eitaa logo
💚عزیزم حسین💚
3هزار دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
5.2هزار ویدیو
123 فایل
ا ﷽ ا تکثیرکانال تکثیرعشق ناب 💚 تمام ذرات وجودم عشق ناب فاطمی است والحمدلله فاطمه ای که هستی اش هست به ماسوا دهد رزق اگرکه میدهد به یمن اوخدا دهد ای عشق سربلندکه برنیزه میروی از حلقه کمندتو راه گریز نیست کانال دیگر: @yaraliagham @qalalsadegh135
مشاهده در ایتا
دانلود
در سینه ام جز مِهر زینب جا نخواهد شد با او کسی در عاشقی همتا نخواهد شد عاشق شوی حرف دلم را خوب می فهمی ذکری شبیه "زینب کبری" نخواهد شد نوکر که جای خود،غلام نوکرانش هم درمانده و محتاج در عقبی نخواهد شد هر کس که گریان شد برای عمه ی سادات شرمنده پیش حضرت زهرا نخواهد شد داغ برادرها...اسارت...سیلی و غارت در چشم بانویی جز او زیبا نخواهد شد از غیرت و از عفت زهرایی اش پیداست حتی اگر معجر بسوزد وا نخواهد شد مِیلش شهادت بود در کرب و بلا،اما زینب نماند که عدو رسوا نخواهد شد بعد از ابوفاضل علمدار است و دین حق جز با اسارت رفتنش برپا نخواهد شد عمری بلا دیده ولی داغی برای او مانند داغ عصر عاشورا نخواهد شد . همراه مادر هر چه بر سر می زنیم انگار قاتل ز روی سینه ی تو پا نخواهد شد کل تن تو جای زخم نیزه و تیر است جایی برای بوسه ام پیدا نخواهد شد؟ مرضیه نعیم امینی @deabel
عشق و شور و شوق اگر در آستین داریم شُکر حال اگر با های و هویی آتشین داریم شُکر قبله‌ای عین‌ُالیقین حقُ‌الیقین داریم شُکر در نجف هفت آسمان را در زمین داریم شُکر از دو عالم ما همین تنها همین داریم شُکر از دو عالم  یک امیرالمؤمنین داریم شُکر ماهِ نو با یادِ تیغِ آبدارش کج شده آسمان اصلا به عشقِ ذوالفقارش کج شده و زمین در زیر پایِ شهریارش کج شده آنقدر سنگین شده که در مدارش کج شده از کجیِ ابرویش محرابِ دین داریم شُکر هرچه داریم از امیرالمؤمنین داریم شُکر قبل از اینها که فقط تنها خدا بود و خدا قبل‌تر - از قبل از اینها - مرتضا بود و خدا گفت در معراج دیدم هرکجا بود و خدا هرکجا رفتم علی در انتها بود و خدا نَفسِ احمد نَفسِ زهرا را یقین داریم شُکر یک نَفَس گوییم امیرالمؤمنین داریم شُکر عقل حیران است مدحش را شجاعت خوانده است عشق در بُهت است و وصفش را قیامت خوانده است پیشِ او جبریل عمری درسِ حیرت خوانده است با علی گویا خدا عقدِ اُخوت خوانده است نقشِ  ایوانِ طلا را بر نگین داریم شُکر ذکر مولانا امیرالمؤمنین داریم شُکر در دل آتش زده شوقش نهان داریم ما در دل دوزخ بهشت جاودان داریم ما* بر سر این سفره تنها ، آب و نان داریم ما ما علی داریم و دیگر هیچ ، آن داریم ما از پدر نان حلالی دلنشین داریم شُکر آی مردم ما امیرالمؤمنین  داریم شُکر رمزِ اَنزَلنا علی و سِرِّ اَرسلنا علی کعبه‌ی احمد علی و قبله‌ی زهرا علی باعلی رفته است تا حق هرکه رفته تا علی لا هوَ الا هوَ یا لاعلی الاعلی از میان خوبرویان دست چین داریم شُکر یازده نور از امیرالمؤمنین داریم شُکر ذوالفقارِ خم ببین ، سر پشت سر انداخته صد سپاه اینجا سر و تیغ و سپر انداخته آنقدر از جنگویان  آنقدر انداخته باز عزرائیل را در دردسر انداخته مدح او را بِینِ میدان بیش از این داریم شُکر مرد مردان و امیرالمؤمنین