#حضرت_زهرا_س_شهادت
از داغ او نوشتم و جوهر کبود شد
پژمرد یاس و بال کبوتر کبود شد
آن لحظهای که چاه به آهش جواب داد
خرمای نخلهای تناور کبود شد
پهلو گرفت از غم او کشتی نجات
دریا کویر گشت و سراسر کبود شد
@hosenih
از آن به بعد بود که انگشتر عقیق
بر دستهای خستهی حیدر کبود شد
یک لحظه فکر کرد چرا در نبود او
دیوارها سیاه شد و در کبود شد؟
از خون روی میخ به پهنای آسمان
یک قطره ریخت، چشمهی کوثر کبود شد
از بس که چشم دوخت و از بس که اشک ریخت
چشمش میان قبله و بستر کبود شد
آرام دست فاطمه را بوسه زد ولی
با بوسه نیز جسم مطهر کبود شد
این گنبد کبود که آغاز قصه بود
از دردهای آل پیمبر کبود شد
@hosenih
هر جا که مردمی به غم او نشستهاند
آنجا هزار صورت دیگر کبود شد
تا لب گشود از غم خود چند سال بعد
محراب غرق خون شد و منبر کبود شد
ما را که پیر کرد، ببین با علی(ع) چه کرد
آن لحظهای که صورت مادر کبود شد
شاعر: #سیدسعید_صاحب_علم
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e