هدایت شده از کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
چشم تو سمت من،دل من گیر نیزه هاست
این سینه، پاره پاره ی شمشیر نیزه هاست
#حسین...
عشقت مرا به کوچه و بازار میکشد
زینب اسیر رشته زنجیر نیزه هاست
سرخیه معجر منو پیشانیت، حسین
اثبات آیه آیه تفسیر نیزه هاست
ای لاله ای که خون چکد از ساقه ات،هنوز
این زخم های وا شده،تقصیر نیزه هاست
#داداش...
قرآن مخوان دوباره،که یک بار دیده ام
آن سنگ ها که بابت تقدیر نیزه هاست
قرآن مخوان که پیرزنی روی بام ها
در انتظار پاسخ تکبیر نیزه هاست
این گیسوان پخش شده بین کوچه ها
از ردپای رأس تو در زیر نیزه هاست
حالا به این بهانه،نگاهش به سمت ماست
نامحرمی که چشم و دلش،سیر نیزه هاست
#در_بین_راه_نیزه_تو_ایستاده_بود
🔹هرکاری کردن،نیزه از جاش تکون نخورد
برگشت... سر ابی عبدالله داره عقب قافله رو نگاه میکنه
🔹خانوم زینب اومد خدمت امام زین العابدین، گفت برادرزاده هرکاری میکنم نیزه ای که سر بابات روشه،از جاش حرکت نمیکنه
فرمود عمه جان: ببین نگاه بابام کدوم سمته؟
رفت و برگشت
فرمود برادرزاده عقب قافله رو نگاه میکنه
سریع بچه هارو شمارش کن
دونه دونه بچه هارو شمرد
یکی جاش،خالیه
⬅️کجاست؟؟
😭😭
🔹سرش بغل مادرشه...
فاطمه داره گیسوان سوختشو شونه میزنه
🔹هر کاری کردن پیداش نکردن
زجر گفت خودم میرم پیداش میکنم
از بس تو دل شب تو بیابون گشت،خسته شده
انقده بغض داشته،،، گفت اگه گیرش بیارم
⬅️چیکار کرد؟؟
تا یجایی رسید دید یه طفل خوابیده
اول کاری که کرد،موهاشو گرفته
😭روضه بخونم، ها؟؟
هی گفتم بهش،میام میام میام
موهامو نکش،میام میام میام
حرف بد میزد،با لگد میزد
😭😭😭😭😭
در بین راه،نیزه تو ایستاده بود
جا ماندن که باعث تأخیر نیزه هاست
گفتم که چند لحظه بخوابم،ولی نشد
این خواب هم،تجسم تصویر نیزه هاست
⬅️روضه این شبارو بخونم...
🔹سه شبانه روز، پشت دروازه ساعات نگهشون داشتن
ینی چی؟؟
🔸ینی 3 روز وقت داشتن سنگ جمع کنن
🔸سه روز وقت داشتن هدف گیری یاد بگیرن
🔸سه روز وقت داشتن به بچه ها یاد بدن چه فحشی بدن
🔹تو دلش فکر میکرد الان در دروازه ساعات باز بشه،همه جارو سیاه پوش کردن
تا در دروازه باز شده یوقت دید همه جا آذین بسته،،، همه دارن شادی میکنن
کف میزنن هلهله میکنن
🔹خانوم یه تقاضایی کرد،،،
گفت اگه میشه از یه مسیری مارو ببرید که اینهمه چشم نامحرم به ما نیفته
شمر بی حیا گفت حالا که اینجوریه، چشم...
مسیرو عوض میکنم
اما اونجایی که من میگم
دستور داد قافله رو ببرن سمت محله یهودیا
یکی اومد جلو گفت آی اونایی که بغض علی،تو دلتونه
آی اونایی که مرداتون به دست علی کشته شده،،،
#الان_وقت_تلافیه
⬅️چیکار کردن؟؟
تا قافله وارد محله شده هرکی تونست سنگ زده
مگه سنگا خطا میرفت؟؟
همه به هدف میخورد
حالا یوقت آدم دستش بازه،سنگ که بسمت آدم میاد اینجوری دستاشو سپر میکنه ...
دستاشونو بستن
یکی به رقیه،،، زینب،،، زین العابدین
#حسین...
یه پیرزنی بلند شد
گفت به من بگید سر حسین کدومه؟؟
اون سر که از همه زخمی تره
اون سر که دندوناش شکسته
لباش ترک خورده
اون سر،سر حسینه
خم شده ... یه سنگ بزرگیو گرفته
⬅️چنان به سر بریده...
#حسین
😭😭😭😭😭
#حاج_عباس_طهماسب_پور