eitaa logo
💚عزیزم حسین💚
3.1هزار دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
5.1هزار ویدیو
123 فایل
ا ﷽ ا تکثیرکانال تکثیرعشق ناب 💚 تمام ذرات وجودم عشق ناب فاطمی است والحمدلله فاطمه ای که هستی اش هست به ماسوا دهد رزق اگرکه میدهد به یمن اوخدا دهد ای عشق سربلندکه برنیزه میروی از حلقه کمندتو راه گریز نیست کانال دیگر: @yaraliagham @qalalsadegh135
مشاهده در ایتا
دانلود
👆 کاروانی به راه افتاده مادری ناله ها سرداده شد حسین راهیِ کربلا واویلا واویلا واویلا **** نسیمی جانفزا.... **** آمده بدرقه یک مادر می زند شانه مویِ اکبر کن تماشا به چشمان تر وداعِ اکبر ولیلا را واویلا واویلا واویلا **** می کند گریه ام البنبن گوید عباس من دلغمین همه حرفم به تو باشد این جان تو جانِ پورِ زهرا واویلا واویلا واویلا **** بِکِش ناز همه دخترها جان ِ تو جانِ این خواهرها نشکند غرور معجرها لحظة بی کسی در صحرا واویلا واویلا واویلا **** دورِ گهوارة اصغر باش دائما دورِ این مادر باش فکرِ این رباب مضطر باش پُرنگهداری تو مشکش را واویلا واویلا واویلا **** شب جمعه شد وغوغا شد روضه خوانِ حرم زهرا شد واویلا واویلا واویلا **** مادرت روضه بر پا کرده برایت ظرفِ آب آورده کرده با گریه محشر بر پا واویلا واویلا واویلا **** بُنَی بُنَی جان من دورِ تو حلقه میزد دشمن وای از آن غارت پیراهن بر سر جسم تو شد دعوا واویلا واویلا واویلا **** رویِ نیزه سرت را بردند با کتک خواهرت را بردند معجر دخترت را بردند وای از آن غروب عاشورا واویلا واویلا واویلا .
. ■ خروج از مدینه در ۲۸ رجب وقت ماتم و سوز و گریه الهی شد چونکه شاه بی لشکر از مدینه راهی شد یا سیدنا المظلوم . . . یک سو عمو عباس و یک سه ساله بر دوشش یک طرف رباب است و کودک در آغوشش یا سیدنا المظلوم . . . این سفر شد آغاز و پرغم است فرجامش وای از دل گودال و داغ کوفه و شامش یا سیدنا المظلوم . ‌. . بعد کشتن شاه و بعد کشتن سردار راه این زن و بچه افتد وسط بازار مجلس حرامی و می گساری یا الله چوب خشک آن ظالم بر لبان ثار الله یا سیدنا المظلوم . . . شعر از محمدی فام ✍ 🎤 👇
‌. ای مادر خوبم که تویی نور دو عینم از بهر وداع آمده سوی تو حسینم مظلومه ی حیدر (۳) ای نور دل حیدر و بانوی حزینه با این دل خون میروم ازشهر مدینه مظلومه ی حیدر از ظلم عدو خون شده مادر جگرمن چون شام شده مادر خوبم سحرمن مظلومه ی حیدر بر من زشقاوت عدویم ظلم فزون کرد بعدازحسن بن علی دلهاهمه خون کرد مظلومه ی حیدر هرگز نروم زیر ستم ،بار مذلت جان رابدهم در ره اسلام وشریعت مظلومه ی حیدر خون شددل من ازستم دشمن بیدین اهل حرم ازاین غم وغصه شده غمگین مظلومه ی حیدر مادربنگرگشته حسین شمع مزارت من میروم از شهر مدینه زکنارت مظلومه ی حیدر همراه شود بامن غمدیده ی مظلوم هم زینب وعباس وعلی اکبر و کلثوم مظلومه ی حیدر مادر بنگر قلب حسین تو کباب است همراه حسین تو علی طفل رباب است مظلومه ی حیدر پیچیده میان حرمم عطروبوی یاس همراه شود مادر من قاسم وعباس مظلومه ی حیدر مادر به کنار تو و جان بر لبم امشب گریان غم خواهر خود زینبم امشب مظلومه ی حیدر میسوزم از این درد و غم و رنج جدایی بنما تو دعا تا که شوم کرب و بلایی مظلومه ی حیدر .
