eitaa logo
💚عزیزم حسین💚
3هزار دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
5.1هزار ویدیو
123 فایل
ا ﷽ ا تکثیرکانال تکثیرعشق ناب 💚 تمام ذرات وجودم عشق ناب فاطمی است والحمدلله فاطمه ای که هستی اش هست به ماسوا دهد رزق اگرکه میدهد به یمن اوخدا دهد ای عشق سربلندکه برنیزه میروی از حلقه کمندتو راه گریز نیست کانال دیگر: @yaraliagham @qalalsadegh135
مشاهده در ایتا
دانلود
🌻🌹 قیامتـی است گمانم قیامت مهدی است جهـان، محیط وسیع کرامت مهدی است زمان، زمان شروع زعامت مهدی است غدیـر دوم شیعـه، امـامت مهدی است همه کنیـد قیـام و همـه دهید سلام امـامِ کـل زمان‌ها دوباره گشت امام بشـارت آمـده بهـر بشـر مبارک باد شب فراق سحر شد، سحر مبارک باد بهشت وصل خـدا را ثمر مبارک باد بـرای منتظـران این خبر مبارک باد خطاب نـور، همه آیه‌های نصر شده ولـیِّ عصـر، دوباره ولیِّ عصر شده خطاب حضرت معبود را بخوان با من پیام قاصـد و مقصود را بخوان بـا من بیــا ترانـه داوود را بخـوان با مـن سرود مهـدی موعود را بخوان با من دوبـاره آیـه جاء الحق آشکار شده به یُمن وصل، همه فصل‌ها بهار شده ز تیرگـی چـه زیان کوه نور نزدیک است رهی که بود به چشم تو دور، نزدیک است فـراق رفتـه و فیض حضور نزدیک است الا تمامــی یــاران! ظهـور نزدیک است فـرار ابـر و رخ آفتــاب را نگــرید سراب‌هـا همـه رفتنـد، آب را نگرید بشارت ای همه یاران که یار می‌آید نویــد رحمـت پــروردگار می‌آید محمـد از طــرف کوهسـار می‌آید علی گرفته بـه کف ذوالفقار می‌آید دعـای عهد و فرج را همـه مرور کنید سلام تازه بر آن تک سوار نور می‌آید ز مکـه سر زده صبح قیام ابراهیم رسد بـه عالـم هستی پیام ابراهیم امـام عصر که بر او سـلام ابراهیم قیـام کــرده، کنـار مقـام ابراهیم حـرم رسانه آوازه «انـا المهدی» است چهان پر از سخنِ تازه «انا المهدی» است جهانیان! همـه جا در کنار یار کنید دل خـزان زده خویش را بهار کنید یهودیـان همه جا در شرارِ نار کنید الا تمامــی وهابیــان فــرار کنید رها کنیـد حرم را، حرم، دیار علی است به دست مهدی موعود، ذوالفقار علی است 📚نخل میثم @marsieha
پرچمت هر چه نور داشت حسین نوکری ام قُصور داشت حسین! @hosenih شصت و نُه شب ولی همین نوکر با تو حسّ غرور داشت حسین شهدِ نابِ عسل چشید آن که در غمت!اشک شور داشت حسین می شود سال بعد هم آیا در عزایت حضور داشت حسین؟ ای غریبی که بر روی سینه جای سمّ ستور داشت،حسین... وای که خواهرت عقیله چِقَدر دل و جانی صبور داشت حسین! @hosenih منتقم می رسد زِ رَه باید تب و تاب ظهور داشت حسین شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
🌻🌹 تاج امامت است به روی سر شما خیل ملائکند به دور و بر شما قربان چهره ات که تجلی مصطفاست قربان آن صلابت چون حیدر شما ای کاش صبح روز ظهورت صدا کنند نام مرا عزیز خدا؛ یاور شما در زیر طاق صحن گوهرشاد حاضر است از بهر خطبه خوانی تان منبر شما نفرین فاطمه شده صدشکر مستجاب لبخند آمده به لب مادر شما آقا دعا کنید که در زندگی مان باشیم ای ذخیرۀ حق یاور شما ای چشمۀ زلال الهی ظهور کن ماتشنه ایم، تشنه لب کوثر شما فرموده ای که الگوی من مادر من است با این حساب فاطمه شد رهبر شما بیرون بکش زخاک دوتا غاصب فدک این انتقام گشته به حق باور شما روز ظهور نعره زنی جدی الحسین کرببلاست چون هدف آخر شما @marsieha
نـخ دشـداشه اش از پرنیان است دو چشمش مثل ماه مهربان است زمیـن و آسمـان را ، ریـسه بستنـد ولایت عهدی ِ صاحب زمان است * چه شیـرینی و شیـدایی و شهـدی چه عشقی و چه پیمانی، چه عهدی چه عـیدی ، بهتـر از عیـد قشنـگ ِ ولایـت عهــدی ِ زیـبای ِ "مهــدی" * به پا کرده خدا در عرش مجلس شمیم یاس و پونه می شود حس "ابـاصــالح " امـام عـاشقـان شـد شده مجلس پر از گل‌های نرگس * کِشیده رازقی در مقدمش صف فرشتـه می زند در آسمـان دف عزیز "عسکری " امروز در عرش به سـلطانی عـالم شـد مـُشَرّف * عبـٕا عمـامه اش ماننـد حیدر به منبـر مـی رود مثـل پیمـبر ولایـت عـهدی حیـدر رسیـده خـدا را شکـر بر دستان "رهبر" * به رویـش ، نـور حـق تابیـده به به به چشمش "والضحی" پاشیده به به ردای ســبز و خـوشرنگ ِ امـامـت به دست مادرش ، پوشیده به به * بهار آسمـان شد ، جانم ای جان منور "جمکران" شد جانم ای جان از امشب حضرت مهدی در عالم امام عاشقان شد ، جانم ای جان * فـدای خـادمـان ِ رو سـپیدت فدای آن دو تا چشمی که دیدت فـدای نائبـان خـاص و عـامت فـدای "حِـلّی ُ" و شیخ مفیدت * مرا شیدای خود کن با دعایت به گوشم می رسد آخر صدایت نشسته بی قرارت "شیخ طوسی" "مقـدس اردبیـلی هـا" فـدایت * دل دریـا برایـت می زنـد لک ... ستـاره میزند با مـاه چشمک ... ردای نـور ، بر تـن کـردی آقا الهـی بر تنت ، باشـد مبـارک ... * چه می آید ملاحت بر تو ای جان سیادت فَرّ ُ و شوکت بر تو ای جان به کوری ِ دو چشم ِ دشمنانت چه می آید امامت بر تو ای جان شاعر: @dobeity_robaey
