eitaa logo
عزیزم حسین♥️
3.1هزار دنبال‌کننده
6.5هزار عکس
5.4هزار ویدیو
123 فایل
ا ﷽ ا تکثیرکانال تکثیرعشق ناب 💚 تمام ذرات وجود ما عشق ناب فاطمی است والحمدلله فاطمه ای که هستی اش هست به ماسوادهد رزق اگرکه میدهد به یمن اوخدا دهد ای عشق سربلندکه برنیزه میروی از حلقه کمندتو راه گریز نیست کانال دیگر @yaraliagham @qalalsadegh135
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم ۱۴۰۱ 🖊 ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ ای عشق بی نظیر ، دست منو بگیر منم یه سائل و ، تو بهترین امیر توشاه ذوالکرم ، من عبد سر به زیر امیری حسین ، و نعم الامیر تموم زندگیم مال حسینه دلم همواره دنبال حسینه طواف کعبه رو واسه چی میخام یقین کعبه ی من خال حسینه حسین جانم۲ حسین جان ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ حسینِ آبروم ، حسینِ گفتگوم هررجا که رو کنم ، حسینِ روبروم اسمِ قشنگِ تو ، همیشه تو گلوم گناهای منو ، نمیاری به روم شفاعت بی حسین معنا ندارد بهشت بی حسین آقا ندارد بدون مُهر ارباب دو عالم کسی در بین جنت جا ندارد حسین جانم۲حسین جان. ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ اشعار امیر قربانی فر
بسم الله الرحمن الرحیم ۱۴۰۱ 🎤 🖊 ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ از دنیا میخام این دو روزو برای سینه زنی تو محرم بخدا چقدِ دلنشینه براش اگه بمیرم دمادم هوایِ ، حرمِ ارباب ، میبره دل رو ، چه عاشقونه گدایِ ، نیمه نگاشم ، خدا فقط حالمو میدونه دنیای منه اون که صحن دلرباش رویای منه حرمش بهشت این دنیای منه بخدا که جنت الاعلای منه "مولانا حسین" ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ این زندگیِ با حسینو به دو عالم نمیفروشم آره غبطه میخورن ملائک لباسِ مشکی که میپوشم منو این ، دلی که تنها ، برای آقا ، داره میمیره منو این ، نگاه عاشق ، که به ضریحِ ، شما اسیره عشقم حرمه پسر فاطمه کل باورمه اون که آبرویِ این چشم ترَمه سایه ی محبتش روی سرمه "مولانا حسین" حسین جانم۲حسین جان ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ اشعار امیر قربانی فر
بسم الله الرحمن الرحیم ۱۴۰۱ 🖊 ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ پر از تلاطم ، کرببلا شد زینب کبری ، صاحب عزا شد بپا شده مصیبت و عزای زینب فاطمه گریه می کند برای زینب "عمه ی صاحب الزمان مدد یازینب" ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ گرفتم از تو ، درس شهامت عمه ی سادات ، سرت سلامت غرق بخاک و خون تنِ جوانان تو دل برادرت شده پریشان تو "عمه ی صاحب الزمان مدد یا زینب" ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ ز پا فتادند ، دلاورانت تمام خیمه ، دلنگرانت دو پهلوانت عاقبت خدایی گشتند بعشق شاه کربلا فدایی گشتند "عمه ی صاحب الزمان مدد یا زینب" ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ اشعار امیر قربانی فر
بسم الله الرحمن الرحیم ۱۴۰۱ 🖊 ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ نفس اومده رو لبام ، امیری حسین دیگه در نمیاد صدام ، امیری حسین شده غرق خون دیده هام ، امیری حسین هنوز شرمنده ام آقا ، من از رخسار زیبات تو انقد خوبی نگذاشتی بیفتم من به پاهات تو که ارباب دنیایی ، تو که نعم الامیری دَمِ آخر سر من رو ، روی زانوت میگیری حلالم کن حسین جان ، سر راهت رو بستم که قلب بچه های ، عزیزت رو شکستم "امون ای دل۲امون از این غریبی" ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ تو و لشکر رو سیاه ، غریب ای حسین تو و خنجر و قتلگاه ، غریب ای حسین همه غرقِ در سوز و آه ، غریب ای حسین میدونم واسه تون آقا ، هزار تا نقشه دارن سرت رو آخر این لشکر روی نیزه میزارن میدونم کوفه تا شامو دارن میبندن آذین میدونم با سرت میشه سرِ بازارا تزیین میگردونن سرت رو ، میون ازدحاما سرت آسیب می بینه ، با سنگِ پشت باما "امون ای دل۲امون از این غریبی" ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ اشعار امیر قربانی فر