. بنگر تو ای مدینه امام بی قرینه با رنج و غصه وآه رود از این مدینه حسین غریب مادر(۴) گوید به آه وناله با مادر حزینه بهرحسین دعاکن روم ازاین مدینه حسین غریب مادر دارد وداع آخر با جدخود پیمبر رود به سوی آنچه خواهد خدای داور حسین غریب مادر آمده در بقیع و گویدسخن حسن جان برادر از مدینه روم به سوی جانان حسین غریب مادر بنگر توای مدینه رود حسین مظلوم همراه اکبر و با زینب و ام کلثوم حسین غریب مادر بنگر توای مدینه خون جگر رباب است بهر علی اصغر حسین دلش کباب است حسین غریب مادر بنگر توای مدینه به همره سکینه رود رقیه ی او دگر از این مدینه حسین غریب مادر بنگر توای مدینه دور از تمامی ناس کنار مادر خود ریزد سرشک عباس حسین غریب مادر بنگر توای مدینه خون شده قلب زینب با رفتن ازمدینه جانش رسیده بر لب حسین غریب مادر بنگر توای مدینه زشهر تو صفا رفت حسین عزیز حیدر بسوی کربلا رفت حسین غریب مادر .
. ای یاس بی مثل وبی قرینه من میروم از شهر مدینه مادر غریبم(۴) زین داغ و غصه خون شد دل من داغت شرر زد بر حاصل من مادر غریبم دشمن بی دین از ظلم و از کین اهل و عیالم نموده غمگین مادر غریبم ستم به ما از دشمن فزون شد دلم خدایا از غصه خون شد مادر غریبم ظلم عدو زد شرر به جانم در سینه باشد شوق وصالم مادر غریبم مادر حسینت گردیده تنها هردم بریزد اشکم چو دریا مادر غریبم میروم و بی صبر و شکیبم بنگر به حالم مادر غریبم مادرغریبم اهل حریمم آزاده هستند بر دادن جان آماده هستند مادر غریبم مادر روم تا گردم فدایی در راه داور کرب و بلایی مادر غریبم ای مادر من بنگر به زینب جانش ازین غم رسیده بر لب مادر غریبم روم از این شهر همراه اکبر همراه خواهر با علی اصغر مادر غریبم مادر به همره آلاله دارم غنچه ی یاس سه ساله دارم مادر غریبم مادر به همره جان همه ناس ریزد سرشک مادر عباس مادر غریبم رود از این شهر نوردوعینت مادر دعا کن تو بر حسینت مادر غریبم .
👆 کاروانی به راه افتاده مادری ناله ها سرداده شد حسین راهیِ کربلا واویلا واویلا واویلا **** نسیمی جانفزا.... **** آمده بدرقه یک مادر می زند شانه مویِ اکبر کن تماشا به چشمان تر وداعِ اکبر ولیلا را واویلا واویلا واویلا **** می کند گریه ام البنبن گوید عباس من دلغمین همه حرفم به تو باشد این جان تو جانِ پورِ زهرا واویلا واویلا واویلا **** بِکِش ناز همه دخترها جان ِ تو جانِ این خواهرها نشکند غرور معجرها لحظة بی کسی در صحرا واویلا واویلا واویلا **** دورِ گهوارة اصغر باش دائما دورِ این مادر باش فکرِ این رباب مضطر باش پُرنگهداری تو مشکش را واویلا واویلا واویلا **** شب جمعه شد وغوغا شد روضه خوانِ حرم زهرا شد واویلا واویلا واویلا **** مادرت روضه بر پا کرده برایت ظرفِ آب آورده کرده با گریه محشر بر پا واویلا واویلا واویلا **** بُنَی بُنَی جان من دورِ تو حلقه میزد دشمن وای از آن غارت پیراهن بر سر جسم تو شد دعوا واویلا واویلا واویلا **** رویِ نیزه سرت را بردند با کتک خواهرت را بردند معجر دخترت را بردند وای از آن غروب عاشورا واویلا واویلا واویلا .
