💚#سرود_مسجدی_حضرت_رسول_الله_ص
#مولودی_پیامبر_ص_و_امام_صادق_ع💚
🎶سبک: طلع البدر
┅═┄⊰🌿༻🌺༺🌿⊱┄═┅
می رسد این خوش خبر میلاد احمد آمده
گل بریز و کف بزن عید محمد آمده
💐یا رسول الله مدد مولا رسول الله مدد
اشک شوقم می چکد از دیده بر روی زمین
مست مستم در شب میلاد ختم المرسلین
آمنه شانه کشد بر تار موی این پسر
می زند شب تا سحر بوسه بروی این پسر
دلبر من آمده باشد دل من منجلی
باشد این ذکر لب من یا محمد یا علی
آمدم من در شب میلاد ختم المرسلین
تا بگیرم عیدی از دست امیر المؤمنین
تو گل خوشبویی و من کمتر از خار توام
تو اباالزهرایی و من عبد زهرای توام
چشم خود را واکن ای نور دو چشمان همه
یک نگاهی به ما امشب به جان فاطمه
ای عروس فاطمه قرآن ناطق را ببین
با وضو امشب بیا و روی صادق را ببین
دلبر ما آمد و دلها به کویش زائر است
دسته گل روی دست امام باقر است
✍شاعر:حاج سید محسن حسینی
┅═┄⊰🌿༻🌺༺🌿⊱┄═┅
.
#مدح #پیامبر_اکرم ( صلی الله علیه وآله )
🎤حاج_میثم_مطیعی
🎶دستگاه_ماهور
لب نگار که باشد
رطب حرام بود
زمان واجبمان
مستحب ، حرام بود
فقیه نیستم اما
به تجربه دیدم
بدون عشق ؛
مناجات شب ، حرام بود
اگر که هست طبیبم
طبیبِ دوّاری
به من معالجه ی در مطب
حرام بود
بر آنکه دشمنِ اولاد توست
نیست عجب
که نطفه اش ، نسب اندر نسب
حرام بوَد
تو مرد ظرف شناسی و
مهِر اولادت
عجم که هست ، برای عرب
حرام بود
تو مقتدای تمام بزرگ مردانی
رسولِ اعظم ،
امام بزرگ مردانی
آقای_من
تو آفریده شدی و
سرآمدت گفتند
هزار مرتبه اَحسن
به ایزدت گفتند
تو را به سمتِ زمین
با نسیم آوردند
تو آمدی و ملائک
خوش آمدت گفتند
نشان دهنده یِ معصومیِ
قبیله ی توست
اگر که قُبه ی خَضرا
به گُنبدت گفتند
تمام آل عبا
« کُلَّنا محمّد » بود
تو عینِ نوری و
در رفت و آمدت گفتند
اگر چه یک نفری ،
جمعِ چهارده نفری
تو را محمّد و
آل محمّدت گفتند
شب ولادتت ای یار
می کنم خیرات
نثار مقدم خیرِ تو
« چهارده صلوات »
برای خُلق تو باید
کنند تحسینت
نشد مشاهده
شصت و سه سال نفرینت
از آن طرف تو اگر
نور آخرین هستی
نوشته اند از این سو
تو را نخستینت
هزار و سیصد و هشتاد و
چندمین سال است
شدیم کوچه نشینت ،
شدیم مِسکینت
شدیم ریزه خورِ
سفره های سیّدی ات
گدای سفره ی هر سال
چهارده سینت
تو آمدی که علی را
فقط ببینی و بس
نداده اند به جز
دیده یِ خدا بینت
یتیم مکه ای
اما بزرگِ دنیایی
اگر چه خاک نشینی ،
همیشه بالایی
مرا اُویس شدن
در هوای تو کافی ست
اگر چه باز ندیدم ،
دعای تو کافی ست
همین که بوی تو را
در مدینه حس کردم
لبم رسید به خاک سرایِ تو
کافی ست
چه حاجتی به پسر داری
ای بزرگِ قریش
همین که فاطمه داری
برای تو کافی ست
تو آن پیمبرِ
دنباله داری و بعدت
اگر علیِ تو باشد
به جای تو کافی ست
قسم به
اشهد ان لااله الا الله
تو آمدی که بگویی
علی ولیُ الله
✍شاعر: علی_اکبر_لطیفیان
-170385663_-216755886.mp3
4.65M
ا ﷽ ا