🌤ویژه 🌸آغاز امامت (عج)🌸 🌹 🌷آقا مبارک است رَدای امامتت ای غایب از نظر به فدای امامتت می خواستند حق تو را هم قضا کنند کَذاّبها کجا و عبای امامتت ما زنده ایم از برکات ولایتتن ما عهد بسته ایم به پای امامتت از روز اولی که رسیدیم زین جهان گشتیم آشنا به صدای امامتت این روزها هوای تو را کرده ام بیا ماییم یاکریمِ هوای امامتت آقا بیا تقاصِ شهیدان به پای توست آقا فدای کرببلای امامتت تا روزِ بازگشتِ تو سیدعلی شده 🌷 پرچم به دوش، زیرِ لوای امامتت
چشم وا کن و ببین موسم بهار شد آیه های عاشقی باز آشکار شد @hosenih غنچه از سفر رسید خنده بر لبش نشست باز شد نگاه گل خار خوار خوار شد داغ شد اجاق عشق گرم شد هوای مهر دست و پای غم شکست غصه داغدار شد قلبمان شکار شد چشممان خمار شد جانمان نثار شد بخت یار یار شد دل پر از گلایه بود سیب روی شاخه بود از غم فراق یار عاقبت انار شد پر گرفت و پر کشید کال آمد و رسید هر کسی که میوه باغ انتظار شد @hosenih می‌رسد صدای نور از گلوی کوه طور گوش وا کن و ببین موسم بهار شد شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هر کوچه و هر خانه‌ای از عطر، چو باغی‌ست در سینهٔ هر اهل دل و دلشده داغی‌ست آویخته بر سر درِ هر خانه چراغی‌ست بر هر لبی از موعد و موعود، سراغی‌ست از شوق، همه رو به سوی میکده دارند یاری ز سفر، سوی وطن آمده دارند کی یار سفر کردهٔ ما از سفر آید بعد از شبِ دیجورِ محبان، سحر آید از باب صفا، قبلهٔ ما کی به در آید بی‌بال و پران را پر و بالی دگر آید کی پرده گشاید ز رخ آن روی گشاده کز رخ کند از اسب، دو صد شاه، پیاده ای عطر بهشت از رخ تو ای گل نرگس ای روشنی محفل و ای رونق مجلس ای راز غمت درس مدرّس به مدارس تو منعم کل هستی و ما فرقهٔ مفلِس جز تو، به زمان نیست کسی مصلح و صاحب یا مهدیِ بِن عسکری ای حاضر غائب! تو در پی خود، قافله در قافله داری در سلسلهٔ زلف، دو صد سلسله داری با آن‌که خود از منتظرانت گله داری سوگند به آن اشک که در نافله داری با یک نگه خود مس ما را تو طلا کن آن چشم که روی تو ببیند تو عطا کن ای گمشدهٔ مردم عالم به کجایی؟ کی از مه رخسارهٔ خود پرده گشایی؟ ما ریزه‌خوریم و تو ولی‌نعمت مایی هر جمعه همه چشم به راهیم بیایی یک پرتو از آن چاردهم لمعه نیامد بیش از ده و یک قرن شد، آن جمعه نیامد... بشکسته ببین سنگ گنه بال و پر از ما کس نیست در این قافله، وامانده‌تر از ما ما بی‌خبریم از تو و تو باخبر از ما ما منتظِر و خونْ دلت ای منتظَر از ما ما شب‌زده‌ایم و تو همان صبح سپیدی تنها تو پناهی، تو نویدی، تو امیدی عشق ابدی و ازلی با تو بیاید شادی ز جهان رفته، ولی با تو بیاید آرامش بین‌المللی با تو بیاید ای عِدلِ علی! عَدلِ علی با تو بیاید عمری‌ست که در بوتهٔ عشقت به‌گدازیم هر کس به کسی نازد و ما هم به تو نازیم هرچند که ما بهره‌ور از فیض حضوریم داریم حضور تو و مشتاق ظهوریم نزدیک تو بر مایی و ماییم که دوریم با دیدهٔ آلوده چه بینیم؟ که کوریم در کوه و بیابان ز چه رو دربدری تو؟ هم منتظِر مایی و هم منتظَری تو... استاد علی انسانی @deabel
الا طراوت سر سبز بوستان دلم شکوه بی مثل اوج آسمان دلم قلم به دست من امشب عجیب میلرزد و بند آمده پیش شما زبان دلم اگرچه هیچ کجا لایق قدومت نیست چه میشود که بیایی به جمکران دلم کدام جاده مرا می رساندم تا تو نشانی حرمت را بده نشان دلم به دست های تو دستم نمی رسد آقا چراکه بی تو شکسته است نردبان دلم نگاه کن به کویری ترین زمین خدا تو ای زلال ترین رود بیکران دلم در آخر غزلم عرض میکنم این طور که "السلام علیک صاحب الزمان" دلم من از تو غیر تورا آرزو نخواهم کرد تو در کنار منی جستجو نخواهم کرد به غیر آمدن تو مرا که حاجت نیست به غیر دست کریمت گل اجابت نیست هوای خیمه ی سبزت چقدر روحانیست که در بهشت خدا اینهمه طراوت نیست و هیچ کار دگر غیر انتظار فرج برای شیعه مهم تر و با فضیلت نیست تو مهربان تری از مادر و پدر بر من برای من کسی مثل تو با محبت نیست خدا کند که نصیبم شود زیارت تو خدا کند که بمیرم اگرکه قسمت نیست تو هاشمی تو حسینی تو فاطمی هستی کسی شبیه تو اینگونه با اصالت نیست تویی که در رگ تو غیرت اباالفضل است میان سینه ی پاک تو جز شجاعت نیست بگیر تیغ به دست و به انتقام بیا برای خاطر زهرا تو ای امام بیا محمد حسن بیات لو @deabel
