#ورود_کاروان_اهل_بیت_ع_به_شام
این اسارته داداش یا قتلگاه
نیمی از قافله جون داده تو راه
ای پناه عالمین نگاهی کن
بی پناهیم بی پناهیم بی پناه
بعد از اون رنجی که تو راه کشیدیم
بعد از اون همه جسارت که دیدیم
حالا باید همه آماده بشیم
دم دروازه ساعات رسیدیم
@hosenih
دستامون بسته شده کنار هم
یه طرف طناب به بازوی منه
یه طرف به گردنه زین العباد
سر سلسله به دست دشمنه
پریشون وارد شهر شام شدیم
از رو نیزه احوال ما رو ببین
تازیونه می زنن که راه بریم
راه بریم بچه ها میخورن زمین
دستی که برای ما حجاب میشد
حالا بسته است تو بگو چی کار کنیم
میون نامحرما گیر افتادیم
کاش می شد از این قفس فرار کنیم
باورم نمیشه نامسلمونا
مارو خارجی داداش صدا کنن
اگه میتونی یه کم قرآن بخون
تا مارو کمتر اینا نگا کنن
اینا سنگم میزنن ولی داداش
میسوزه دلم برای بچه هات
تا میشد پناهشون شدم ولی
حالا هی با گریه میزنن صدات
@hosenih
خیلی سخته گذر از این مرحله
کاش فقط سنگ میزدن به قافله
بارون آتیش و ما چی کار کنیم
دستامون بسته شده با سلسله
بعد از اون کوچه های آتیش و سنگ
که تن ما پره از کبودیه
سخت ترین مسیر ما تو این دیار
رد شدن از کوچه یهودیه
شاعر: #موسی_علیمرادی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#ورود_کاروان_اهل_بیت_ع_به_شام
دور محمل چه شلوغ است مکافات شده
قافله وارد دروازه ساعات شده
سنگ در دست رسیدند و خوش آمد گفتند
بین هر کوچه ای از آل علی بد گفتند
@hosenih
وسط اینهمه خنده شرر آهم هست
دور من هرکس و ناکس که نمیخواهم هست
این جماعت که همه راهزن و دزد رهند
زشت باشد که تو باشی و مرا هل بدهند
سوره ناس بخوانید که شر کم بشود
چشم ها خیره نماند سرشان خم بشود
ای حسین از تو چه پنهان به خودم لرزیدم
معجرم را به سر یک زن شامی دیدم
اول ماه صفر بدسفری بود حسین
ساربان من عجب بدنظری بود حسین
از سر نیزه ببین رد کبودی هارا
لال کن جان ابالفضل یهودی هارا
مشکلی کاش ز هجران تو حل میکردم
سرت از نیزه می افتاد بغل میکردم
طعنه و زخم زبان مرحله به مرحله بود
بی ادب تر ز همه دوروبرم حرمله بود
@hosenih
نصف روز است که اینجا سرپاییم حسین
دوست داری که بگوییم کجاییم حسین
وسط اینهمه روضه فقط این غم کم بود
آخرین منزل ما مجلس نامحرم بود
شاعر: #سیدپوریا_هاشمی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
4_5863101349448647342.mp3
541.1K
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
#
#امام_حسن__ع__شور
تو دعای خیر زهرا به منی
همه جا گفتم و میگم علنی
بنویسید روی قبر و کفنم
حسنی ام حسنی ام حسنی
گدا یعنی من/عطا یعنی تو
پر از دردم من/دوا یعنی تو
سایه ات مستدام
آقا رو سرم
دستم رو بگیر
ای شاه کرم
سلطان کرم
تو امامِ کشته ی بی کفنی
به خدا قسم که تو عشق منی
به خدا تو محشرم داد می زنم
حسنی ام حسنی ام حسنی
مریض یعنی من/طبیب یعنی تو
برام بهترین/حبیب یعنی تو
سایه ات مستدام
عشق مادرم
میدونی خودت
خیلی نوکرم
سلطان کرم
تو تموم دین و دنیای منی
دست رد به سینه مون نمی زنی
تا نفس دارم همش جار می زنم
حسنی ام حسنی ام حسنی
غریب یعنی تو/کریم یعنی تو
قسم به اسم/قدیم یعنی تو
سایه ات مستدام
سلطان کرم
می سازیم یه روز
واست یک حرم
سلطان کرم
وحید محمدی
امام حسن (ع)
شور
هدایت شده از کتیبه و پرچم باب الحرم
⚜زمینه ی جدید شهادت حضرت رقیه س:
