#حضرت_اباالفضل_العباس
#مدح
سلام باد به چشم و به دست و بازویش
درود باد به ماه جمال دلجویش
ز معجز نبوی ارث میبرد چشمش
به ذوالفقار علی رفته تیغ ابرویش
کتاب عشق حسین است در خط و خالش
بهشت زینب کبری است لالۀ رویش
جبین به خاک کف پای عاشقی سایم
که دوست دوست بر آید ز تار هر مویش
مدینه مست شد از بوی عشق و عطر وفا
دمی که امّ بنین شانه زد به گیسویش
خدا گواست که بوی حسین را می داد
چو می گذشت نسیم شب از سر کویش
ملقّب است به باب الحوایجی آری
بیا و دست گدایی دراز کن سویش
تمامی شهدا غبطه می برند به او
که هست صحنۀ محشر پر از هیاهویش
خوش آن زبان که چو در روز حشر باز شود
به این دو مصرع زیبا بود ثنا گویش
سلام خالق منّان سلام خیر النّاس
سلام خیل شهیدان به حضرت عبّاس
📚نخل میثم
@marsieha
#حضرت_اباالفضل_العباس
#ولادت
مه شعبان شده ماهی به زمین آمده است
روز چارم پسر ام بنین آمده است
پدرش حیدر کرار زمیلادش شاد
بر بنی هاشمیان ماه ترین آمده است
نامش عباس شد ومعنی آن شیر دژم
بین شیران عرب شیرترین آمده است
جمله ذریه ی زهرا به رخش بوسه زنند
یک برادربه همه یارومعین آمده است
مادرش گفت برای همه اولاد بتول
پسرم بهر غلامی به یقین آمده است
مرتضی بوسه به دستش زد وگفتا بینم
دست او کرببلا تقش زمین آمده است
آمده تا که سپهدار حسینی بشود
آن علمدار یل لشگر دین آمده است
مادرش ام بنین درس وفایش داده
اسوه براهل وفایان زمین آمده است
آمده ساقی اطفال حسینش گردد
آب در حسرت او چله نشین آمده است
روز میلاد ابوالفضل به بین الحرمین
بهر دیدار عمو پرده نشین آمده است
کف بزن خوب طلب کن سفر کرببلا
باب حاجات همه در ثمین آمده است
#حضرت_اباالفضل_العباس
#ولادت
اثر سجده بر جبین داری
معجزاتی در آستین داری
فتبارک بر این جمال و کمال
بـه خداوند آفرین داری
السلام علی عباد الله
جای در جمع صالحین داری
رحم الله عمی العباس
از امام چهارمین داری
حقّ پرواز در بهشت برین
حقّ اعجاز در زمین داری
مرده را زنده گر کنی نه عجب
کـه مقامات بیش از این داری
با نگاهت جهان شود سلمان
کـه نگاه خدای بین داری
دست حاجات مـا و این درگاه
سیدی یا وجیه عند الله
@marsieha
#حضرت_اباالفضل_العباس
#ولادت
امشب شبِ میلادِ علمدارِ حسین اسـت
میلادِ گلِ فاطمه سردارِ حسین اسـت
لبخند بـه لب های مـلـک گُل کند هر دم
زیرا همه ی دم خنده بـه رخسارِ حسین اسـت
مَــه گشته خِجِل از رخِ زیبای ابالفضل
این قرصِ قمر هدیه زِ دادارِ حسین اسـت
مولا بزند بوسه بـه دستانِ نگارش
زیرا بـه جهان تا بـه ابد یارِ حسین اسـت
هر دم بَــرَد از قلبِ برادر غمِ دنیا
عباسِ علی واله و غمخوار حسین اسـت
هم چون پدرش نقشِ زمین کرده عدو را
در کرب و بلا حیدرِ کرارِ حسین اسـت
مدّاحِ علی باشد و آواره ی ارباب
کارش بـه خدا گرمیِ بازارِ حسین اسـت
هر چند کـه عالم همه ی محتاجِ نگاهش
اما همه ی دم خواجه گرفتارِ حسین اسـت
زوّارِ حرم بیمه ی دستانِ ابالفضل
او حامی و دلداده ی زوّارِ حسین اسـت
#حضرت_اباالفضل_العباس
سایهبان خیام را بردند
عزت و احترام را بردند
در نماز شکستهی ساقی
اعتبار قیام را بردند