در ربیع شادمانی با خدا می نویسم شعر لبخند تو را می نویسم با بهشتی از سرور با قلم هایی که دارد رنگ نور ای ربیع آرزوهایم سلام! برگ سبز گفتگوهایم سلام! ذکر ما را با حضورت دم بده مژدگانی های ما را هم بده مژدگانی هایی از جنس حضور مژدگانی های ایام سرور اول از مدح تو می نوشم عسل کوزه ای از دست کندوی ازل آب زمزم را تو شیرین کرده ای کام آدم را تو شیرین کرده ای آسمان با نور تو تزیین شده با قدم هایت زمین سنگین شده ای تپش های زلال آسمان زندگی بی زوال آسمان جانشین مطلق آئینه ها ای امام جمعه ی آدینه ها بعد بسم الله رحمان رحیم نام تو برده است موسای کلیم خلوت سجاده های انبیاء گرمی حال و هوای انبیاء می وزی مثل نسیمی کو به کو با صدای دل نواز هو و هو می وزی و دشت را پر می کنی خارها را می بری حر می کنی راستی روز نهم عید شماست روز خوشحالی خورشید شماست تو که خوشحالی! خدا خوشحال تر فاطمه با مصطفی خوشحال تر ای ربیع شادمانی ها سلام عید اهل آسمانی ها سلام باید این جا سنگ بردارد غزل تا بکوبد بر رخ لات و هبل سنگ بر پیشانی شیطان بزن یک قدم در حج مظلومان بزن آری احساس برائت می کنم چون ولایت را قرائت می کنم با تولی می شوم مرغ سحر با تبری می پرم من بیشتر با تولی می شوم مثل بلور با تبری می رسم تا پای نور با تولی سرمه می سایم به چشم با تبری خوب می آیم به چشم گفته بودم سنگ بردارد غزل تا بکوبد بر رخ لات و هبل من چه گویم که خدا فرموده است در بیان شأن شان "بل هم ازل" کیست "شر" جز منکر فضل علی کیست جز مولای ما خیر العمل! گندم از گندم بروید جو ز جو این هم از آوردن ضرب المثل هر که با آل علی شد رو به رو زیر و رو شد، زیر و رو شد، زیر و رو ... رحمان نوازنی @deabel
ای تمنا ز همه، لطف و کرامت از تو خواهش از ما و نشان دادنِ قامت از تو دلِ بیمار و تمنای عیادت از ما لبِ خندان و طبابت بسلامت از تو اِلتجا در طلبِ آن رخِ محشر از ما پرده برداشتن از وجهِ قیامت از تو سیزده نور، پیِ ماهِ شب چاردهند روشنی بخشیِ عالم به تمامت از تو حجة الله تو هستی، ولی الله تویی بر همه مُلک و مَلک هست امامت از تو چقدَر تاج ولایت به شما می آید سلطنت از تو و اِعلامِ قیامت از تو چارده قرن، جهان منتظرِ یک روز است کِی ز کعبه خبر آید بسلامت از تو نامِ مهدی به فلَک قُلقله انداز شده مانده در کعبه فقط خواندنِ نامت از تو مادرت فاطمه فرمود که یارِ تو شویم طاعت از ما، تو بیا! امرِ مُدامت از تو یا لثارات بگو تا که بیاییم همه فرشِ جان پیشِ تو از ما و اقامت از تو راه‌پیماییِ صد میلیونیِ مکه ز ما خواندنِ خطبۀ جمعه به فِخامت از تو هجرت از مکه سوی شهر مدینه، زان پس تا اَبد تکیه به کرسیِ مَقامت از تو فتح کن با قدمت منبرِ پیغمبر را عالَمی تشنه و تبیینِ امامت از تو گریه بر غربت سالار شهیدان از ما خواندنِ ناحیه با سوز کلامت از تو وارث فاطمه! امّیدِ ضعیفان توئی و بر زعیمانِ دو دنیاست زعامت از تو همچو شمشیرِ علی تیغِ تو پنهان به غلاف ذکرِ یافاطمه بر قفلِ نیامت از تو جان سپردن به رهِ مادر مضروبه ز ما انتقامِ ستمِ سیلیِ مامت از تو چونکه سیلی بزنی، صورتشان برگردد آنگه آتش زدنِ دو بُتِ امت از تو دوست داریم ببینیم غضب کردنِ تو ذکرِ تکبیر ز ما اَخذِ غرامت از تو گر گنهکار نباشیم ترا می‌بینیم توبه از ما و تبسم به غلامت از تو دستخط تو بما بود، نه با شیخ مفید شیعه! برخیز که اظهار ندامت از تو محمود ژولیده @deabel
ای شفای دردهای بی شمار ما بیا به دعای ما که نه،بر ناله ی زهرا بیا از گناهان خسته و در روضه ها سر میکنم ای صفای حق تعالی بر همه دلها بیا من که سربارت شدم،بی قیمت و بی آبرو آبروی هر دوعالم حضرت مولا بیا من گنه کارم ولی عشق تو را دارم به دل عشق زیبایت تمام آبروی ما بیا من بدم اما گدای درگهت هستم هنوز خاک پایت میشوم ای حضرت آقا بیا میرسد ماه محرم وقت شور و ماتم است آندمی که ذکر تاسوعاست بر لبها بیا روضه خوان باشی و ماهم گریه کن های عزا خون فشان روضه ی جان سوز عاشورا بیا جان عمه زینبت ، بر اضطرار دختران بر اسارت در میان خنده ی اعدا بیا چشم ناپاک و حرم،بازار شام و ساز و دف بر لب و دندان خونینِ گل زهرا بیا کار هر روز و شبش گریه برای اصغر است بر سفیدی گلو و نغمه ی لالا بیا این نفس بند آمده از غصه های کربلا بر تن روی عبای اکبر لیلا بیا از خجالت آب شد،قولش زمین مانده عمو بر نگاه حسرت و بی تابی سقا بیا موی او آتش گرفت و دامنش هم سوخته بر دمی که آن سه ساله ناله زد بابا بیا عبدِ کریم @deabel