بند اول:
کاش با من بودی باباجون
دخترت رفته از جون
جات خالی بود بیابون
بابایی
گوشوارمو بی حیایی زد و برد
عمه به جای من اینجا کتک خورد
هی با لگد حرمله ما رو آزرد
حالا ببین بعد تو مو سپیدم
رفته عمو رفته من هم امیدم
تو شام و کوفه چیا که شنیدم
من الذی أیتمنی
بگو که بابای منی
بند دوم:
از پیشم رفتی دق کردم
سیلی خوردم تو هر دم
از ترسه رنگ زردم
بابایی
بابا ببین صورتم رو کبوده
این جای مُشتِ سنانِ حسوده
غصه نخور دندونام شیری بوده
توو این خرابه دیگه جای من نیست
یک جای سالم توی پای من نیست
روز خوشی توی دنیای من نیست
من الذی أیتمنی
بگو که بابای منی
بند سوم:
تو مثل من لبهات خونه
انگاری بوی نونه
اومده تو ویرونه
بابایی
من که نمی پرسم انگشترت کو
با سر رسیدی بابا پیکرت کو
از من نپرسی که موی سرت کو
حالا شدم مثل زهرا می بینی
خورده به پهلوم لگد ها می بینی
پشت من و که شده تا می بینی
من الذی أیتمنی
بگو که بابای من
#علی_علی_بیگی
هدایت شده از کتیبه و پرچم باب الحرم
#اسارت_واحد
#شام_واحد #زمزمه
#مجلس_یزید_واحد
#واحد #زمزمه
بردار چوب خیزران از لب و دندانم
قاری قرآنم
آید صدای ناله زهرا حسین جانم
قاری قرآنم
بوسیده لبهای مرا لبهای پیغمبر
رهرا و هم حیدر
با چوب خود دیگر مکن تو بوسه بارانم
قاری قرآنم
با دست تو دست سکینه می رود بالا
چوب و لب بابا
آتش مزن بر سینه طفل پریشانم
قاری قرآنم
اهل مرا آورده ای با بازوی بسته
محزون و دل خسته
تو خنده بر لب داری و من دیده گریانم
قاری قرآنم
دست از سرم بردار در مقابل زینب
وای از دل زینب
گیرم نباشم سبط پیغمبر مسلمانم
قاری قرآنم
روی محاسنم مکن خون لبم جاری
کن آبرو داری
امشب در آن ویرانه بر رقیه مهمانم
قاری قرآنم
#عبدالحسین
هدایت شده از کتیبه و پرچم باب الحرم
#سنگ_می_زنند
#محله_ی_یهودیان
از بام، سمت آل عبا سنگ می زنند
با هلهله و شور و نوا سنگ می زنند
رأس حسین،کرب وبلا سنگ خورده است
بر جای زخم ِ سنگ چرا سنگ می زنند
جاری شده ست اشک اباالفضل روی نی
وقتی به سمت عمه ی ما سنگ می زنند
وقتی امید هر دو جهان ِ خلایقیم
دیگر چرا به قصد رجا سنگ می زنند
درمان درد لاعلاج یک نگاه ماست
اینان چرا به قصد شفا سنگ می زنند
دل هایشان به کینه ی خیبر گرفته خو
با ناسزا به اهل کسا سنگ می زنند
بغض علی سبب شده بیشتر از همه
این سه علیّ ِ قافله را سنگ می زنند
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
هدایت شده از کتیبه و پرچم باب الحرم
#مناجات_ورود_به_شهر_شام1
#مناجات_انتظار
السلام علیک یا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
کی می رسد زمان غمت انتها شود
شیعه ز درد غیبت رویت رها شود
بنگر میان قلب مُحِبّین ِ آل تو
هر جمعه از فراق تو برپا عزا شود
بر درد دوری تو طبیبی نخواستیم
این درد ِلاعلاج به دیدن دوا شود
کی می شودکه کوری آل سعود ِپست
بر تو نماز جمعه ی ما اقتدا شود
آباد کی کنی تو بقیع و به امر تو
صحنی برای مادرت اول بنا شود
از خاک در بیاوری آن دو پلید را
پرونده ی جنایت آن کوچه وا شود
آتش زنی جنازه ی آن دونفر که این
تسکین آه و ناله ی (مهدی بیا) شود
آقا بیا بگو به چه جرمی کنار آب
رأس امام تشنه ای از تن جدا شود
کهنه لباس او برود غارت و تنش
در زیر نعل تازه ی دشمن رها شود
ناموس او رود به اسیری و رأس او
تا شام همدم سر سرنیزه ها شود
آقا ببین که جدّ تو مهمان شام شد