. سبکباران به سوی کربلا بستند محمل‌ها در آن وادیِ پر خوف و خطر کردند منزل‌ها جوانان بنی هاشم به پا کردند محمل‌ها چه محفل کز محبّت تار و پودش رشتۀ دل‌ها زدند آسان ولیکن عاقبت افتاد مشکل‌ها شترها زیر بار عشق با وجد و طرب واله روان بودند در خار مغیلان چون گل لاله زنان در محمل عصمت روان از دیدگان ژاله به گرد بانوان نور رسالت حاجب و هاله فرو بردند سر خورشید و مه در برج محمل‌ها سپاه شاه مظلومان به سوی کربلا عازم سپهسالار اردو، شمس دین ماه بنی هاشم سوار توسن اجلال با وجه حسن، قاسم علی اکبر به ذکر یا قدیر و قادر و قائم که ما رفتیم سوی دوست بشتابید مایل‌ها علی اصغر به خواب ناز روی دامن مادر نگاه مادر مظلومه‌اش بر صورت اصغر سکینه بنگرد بر قد و بالای علی اکبر رقیه با خبر از زجر راه و خشت زیر سر جوانان می روند با پای خود بر سوی قاتل‌ها نهنگ قلزم قهر خدا عباس نام آور غضنفر خسرو گردان حشم فرمانده لشکر علم افراشته جولان دهد در میمن و میسر ز سقایی برد البته ارث از ساقی کوثر الا یا ایّها السّاقی اَدِر کأساً و ناول‌ها مسلمانان کوفه شاه را کردند مهمانی ولیکن کافران دارند ننگ از این مسلمانی نوشته نامه‌ها آن فرقۀ بدتر ز نصرانی نمی‌دانم چه بنوشتند خود ناگفته می‌دانی همان‌هایی که می‌کردند قرآن را حمایل‌ها رسید اردو به دشت کربلا شهر حسین آباد حسین آباد بود آن سرزمین از اول ایجاد عزیزِحضرت باری در آنجا بارها بگشاد برای نصرت دین اهل عالم را ندا در داد به جان و دل بلی گفتند کوشیدند از دل‌ها شه ملک امامت فیض بخش مؤمن و کافر نشسته بر سریر معدلت با صولت حیدر به پا نعلین شیث، عمّامه ختم رسل بر سر عصای موسوی در کف، ردای احمدی در بر همانا حب و بغضش امتحان حق و باطل‌ها صبا عنبر فشانی کن گلستان شهادت را که شاه دین دهد خون از گلو نخل رسالت را به پایان می‌رساند حضرتش کار شفاعت را بزن «ساعی» به چوگان عمل گوی سعادت را که همچون شمع می‌سوزند و می‌گریند ناقل‌ها https://eitaa.com/emame3vom/39461 «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» «اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل» .
. . چون ز یثرب کرد، آن شاه جلیل سوی شهر مکّه، آهنگ رحیل در دل شب با دلی پُر داغ و درد عزم تودیع رسول‌‌الله کرد شد کنار روضه‌ی خیر‌الانام داد سلطان شریعت را سلام نرگس از دریای دل، پُرژاله کرد رفت از خود بس ‌که آن‌جا ناله کرد گشت پیغمبر در آن حالت پدید «هم‌چو جان خود در آغوشش کشید» گفت: ای نوباوه‌ی بستان من! راحت دل! روح من! ریحان من! از چه، ای جان! این‌چنین آشفته‌ای؟ تنگ‌دل چون غنچه‌ی نشکفته‌ای ای تو سرخیل همه‌یْ دل‌دادگان! مقتدای جمله‌ی آزادگان! از تو پشت دین حق گردد قوی رسم و آیین کهن یابد نوی خیز و افکن لرزه بر بنیان کفر منهدم کن پایه و ارکان کفر خون تو، تجدید این آیین کند زنده دیگر‌بار، رسم دین کند دولتت، پاینده مانَد تا ابد هم‌چو ذات پاک «الله الصّمد» خیز و با تعجیل کن عزم عراق نیست، ای جان! دیگرم تاب فراق رو که «انّ الله شاءَ اَن یَراک» بی سر و عریان، میان خون و خاک خیز و بشْتاب، ای عزیز بی‌همال! زآن که نزدیک است، ایّام وصال چون از آن رؤیای خوش، بیدار شد در زمان، آماده بهر کار شد کاروان عشق، رو در راه کرد سینه‌ها را پُر ز دود آه کرد اقربا گشتند چون دریا به جوش برکشیدند از دل پُرخون، خروش جملگی بر گِرد او، پروانه‌وار از فروغ شمع رویش، بی‌قرار ناله‌ها کردند کای مهر منیر! پرتو خود را ز ذرّه وا مگیر ای چراغ دودمان مصطفی! ترک هجرت کن، مشو از ما جدا شاه گفتا: غیر از این دستور نیست راز پنهان، پیش من، مستور نیست «رشته‌ای بر گردنم افکنده دوست می‌کشد آن‌جا که خاطر‌خواه اوست» https://eitaa.com/emame3vom/39462 «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» «اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل» .
