eitaa logo
عزیزم حسین ﷺ♥️
4.5هزار دنبال‌کننده
11.8هزار عکس
11.1هزار ویدیو
168 فایل
ا ﷽ ا تکثیر و نشر کانال🙏 تکثیر عشق ناب علوی،حسینی است❤️💚 عشق را باید همی تکثیر کرد👌 ای عشق سربلند که برنیزه میروی ازحلقه کمندتو راه گریز نیست کانال های ما: حسینی، محبتی : @azizamhosen روضه،مقتل: @yaraliagham علمی،حدیثی: @qalalsadegh135
مشاهده در ایتا
دانلود
حرم لبخنده، آرومه، عزیزه ،دست و دل بازه حرم سنگ صبوره ، مهربونه ،محرم رازه یه موقع سفره‌ی عقده ، یه وقت درمون بیمارا یه وقت آغوشه واسه چشمای خیس عزادارا حرم شیرینیِ لبخند، توی جیب خادم‌هاس یه کاسه آب سقاخونه توی هق هق گرماس یه چشمه اشک شوقه تو دل هر تکه آیینه جواب نامه‌ی توی ضریحه ، بال آمینه حرم همراه آدم، تو هجوم روزای سخته اذون اولِ تو گوش نوزادای خوشبخته برای غربت زائر ،حرم گرمای یه خونه اس برای بال زخم یه کبوتر مرهمه، لونه اس حرم اعجاز چایی واسه‌ی یه شونه‌ی خسته اس یقینه واسه‌ اون که کرده کل عمرشو دست دست نسیم دل بخوا‌ه دور فواره اس سر ظهرا دل شاد‌ یه بچه اس واسه رو هم چیدن مهرا یه نقشه توی برگ اول ادعیه هامونه برای نوجوونا نقشه‌ی یه گنج پنهونه صدای شوق نقاره اس، صدای گرم امیده خراسانه جواز رفت و آمدهای خورشیده طناب دست یه معلوله که رو پاش وایساده دل یه پنجره اس که می‌شنوه با اینکه فولاده یه امضای عزیزه که قد یه دنیا می ارزه حرم برگ برات کربلای یه کشاورزه تسلای دل دلگیریه که با خودش قهره سلام اول صبح خیابونای یه شهره پناه بی ‌کسی ‌های یه همسایه‌ اس که غمگینه نمی‌شناسن حرم رو عنکبوتا غصه مون اینه 🔸شاعر: =========================== ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
‍ ‍ . برای مادرت بده که خاکی باشه موی تو بده جلوی چشم من خونی باشه گلوی تو سری توی سرا شدی ولی می میرم به خدا دل‌نگرانم که سرت بیفته از رو نیزه ها موهاتو شونه می‌کنه رو نیزه دستای نسیم شونه‌ی تو دست منه بیا عزیزم تا بریم تا کجا اشک چشممو هدیه به روسری کنم وقتی رو نیزه ها باشی چجوری مادری کنم دست خودم نیست که همش به صورتم چنگ می‌خوره چه طوری طاقت بیارم وقتی بهت سنگ می‌خوره دق می‌ده آخرش منو دیدن خشکی لبات خاکستر نشسته رو موهای سوخته ی بابات دلم رو خوش کرده بودم به کفن و دفن بدنت تو رو سپردمت به خاک ولی بیرون کشیدنت گرد سفیدی اومد و موی سیاهمو گرفت بابات پناهم بود و شمر ازم پناهمو گرفت کاش نمی‌دیدم به بابات چطوری حمله ور شدن چطوری تیر و نیزه ها با خون بابات تر شدن تازیونه کاشکی می‌ذاشت از دیدنت حظ ببرم کاشکی تو آغوش بابات خاکت می‌کردم پسرم ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
4_6010500881835887787.m4a
زمان: حجم: 1.08M