مُحمّد را نکو همسر خدیجه عزیز قلب پیغمبر خدیجه‏ یقین باشد، پس از زهرا و زینب بود از هر زنى برتر، خدیجه‏ پناه امتى بود و نبى را به روز بى کسى، یاور، خدیجه‏ گهى غمخوار، او هنگام سختى صفا بخش دل شوهر، خدیجه‏ گهى با خنده‏ى نوش آفرینش سرور قلب آن سرور، خدیجه‏ میان دلبران، همتاى او کیست؟ دل «لولاک» را دلبر، خدیجه‏ زنى، چون حوریان، مجذوب شوهر همه آسایش همسر، خدیجه‏ وجود «رحمة للعالمین» را پرستار و نوازشگر، خدیجه‏ گرفته با ادب، چون هاله‏ى نور چراغ وحى را در بر، خدیجه‏ به طوفان بلا، چون کوه، محکم‏ به کشتى امان، لنگر خدیجه‏ مبارز محرمى، همراز و نستوه‏ شکوه غم، ز. پا تا سر، خدیجه‏ توان بخش صفوف مؤمنان بود به تنهایى چو یک لشکر، خدیجه‏ چو مى‏شد سنگباران خانه‏ى او به پیش مصطفى سنگر، خدیجه‏ به شام تار خورشید نبوّت‏ بود مهتاب روشنگر، خدیجه‏ وفا و عشق و عفّت، زینت اوست ندارد غیر ازین زیور، خدیجه‏ چه خوش «اللَّه اکبر» گفت و بگذشت‏ ز. جان و مال و سیم و زر، خدیجه‏ همین وارستگى، شایسته‏ى اوست‏ چو زهرا را بود مادر، خدیجه‏ کشد بار عطاى آسمانى‏ چو باشد مادر کوثر، خدیجه‏ چه کوثر، آن که یکتا همچو طاهاست صدف شد بر چنین گوهر، خدیجه‏ ز. نامش مادران برخود ببالند که دارد یک چنین دختر، خدیجه‏ @marsieha
خدا پیداست در آیینه ی چشمان دلبندش زنی که نیست جز احمد، کسی در حدّ پیوندش به آن بالانشینی، باید امّ المومنین گویی که جز زهرا نباشد در دو عالم مثل و مانندش چنان با بندگیهایش دل از ذات خدا برده که قبل از وحی می آید سلامش از خداوندش مقامش نیست در حد تصور آن بزرگی که گرفته آبرو معصومیت از بند روبندش برای شرح اوج او چه گویم بهتر از اینکه پیمبر همسر او باشد و زهراست فرزندش کسی که سر گذارد پیش پای مادری چون او روا باشد اگر گویم بهشت است آرزومندش ندیده بعد او یک روز خوش احمد در این دنیا تمام سال می بارد بهار از دود اسفندش 🖋محمد بختیاری @marsieha
مرد تنهای سامرایی تو بی جهت نیست در نوایی تو @hosenih خودمانی بگویم ای آقا ماچه کردیم ؟ تا بیایی تو این نشد رسم انتظار، فقط نعره ها میزنم کجایی تو چون زاجداد خود غریب تری بیکس و یار و آشنایی تو بارها سرزدی به غفلت ما شاهد کوه ادعایی تو دست مارا گرفتی و رفتی چون کریم و گره گشایی تو همچونان مادرت تمام شب تاسحر دست، بردعایی تو بر گنه کارها دعا کردی بسکه آقا و با وفایی تو شک ندارم که هر زائر دشت کربلایی تو @hosenih تحت قبه چه ناله ها بکنی خود ، برای فرج دعا بکنی شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
دور شدم از این و آن، با خودم آشنا شدم آینه در حجاز بود، عاشق مصطفی شدم سرمه نمی برم به چین، قند و شکر نمی خرم نقره و زر نخواستم، صاحب کیمیا شدم بار شتر گذاشتم، وقف تو هرچه داشتم دانهء عشق کاشتم، در قفست رها شدم با تو جرس به هر نفس، مصرع عاشقانه ایست با تو پر از قصیده ام، با تو غزل سرا شدم "ای که ملول می‌شوی از نفس فرشته‌ها" باور من نمی شود، همنفس خدا شدم سفرهء دل برای من باز کن آیه ای بخوان حرف بزن که مَحرمِ زمزمهء حرا شدم قطرهء من فرات شد، ذرّه ام آفتاب شد پیش تو سیّدالبشر، سیّدة النّسا شدم پشت سرت من و علی، قامت عشق بسته ایم تو همه مقتدا شدی، من همه اقتدا شدم من به تو دست یاعلی داده ام از صمیم دل مرگ جدام کرده است از تو اگر جدا شدم لحظه آخرین غزل، ترس ندارم از اجل پیرهن تو در بغل، با تو دوباره «ما» شدم
بر صاحبِ پرچم هدایت صلوات بر آنکه بما کند عنایت صلوات شد یوسفِ فاطمه امام دو جهان بر تاجِ امامت و ولایت صلوات * شد ذکرِ زبان هر فرشته مهدی بر تارُک اسلام نوشته مهدی بر نور ولایتش دمادم صلوات ما را ز گِلِ علی سرشته مهدی * ایکاش همیشه جمکرانی باشیم آماده برای جانفشانی باشیم خواهیم اگر زینتِ مهدی بشویم از یوسف فاطمه نشانی باشیم * هر عاشق صادقی تولا دارد از دشمنِ فاطمه تبرا دارد قلبِ همه اهلبیت، با زمزمه ی "یا منتقم اِنتقم" تسلا دارد * ما منتظر امامِ بر حق هستیم تا خاتمه با قیامِ بر حق هستیم تا سوختنِ ریشه ی جبت و طاغوت با صاحبِ انتقامِ بر حق هستیم * ما منتظر امام عاشورائیم جان باخته ی قیام عاشورائیم تا حال اگر شهید نهضت نشدیم پس کشته ی انتقام عاشورائیم * ما تکیه به کشتیِ حسینی داریم سربازیِ نهضت خمینی داریم با نایبِ صاحب الزمان، خامنه‌ای ما عزت و فخر عالمینی داریم شاعر: @dobeity_robaey