داریم شُکر هرکه صید چشم او شد تیر می‌خواهد چکار کشته‌ی عشق علی شمشیر می‌خواهد چکار حق بده دیوانه‌اش زنجیر می‌خواهد چکار با مریض او بگو تدبیر می‌خواهد چکار نسخه‌ای از دست جبریل امین داریم شُکر بینِ غمها یاامیرالمؤمنین داریم شُکر حال ما وقتی گرفته یک زیارت کافی است مستِ ایوان نجف را یک اشارت کافی است برگ کاهیم و فقط یک لحظه غارت کافی است از خوشی‌ها گوشه‌ی دنج اسارت کافی است حسرت خاک حرم را بر جبین داریم شُکر چشم بر لطفِ امیرالمؤمنین داریم شُکر با جزامی‌ها نشست و پیششان خرما گذاشت لقمه‌ها را دردهانِ مردِ نابینا گذاشت ظرف شیری را به دست کودکی تنها گذاشت مرکب طفلان شد و بر روی دنیا پا گذاشت  دست اگر خالی  ولی حبل‌ُالمَتین داریم شُکر ما کرم را از  امیرالمؤمنین داریم شُکر اینکه شبها می‌برد بر دوش ، خرما را علیست اینکه دارد می‌کشد غمهای زهرا را علیست آنکه با خود می‌برد اندوهِ دنیا را علیست آنکه روشن می‌کند تکلیفِ فردا را علیست مردمی دلداده در این سرزمین داریم شُکر کهنه عهدی با امیرالمؤمنین داریم شُکر شیعه یعنی ذوالفقار و راه حیدر مانده است شیعه یعنی که علی آنسوی معبر مانده است شیعه یعنی فتح ما یعنی که خیبر مانده است شیعه یعنی جای پای مالک اشتر مانده است پیش رو  مردی از آفاق یقین داریم شکر شُکر فرزند امیرالمؤمنین داریم شُکر *صائب‌تبریزی حسن لطفی @deabel
به مدینه خبرِ سوختنش را نبَرید آه در سایه بیایید تنش را نبرید پیشِ او نامِ حسین و حسنش را نبرید از روی سینه‌یِ او پیرهنش را نبرید بگذارید که راحت بدهد جان زینب هرچه کردند نسوزد دَمِ آخر که نشد یا کمی کم بشود گریه‌یِ خواهر که نشد یا به عباس نگوید غمِ معجر که نشد یا نخواند نَفَسی روضه‌یِ حنجر که نشد چه پریشان شده امروز ، پریشان زینب بی نَفس مانده و بالایِ سرش نیست کسی رو به قبله شده و دور و برش نیست کسی تا بگیرند زیرِ بال و پَرش نیست کسی یا بگیرند خبر از جگرش نیست کسی زیرِ لب داشت حسینیم سَنَ قوربان زینب یادش اُفتاد خودش دید پرش را بُردند دیر آمد سرِ گودال سرش را بُردند با سرِ نیزه‌یِ سرخی پسرش را بُردند زودتر از زن و بچه خبرش را بُردند میدَودَ در وسطِ خیمه‌ی سوزان زینب یک طرف داشت سنان باز سنان را میزد یک طرف حرمله هم پیر و جوان را میزد همه‌ی قافله را دخترکان را میزد جای شلاق به تن چوبِ کمان را میزد تک و تنها شده با جمعِ یتیمان زینب چه کند ، مادری از طفل نشان میخواد کودکِ بی رَمَقی تکه‌یِ نان میخواهد دختری آمده از عمه توان میخواهد راه رفتن به رویِ آبله جان میخواهد میرود تا برسد گوشه‌ی ویران زینب... حسن لطفی @deabel
بارِ غمت را دوشِ ما، طاقت ندارد هفت‌آسمان و ماورا، طاقت ندارد گوشِ فلک را یک‌نفر، محکم بگیرد، یک جمله، از مرثیه را طاقت ندارد رنجِ تو را بر کوه هم، گر عرضه دارند، دیگر نمی‌ماند به پا، طاقت ندارد ای اشرفِ اولادِ آدم! ماتمت را، حتی کسی از انبیا، طاقت ندارد این حنجرِ نازک، نمی‌خواهد سه شعبه کودک بر این تیرِ خطا، طاقت ندارد زینب، چهل منزل، کنون باید ببیند رأسِ تو را از تن جدا،... طاقت ندارد دیده پر از اشکِ فراق و سینه ی ما، در حسرتِ کرب و بلا، طاقت ندارد عادل حسین قربان @deabel