به یاد کربلا❤️
به یاد قتلگاه❤️
به یاد امام حسین علیه السلام ❤️
@azizamhosen
@yaraliagham
ب30 ش ن شب حمعه بود مادرم میگفت.mp3
11.34M
شور (شب جمعه بود مادرم میگفت …)
مراسم ظهر شهادت امام رضا(علیه السلام )
هیئت روضة الشهدا مشهد مقدس
بانوای: کربلایی نریمان پناهی
سهشنبه ۵ مهرماه ۱۴۰۱
@azizamhosen
@yaraliagham
#حضرت_زهرا
رسید روضه به اینجا که مادر افتاد و
میان آن همه نامرد آخر افتاد و
دری که سوخته از ازدحام کنده شد و
بروی قامت زهرای اطهر افتاد و
هجوم و کوچه ی باریک و آن همه نامرد
مسیر رفتنشان بر همان در افتاد و
کشان کشان ز در خانه مرتضی می رفت
و چشم فاطمه بر چشم حیدر افتاد و
رسید بعد مغیره، غلاف را برداشت
میان کوچه به دنبال مادر افتاد و
میان بستر خون داشت دست و پا می زد
میان کوچه فقط فضّه را صدا می زد
تمامی بدنش غرق ردّ پا شده بود
گلی ز غنچه و غنچه ز گل جدا شده بود
چه کرد میخ در آنجا، چگونه سینه شکست
تمام سینه ی مادر پر از صدا شده بود
احمد شاکری
@rozeh_1
#حضرت_زهرا
آتش به تمام قد بر افروخته دید
مسمار ِنمایان به در سوخته دید
یک لحظه تنفس حسن بند آمد
دیوار و تن و در چو به هم دوخته دید
نیما نجاری
@rozeh_1#حضرت_زهرا
آتش به تمام قد بر افروخته دید
مسمار ِنمایان به در سوخته دید
یک لحظه تنفس حسن بند آمد
دیوار و تن و در چو به هم دوخته دید
نیما نجاری
@rozeh_1
#حضرت_زهرا
تلاش كن كه دو چشمی مرا نگاه كنی
چنين نديدن و ديدن به تو نمی آيد
تكان نخور قفس ِسينه ات تكان نخورد
نفسْ بلند كشيدن به تو نمی آيد
علی اکبر لطیفیان
@rozeh_1
#حضرت_زهرا
لگدی خورد به در، درکه نه، دیوار شکست
خانه لرزید و تمام تن تب دار شکست
سمت دیوار و در انقدر هجوم آوردند
عاقبت پهلوی آن مادر بیمار شکست
توی آتش نگران بود و به خود می پیچید
استخوانهای ضعیف تنش انگار شکست
کاش درهای مدینه وسطش میخ نداشت
سینه ی زخمی او با نوک مسمار شکست
فضه دل خون شد و با بغض صدا زد، ثانی
پای خود را به تن فاطمه نگزار، شکست
چه کند با غم نامردی این شهر علی
سینه اش پر شدہ از غصه تلمبار شکست
@rozeh_1
#حضرت_زهرا
هر چه بود از در و دیوار خودم فهمیدم
حاجتی نیست به انکار خودم فهمیدم
راز حبس نَفَس و علت جوشیدن خون
از فرورفتن مسمار خودم فهمیدم
این که یک حادثه رخ داده در آن کوچۀ تنگ
از نهان کردن رخسار خودم فهمیدم
همه گویند دگر رفتنی است این بیمار
به قیامت شده دیدار خودم فهمیدم
این که دیگر نزنی شانه به موی زینب
از قنوتت به شب تار خودم فهمیدم
از چه لبخند به تابوت زدی بعد سه ماه؟
حاجتی نیست به گفتار خودم فهمیدم
سید علی احمدی
@rozeh_1
#حضرت_زهرا
گیرم آتش به جفا،در که نباید می سوخت
آشیان سوخت،کبوتر که نباید می سوخت
آتش اینبار گلستان نشد انگار ولی
باغ و بستان پبمبر که نباید می سوخت
کینه دارند اگر مردم شهر از پدرم
وسط حادثه مادر که نباید می سوخت
محسن ناصحی
@rozeh_1