نیزهها و عمود و تیر عدو
نور ماه تمام را بردند
هلهله میکند سپاه یزید
آبروی امام را بردند
کمر آسمان شکست عباس
رزق بازار شام را بردند
میکده بعد از این سیهپوش است
ساقی با مرام را بردند
🖋علی اشتری
#حضرت_اباالفضل_العباس
#ولادت
امشب شبِ میلادِ علمدارِ حسین اسـت
میلادِ گلِ فاطمه سردارِ حسین اسـت
لبخند بـه لب های مـلـک گُل کند هر دم
زیرا همه ی دم خنده بـه رخسارِ حسین اسـت
مَــه گشته خِجِل از رخِ زیبای ابالفضل
این قرصِ قمر هدیه زِ دادارِ حسین اسـت
مولا بزند بوسه بـه دستانِ نگارش
زیرا بـه جهان تا بـه ابد یارِ حسین اسـت
هر دم بَــرَد از قلبِ برادر غمِ دنیا
عباسِ علی واله و غمخوار حسین اسـت
هم چون پدرش نقشِ زمین کرده عدو را
در کرب و بلا حیدرِ کرارِ حسین اسـت
مدّاحِ علی باشد و آواره ی ارباب
کارش بـه خدا گرمیِ بازارِ حسین اسـت
هر چند کـه عالم همه ی محتاجِ نگاهش
اما همه ی دم خواجه گرفتارِ حسین اسـت
زوّارِ حرم بیمه ی دستانِ ابالفضل
او حامی و دلداده ی زوّارِ حسین اسـت
#حضرت_اباالفضل_العباس
سایهبان خیام را بردند
عزت و احترام را بردند
در نماز شکستهی ساقی
اعتبار قیام را بردند
نیزهها و عمود و تیر عدو
نور ماه تمام را بردند
هلهله میکند سپاه یزید
آبروی امام را بردند
کمر آسمان شکست عباس
رزق بازار شام را بردند
میکده بعد از این سیهپوش است
ساقی با مرام را بردند
🖋علی اشتری
#حضرت_اباالفضل_العباس
#ولادت
مه شعبان شده ماهی به زمین آمده است
روز چارم پسر ام بنین آمده است
پدرش حیدر کرار زمیلادش شاد
بر بنی هاشمیان ماه ترین آمده است
نامش عباس شد ومعنی آن شیر دژم
بین شیران عرب شیرترین آمده است
جمله ذریه ی زهرا به رخش بوسه زنند
یک برادربه همه یارومعین آمده است
مادرش گفت برای همه اولاد بتول
پسرم بهر غلامی به یقین آمده است
مرتضی بوسه به دستش زد وگفتا بینم
دست او کرببلا تقش زمین آمده است
آمده تا که سپهدار حسینی بشود
آن علمدار یل لشگر دین آمده است
مادرش ام بنین درس وفایش داده
اسوه براهل وفایان زمین آمده است
آمده ساقی اطفال حسینش گردد
آب در حسرت او چله نشین آمده است
روز میلاد ابوالفضل به بین الحرمین
بهر دیدار عمو پرده نشین آمده است
کف بزن خوب طلب کن سفر کرببلا
باب حاجات همه در ثمین آمده است
#حضرت_اباالفضل_العباس
#ولادت
اثر سجده بر جبین داری
معجزاتی در آستین داری
فتبارک بر این جمال و کمال
بـه خداوند آفرین داری
السلام علی عباد الله
جای در جمع صالحین داری
رحم الله عمی العباس
از امام چهارمین داری
حقّ پرواز در بهشت برین
حقّ اعجاز در زمین داری
مرده را زنده گر کنی نه عجب
کـه مقامات بیش از این داری
با نگاهت جهان شود سلمان
کـه نگاه خدای بین داری
دست حاجات مـا و این درگاه
سیدی یا وجیه عند الله
@marsieha
#حضرت_اباالفضل_العباس
اى که خاک قدمت سرمه چشم تر من
کن قدم رنجه بیا پاى بنه بر سر من
خانه زاد توام اى سرور اقلیم وجود
افتخار است بگویى تو اگر نوکر من
مرتضى از نجف آمد، توهم از خیمه بیا
کن خلاص از غم حسرت دل غمپرور من
حسرتم بود نبود ام بنینم به کنار
مادرت فاطمه آمد عوض مادر من