|⇦•چه بود ذکر عارفان؟علی علی.. ویژۀ میلاد دُلدُل سوارِ عرب، حضرت امیرالمومنین علی ابن ابیطالب علیه السلام_ حاج میثم مطیعی•✾• ┅═┄⊰༻🌼༺⊱┄═┅ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┅═┄⊰༻🌼༺⊱┄═┅ چه بود ذکر عارفان؟ علی علی علی علی چه بود روشنای جان؟ علی علی علی علی که بود خالق جهان؟ خدا خدا خدا خدا که داشت از خدا نشان؟ علی علی علی علی گدای شاه کیست، هان؟ منم منم منم منم مرا چه کس دهد امان؟ علی علی علی علی هزار نغمه پیش از این، سروده‌اند در زمین ولی یکی‌ست جاودان: علی علی علی علی لوای فتحِ اوست: نور، بیان مدحِ اوست: نور نگاه کن به کهکشان: علی علی علی علی اگر خداخداکنی ، تمام شب دعا کنی رسد ندا از آسمان: علی علی علی علی از این زمین به آسمان، فقط یکی‌ست نردبان و پله‌های نردبان: علی علی علی علی که بوده کعبه مولدش؟ کنار حق تولدش؟ به‌جز امیرمومنان؟ علی علی علی علی به خوابگاه مصطفی که خفت وقت ابتلا شب هجوم بی‌امان؟ علی علی علی علی که روز کارزار خود، به برق ذوالفقار خود بسوخت جان کافران؟ علی علی علی علی به بدر و خندق و اُحد به خیبر و حنَین شد چه کس هماره جانفشان؟ علی علی علی علی که در رکوع، بی‌ریا، زکات داده بر گدا چنانکه کرده حق بیان؟ علی علی علی علی بخوان بخوان غدیر شد، به مومنان امیر شد دهل‌زنان و کف‌زنان: علی علی علی علی مهی چنین مبارکت، الا زمین! مبارکت بچرخ دور او بخوان: علی علی علی علی خوش‌اند خوش، چو انسیان، به‌زیر خاک جنیان که شد امام انس‌وجان: علی علی علی علی برای دین امیر بس، برای خلق: دادرس برای شیعه، آرمان: علی علی علی علی یتیم، خنده‌رو شده، فقیر، بذله‌گو شده به‌این امام مهربان: علی علی علی علی علی‌ست ذکر اولم، علی‌ست ورد آخرم و اسم حیّ لامکان: علی علی علی علی امام اولین و هم امام چار و هشت و ده بگویمت یکان یکان: علی علی علی علی تو را که بی‌نوا شدی، از این و آن جدا شدی چه کس شود نگاهبان؟ علی علی علی علی مرا که دل شکسته‌ام، خمیر و خورد و خسته ام که ره دهد به آستان؟ علی علی علی علی نگاه ما به سوی تو، به جستجوی روی تو در این جهان و آن جهان: علی! علی! علی! علی! چو دود، خاستم‌زجا، که سوختی دل مرا به کوره‌های امتحان، علی! علی! علی! علی! ز هجر باغ روی تو، بسوخت دل به‌بوی تو قسیم دوزخ و جنان: علی! علی! علی! علی! در آن زمان که هیچکس، نیایدش به لب نفس بگیر دست ناتوان، علی! علی! علی! علی! هرآن زمان که این زبان، هنوز هست در دهان به ذکر توست همچنان: علی! علی! علی! علی! شاعر: حسن صنوبری ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ↜سروش JOin↶ http://sapp.ir/babolharam_net ↜ایتا JOin↶ https://eitaa.com/babolharam_net ↜تلگرام JOin↶ https://t.me/babolharam_net ↜اینستاگرام↶ http://instagram.com/babolharam__net