اینکه اجازه دادی قدم بذاریم/ توی روضه یعنی که اشک چشم ما نوکرا/ برات عزیزه فراموشت/ بشه ما رو؟ نمیشه نمیشه نمیشه دعات پشت/ سر ما هست همیشه همیشه همیشه با اسم تو/ تموم/ دنیا میشه غرق بارون برا اینکه/ با اسمت/ چشمامون میباره ممنون حسین جانم حسین جان/ ای حسین جانم حسین جان هر وقت گرفت دلامون خودمون و دیدیم تو هیئت وقت مصیبتامون گریه کردیم به پای روضه‌ات برا پرواز گناهامون وباله وباله وباله ولی تنها بذاریمون محاله محاله محاله درمون بی کسی ها جز تو کسی رو نداریم با عطر تربت تو تو سجده‌هامون میباریم حسین جانم حسین جان/ ای حسین جانم حسین جان با یاد خستگی هات مگه میشه زنده بمونیم آخر یه روز میمیریم وقتی که ناحیه میخونیم لب خشکت رو کاش مادر نبینه نبینه نبینه غباری رو سر زخمیت نشینه نشینه نشینه میره سرت رو نیزه پیکرت رو خاک صحراس هرچی بمونه از تو ، روی خاکا سهم نعلاس حسین جانم حسین جان/ ای حسین جانم حسین جان @babollharam
خوش اومدی ماه حسین قدم گذاشتی رو چشام چقد دلم تنگ شده بود برای پیرهن سیام تو این یکی دوساله که کربلا قسمتم نشد دلم خوشه که سهمم از سفره ی روضه کم نشد @hosenih اومدی تا دوباره اشک چشم منو جلا بده جواب دلتنگی هامو غریب کربلا بده میخوام بگم امام حسین ع ممنون روضه هاتونم دعوتتون بوده که من مهمون روضه هاتونم امسال کنار نوکرا خالیه جای خیلیا منم قرار نبود باشم اگه نبود لطف شما پیراهنی که این شبا غمو به آسمون میده شک ندارم تو گریه ها نوکری یادمون میده ** ستاره هایی که دیدن همه غمای عالمو میگن برام حکایت درد دلای مسلمو میگف عزیز فاطمه اسیر درد و آه نشی الهی آواره باشم ولی تو بی پناه نشی اگه یتیم شه دخترم فدای اشک خواهرت روی یتیمی رو ولی کاشکی نبینه دخترت عطش سراغ من بیاد آب توی خیمه ات بمونه کاش سرمن بریده شه سرت سلامت بمونه بسته به دروازه میشه سرم ،فداسر سرت ولی الهی هیچ زمون رو نیزه ای نره سرت خودم نفس بریده شم نفس تو سینه ت نبُره بشکنه دندونم ولی به دندونت چوب نخوره ستاره ها حالا بگین حکایت پیراهنو حکایت غریبی و نیزه ی مونده تو تنو ناله ی توی آسمون مثه صدای فاطمه اس پیراهنی رو طاق عرش جلو چشای فاطمه اس @hosenih آخه تموم روضه رو فاطمه دید و گریه کرد تو گود قتلگاه خودش رگو بوسید و گریه کرد جلو خودش حسینشو دید که به غارت میبرن از خیمه های دختراش دارن غنیمت میبرن شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
گریه می کرد حضرت آدم سال ها سر به زیر و شرمنده با دلی تنگ و سینه ای غمبار بی امیدی برای آینده دور بود از بهشت و حس میکرد روزگار سیاه دنیارو توی گریه میدید دو تا چشم غصه دار حضرت حوا رو‌ تا یه روزی خدا نگاهی کرد رحمتش رو نصیب آدم کرد جبرییل اومد به اذن خدا معبر توبه رو فراهم کرد @hosenih حوا تو خواب دید دستی رو که مسیر بهشتو میده نشون پنج تا اسمو یاد گرفت آدم که خدارو قسم بده بهشون (یا حمید بحق محمد یا عالی بحق علی یا فاطر بحق فاطمه یا محسن بحق الحسن یا قدیم الاحسان بحق الحسین ) اسم هارو یکی یکی گفت و گره چند ساله رو وا کرد بعد چن سال رو زمین بودن بوی ناب بهشتو پیدا کرد بعد رو کرد سمت جبراییل گفت راز این عاشقونه چیه اسم آخر چقدر غمگین بود این حسینو به من بگو‌ که کیه