بسم الله الرحمن الرحیم ۱۴۰۱ 🖊 ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ رو دستم دو تا دلبرت ، بیا خواهرم دو تا یوسف پرپرت ، بیا خواهرم دو سایه های سرت ، بیا خواهرم بیا زینب ، که آوردم ، شهیداتو رو دستم بیا زینب ، نگاهم کن ، ببین شرمنده هستم نمونده نقطه ی سالم ، به روی پیکراشون پر از رَدِّ جراحت شد تمومِ دست و پاشون نمیخای روبرو شی ، با چشمای تَرِ من منو شرمنده کردی ، همیشه خواهر من "امون ای دل۲ امون از این غریبی" ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ شدن مثل یاس خزون ، بیا خواهرم تنِ هر دو غرقِ به خون ، بیا خواهرم به هم ریخته شد جسمشون ، بیا خواهرم چقد داغِ جوون دیدم ، تو این دشتِ پُر از دَرد امون از این دوتا پیکر ، چه جور بی طاقتم کرد شبیه روضه ی کوچه ، شده این حال و روزم که دشمن داره میخنده ، من از غصه بسوزم نمیره از سر من ، گل یاسی که پژمرد خودم توکوچه دیدم ، چه جور مادر زمین خورد "امون ای دل۲امون از این غریبی" ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ اشعار امیر قربانی فر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم ۱۴۰۱ 🖊 ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ حسین تمام دینم و دنیایم اذن جهادم بده ای مولایم یا مولا ، رخصتی ده به نگاهت تا باشم اواین شهید راهت "واویلا یا حسین غریب مادر" ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ کرده محبت شما مجذوبم به سینه ام سنگ تو را می کوبم ثارالله ، ای تو بهترین امیرم من پایِ ، سفره ی شما اسیرم "واویلا یا حسین غریب مادر" ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ بجای حُر که جانش آمد بر لب تو بطلب حلالیت از زینب واللهِ ، رو سفیدِ عالمینم اِی دنیا ، من فداییِ حسینم "واویلا یا حسین غریب مادر" ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ اشعار امیر قربانی فر
بسم الله الرحمن الرحیم ۱۴۰۱ 🖊 ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ با حال خسته ، اومدی آقا باور نداشتم که بیایی تو کنارم سر منو رو ، زانوت گذاشتی دورت بگردم ای همه دار و ندارم خیلی قشنگه دَمِ آخر چشمم تو چشمای حسینه جون میدم و رو صورت من بارش اشکای حسینه ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ گرفتی من رو ، تو آغوش اما سر خودت تو دست این لشگر میفته بمیرم آقا ، واسه عزیزات نگاهشون به قاتل و خنجر میفته داری سر منو میبندی اما سرت میشکنه آقا حرمله توی اون هیاهو سه شعبه تون میزنه آقا ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ من که میدونم ، اون سوی میدون یه قتلگاه برای تو آماده کردن برای حمله ، به خیمه هاتون لشکر کوفه دنبال فرصت میگردن ترسم ازینه که ببندن سلسله دست بچه هاتو بگردونن تو شهر کوفه کوچه به کوچه خواهراتو ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ اشعار امیر قربانی فر
4_5830162592420593931.mp3
5.15M