كوچه به كوچه پايِ سرت سنگ خورده ام پاي سرت، به جايِ سرت سنگ خورده ام يحيايِ سر بريده ، شبيه سرِ علي آخر شكست كوفه سر از دخترِ علي آنان كه بي ملاحظه بر پيكرت زدند با كعب نيزه بر بدن خواهــرت زدند شرمنده از توأم كه به سينه نمي زنم بستند هر دو دست مَرا دورِ گَردنم دورم نشانده ام ، حرمي دل شكسته را اين بچّه هاي گوشه ي زندان نشسته را زندان كوفه بعد تو دارُ العَزاي ماست شلاّق ، قوت غالب اين روزهاي ماست از گريه هام ، كوفه تلاطم گرفته است زينب براي تو شب هفتم گرفته است اي تشنه لب ، برايِ تو آتش گرفته ام در مجلس عزايِ تو آتش گرفته ام پُر كرده كوفه را دَمِ واويلتاي من گفتم رباب روضه بخواند به جاي من تشديد كرده درد مرا ، حال انزواش از فرط گريه جوهره رفته ست از صداش جاي صدايِ او همگي ضجّه مي زنيم از ماجـــرايِ او همگي ضجّه مي زنيم يك جمله گفت و خواهرت از شرم آب شد با روضه اش دل همه ي ما كباب شد گفت از وداع هاي تو ، من سوختم حسين بيش از همه براي تو ، من سوختم حسين اندوه تشنه رفتن تو قاتل من است داغِ گُرسنه رفتن تو قاتل من است محمد قاسمی @deabel
خودم دیدم که سنگی بر جبین خورد به صورت، شاهم از مرکب زمین خورد تنِ پاشیده ات در قعرِ گودال به پیشِ چشمِ من شمشیرِ کین خورد به یادم آمد از پشتِ در و میخ که مادر هم، لگد از آن و این خورد ز بعدِ تو رقیه، بینِ خیمه کتک از قاتلت در راهِ دین خورد به محراب دعا سوگند، یک عمر که زینب غصه ی تو نازنین خورد! هستی محرابی @deabel
آیا شده بال و پرت آتش بگیرد؟ از پای تا سر پیکرت آتش بگیرد؟ آیا شده بین دو دریای خروشان از تشنه کامی حنجرت آتش بگیرد؟ آیا شده در کام خود خاتم بگیری از تشنگی انگشترت آتش بگیرد؟ آیا شده دشمن به اشک تو بخندد آندم که جان اکبرت آتش بگیرد؟ آیا شده با بوسه ی تیری سه شعبه حلق علی اصغرت آتش بگیرد؟ آیا شده تا حنجرت با خنجر کین در پیش چشم مادرت آتش بگیرد؟ آیا شده آتش بیفتد در حریمت گلهای سرخ پرپرت آتش بگیرد؟ آیا شده بر نیزه باشی و ببینی دامان پاک دخترت آتش بگیرد؟ آیا شده مهمان خولی بوده باشی خاکستر زیر سرت آتش بگیرد؟ بس کن « جهانی » بیم آن دارم کز این غم شعرت بسوزد دفترت آتش بگیرد؟ اسماعیل پورجهانی @deabel
نسبت به قبل بس که تو تغییر کرده‌ای بالای نیزه دیده به تو دوختم حسین یک روح در دو تن همه‌اش نقل ما دوتاست تو در تنور رفتی و من سوختم حسین من زینبم که طاقت کوچک‌ترین خراش بر روی مصحف بدنت را نداشتم با دیدنت به نیزه کنار آمدم ولی دیگر توقع زدنت را نداشتم جانا ز روی نیزه‌ی اعدا نگاه کن مانند تو عزیز دلم دل‌شکسته‌ام گر تو سرت به سنگ حرامی شکسته‌ای من هم سرم به چوبه‌ی محمل شکسته‌ام بر روی نیزه آمده‌ای پا به پای من گاهی عقب می‌افتی و گاهی جلوتری دشمن خیال کرده که من بی‌کسم حسین بر روی نیزه هم تو مرا سایه‌ی سری می‌خواستم ببوسمت اما دلم شکست وقتی که دیدمت پُرِ خاکستر تنور مبهوت مانده‌ام من و اما سه‌ساله‌ات لحظه به لحظه بوسه به تو می‌دهد زدور گر چه جریحه‌دار شد اینجا غرور من اما به خاطر تو خودم را نباختم در کوفه بیشتر دل من سوخت چون که من یک در میان اهالی آن را شناختم مهدی مقیمی @deabel