مثل چشمای آدم و حوا آسمون میزبان بارون شد روضه ای پا گرفت با دست جبرییلی که مرثیه خون شد روزگاری یه کاروان غریب میرسه به زمین کرب و بلا اضطرابی میاد و میندازه مادرا رو میون هول و ولا چکمه ی‌ ظلم می‌رسه از راه گلای لاله رو لگد میکنه دشمن بی حیا جلو راه کاروان حسینو سد می‌کنه رو زمین غیر خون نمی ریزه آسمون جز عطش نمی باره تیغ بی رحم دهر سربازی تو رکاب حسین نمی‌ذاره @hosenih کمرش میشکنه تو سیل غمو داغ فرزندهاش عصاش میشه هر چقد تیر و نیزه و سنگه تشنه ی خون تو رگاش میشه وحشیونه گلوشو میبُرّن خواهرش رو‌ی تل می‌ره از حال سنگ و چوب عصا و سر نیزه جمع میشن همه توی گودال پیرهن و خاتم حسین می مونه توی دست یه عده لا مذهب تیرهایی که مونده توی تنش می‌شکنه زیر پاهای مرکب شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
شبا سرم رو سنگ صحراس ستاره هارو میشمارم روزا بابا پشت سر تو هر جوری هست دَووم میارم قدم قدم رو خاک و رو خار نگاهمو به تو میدوزم وقتی می افتم رو زمین هم چشمم به چشماته هنوزم رو نیزه هم باشی قبوله خودم برا تو آب میارم وایسا یکم بیام جلوتر نذار بگن بابا ندارم @hosenih سنگین شده اگه که گوشم‌ اگه چشام داره می‌باره عیبی نداره آخه اینجا هیچکی با من حرفی نداره سنگینه گوشم آره اما سبک شده از گوشواره‌م صورت زخمیمو پوشوندم با روسری پاره پاره م تو هم بگو حرفاتو بابا بذارم غمم یه خرده کم شه صورت سوخته تو میبوسم نیزه اگه یه ذره خم شه کاش نمیدیدم این روزا و خون نشسته رو سرت رو قربون رگ های بریده ات کجا گذاشتی پیکرت رو هنوز قشنگ قرآن می‌خونی حتی میون سنگ بارون تو ضربه های چوب حتی با این شکستگی دندون خاک خرابه سرده اما اشکی که تو چشامه گرمه بیا خیال کنیم که این سنگ یه بالش قشنگ و نرمه @hosenih بیا خیال کنیم تن تو تو کربلا نمونده اینجاس انگشت و انگشتری تو صحیح و سالمه همینجاس ولی چه فایده این خیالا وقتی با غصه هم نشینم چشام نمیبینه با دستام رگای پاره رو میبینم اینقد زیاده زخمامون که کسی نمیتونه ببنده سرت رو انگار یکی بابا با ضربه وحشیونه کنده شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
شبو تا اینکه صبح کنه پلکشو روی هم نذاشت گف به خودش یادت باشه عمو براتو کم نذاشت نماز صبحشو که خوند بغضی پیچید توی گلوش بغضو نگه داشت تو دلش نگاهشو دوخت به عموش از سر صبح هرکسی که دیده بودش میگف خدا باباش امام حسن رو باز انگار دیدم تو خیمه ها @hosenih نذاشت که هیچکس ببینه اشکی که از چشش چکید گف کاش منم بزرگ بودم علی اکبرو که دید انگار دلش بهونه‌ی احلی عسل گرفته بود قاسمو موقع وداع وقتی بغل گرفته بود دست ابالفضلو گرفت وقتی که مشکو برمیداشت میگفت منم میومدم اگه عموجونم میذاشت هر جوری بود کنار اومد تموم اینهارو که دید علی اصغر که میرف گریه امونشو برید وقتی شنید تو قتلگاه عمو میگه هل من معین دیگه نتونس بشینه تو خیمه ها روی زمین از تشنگی فقط میدید عمو رو لابه لای دود دورو بر عمو پر از گرگای وحشی شده بود شبیه ساقی حرم دستشو داد برا حسین هر زخم توی بدنش انگاری میگف یا حسین‌ @hosenih شبیه اکبر شده بود روی تنش ولوله شد شبیه اصغر هدفِ دشمنی حرمله شد تو قتلگاه جون دادنش قاتل زینب شده بود شبیه قاسم بدنش پامال مرکب شده بود تو اون همه برو بیا تنش یکی شد با عموش سری شد آخر تو سرا نیزه که رفت توی گلوش شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