‍ زنجیرزنی تک ضرب کربلایی ابولفظل قمی بعدت نباشد دگر دلخوشی من را می روی و همرهت می کشی من را خون خدا کمتر بگو خداحافظ با وداع آخرت میکشی من را امام بی طرفدار – حسین خدانگهدار حسین غریب مادر هر تار موی تو بوسیدنی باشد مهتاب روی تو بوسیدنی باشد قسم به زیر گلویت ای حسین جان زیر گلوی تو بوسیدنی باشد امام بی طرفدار – حسین خدانگهدار حسین غریب مادر دیدی یا حسین تو با من چها کردی ماه شب من چه به روزم آوردی با آن وداعی که با خیمه ها کردی شد باور من دیگر بر نمی گردی امام بی طرفدار – حسین خدانگهدار حسین غریب مادر اشک دو چشم ترت دیدنی باشد وداعت با خواهرت دیدنی باشد تا نشنود ساربان آهسته گویم انگشت و انگشترت دیدنی باشد امام بی طرفدار – حسین خدانگهدار حسین غریب مادر صاحب حرم در حرم رو کن دوباره ای باغبان غنچه ها را کن نظاره زهرای سه ساله را بنشان به دامن آهسته وا کن ز گوشش گوشواره امام بی طرفدار – حسین خدانگهدار حسین غریب مادر می روی ای قرص ماهم خداحافظ ای امام بی سپاهم خداحافظ تا که به چشمم بود نور نگاهی سوی تو باشد نگاهم خداحافظ امام بی طرفدار – حسین خدانگهدار حسین غریب مادر ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ @babollharam
زینبم! جلوهء ذات تو حسین متحیّر ز صفات تو حسین عاشق صوم و صلات تو حسین آشنا با جملات تو حسین سفره دار حَرَمت خواهر توست بیقرار کرمت خواهر توست ما دو تا گریه کنان حسنیم مثل یک روح، میان دو تنیم پیش هم درصدد سوختنیم تا به کی حرف دو پهلو بزنیم جان من، جان خودت، جان حسن جان مادر، دل من را نشکن آمدم پیش تو بهتر بشوم جرعه ای مِی بده کوثر بشوم مثل زهرای تو حیدر بشوم با پسرهام دو لشکر بشوم خواهشاً نهی موکد نکنی دست خالی مرا رد نکنی جان زهرا پُرم از خونجگری مُردم از دلهُره و بی خبری کاشکی دو پسرم را بخری این دو را هم پی قاسم ببری من به تنها شدنت حساسم به خدا شیرتر از عباسم سوختم! پیش تو پرپر نزدم دم ز داغ علی اکبر نزدم حرفی از پهلوی مادر نزدم رو به تو موقع دیگر نزدم بین این رفتن و ماندن چکنم؟! تو که غصه بخوری، من چکنم؟! نفسی نیست که راحت بکشم بنشین! نالهء حسرت بکشم خاک پای تو به صورت بکشم تا به کی از تو خجالت بکشم گر که تیرم نخورد سوی هدف می کشانم گله ام را به نجف بفدای سر اصغر سرشان بفدایت خودشان مادرشان من گذشتم ز تن و پیکرشان نذر این حنجر تو حنجرشان تو فقط گوشهء گودال نیفت باسپاهی سر جنجال نیفت تو فقط نیزه، هماهنگ نخور آب را با لب خونرنگ نخور زیر پا از همه جا سنگ نخور چکمه با پیرهن تنگ نخور خواهرت هست، فقط آه نکش وسط سینهء خود، راه نکش کاش با شمر، برابر نشوی کشتهء ضربهء خنجر نشوی پیش چشم همه بی سر نشوی غصه دار من و معجر نشوی کاش بر پاره حصیری نروی روی نیزه به اسیری نروی
رفت هرچند که عمرم همه بر باد حسین عوض‌اش بیشتر از عمر به ما داد حسین من نبودم کسی و او به حسابم آورد حق بده داد زنم خانه‌ات آباد حسین قبل از آنیکه شبِ قبر دهانم بندند نَفسی تا بزنم یکسره فریاد حسین چند وقتی است که خواب حرمت می‌بینم می‌روم باز دمِ پنجره فولاد حسین مادرم گفت حسین و پدرم گفت حسن نامتان از لبِ ما شُکر نیافتاد حسین تا مرا دید برای تو سیه پوشیدم مادرم گفت که آقا " اوون آباد حسین" مادرم * چشم ندارد حرمت را بیند مادرت در عوضش چشمِ دلش داد حسین دخترت تا که لبِ زخمی بابا را دید آنقدر زد به لبش از نفس اُفتاد حسین ۴۰۰/۰۵/۲۰