دردی که بدتر از غم کرب وبلا شود
وای از دمی که عمه ی قامت کمان تو
با اشک و ناله وارد شام بلا شود
با رقص و تار و هلهله آیند در رهش
بر مرگ خود ز شدت غُصّه رضا شود
وای از گذر ز کوی یهودیّ شهر شام
رأس همه شکسته ی سنگ جفا شود
(بزم شراب وچوب یزید و لب حسین)
قدّش به زیر بار غم و درد تا شود
اذنی بده که نوکر تو روز اربعین
پای پیاده راهی کرب وبلا شود
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
هدایت شده از کتیبه و پرچم باب الحرم
#مناجات_ورود_به_شهر_شام2
#مناجات_انتظار
السلام علیک یا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
دلم گرفته پدرجان بیا دگر مهدی(آقا)
ببین شکستن ِ دل ها شده هنر مهدی
پُر است مدّعی و معرفت شده نایاب
شده دعای همین قوم بی اثر مهدی
به ظاهر از تو بخوانند و باطناً یک عمر
زدند بر دل هر نوکرت شرر مهدی
تو را چگونه بخواهد دلی که جای تو
شده ست طالب یک مشت سیم و زر مهدی
چقدر طعنه شنیدیم از همین مردم
شدیم در وسط کینه بی سپر مهدی
بیا و عزّت ما باش بین این مردم
شب فراق رخت را نما سحر مهدی
بیا دگر که شوی با جمال زهراییت
در آسمان دل شیعیان قمر مهدی
غروب جمعه ی بی تو چقدر دلگیر است
گذشت جمعه و از تو نشد خبر مهدی
نیامدی که شوی مرهم دل زینب
که شد ز داغ، روی داغ خون جگر مهدی
بیا و باش تو در کوچه های شهر شام
امان عمّه ز خاکستر ِ گذر مهدی
بیا سری به خرابه بزن که یک دختر
کنار رأس پدر گشته محتضر مهدی
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
هدایت شده از کتیبه و پرچم باب الحرم
#دودمه
#اول_صفر
#ورود_به_شام
#مجلس_شراب
وارد شام بلا شد دختر خیرالنّساء/
یا اباصالح بیا
بین رقص و هلهله ها مانده ناموس خدا/
یا اباصالح بیا
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
زینب کبراست بین ازدحام شامیان/
العجل صاحب زمان
شامیان مست می رقصند دور کاروان/
العجل صاحب زمان
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
مجلس باده کجا و عمه ی صاحب زمان/
العجل صاحب زمان
لعل قاری پاره شد با ضرب چوب خیزران/
العجل صاحب زمان
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
هدایت شده از کتیبه و پرچم باب الحرم
#ورود_به_شام4
#کوی_یهودی
#بزم_شراب
#زمزمه_روضه_واحد_زمینه
#لطمه_زنی
#ناله_ی_منتظر
غریب عالم
داری می بینی
مضطره توی کوچه ها عمّه ی سادات
تو رو میخونه
با دست بسته
میون ازدحام دروازه ی ساعات
دارن دورش می رقصند
به ناله هاش می خندند
روبه روش تو هر کوچه
مردم حنا می بندند
یک طرفه شمر پست
یک طرفه زجر مست
سر ِ راهشون هر جا
باده ی مجّانی هست
العجل یامنتقم....
🌸🌸🌸🌸🌸
غریب عالم
داری می بینی
فاطمه ها رو می برند میون بازار
سر تموم ِ
گلا شکسته
از وقتی که رفته رو نی سرعلمدار
چقد شنیدند دشنام
از یهودی های شام
ریختند سنگ و خاکستر
رو سرشون از رو بام
با سنگ چندین جلّاد
سرها از نیزه افتاد
آتیش و دود بلنده
از عمّامه ی سجاد
العجل یامنتقم....
🌸🌸🌸🌸🌸
غریب عالم
داری می بینی
دختر مرتضی' توی بزم شرابه
تو صدر ِمجلس
حرمله ی پست
خنده ی تلخش آتیش ِ دل ربابه
داره یزید ِ ملعون
میزنه با خیزرون
جوری که خون میچکه
از لابه لای دندون
بین خنده ی اعداء
جلوی چشم زهرا
پاره میشه واویلا
بوسه گاه مصطفی'
العجل یامنتقم....
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)