برای مادرت بده که خاکی باشه موی تو بده جلوی چشم من خونی باشه گلوی تو سری توی سرا شدی ولی می میرم به خدا دل‌نگرانم که سرت بیفته از رو نیزه ها @hosenih موهاتو شونه می‌کنه رو نیزه دستای نسیم شونه‌ی تو دست منه بیا عزیزم تا بریم تا کجا اشک چشممو هدیه به روسری کنم وقتی رو نیزه ها باشی چجوری مادری کنم دست خودم نیست که همش به صورتم چنگ می‌خوره چه طوری طاقت بیارم وقتی بهت سنگ می‌خوره دق می‌ده آخرش منو دیدن خشکی لبات خاکستر نشسته رو موهای سوخته ی بابات دلم رو خوش کرده بودم به کفْن و دفن بدنت تو رو سپردمت به خاک ولی بیرون کشیدنت گرد سفیدی اومد و موی سیاهمو گرفت بابات پناهم بود و شمر ازم پناهمو گرفت @hosenih کاش نمی‌دیدم به بابات چطوری حمله ور شدن چطوری تیر و نیزه ها با خون بابات تر شدن تازیونه کاشکی می‌ذاشت از دیدنت حظ ببرم کاشکی تو آغوش بابات خاکت می‌کردم پسرم شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
مگه دریا می‌اُفته تو خشکی مگه صحرا حریف این دریاس مگه عباس هم زمین می‌خوره باورش سخته واسه من عباس @hosenih ای به قربون چشمای زخمیت کو دو تا دست تو علمدارم اگه تنهام بذاری تو این دشت من به کی خیمه ها رو بسپارم پاشو بازم کفیل زینب باش پاشو اهل حرم رو آروم کن پاشو تکلیف دشمنامونو با یه اخم نگات معلوم کن سخته واسه رقیه دوری تو چه جوابی بدم اگه پرسید نگران حرم باشم یا تو منو تنها نذار تو این تردید پهلوون پاشو که غمت دیگه کمر آسمونو تا کرده سورو سات یه غارتو دشمن تو حرم بعد تو به پا کرده رحم کن به من و غریبی من بین بی رحما قد کمون شدم کی بشه تکیه گاه خواهرمون وقتی من غرق خاک و خون شدم وقتی دشمن نشست رو سینه ام گریه ‌ی خواهروچه کار کنم وقتی خنجر حیا نکرد از من ناله ی مادرو چه کار کنم @hosenih بعد تو دشمنم جسور می‌شه خیمه هامونو شعله ور می‌کنه سنگ و چوب و عصا رو که بزنه نعل اسبا رو تازه تر می‌کنه شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
عمریه توی خیمه تیم از سایه سارت نمی‌ریم خیمه رو تاریکم کنی ما از کنارت نمی‌ریم یه ساله که منتظریم تا شب عاشورا بشه بیایم و نوکری کنیم تا زندگی معنا بشه هرجای دنیا که باشیم دلامون امشب کربلاس که هرکی تو دل خودش غرق مناجات با خداس @hosenih امشب خودت مواظبی کسی پریشان نباشه مراقبی که دور و بر خار مغیلان نباشه گاهی پیش رقیه ای گاهی کنار زینبی خیمه ها امنیت داره خودت قرار زینبی دل رباب گرمه بهت می‌ری کنار اصغرت گاهی نگاه می کنی به قد و بالای اکبرت قاسم جلوی چشمته خیمه عباس