. چون شنیده امام آینه‌هاقصد ترک مدینه را دارد آسمان مدینه در سینه کوهی از بغض و عقده‌ها دارد چون شنیده امام آینه‌ها قصد ترک مدینه را دارد کوچه‌های مدینه می‌دیدند لحظۀ تلخ رفتن وی را صحنۀ التماس کاسۀ آب لرزش دست حضرت زهرا به زنان قبیله‌اش فرمود: مرهمی بهر زخم هجران نیست من به این شهر برنمی‌گردم احتیاجی به آب و قرآن نیست! توشه راهم به روح پیغمبر صلوات و سلام هدیه کنید چند روزی برای غربت من ای زنان مدینه گریه کنید بین ایتام با رعایت عدل همۀ ثروتم شود قسمت خانۀ ساده و محقر من تا ابد وقف روضه و هیئت طبق معمول هر شب جمعه مجلس روضه باز پابرجاست همه شرکت کنید ای مردم بانی روضه مادرم زهراست خوب بر آخرین وصیت من گوش جان ـ ای قبیله ـ بسپارید بر مزار غریب اجدادم در بقیع شمع و لاله بگذارید این سفارش همیشه اشکم را می‌برد در خروش و جزر و مد بر سر قبر مادر عباس حرف مشک و عطش نباید زد «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» «اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل» .
230 _خروج امام حسین علیه السلام از مدینه به سمت مکه اجل چون سایه ای دور و برش بود و شمشیر بلا روی سرش بود شبانه از مدینه رفت بیرون شبانه رفتن ارث مادرش بود @deabel
ا ﷽ ا 🩸 🥀 و در روایت است که امام حسین علیه‌السّلام، در شبانگاه بیست و هشتم رجب و به نقلی دیگر سوم شعبان سال شصت هجری، در حالی که این آیه را قرائت می‌فرمود: «فخرج منها خائفا یترقب قال رب نجنی من القوم الظالمین؛ به همراه هشتاد و دو نفر از اهل‌بیت و یارانش از مدینه خارج شد. 🥀 در این سفر به جز محمد بن حنفیه که به نقل فتوح و خوارزمی، به دستور امام در مدینه ماند، بیشتر خویشاوندان حضرت، با ایشان همراه شدند. 🥀 امام حسین علیه‌السّلام به محمد حنفیه فرمود: برادرم! تو در مدینه بمان و از جانب من مراقب آن باش و چیزی را از من پنهان مدار. 🥀 آنگاه با محمد حنفیه وداع نمود، برای او وصیت‌نامه‌ای نوشت و آن را پیچید و به او سپرد که به قول بعضی، قسمتی از آن چنین است: 🥀 بسم‌الله الرحمن الرحیم. گویی دنیا پیوسته نبوده، و انگار آخرت پیوسته بوده است... 🥀 علاوه بر بنی‌هاشم، بیست و یک نفر از یاران امام حسین علیه‌السّلام نیز با ایشان در این سفر همراه شده بودند. 🥀 آن حضرت با همراهانش از مدینه خارج شد و راه اصلی مکه را پیش گرفت. 📕 الارشاد، جلد ۲، صفحه ۳۴ 📕 تاریخ الامم و الملوک، جلد ۳، صفحه ۳۴۱ 📕 الفتوح، صفحه ۲۱ 📕 مقتل خوارزمی، جلد ۱، صفحه ۱۸۰ بمناسبت سالروز خروج امام حسین(ع) از مدینه به سوی مکه حضرت علیه •┈┈••✾••┈┈• @azizamhosen