هر جا سخن از یار نکو لعل به پا شد ذکر همه ی  اهل خرد وا عجبا شد گشتند همه واله و دیوانه و سر مست هرجا سخن از طره گیسوی شما شد پر شد همه جا از گل خوشبوی بهشتی ان دم که سر زلف تو در باد رها شد ما فخر فروشیم که در بین رسولان... جبریل امین خادم پیغمبر ما شد خوشبخت ترین خلق خدا ریزه خورانت بیچاره بود هر که ز کوی تو جدا شد ما ریزه خوره سفره احسان تو هستیم خوشبخت ترینیم ،مسلمان تو هستیم @hosenih ما گرد و غباری ز کف پای شماییم دیوانه ی آن گنبد خضرای شماییم ما حب شما و علی و آل علی را مدیون دم حضرت زهرای شماییم ای شافع و ای بابِ نجات همه امّت در روز قیامت پی امضای شماییم هر کس به جمال خوش یاری بدهد دل ما در به در طلعت زیبای شماییم آن خال لبت قاتل عشاق تو باشد مقتول همان خال دل آرای شماییم رو بر خم ابروی تو مشغول نمازیم هر کس بِکسی نازدُ ما هم به تونازیم @hosenih تو حامی آن چشم تر فاطمه باشی تو روشنی هر سحر فاطمه باشی با اینکه رسولی و فرستاده حقی تو خلق شدی تا پدر فاطمه باشی خورشیدی و عالم ز تو روشن شده اری در نیمه شب هم قمر فاطمه باشی خواندی همه شب را ام ابیها اصلا به گمانم پسر فاطمه باشی گفتی به همه فاطمه بضعه منی حقا که تو هم از جگر فاطمه باشی عالم همه دلداده ی تو چونکه رسولی تو عاشق و دلداده زهرای بطولی @hosenih ای لطف و عطا و کرم و جود تو بی حد یا سید الابرار و یا حضرت بت ها همه در روز ظهور تو شکستند خاموش شد آتش ز قدوم تو به معبد خالق به خودش گفت پی خلق تو احسنت پس ما به تو گوییم که احسنت سر تا به قدم حامل اسرار خدایی این نیست عجب گر که بنازد به تو ایزد از کودکی اش حضرت جبریل به والله دم از تو و از حیدر و از آل تو می زد وقتی که خداوند دمش را به گلت داد یک جرعه علی را به تو آمیخت به هم زد پس نفس تو با نفس علی واحد محض است هر کس که علی را بکند رد شده مرتد زائل بشود حب تو یا احمد مختار بی حب علی شاه نجف حیدر کرار شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
مست از سبوی چشم تو انگور ناب هم مخمور باده های تو حتی شراب هم @hosenih گر پرده از رخت بکشی کم بیاورد از نور روی ماه شما آفتاب هم از عطر زلف شب شکنت مست میشوند اسپند و عود و عنبر و مشک و گلاب هم بر سرخی لبان شما غبطه میخورد حتی عقیق سرخ یمن در رکاب هم جبریل و جن و انس و ملک عبد درگهت این را شنیده ام زلب بوتراب هم هر صبح خود به نام تو آغاز میکنم حتی اگر که نشنوم از تو جواب هم من تا همیشه نام تورا جار میزنم میخوانمت به عرصه صبح حساب هم دم میزنم فقط ز توو خاندان تو حتی اگر شود ز غمت دل کباب هم @hosenih اقا مرا به جان بطولت محل بزار تلخ است کام من تو به کامم عسل بزار شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم ‌الله الرحمن الرحیم ▶️ بگذاريد ساده بنويسم نامه اي سرگشاده بنويسم بگذاريد گوشه قلبم چند خط بي اراده بنويسم عهد من با قلم همين بوده ست كه از اين خانواده بنويسم "گردنم زير بار منت اوست" كه مرا اذن داده بنويسم بايد امشب به كوري بت ها از دو توحيد زاده بنويسم شب تزويج، شام پيوند است خطبه خوان هم خود خداوند است @hosenih كيست داماد روح غار حراست همنشين هميشه فقراست كيست داماد آفتاب حجاز كه از او نور روشني ميخواست ننويسم يتيم مكه،كه او پدر شيث و آدم و حواست ننويسم رسول نه،نه هنوز او محمد امين شهر خداست دوستدارش بزرگ تا كوچك خواستگارش خديجه كبراست پيش از اين گفته،باز ميگويم از عروس حجاز ميگويم @hosenih بانويي كه اصيل و با نسب است در حيا هم زبانزد عرب است بانويي كه براي ياري دين از سوي كردگار منتخب است بانويي كه حساب اموالش خارج از احتساب محتسب است غير او اُم مؤمنيني نيست جز به او هر كه گفته بي ادب است در طرب زين وصال ابوطالب در تنور غضب ابي لهب است وه چه روزيست،روز خوشحالي ست حيف كه جاي آمنه خالي ست ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ خدا پیداست در آیینه‌ی چشمان دلبندش زنی که نیست جز احمد کسی درحد پیوندش به آن بالانشینی باید ام‌المومنین گویی که جز زهرا نباشد در دو عالم مثل و مانندش @hosenih چنان با بندگی‌هایش دل از ذات خدا برده که قبل از وحی می‌آید سلامش از خداوندش مقامش نیست در حد تصور آن بزرگی که گرفته آبرو معصومیت از بند روبندش برای شرح اوج او چه گویم بهتر از اینکه پیمبر همسر او باشد و زهراست فرزندش @hosenih کسی که سرگذارد پیش پای مادری چون او روا باشد اگر گویم بهشت است آرزومندش ندیده بعد او یک روزخوش احمد در این دنیا تمام سال می‌بارد بهار از دود اسفندش ⏹ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