دستم افتاد و نگون گشت علم غرقه به خون
واژگون گشت ز مرکب چو علم پیکر من
اى پناه همه مظلوم ز پا افتاده
وقت آن است که دستى بکشى بر سر من
دستگیر همه وامانده، بیا دستم گیر
از ره لطف، فشان آب بر این آذر من
نگران توام اى شاه که جان بسپارم
خنجر قاتل دون آمده بر حنجر من
شاهبازت به کف کرکس دون افتاده
دست تقدیر بر افکنده ز تن شهپر من
مى نمودم به سوى خرگه سلطان پرواز
کوفیان گر ز ره کینه بکند پر من
بجز از دیدن وجه الله باقى رویت
آرزوى دگرى نى به دل مضطر من
نام تو در لب و، بر خاک همى مالم رخ
مى نویسد به زمین نام تو چشم تر من
دادن دست به عشقت چه لیاقت دارد
اى به قربان تو بشکسته سر اى سرور من
@marsieha
#حضرت_اباالفضل_العباس
#مدح
سلام باد به چشم و به دست و بازویش
درود باد به ماه جمال دلجویش
ز معجز نبوی ارث میبرد چشمش
به ذوالفقار علی رفته تیغ ابرویش
کتاب عشق حسین است در خط و خالش
بهشت زینب کبری است لالۀ رویش
مدینه مست شد از بوی عشق و عطر وفا
دمی که امّ بنین شانه زد به گیسویش
خدا گواست که بوی حسین را می داد
چو می گذشت نسیم شب از سر کویش
ملقّب است به باب الحوایجی آری
بیا و دست گدایی دراز کن سویش
تمامی شهدا غبطه می برند به او
که هست صحنۀ محشر پر از هیاهویش
خوش آن زبان که چو در روز حشر باز شود
به این دو مصرع زیبا بود ثنا گویش
سلام خالق منّان سلام خیر النّاس
سلام خیل شهیدان به حضرت عبّاس
📚نخل میثم
@marsieha
#حضرت_اباالفضل_العباس
دستی افتاد ز تن، دست دگر یاری کن
گرچه بی تاب شدی خوب علمداری کن
مشک! نومید مشو، تا به حرم راهی نیست
تو در این معرکه ی درد مرا یاری کن
تیر! در چشم برو، لیک سوی مشک میا
به هوای سر زلفش تو هواداری کن
تیر بر مشک نه، بر این جگر تشنه نشست
عشق! ساکت منشین با دل من زاری کن
چشم! دیدی علم و مشک به خاک افتادند
قطره ی اشک تو در غربت من جاری کن
بانوی تشنه لبان! دست روی سینه مَنِه
لااقل بهر من سوخته دل کاری کن
آب را تا به در خیمۀ اصغر برسان
بعد آن بر من بی دست عزاداری کن
🖋سید محمد جوادی
@marsieha
#حضرت_اباالفضل_العباس
افتاده ای برای چه از پا؟ بلند شو
خوردم زمین کنار تو ، از جا بلند شو
لشکر به قامت خم من خنده می کند
شد علقمه محل تماشا، بلند شو
لب تشنه اصغرم دگر از حال رفته است
گوید رباب: حضرت دریا بلند شو
مادر فتاد روی زمین گفت: یا علی
تو هم به اسم اعظم بابا بلند شو
یک جور می دهیم جواب سکینه را
باشد، بیا به خیمه تو حالا، بلند شو
من قول می دهم که به رویت نیاورد
که خالی است مشک تو سقا، بلند شو
اکنون که خوانده ای تو برادر حسین را
خواهر بگو به زینب کبری، بلند شو
ام البنین نیامده زهرا که آمده
بی دست من به خاطر زهرا بلند شو
🖋رضا رسول زاده
@marsieha
#حضرت_اباالفضل_العباس
تا تو بودی خیمه ها آرام بود
دشمنم در کربلا ناکام بود
تا تو بودی من پناهی داشتم
با وجود تو سپاهی داشتم
تا تو بودی خیمه ها پاینده بود
اصغر ششماهه من زنده بود
تا تو بودی خیمه ها غارت نشد
گوشوار بچه ها غارت نشد
تا تو بودی دست زینب باز بود
بودنت بهر حرم اعجاز بود
تا تو بودی چهره ها نیلی نبود
دستها آماده سیلی نبود