آن آهِ تو که شعله کشاند است جهان را هر نقطه ی عالم ببرَد سوزِ خزان را از داغِ شقایق همه ی بال و پرت سوخت خاموش نکرد اشک غمت آتشِ جان را سرها همه بر نیزه و گلبانگِ تلاوت هنگامه ی ظهر است عطش کرده اذان را بر قله ی این صبر چه زیبا بنشستی باید که به مقصد بَری این بارِ گران را با خطبه ی قراء، تو در کوفه به پا کن کوبنده ترین زلزله ی کون و مکان را بر دیده ی کوفی بنَشان اشکِ ندامت تا محو کنی سیطره ی ظلمِ زمان را حقا که تو پرورده ی دامانِ بتولی انگار به شمشیرِ علی بسته زبان را داری تو به دوشت علَم حضرتِ سقا آنکه به لبش داشته نهری ز جنان را هر صوتِ قدمهای تو آهنگِ قیام است تا شامِ بلا می برد این دردِ نهان را هرگز نکنی در برِ بیگانه سرَت خَم چون هضم کند سینه ی تو زخمِ زبان را خاکسترِ آن خیمه ی آتش زده دانَد حالِ دل آغشته به حزن و نگران را از عمد تو را داده عبور از یمِ خون تا صد پاره ببینی تنِ گلهای جوان را در چشمِ تو شد کرببلا، جلوه ی زیبا زیرا ز خدا داری تو این صبر و امان را! هستی محرابی @deabel
یک سال می شود که تو هم پر کشیده‌ای من هم به سوگ پر زدن تو نشسته‌ام شاید به جا نیاوری‌ام آشنای من می‌بینی از فراق تو خیلی شکسته‌ام چون آفتاب بر لب بامم که مثل تو مانده به زیر صورت خورشید پیکرم ای تشنه لب به یاد ترک‌های لعل تو لب تشنه مانده‌ام به نفس های آخرم بی تو تمام باغ تو رنگ خزان گرفت بی تو پری برای پریدن نمانده بود صحرای داغ، پای برهنه، لباس خشک نایی دگر برای دویدن نمانده بود چندی ست رفته قوت دیدن ز دیده‌ام  بنگر به راه رفتن خواهر که دیدنی ست دارم هنوز بر تنم از آن مسافرت یک باغ پر بنفشه برادر که دیدنی ست  دل پاره پاره از همهٴ طعنه‌هایشان پایم هنوز آبله دار از شتاب ها جا خوش نموده بر بدنم جای سلسله ردی ست بر تمام تنم از طناب ها  پیراهنی که خون تو آغشته اش بود هرگز نَشُسته‌ام نرود عطر و بوی تو دارم هنوز با خودم از کوچه‌های شام سنگی که خورد بر سر نیزه به روی تو محسن عرب خالقی @deabel
زینبم نائبة الزهرایم مادرم گفته که بی همتایم بشنوید ارض و سما! آوایم این حسینی که بُوَد، آقایم ... ... تا که دیده به روی من وا کرد مهر خود را به دل من جا کرد کوثر حضرت کوثر هستم زین اَب هستم و زیور هستم زیور فاتح خیبر هستم خطبه ام گفت: که حیدر هستم همه دیدند هنر دارم من مثل عباس، جگر دارم من ذوالفقار سخنم برّان است یکی از لشکر من طوفان است دشمن از «مردی» من حیران است بی سبب نیست که سرگردان است... ... دیده هر بار، حریف همه ام پروش یافته ی فاطمه ام ای برادر! به دلم غم دارم دل سوزان و قدی خم دارم دم آخر شده ماتم دارم خاطراتی ز محرّم دارم لرزش دستم اگر جلوه نماست همه اش زیر سر عاشوراست همه جا پای به پایت بودم دائماً زیر لوایت بودم مثل یک کوه برایت بودم شاهد کرب و بلایت بودم من که بازیچه ی تقدیر شدم از غم تو به خدا پیر شدم روضه ی باز شنیدن سخت است بار بر دوش کشیدن سخت است تلخی آه چشیدن سخت است سوی گودال دویدن سخت است دیدم آن جا که چه غوغا کرده بی حیا، کار خودش را کرده حنجری سوخته شد بعد از آن ... جگری سوخته شد بعد از آن ... مادری سوخته شد بعد از آن ... معجری سوخته شد بعد از آن ... زیر و رو شد بدنت با نیزه تا که شد در تن تو تا نیزه وای از آن سفر شام، حسین! وای از آن ملأ عام، حسین ! وای از طعنه و دشنام، حسین ! وای از سنگ لب بام، حسین ! آن دیاری که پر از بیداد است شام نه، کشور کُفر آباد است ذرّه ای رحم در آن ناس نبود بینشان عاطفه بشناس نبود حرفی از غیرت و احساس نبود کاش آن جا سر عبّاس نبود ... ... تا نبیند سر بی معجر را پای پر آبله ی خواهر را محمد فردوسی @deabel