اولین بیت شد این مصرع بسم الله است قلم از آنچه در افکار من است آگاه است پُر مضمونم و بیت الغزلی در راه است صحبت از حضرت خورشید، سخن از ماه است باز کرده ست اذان حنجره ی مأذنه را تا شب و روز بخوانم پسر آمنه را @hosenih باغ در رویش خود فصل بهاری دارد عشق در اوج جوانی است، قراری دارد نور در حجله ی عشق آمده کاری دارد پسر آمنه تنهاست؟ نه، یاری دارد بَه به این وصلتِ فرخنده پی و ختم به خیر در خورِ همسری عشق، خدیجه ست نه غير همسر بی بدل حضرت طاها او بود لایق مادری اُمِ ابیها او بود نور را آینه هرآینه تنها او بود مصطفی آن همه تنها شد اما او بود با وجودش به نبی هیچ غمی غالب نیست تا خدیجه است غم از شعب ابیطالب نیست السلام ای که در این شعر سرانجام تویی مصطفی را تو دلارامی و آرام تویی دینم از اوست ولی پایه ی اسلام تویی ای غریبی که پر از نامی و گمنام تویی به مقام تو چه اندازه حسادت بردند لقب خاص تو را نیز به سرقت بردند @hosenih ما کجا و سخن از مدح تو با این دل پُر شرمگینم که نداریم کلامی در خور ما که گوهر نشناسیم چرا سُفتنِ دُر خرج دین شد همه ی مال تو اُشتر اُشتر وای برما و بر این شیوه ی مهمانی ما شده سرمایه ی تو خرج مسلمانی ما شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
دلش را برده‌ای، هر وقت صحبت کرده‌ای بانو! محمد را، چنین غرقِ محبت کرده‌ای بانو! @hosenih تو پیش از وحی، ایمان داشتی، اعجاز عشق این‌ است به قلبت اقتدا، پیش از نبوت کرده‌ای بانو! به محراب دو ابرویش، تماشا کرده‌ای حق را میان معبد چشمش، عبادت کرده‌ای بانو! اگر زر باختی، بردی دل ماه دو عالم را چه سودی، در میان این تجارت کرده‌ای بانو!.. تمام هستیِ حق: کوثرش، سهم تو شد، زیرا تمام هستی‌ات را، نذرِ اُمّت کرده‌ای بانو!.. نبودی در خُم، اما با علی داماد و مولایت به لطف دست زهرایت، تو بیعت کرده‌ای بانو! چه دُرّی، در دل دلدادگی دیدی، که از دنیا به یک پیراهن کهنه، قناعت کرده‌ای بانو! @hosenih به آن دست کریمت، دارم امّیدی که در محشر ببینم شاعرت را هم شفاعت کرده‌ای بانو! شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
رسولی که دو دستان خدا در آستین باشد یقینا همسرش باید یکی از بهترین باشد نه ‌ام‌المؤمنین‌باید ‌که مردش غیر ‌آن باشد نه‌ختم‌المرسلین‌باید ‌زنش‌هم ‌غیر این‌باشد @hosenih زنی‌که تاروپودش‌را همه ‌خرج نبی کرده... سزاوار است دامادش امیرالمؤمنین باشد برای‌ شأن این بانو چه بهتر میتوانم‌ گفت... که‌هست‌انگشترش‌احمد،که‌زهرایش‌نگین‌باشد همان‌که ساره و حوّا ،کنیز دخترش هستند زنی‌که مریم عذرا برایش‌ خوشه‌چین‌باشد نه ام المؤمنین هرگز نشاید گفت بر هر زن اگر چه با رسولان ِ مسـدّد هم نشـین باشد مگرصاحب‌ندارد‌دین‌‌،مگرکه‌هست‌غیراز‌این که‌هرکس می‌رسد از راه‌ام المومنین‌باشد؟ @hosenih به آن زن باید ام المؤمنین گوییم در عالم که‌حیدر مادرش گفته،که زهرا آفرین باشد سزاوار ست پیغمبر ، نیاورده از او فرزند سزاوارست ‌پیغمبر‌که با‌او نقطه‌چین‌باشید شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
من که جبریل نیستم بانو از تو گفتن برای من سخت است کار هرکس نبود کار تو بود مادر فاطمه شدن سخت است @hosenih می توان گفت بی محبت تو دین اسلام هم نتیجه نداشت من قسم میخورم رسول الله همسری بهتراز خدیجه نداشت مثل زهرا طهارت محضی قبل اسلام هم ،چنین بودی از احادیث معتبر پیداست تو فقط ام مومنین بودی از محبان واقعی علی اولین بانوی مکرمه ای زود تر از غدیر شیعه شدی بی نهایت شبیه فاطمه ای باعلی راز مشترک دارد هرکه در راه عشق کار کند در حقیقت عجیب نیست اگر ثروتت کار ذوالفقار کند @hosenih ثروتت بی نهایت است ولی عزت و اعتبار تو زهراست مال دنیا برای تو هیچ است چونکه دارو ندار تو زهراست شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ز يک مشرق نمايان شد دو خورشيد جهان آرا که رخت نور پوشاندند بر تن آسمان ها را دو مرآت جمال حق، دو درياي کمال حق دو نور لايزال حق، دو شمع جمع محفل ها دو وجه الله رباني، دو سرّ الله سبحاني دو رخسار سماواتي، دو انسان خدا سيما دو عيسي دم، دو موسي يد، دو حُسن خالق سرمد يکي صادق يکي احمد يکي عالي يکي اعلا يکي بنيانگر مکتب، يکي آرنده ي مذهب يکي انوار را مشعل، يکي اسرار را گويا يکي از مکه انوار رخش تابيد در عالم يکي شد در مدينه آفتاب طلعتش پيدا يکي نور نبوت را به دل ها تافت تا محشر يکي نور ولايت را ز نو کرد از دمش احيا رسد آواي قال الصادق و قال رسول به گوش اهل عالم تا که اين عالم بود بر پا يکي جان گرامي در دو جسم پاک و پاکيزه دو تن اما چو ذات پاک يکتا هر دو بي همتا محمد کيست؟ جانِ جانِ جان عالم خلقت که گر نازي کند، در هم فرو ريزد همه دنيا محمد کيست؟ روح پاک کل انبيا در تن که حتي در عدم بودند بي او انبيا يک جا محمد کيست؟ مولايي که مولانا علي گويد: «منم عبد و رسول الله برِ من رهبر و مولا» محمد از زمان ها پيشتر مي زيست با خالق محمد از مکان پيموده ره تا اوج اَو اَدني محمد محور عالم، محمد رهبر آدم محمد منجي هستي، محمد سيد بطحا محمد کيست؟ آنکو بوده قرآن دفتر مدحش که وصفش را نداند کس به غير از قادر دانا محمد را کسي نشناخت جز حق و علي هرگز چنان که جز خدا و او کسي نشناخت حيدر را وضو گيرم ز آب کوثر و شويم لب از زمزم کنم آنگه به مدح حضرت صادق سخن انشا ششم مولا، ششم هادي، ششم رهبر، ششم سرور که هم درياي شش گوهر بود، هم دُرّ شش دريا صداقت از لبش ريزد، فصاحت از دمش خيزد فلک قدر و ملک عبد و قضا مهر و قدر امضا بسي زهّاد و عبّادند بي مهرش همه کافر بسي عالم، بسي عارف، همه بي نور او اعمي دو خورشيد منير او هشام و بو بصير او دو کوه حکمت و ايمان، دو بحر دانش و تقوي مرا دين نبي، مهر علي و مذهب جعفر سه مشعل بوده و باشد، چه در دنيا چه در عقبي در ديگر زنم غير از در آل علي؟ هرگز! ره ديگر روم غير از ره اين خاندان؟ حاشا! بهشت من بود مهر علي و مهر اولادش نه از محشر بود بيمم، نه از نارم بود پروا سراپا عضو عضوم را جدا سازند از پيکر اگر گردم جدا يک لحظه از ذرّيه ي زهرا 📚نخل میثم @marsieha
باشد علی خدا نه، ولی ناخدا که هست بعد از خدا بزرگ همه ماسوا که هست بعد از خدا و بعدِ رسول خدا، علی ساقی است گر شراب نداری بیا که هست گیرم که با علی دل ما نیست آشنا اما دل علی به غریب آشنا که هست مشکل گشا علی است و لشکرگشا علی فرمانروا که بود و شه لافتی که هست ما سائل رکوع علی نیستیم اگر او إنّما ولیّکم اللهِ ما که هست محشر صفی به وسعت آغوش مرتضاست ای عاشقان هجوم نیارید، جا که هست! عاشق گناهکار اگر شد در آتش است اما حسابش از همه عالم جدا که هست... آن بی نشانه ای که نشان داشت از علی دل بی قرار یافتنش، هرکجا که هست مهدی جهاندار @deabel
جنون گریخت سراسیمه از ملاقاتم شب شراب که باشد دچار افراطم بریز هرچه که داری مکن مراعاتم تو بی ملاحظه ، من نیز بی مبالاتم سیاه مست تو هستم گذشته کار از کار (شب شراب می ارزد به بامداد خمار) نمی رسد به شکوه تو فکر کوتاهم اگر مدیح تورا از خود تو می خواهم بگو که دهر به دست تو خلق شد، ما هم بگو بگو و مگو من صنایع الهم لطیف طبع خدا آنِ آشکار تویی که شعر جوششی آفریدگار تویی تو آن قصیدهء بی اختیار موزونی پر از خیالی و از هر خیال بیرونی شکوه شعر کهن در کلام اکنونی بریز قاعده ها را بهم تو قانونی سرودنِ تو حماسی ترین مغازله است جهان بدون تو اسلوب بی معادله است رسیده ام به تو در نظمی از پریشانی به شاعرانه ترین لحظه های حیرانی نگفته ام که چه می خواهم از تو...می دانی_ شراب شعر صغیر و فواد کرمانی تو ای قصیدهء اعلا مسمط عالی جنون "فاتح علی خان" در اوج قوالی کتاب معجزه در بی شمار ابوابی اگر چه نقطهء ایجاز غرق اطنابی بخوانمت منِ وامانده با چه القابی اگر خدات بگویم تو بر نمی تابی اگر ملال توام بی دریغ کن دفعم تو تیغ می کشی اما منم که ذینفعم تو همزمانِ زمان نیستی کجایی تو کنار فاطمه ای همدم حرایی تو به چشم حیرت جبرییل آشنایی تو به ذهن کوچک دنیا پر از چرایی تو تو در نهایت معراج در نبایدها نشسته ای به تماشای رفت و آمد ها تو آفتابی و هرگز نمی شوی انکار دریغ و درد که نهج البلاغه را یک بار_ کسی مرور نکرد ای شکوه بی تکرار برای مالک اشتر نوشته ای بسیار هنوز جوهر آن نامه ها تر و تازه است غریبیِ سخنت در زمین پر آوازه است به ناشناسیِ منظومهء علی نامه به الغدیر به موی سپید علامه به یا علی مددِ پوریا به هنگامه به شرمگینیِ من در چکامه و چامه تو دیگری و دلم در خیال دیگر نیست که سرنوشتی از این سرنوشت بهتر نیست... سید حمیدرضا برقعی @deabel