تا که مشکت پاره و بی آب شد
دشمنت در خنده و شاداب شد
پهنه پیشانی ات در هم شکست
خیمه ات مثل حسین از پا نشست
ای که تو دست خدائی داشتی
هستی ات را بر زمین بگذاشتی
ای که زینب خواهرت گردیده است
فاطمه دور سرت گردیده است
آنکه طاق ابروانت را شکست
بعد تو بر سینه یارت نشست
بعد تو دشمن هیاهو می کند
وحشیانه بر حرم رو می کند
@marsieha
#حضرت_اباالفضل_العباس
چو دید تشنه ی لب های خشک او دریاست
به آب خیره شد و ناله اش زدل برخواست
که آب! از چه نگر دیدی ازخجالت آب؟
تو موج می زنی و تشنه یوسف زهراست
ز یک طرف تو زنی نعره از جگر در بحر
ز یک طرف به حرم بانگ العطش بر پاست
قسم به فاطمه هرگز تو را نمی نوشم
که در تو عکس لب خشک سید الشهداست
ز خون دیده ی من روی موج بنویسید
که از تمامی اطفال تشنه تر سقّاست
خدا گواست که با چشم خویشتن دیدم
سکینه را که لبش خشک و دیده اش دریاست
درون بحر همه ماهیان به هم گویند
حسین تشنه و سیراب وحشی صحراست
نوشته اند به لبهای خشک من ز ازل
که تشنه کام گذشتن ز بحر شیوه ی ماست
ز شیر خواره برایت پیام آوردم
پیام داده که: ای آب غیرت تو کجاست؟
صدای نعره ی دریا به گوش جان بشنو
که موج آب هم این طرفه بیت را گویاست
سلام خالق منّان سلام خیرالنّاس
سلام خیل شهیدان به حضرت عبّاس
📚نخل میثم
@marsieha
#حضرت_اباالفضل_العباس
این آبها که ریخت، فدای سرت که ریخت
اصلا فدای امّ بنین مادرت، که ریخت
گفته خدا دو بال برایت بیاورند
در آسمان علقمه، بال و پرت که ریخت
اثبات شد به من که تو سقای عالمی
بر خاک قطره قطره ی چشم ترت که ریخت
طفلان از اینکه مشک به دست تو داده اند
شرمنده اند، بازوی آب آورت که ریخت
گفتم خدا به خیر کند قامت تو را
این قوم غیض کرده به روی سرت که ریخت
وقت نزول این بدن نا مرتّبت
مانند آب ریخت دلم؛ پیکرت که ریخت
معلوم شد عمود شتابش زیاد بود
بر روی شانه های بلندت سرت که ریخت
اما هنوز دست تو را بوسه می زنم
این آب ها که ریخت فدای سرت که ریخت
🖋لطیفیان
@marsieha
#حضرت_اباالفضل_العباس
ناگهان بازوی آب آور تو می ریزد
مشک می ریزد و چشم تر تو می ریزد
دیدم از دور که با نیزه بلندت کردند
بی سبب نیست که بال و پر تو می ریزد
گیرم ،امروز ببندم به سرت پارچه ای
صبح فردا روی نیزه سر تو می ریزد
بهترین کار همین است که دستت نزنم
دست من گر بخورد پیکر تو می ریزد
شده اندازه ی قاسم بدنت از بس که
قد بالای تو دور برت می ریزد
🖋علی اکبر لطیفیان
@marsieha
#حضرت_اباالفضل_العباس
ز بس که بردن هر تکه ات هنر شده است
کنار علقمه دعوا سر قمر شده است
خدا کند که به صورت ز زین زمین نخوری
که تیر مانده به چشم تو دردسر شده است
مکش چنین به زمین پا، برادرت آخر
کنار پیکر تو دست بر کمر شده است
تعادل تو به هم ریخت از عمود که من
تعادل قدمم از کفم به در شده است
جگر نداشتم از بعد اکبرم حالا
تمام دور و برم لخته ی جگر شده است
خداروشکر که زینب نیامده تا که
ببیند آن قد و بالا چه مختصر شده است
هزار اشاره ی انگشت آمده سوی
قد غریب ترینی که مختصر شده است
تورا به جان رقیه بلند شو برویم
عدو سوی حرم الله حمله ور شده است
