.
#میلاد_حضرت_زینب
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
#شور - میلاد حضرت زینب سلام الله علیها - سبک آرزومون دیدن اون...
سیدةالکرم تویی
سائلِ این حرم منم
غلامِ نوکراتم و...
با دشمنِ تو دشمنم
کوثرِ زهرا عصمةاللهی
دخترِ مولا غیرت اللهی
خانوم
زینب
بنتُ الحیدری
ولایت مدار مثلِ مادری
زینب
تو سرلشکری
رعدِ ذوالفقار فتحِ خیبری
زینب عقیلةالعرب (۳)
تپشِ قلبی که داره
تو سینهیِ تو میزنه
ذکرِ حسین حسینه و...
دمِ حسن یاحسنه
ابرِ بهاری عشقِ سالاری
بعدِ اباالفضل تو علمداری
خانوم
زینب
فاطمه مَنصبی
ملیکهیِ حرم بانوی مکتبی
زینب
نوای یاربی
یاورِ دلبرم باورِ مذهبی
زینب عقیلةالعرب (۳)
حیدرِ منبر و کلام
کوثرِ کربلا و شام
هدیهیِ ما به محضرت
ذکرِ حسینه وَالسّلام
ضربهیِ قلبِ... زینبه وَالله
شورِ یاحسین ابیعبدالله
جانم
حسین
فریادِ فَلَک
پادشاهِ عشق نجوای مَلَک
حسین
اللهُ مَعَک
رویای دمشق سلامٌ علیک
حسین اربابم حسین (۳)
#میلاد #شور #سرود
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#حسین_ایمانی
.👇
#زبان_حال_حضرت_زینب
( سلام الله علیها )
#مرحوم_حاج_علیرضا_بهاری
#دستگاه_ماهور
کتاب درد مرا
فتح باب لازم نیست
گذشته درد من از حد
حساب لازم نيست
كنار بركه چشمم
نگاه توست مقيم
بديده اي كه نشيني تو
آب لازم نيست
به روي قبر جوانان
گلاب مي پاشند
تو خود گلي و
به پايت گلاب لازم نيست
به گاه غسل
رخ نيلگون تو ديدم
براي پوشش جسمت
حجاب لازم نيست
اگر سؤال كند زينبت
كه مادر كو ؟
ندا از ميخ در آيد ،
جواب لازم نيست
براي بردن من
خصم دون نمي دانست
كه من اسير تو هستم
طناب لازم نيست
شاعر :
#کمیل_کاشانی
سخت است وقتی روضه وصف دختری باشد
سخت است وقتی روضه وصف دختری باشد
حالا تصور کن به دستش هم، سری باشد
حالا تصور کن که آن سر، ماهِ خون رنگی
در هالهای از گیسویی خاکستری باشد
دختر دلش پر میکشد، بابا که میآید،
موهای شانه کردهاش در معجری باشد
ای کاش میشد بر تنش پیراهنی زیبا ...
یا لااقل پیراهن سالمتری باشد
سخت است هم شیرین زبان باشی و هم فکرت
پیش عموی تشنهی آب آوری باشد
با آنهمه چشم انتظاری باورش سخت است
سهمت از آغوش پدر تنها سری باشد
شلاق را گاهی تحمل میکند شانه
اما نه وقتی شانههای لاغری باشد
اما نه وقتی تازیانه دست ده نامرد
دور و برِ گم گشتهی بییاوری باشد
خواهرتر از او کیست؟ او که، هر که آب آورد،
چشمش به دنبال علی اصغری باشد
وای از دل زینب که باید روز و شب انگار
در پیش چشمش روضههای مادری باشد
وای از دل زینب که باید روضهاش امشب
«بابا ! مرا این بار با خود میبری؟» باشد
بابا ! مرا با خود ببر ، میترسم آن بدمست
در فکر مهمانی و تشت دیگری باشد
باید بیایم با تو، در برگشت میترسم
در راه خار و سنگهای بدتری باشد
باید بیایم با تو، آخر خسته شد عمه
شاید برای او شب راحت تری باشد؟
شاعر: قاسم صرافان
✅ شب هشتم: علیاکبر (ع)
🔻 مرحوم حاج اکبر ناظم
1️⃣ بند اول
از افق خيمه آلِعبا
شد جلوهگر آيه شمسالضحی
شبيه روی خاتمالانبيا
میرود از حرم/ به ميدان اكبرم
اكبر من گشته كفنپوش
عمه او فِتاده مدهوش
2️⃣ بند دوم
رسد به گوش شاه دين اين پيام
يا ابتا عليك منیالسلام
عمر علیاكبرت شد تمام
فرق من شد دو تا/ زظلم اشقيا
باب تو از غصه شده پير
كنار جسم تو زمينگير
3️⃣ بند سوم
باب تو از عزای تو پير شد
كنار نعش تو زمينگير شد
ز زندگانی جهان سير شد
ای مه انورم/ نوجوان اكبرم
قامتم از غمت خميده
جان پدر به لب رسيده
#حضرت_علی_اکبر علیه السلام
Hossein Taheri - Saghaye Dashte Karbala (128).mp3
6.95M
سقای دشت کربلا، ابالفضل ابالفضل
دستش شده از تن جدا، ابالفضل ابالفضل
طفل یتیم حسین؛ گم شده واویلا واویلا…
قامت زینب ز غمش؛ خم شده واویلا واویلا!