سر پاس دوش ابالفضلته که جای قرار بچه هاس ای روزگار نا مراد دشمنیو شروع نکن مثل قدیمیا می‌گم خورشید صبح طلوع نکن صبح که بشه یکی یکی سپاهتو از دس می‌دی بعد ابالفضلت دیگه پناهتو از دس می‌دی پرپر میشن دسته گلات وقتی بنی هاشم بره داغ حسن تازه میشه موقعی که قاسم بره داغ جوونت بی حساب قامتتو خم می‌کنه عبا میاد و از زمین اکبرتو جم می‌کنه اینقد غریبی اشکتو با آستینت پاک می‌کنی با دست خونی خودت اصغرتو خاک می‌کنی هیشکی نمی‌مونه برات تو ساعتای آخرت از هر طرف زخم می‌خوری جلوی چشم خواهرت میون قتلگاه تو خولی و حرمله میان شمر با یه خنجر توی دست با نیزه می‌رسه سنان @hosenih پیراهنت رو یه نفر یکی سرت رو می‌بَره نگم که نامردی چه طور انگشترت رو می‌بره نگم که صحرا پر می‌شه از گریه های مادرت نگم چطور غارت می‌شه گوشواره های دخترت یه عده با سنگ و عصا جمع می‌شن دور و برت ده تا سوار نانجیب میان به سمت پیکرت شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
دختری توی خونه تون داری؟ تاحالا شونه کردی موهاشو؟ تا حالا دیدی حال خوبی که داره وقتی می بینه باباشو @hosenih دیدی آب خوردن قشنگش رو چادرم داره تو پر و بالش؟ چقدر دوست داره نوزادو؟ وقتی خسته اس چطوره احوالش ؟ ای به قربون اشکای چشمت گریه کردی اینا مگه روضه اس گونه‌ی نازک و لطیفش نه گوشواره اش رو دیدی اگه روضه اس عصر روز دهم می‌گن ترسید شیعه می‌میره با همین یک داغ بچه از تاریکی نمی‌ترسه ؟ تو خرابه نبود شمع و چراغ گم شدن از رو ناقه افتادن واسه لکنت گرفتنش بس نیست ؟ بچه‌ی کوچیکو کتک می‌زنن؟ غیر زجر اینجا دیگه هیچ‌کس نیست ؟ دختره با شیرین زبونی‌هاش گفتن از آرزو و آینده اش دندونای شکسته‌شو چی بگم دختره و قشنگی خنده اش آغوش بابا رو می‌خواست دیگه انتظارش حالا به سر رسیده به همین قدرشم کفایت کرد سر باباش از سفر رسیده دلبری کرد مثل اون وقتا سرشو رو سر بابا می‌ذاشت بوسه داد صورت کبودش رو خون خشکو که از لبش برداشت @hosenih کر می‌شه گوش شام امشب از قصه ‌ی دختری که دق می‌کنه سر بابا و دامن دختر ؟ قلب دختر کوچیکه دق می کنه شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
تو را تنها رها کردیم ما در کوچه‌ ی غربت تو را از ما چه سهمی هست غیر از غصه و زحمت دعای تو همیشه تا اجابت می‌برد مارا دعای ما برایت می‌شود قربانی غفلت اگر اندازه‌ی لیوان آبی تشنه ات بودیم تو حالا پیش ما بودی نه پشت پرده ی غیبت  تو از اعمال ما آگاهی و قصدت نجات ماست عبادت های خود را می‌کنی با ما اگر قسمت شبیه مادرت دلسوزی و در می‌زنی هرشب که ما را  لحظه‌ای در آوری از خانه‌ی ظلمت شبیه مادری که گرچه سیلی خورد اما ماند که عشق است و بلاهایش  به هر ترتیب و هر قیمت بهای عشق را با جان و با فرزند خود پرداخت چه پشت در چه در کوچه  چه  در مسجد به هر بابت فقط مسمار از قلبش خبر دارد که در این راه به خونش مُهر کرد و ماند پای کار این بیعت شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e