تمام کرب و بلا سوخت تا چنین گفتی
حسین پهلوی مادر شکسته تر شده است
ز شرم، پیکر من را رها کن و بگذر
چقدر مادرمان غیرتی سپر شده است
نخواستم که دگر نیزه را ببوسی با
لبی که از تری مشک آب تر شده است
🖋حبیب نیازی
@marsieha
#حضرت_اباالفضل_العباس
گفتی میان خیمه برایت دعا کنم
فکری برای ناله ادرک اخا کنم
برخیز و بین مرا به تمسخر گرفته اند
آخر چقدر پیش تو باید نوا کنم
با من مگو که جان برادر مرا مبر
اصلا نمی شود که تو را جا به جا کنم
دیگر عبا نمانده بچینم تو را در آن
دیگر جوان به خیمه نمانده صدا کنم
چشم تو را دو دست تو را ابروی تو را
ماندم چطور گریه بر این ماجرا کنم
از پهلوی تو نیزه کشیدن محال شد
فرض محال نیزه ز پهلو جدا کنم
گیرم در آورم همه را من خودت بگو
با ابروان وا شده از هم چه ها کنم
من هرچه زودتر به سوی خیمه می روم
تا گوشواره های دختر دلخسته وا کنم
من می روم به خیمه که هم بهر پیکرت
هم از برای معجر زینب دعا کنم
ترسم از این بود که تو پاشیده تر شوی
باید تو را شبیه خودم بوریا کنم
ا ﷽ ا
🥀 در زمان مرحوم علامه بحرالعلوم، قبر مقدس #حضرت_اباالفضل_العباس عليهالسلام به دلیل آب گرفتگی صدمه دید. به علامه خبر دادند و ایشان دستور داد تا قبر شريف آن حضرت، ترميم و تعمير شود.
🥀 بنابر اين شد که در روز معيني مرحوم علامه به اتفاق استاد بنا، به سرداب مقدس بروند و قبر را تجديد بنا کنند. در روز مقرر، مرحوم علامه همراه با استاد بنا، در سرداب و زيرزمين مطهر وارد شدند، معمار نگاهي به قبر و نگاهي به علامه کرد و گفت: آقا اجازه ميفرماييد که سؤالي بکنم؟ علامه فرمود: بپرس؟!
🥀 استاد بنا گفت: ما تا حالا خوانده و شنيده بوديم که حضرت ابوالفضل عليهالسلام اندامي موزون و رشيد و قدي بلند و چهار شانه داشتهاند، به گونه اي که وقتي سوار بر اسب مي شده اند، زانوهايشان در برابر گوشهاي اسب قرار ميگرفته است. پس بنابراين بايد قبر مقدس آن حضرت هم بزرگ و طولاني باشد! ولي من ميبينم که صورت قبر ايشان کوچک است؟!
🥀 آيا شنيدههاي من دروغ است؟ يا کوچکي قبر علت ديگري دارد؟! علامه بحرالعلوم به جاي جواب دادن، سر به ديوار گذاشتند و سخت گريه کردند. گريه طولاني علامه، معمار را نگران و ناراحت و مضطرب نمود و عرضه داشت: آقاي من! چرا گريان و اندوهناک شديد و سرشک غم از ديدگان فرو ميريزيد؟! مگر من چه گفتم؟ آيا از سؤالي که من کردم، تأثر در شما ايجاد شده است؟
🥀 علامه فرمودند: پرسش تو دل مرا به درد آورد. چون شنيدههاي تو درست و صحيح است، اما من به ياد مصائب و دردهاي وارد شده، بر عمويم عباس عليهالسلام افتادم.
🥀 آري حضرت عباس عليهالسلام، اندامي رشيد و قد و قامتي بلند داشتند. ولي به قدري ضربت شمشير و تيرها و نيزه ها، بر بدن نازنين او وارد کردند، که بدنش را قطعه قطعه نمودند و آن اندام رشيد به قطعات خرد و خونين تبديل شد.
🥀 آيا انتظار داري که بدن پاره پاره آن حضرت که توسط امام سجاد عليهالسلام #جمع_آوري و دفن شد، قبر بزرگتر از اين قبر داشته باشد؟!
📕 کرامات العباسيه صفحه ۷۸
حضرت #عباس علیه السلام
•┈┈••✾••┈┈•
@azizamhosen