سقای دشت کربلا؛ ابالفضل ابالفضل
دستش شده از تن جدا؛ ابالفضل ابالفضل…
دیگر مرا ام البنین مخوانید! واویلا واویلا…
زیرا که من دیگر پسر ندارم… واویلا واویلا…
───┤ ♩♬♫♪♭ ├───
حسین طاهری سقای دشت کربلا ابوالفضل
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.:
ا ﷽ ا
اتحادِ هزار سرنیزه
بدنش را چه نامرتب کرد
کمک بوریا و مردم دِه
پیکر ِ شاه را مرتب کرد
آن طرف در هیاهویِ غارت
دختری زیر دست و پا میماند
این طرف زیر ِ تیغ، مظلومی
زیر ِ لب "یا غیاث" را میخواند
بی هوا نیزه ای به پهلو خورد
نفسش رفت و برنگشت ای وای
جلویِ خواهرش چهل تا نعل
از تن ِ شاه میگذشت ای وای
دختران آه میکشند، آخر
آهِ این کودکان اثر دارد
همه گویند جایِ بابا کاش
رویِ ما شمر چکمه بگذارد
ای که شیب الخضیب افتادی
ای که خَدُّالتَریب افتادی
خواهرت زودتر بمیرد کاش
تا نبیند غریب افتادی
مادری در طواف قربانگاه
هِی "بُنَیَّ بُنَیَّ" میگوید
تشنه ای زیر ِ نیزه، گه مادر
گه "اُخَیَّ الیَّ" میگوید
آنقدر تشنه بود لبهایش
دست آخر به شمر هم رو زد
نفسش را عجیب بند آورد
نیزه ای که سنان به پهلو زد
شمر آماده یِ بریدن شد
خنجر اما نمیبرد ای داد
عاقبت با دوازده ضربه
سر ِ شاه از تنش جدا افتاد
جایِ گریه حسین میبینی؟
خون ز چشمانِ خواهرت جاریست
وقت مغرب رسیده از گودال
همه رفتند شمر ول کن نیست
یک طرف مادری حزین میگفت:
"آنون اولسون" حسین و می افتاد
یک طرف خواهری صدا میزد:
"باجون اولسون" حسین و می افتاد
هانی امیر فرجی
حضرت امام #حسین علیه السلام
@azizamhosen
@yaraliagham
مناجات با امام زمان عج و
گریز به روضه ی حضرت زهرا س
رو به پیری می رود هر روز نوکر بیشتر
گرد پیری می نشیند روی این سر بیشتر
همت حی علی خیر العمل کمرنگ شد
خیر در پرونده ام دارم ولی شر بیشتر
آی آقای عزیز ما بیا برگرد که...
دور از تو می شوم هر روز بدتر بیشتر
از من این من را بگیر و چشم گریانم بده
چون مقرب می شوم با دیده ی تر بیشتر
دیرتر در وا کنی، بر من تفضّل کرده ای
دوست دارم که بمانم پشت این در بیشتر
یا عزیز الله ما را هم به زهرا وصل کن
وصل کن ما را به قدر و نور و کوثر بیشتر
هر کسی دارد ارادت به علیِ مرتضی
پشت او بوده دعای خیر مادر بیشتر
قدر زهرا را کسی نشناخت غیر از مرتضی
قدر او معلوم می گردد به محشر بیشتر
دلخوریم از اهل یثرب، از علی نشناس ها
دلخوریم این روزها از کوچه،... از در بیشتر
آتش اول چوب را سوزاند، اما فکر کن:
عمدتا آتش اثر دارد به معجر بیشتر
وحید محمدی
۱۳ آبان ۱۴٠۱
#امام_زمان
#امام_زمان_مناجات
#امام_زمان_فاطمیه
#فاطمیه
یکشنبه های حضرت علی و فاطمه
مدح #حضرت_زهراس
هر چه بود از در و دیوار خودم فهمیدم
حاجتی نیست به انکار خودم فهمیدم
راز حبس نَفَس و علت جوشیدن خون
از فرورفتن مسمار خودم فهمیدم
این که یک حادثه رخ داده در آن کوچۀ تنگ
از نهان کردن رخسار خودم فهمیدم
همه گویند دگر رفتنی است این بیمار
به قیامت شده دیدار خودم فهمیدم
این که دیگر نزنی شانه به موی زینب
از قنوتت به شب تار خودم فهمیدم
از چه لبخند به تابوت زدی بعد سه ماه؟
حاجتی نیست به گفتار خودم فهمیدم
سید علی احمدی
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
ا ﷽ ا
محراب بود و ماه و نماز نشسته اش
روی کبود و نیمه ی چشمان بسته اش
سجاده بود و سجده ی طولانی و قنوت
چادر نمازِ خاکی و دست شکسته اش
دیوار کاگلی ز چه شد تکیه گاه سرو
نزدیک صبح و وقت طلوع خجسته اش
بستر پر از شقایق معجر پر از حناست
درد سری است گیسوی از هم گسسته اش
اینها همه دمار علی را در آوَرَد
کز پا فتاده فاطمه ی سَرو جُثّه اش
مَردِ نبرد و خانه نشینی و اشک صبر
مشگل گشا و درد و غم دسته دسته اش
آرام گوشه ای حسنش زار می زند
باید که خون گریست به احوال خسته اش
حالا حسین تازه بهانه گرفته است
خواهر کجاست مرهم قلب شکسته اش
از محسنش مپرس که این شرح کافی است
نشکفته یاس و غنچه ی از باغ رَسته اش
این خانه نیست قتلگه آل مرتضاست
از مرتضی بپرس و دستان بسته اش
فضه بیا که شرح دهی خاص و عام را
مهدی بیا که حکم کنی انتقام را
حضرت #فاطمه_الزهرا سلام الله علیها
@azizamhosen
@yaraliagham