اگر آتش به دلت هست  اگر حالِ مُشَوَش داری و اگر تب داری یا شکایت زِ خود و از همه بر لب داری یا اگر از غم و اندوه و بلا سینه لبالب داری و اگر زندگیِ سرد و پُر از درد و دل آشوب  مرتب داری،  یا پریشانیِ روز و دل آتش زده  هرشب داری روز و شب تب داری چاره‌اش نور علی نور ، دعای نور است بسم رَبِ نور است گرچه او مستور است چاره‌اش زمزمه‌ی نور  دعای زهراست چاره‌اش یک مدد از چادر بانوی خداست نور خورشید نه ، مهتاب نه ، اینها همه هیچ نور می‌خواهی از آن چادر مشکی دریاب ، نور آن عصمت ناب نور از ریشه‌ی آن چادر قدسی است که قدیسه‌ی صدیقه به سر داشت که بر افلاک گذر داشت که از او نور ، سحر داشت همه شب یا همه روز نور می‌تابد از آن چادر مشکی تا ماه نور می‌گیرد از آن نور سرِ صبح ، پگاه نور می‌جوشد از این چادرِ پُر وصله‌ی خاتون علی ، سِرِ مکنون علی چادری که نه به هر ریشه فقط  معجزه پنهان کرده عرش از حسرت آن پاره گریبان کرده چادری که در آن جمع اسماء خدا است و خدا در دلش فاطمه پنهان کرده چادری که همه افلاک پریشان کرده زخم کتمان کرده درد درمان کرده جمعِ هفتاد یهودی همه یک روز مسلمان کرده در دل این گرداب سیره‌اش را  دریاب ریشه‌اش را دریاب چادر ارث زهراست این سلاحِ تقواست رنگی از نورِ خداست هرکه دارد ، به سرش سایه‌ی رحمت دارد حسِ آرامشی از باغِ نجابت دارد عفّت و عاطفه و لطف و محبت دارد عطرِ عصمت دارد چادرِ مشکیِ او ریشه‌ی غیرت دارد  آی عزت دارد چادرت را دریاب چیست آن پوشش بیت الله است مشکی اما به به دلش جوشش بیت الله است چیست چادر  صدف گوهرهاست حرم دخترهاست  حافظ باورهاست چادر مشکی تو شهپر توست خواهرم سنگر توست دست زهراست که روی سر توست وارث نور حجاب  چادرت را دریاب  حاضری  در همه جا  ولی از پلکِ هوس‌هایی دور مثل قرآن کریم فی کتابٍ مکنون فی حجابٍ مَستور چادر آرامشِ یاس از اثر طوفانهاست سِتر ناموس خداست چادر آسودگی لاله از اندیشه‌ی باد چادر آسایش گلبرگ از احساس نظر بازی‌هاست خیمه‌ی عاشوراست صاحبش با زهراست چادرِ مادرمان دست مرا می‌گیرد  با همان انوارش با همان اسرارش با همان حِسِ صمیمیتِ خود با همان غیرتِ خود بِینِ راه و بیراه بِینِ گاه و بیگاه ... تا که لب باز نکرده است دعا می‌گیرد با همان مادریش فکر من است روز وشب روضه‌ی او ذکر من است نه فقط دست من و تو   به پرش هست دخیل همه از نوح و خلیل فطرس و جبرائیل  دودمان آدم سالها هست که حاجات از آن می‌گیرند از همان مقنعه جان می‌گیرند ناتوانند و  توان می‌گیرند قرن‌ها هست زبان می‌گیرند: چادرت را بتکان لطف خدا را بفرست چادرت را بتکان روزی ما را بفرست و خدا نیز از آن نور مباهات کند فخر بر مادر سادات کند محورِ اهلِ کسا معنی آل عبا پنج دفعه به علی جلوه به میقات کند چادری که به پَرَش بوسه‌ی ، احمد دارد روی هر ریشه‌ی آن بوی محمد دارد چقدر چشم کشیده است علی بر رویش چادرِ بانویش نورِ سرمد دارد   ولی افسوس که  یک روضه‌ی پر غُصه‌ی بی حد دارد روضه‌ای بد دارد ای مدینه ای داد  دادها از بیداد از نگاهی سنگین آه این چادر پُر نور زمین خورد زمین چه شده ، طعمه‌ی بی باکی شد یک نفرکاش بگوید که چرا خاکی شد پشت در بود که آتش سر زد یک نفر شعله‌ای آورد و به جانِ در زد  در آتش زده را وای که بر مادر زد زینب اُفتاد  حسن  بر سر زد دید در کَنده نشد ضربه‌ی دیگر خورد   وای که محکمتر زد ... (قنفذ از راه از آن لحظه که آمد می‌زد تازه می کرد نفس را مجدد می‌زد وای از دست مغیره چقدر بد می‌زد جای هرکس که در آن روز نمی‌زد می‌زد) .... کربلا چادرِ زهرا به سرِ زینب بود سپرِ زینب بود لشکری دور و بر زینب بود  در میان گودال جگر زینب بود آنطرف‌تر حرمِ شعله‌ورِ زینب بود اینطرف بر سرِ نِی همسفرِ زینب بود گرچه زینب از غم غیر خوناب  نخورد گرچه مانند دلش جگری چاک نشد زیر لب گفت ولی «مادر آب ببین که  پسرت آب نخورد پدرِ خاک بیا که   پسرت خاک نشد» چادرش را دو گره بست ، قدم را برداشت کوهِ غم را برداشت بی حسین و عباس دو عَلَم را برداشت یک تنه بارِ حرم را برداشت نعره‌اش کاخ ستم را برداشت..‌