خیالش باز، شعری بر لبم بی اختیار آورد که اوصاف علی طبع مرا اینگونه بار آورد کلاف شعر دارم، سالها کارم غزل بافی ست دراین بازار آشفته، علی تحسین کند کافی ست نوشتم شاعرش هستم، عجب وهم و خیالاتی نوشتم بی علی هیچم، چه توضیح اضافاتی... نوشتم شمس... دیدم گنبدش زیباتر از آن است نوشتم کعبه و دیدم نجف بالاتر از آن است به قرآن سر زدم دیدم علی گویا تراز آن است نوشتم عرش...دیدم مرتضی اعلی تر از آن است شبیه جبرئیل از درک این اوصاف درماندم صد و ده بار امشب قل هوالله احد خواندم من از شوقش زمین خوردم، ولی مولا بلندم کرد همیشه یاعلی گفتم، علی از جا بلندم کرد سَر و سِرّ مرا با او، کسی جز او نمی داند علی نادیده می بیند،علی ننوشته می خواند چه بهتر ازهمین اول بگویم حرف آخر را کسی از ابتدا تا انتها نشناخت حیدر را کسی نشناخت حیدر را به غیر از مصطفی وقتی... گره زد دست خود را سخت در دست خدا وقتی.... ...به چشم حاجیان شور تماشا می رسید آنروز کنار برکه ای دریا به دریا می رسید آنروز نگاه نافذ احمد، زمین را در تصرف داشت زمان هم از نبی انگار دستور توقف داشت نفس ها حبس شد...، در سینه ها خوف و رجا افتاد بدون همهمه زنگ شتر ها از صدا افتاد زمینِ گرمِ صحرا از پریشانی سراسر بود همه باخویش می گفتند آیا حج آخر بود؟! نبی فرمود بسم الله،ای ارض و سما بشنو! گواهی باش ای تاریخ! پیغام مرا بشنو دوباره صحبت از اسرار خلقت می کنم آری ولی این مرتبه اتمام حجّت میکنم آری تفاوت در میان حق و باطل چیست، معلوم است؟ بدون این خبر اسلام کامل نیست، مفهوم است؟ نمانَد زحمت پیغمبران بیهوده، ای مردم! نه اینکه حرف من باشد خدا فرموده، ای مردم! نبی همدوش مولا آسمان ها را هوایی کرد خدا از شاهکار آفرینش رو نمایی کرد نبی فریاد زد، بر عالم و آدم مسلم شد علیّ بن ابی طالب، ولیُ الله اعظم شد برای خاتم پیغمبران جزاو نگینی نیست شهادت می دهم جز او امیرالمومنینی نیست شکاف کعبه آیا ماند در نزد شما مغفول؟ طواف مرتضی کردید آری ((حَجُّکم مقبول)) الهی گُر نگیرد آتش خاموشِ بعضی ها الهی که بسوزد پنبه ی در گوش بعضی ها پیمبر گفت آری انتظار آمد به سر دیگر ازین دنیای فانی بسته ام بار سفر دیگر وصیت می کنم هرکس که من مولای او هستم بداند این علی هارون و من موسای او هستم که عقبی بی علی فانی و دنیا باعلی باقی غدیر خم به جوش آمد...الا یا ایها الساقی! امام المتقین، عین الیقین، حبل المتین، حیدر عَماد الآصفین، شمس المبین، یعسوب دین، حیدر علی غایب، علی حاضر، هُوالاوّل هُوَالآخِر علی پنهان، علی پیدا، هُوَالباطن هُوَالظاهر ((اَشدّاء علی الکفار)) قَتّال العرب... یعنی... جهان از شوکتش فریاد زد: یاللعجب، یعنی... ...خدا وقت تماشایش، دلِ بی طاقتی دارد خوشا قنبر برای خود چه اعلی حضرتی دارد پناه آهِ مظلومان کجا فکر خلافت داشت؟ علی بی تاج و مسند نیز بر دلها حکومت داشت برایش فتح خیبر مثل تفریحی در اوقات است دلِ مسکین به دست آوردنش فتح الفتوحات است میان جنگ هم شمشیر او چون تیغ جراحی ست اگر خون ریخت،درمان کرد،اعجازش یداللهی ست ریاضت دیده هم از خاک با جادوگری، زر ساخت هنر او داشت که از خاک پای خود ابوذر ساخت عوالم را ببین،آتش علی دریا علی گفته که حتی دشمنش در وصف او ((لولا علی)) گفته... علی هرگز نمی بندد به روی هیچ کس در را کسی از ابتدا تا انتها نشناخت حیدر را مجید تال @deabel
❤️‍ مولودی حضرت محمد(ص) ❤️ ✅ترکی و فارسی ✅ 🎶به سبک:دور ای بهارین گل یاسمنی..... 🆔:http://eitaa.com/torkiy آمد به جهان خاتمه مرسلین با آمدنش شده پاینده دین ای جهانیان برشما مبارک آمده نور تا بنده زمین عالم شده چراغان آمده شاهه خوبان گشته کل عوالم ازبودنش گلستان خوش آمدی ای سرور متّقین آرام دل آمنه نور دین برکت از وجود توشد هویدا شادو خرامان شده اهل یقین آمده بزم جلی آیه لم یزلی برهمه گشته عیان آخرین ختم نبی خوش گلوبسن ای رسول مدنی گلمگی دنیانی ایدوبدی جلی آدی محمد گوزللر گوزلی آمنه نین اوغلی گلوبدی بلی فاتح دین محمد نور یقین محمد آیدین اولان جهاندا چرخ برین محمد یارسوالله خوش گلوبسن آقا ملکلری شاد ایلویوبسن آقا گلمه گونله عبدالمطلّبی سن اوغول غمونّن قوتاروبسان آقا اولماسیدون آقا جان اولمازدی نور ایمان گل آقاخوشگلوبسن اوزجانیم سنه قربان 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 کانال باب الحوائج اشعار ناب ( مداحی و مولودی ترکی و فارسی) لینک کانال👇 http://eitaa.com/torkiy ---•••◇🔹️💢🔹️◇•••--- @torkiy
پیر بزرگ طایفه بود و کریم بود در اعتلای نهضت جدّش سهیم بود مسند نشین کرسی تدریس علم ها شایسته ی صفات حکیم و علیم بود نوح و خلیل جمله مریدان مکتبش استاد درس حکمت و پند کلیم بود بر مردمان تب زده ی شهر شرجی اش عطر مبارک نفسش چون نسیم بود زحمت کشید و باغ تشیّع شکوفه داد مسئول باغبانی باغی عظیم بود قلبش شبیه شیشه ی تُنگ بلور بود عمری به فکر نان شب هر یتیم بود از ابتدای کودکی اش تا دم وفات نزدیکی محله ی زهرا مقیم بود منّت نهاد و آمد و ما پیروش شدیم امروز اگر نبود، شرایط وخیم بود تازه سروده ام غزل مدحتش ولی یادش میان قافیه ها از قدیم بود 🖋وحید قاسمی @marsieha