۲. از هجر و داغت در شور و شینم
==
دیشب کجا بودی ندیدم ماه رویت
برگو چرا خاکستری گردیده مویت
گر اکرم الضیف هست و در دین تازه مهمان
از چه ترا کنج تنور کردند و پنهان
جای تو بوده. آغوش زهرا
کنج تنور کی. داده ترا جا
مظلوم حسینم ۲. از هجر و داغت در شور و شینم
==
خون ریزد از فرق سرت خواهر بمیرد
فرصت ندادن تا عزای تو بگیرد
سر بشکنم بر چوب محمل ای برادر
همدرد تو گردم فدایت جان خواهر
طاقت ندارم. ای نور چشمان
بر نیزه بینم. رآس شهیدان
مظلوم حسینم ۲. از هجر و داغت در شور و شینم
==
هرجا روی من همسفر هستم برادر
تو روی نی من کنج محمل زارو مضطر
گاهی چو خورشیدی به نوک نی بتابی
گاهی نگاهی کن بطفلان از ثوابی
طفل حزینت پرسد زبابا
برگو چگویم. ای ماه زیبا
مظلوم حسینم ۲. از هجر و داغت در شور و شینم
==
شاعر حاج قاسم جناتیان قادیکلایی
امام حسین (ع)
نوحه
🔻🔻🔻🔻🔻
🌐 https://www.beharalashar.ir
🔺🔺🔺🔺🔺
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
@beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
#بحارالاشعار
#مناجات_با_خدا_مناجات
سیزده شب با تو بودم از سرِ شب، تا سحر
یاد تاریکیِ قبرم بودم هرشب تا سحر
دیدم آلودهتر از من بینِ خوبان تو نیست
ناله بر احوال خود کردم مرتب تا سحر
جامهی تقوای من را دست عصیان پاره کرد
زین سبب در کنجی افتادم مُعَذَّب تا سحر
با همه شرمندگی یکبار دیگر رو زدم
دستگیری کن ز من، یاربی یارب تا سحر
سیزده شب رفت و، بارم روی دوشم مانده است
دارم استغفار امشب هم روی لب، تا سحر
نوبتی هم باشد آقا، نوبت من آمده
لاعلاجم که نشستم بینِ مَطَّب تا سحر
روضهخوان تا گفت اَلعَفوَ الهی بِاالحسین
حسرت طوف حرم را خوردم اغلب تا سحر
سیزده روز از عطش، لبهای خشکم شاهد است
گریه کردم بر غم سالار زینب تا سحر
بشکند دستی که بنویسد بدون معجر است
عمهی ما روز و شب بوده مُحَجَّب تا سحر
از فشار سُمِ اسب و، خاک مقتل، مانده است
روی جسم شاه، رَدّ پای مرکب تا سحر
کربلایی رضا باقريان
مناجات با خدا
مناجات
🔻🔻🔻🔻🔻
🌐 https://www.beharalashar.ir
🔺🔺🔺🔺🔺
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
@beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
#بحارالاشعار
#مناجات_با_خدا_مناجات
به بازار توآورده گنهکاري گناهش را
چه خواهي کرد گر بيني تواعمال تباهش را
من آنم که هر آنچه فرصتم دادي گنه کردم
چه عذري آورد آنکه توداني اشتباهش را
هم اينک داخل مهمانسراي تو شدم، شادم!
بروي اين گدا هرگز نياوردي گناهش را
پشيماني سرا پاي مرابگرفته ميداني
پذيراشو ازاين بنده تواين روي سياهش را
به جزتويک نفرهم هست اعمال مرا بيند
چه سازم تا کريمانه به من بخشد نگاهش را
اگر پرسد چرادرپيش چشمانم گنه کردي
به غيرازآب گشتن من چه گويم سوز آهش را
****
مناجات با خدا
مناجات
🔻🔻🔻🔻🔻
🌐 https://www.beharalashar.ir
🔺🔺🔺🔺🔺
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
@beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
#بحارالاشعار
#مناجات_با_خدا_مناجات
یادت دلیل گریه ی پنهانی من است
نامت انیس این دل زندانی من است
نیمه شب آمدم که نبینی رخ مرا
بار گناه علت پنهانی من است
از خود بریده ام به تو نزدیک تر شوم
این لحظه ها که خلوت روحانی من است
در خلوتم همیشه کلنجار می روم
می گویم این چه وضع مسلمانی من است؟!
کاری بکن که رو نزم بر کسی بیا...
چیزی بده که رزق سلیمانی من است
از سفره ی تو می خورم و سیر می شوم
شکرت از این که نعمتت ارزانی من است
یک جلوه ات بر این دل تاریک و سنگی ام
پایان خواب های زمستانی من است
امشب که داد می زنم العفو ای خدا!
لحظه به لحظه رحمت بارانی من است
گرم گناه بوده ام و دیر آمدم
عصیان دلیل غیبت طولانی من است
تا که نبخشی ام من از این جا نمی روم
این گریه برگ سبز پشیمانی من است
دارد بساط سفره ی تو جمع می شود
غم می خورم که آخر مهمانی من است
شاعر : محمدحسن بیات لو
مناجات با خدا
مناجات
🔻🔻🔻🔻🔻
🌐 https://www.beharalashar.ir
🔺🔺🔺🔺🔺
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
@beharalashar