eitaa logo
عزیزم حسین ﷺ♥️
4.5هزار دنبال‌کننده
11.5هزار عکس
11هزار ویدیو
168 فایل
ا ﷽ ا تکثیر و نشر کانال🙏 تکثیر عشق ناب علوی،حسینی است❤️💚 عشق را باید همی تکثیر کرد👌 ای عشق سربلند که برنیزه میروی ازحلقه کمندتو راه گریز نیست کانال های ما: حسینی، محبتی : @azizamhosen روضه،مقتل: @yaraliagham علمی،حدیثی: @qalalsadegh135
مشاهده در ایتا
دانلود
: ‍ ‍ 🌼🍃💥💕🍃💥💕🍃💥 🍃💥🍃 💥🍃🌼 💕 _خدا مهربونه یار بی کسونه 🎤 مژده که دختر ناز حضرت یارامد،یارامد، حضرت معصومه آن دلبر و دلدار آمد،یار امد عزیز بابا اومده معصومه نوه طاها اومده معصومه فرشته روی زمین معصومه مهربونه و نازنین معصومه دلم بی‌قراره که مولود یاره بارون ستاره از ابرا می‌باره یا معصومه خاتون ۴ 👏👏👏 ملائک تو آسمون ریسه میبندن قدمش ،ایولله ایولله چشمون ناز وقدوبالا شو بین ماشاالله ماشاالله قربون ناز قدم‌هات معصومه فدای اون قدوبالات معصومه شب برکاته چشمم کف پاته دلم مبتلاته کنیز باباته۲ یا معصومه خاتون۳ 👏👏👏 کل زنون هلهله کن که روز دختر اومده ،ماشالله ماشاالله عیدی میگیریم همه از آقا مون ایشالا ایشالا خواهر سلطان اومده ماشاالله رضا به ما عیدی میده ایشالا دلم بی قراره اسیر نگاره تولد یاره چشام انتظاره یا معصومه خاتون ۴ 👏👏👏 عمه صاحب زمون قدم به چشم ما زدی ،معصومه ،معصومه اومدیم برات کربلا بدی معصومه معصومه خیلی دوست داریم خانم معصومه کنیزو نوکریم خانم معصومه آقا صاحب زمون میگم با دل و جون چشم شما روشن می‌خونیم براتون۲ یا مهدی ‍:خانم مریم صالحی 💕 💥🍃🌼 🍃💥🍃 🌼🍃💥💕🍃💥💕🍃💥
: ‍ ‍ 🌼🍃💥💕🍃💥💕🍃💥 🍃💥🍃 💥🍃🌼 💕 _خدا مهربونه یار بی کسونه 🎤 مژده که دختر ناز حضرت یارامد،یارامد، حضرت معصومه آن دلبر و دلدار آمد،یار امد عزیز بابا اومده معصومه نوه طاها اومده معصومه فرشته روی زمین معصومه مهربونه و نازنین معصومه دلم بی‌قراره که مولود یاره بارون ستاره از ابرا می‌باره یا معصومه خاتون ۴ 👏👏👏 ملائک تو آسمون ریسه میبندن قدمش ،ایولله ایولله چشمون ناز وقدوبالا شو بین ماشاالله ماشاالله قربون ناز قدم‌هات معصومه فدای اون قدوبالات معصومه شب برکاته چشمم کف پاته دلم مبتلاته کنیز باباته۲ یا معصومه خاتون۳ 👏👏👏 کل زنون هلهله کن که روز دختر اومده ،ماشالله ماشاالله عیدی میگیریم همه از آقا مون ایشالا ایشالا خواهر سلطان اومده ماشاالله رضا به ما عیدی میده ایشالا دلم بی قراره اسیر نگاره تولد یاره چشام انتظاره یا معصومه خاتون ۴ 👏👏👏 عمه صاحب زمون قدم به چشم ما زدی ،معصومه ،معصومه اومدیم برات کربلا بدی معصومه معصومه خیلی دوست داریم خانم معصومه کنیزو نوکریم خانم معصومه آقا صاحب زمون میگم با دل و جون چشم شما روشن می‌خونیم براتون۲ یا مهدی ‍:خانم مریم صالحی 💕 💥🍃🌼 🍃💥🍃 🌼🍃💥💕🍃💥💕🍃💥
خزون شده بهارم،در حال احتضارم  آرزومه داداش بیای این لحظه ها کنارم خسته و نیمه جونم،رفته تاب و توونم به زیر لب رضا رضا،رضا رضا میخونم کاشکی بشه داداش بیای سر بذارم رو زانوهات کاشکی بشه ببینمت خیلی دلم تنگه برات 《رضا غریب الغربا غریبه خواهرت بیا》 بند دوم ای نور عینم ای یار،میرم خدانگهدار از هجر تو ببین شده معصومه ی تو بیمار افتاده بین بستر،بر روی خاک غربت بیا که داره جون میده با یه دل پر حسرت کاشکی میشد میومدی زمین نمونه این سرم آخه برای تو داداش تنها منم که خواهرم 《رضا غریب الغربا غریبه خواهرت بیا》 بند سوم خسته ام از زمونه،اشک چشام روونه اگر که خوب نگاه کنی قد منم کمونه شبیه عمه زینب،پیکر پاره دیدم تو راهه ساوه از غم برادرام خمیدم ولی نرفت جلو چشام سری به روی نیزه ها برام نشد قم شام غم سیلی نخوردم از جفا از کعب نی حرفی نبود نبود محله ی یهود صورتمون نشد کبود 《آه و واویلا حسین امیرحسین سلطانی
خزون شده بهارم،در حال احتضارم  آرزومه داداش بیای این لحظه ها کنارم خسته و نیمه جونم،رفته تاب و توونم به زیر لب رضا رضا،رضا رضا میخونم کاشکی بشه داداش بیای سر بذارم رو زانوهات کاشکی بشه ببینمت خیلی دلم تنگه برات 《رضا غریب الغربا غریبه خواهرت بیا》 بند دوم ای نور عینم ای یار،میرم خدانگهدار از هجر تو ببین شده معصومه ی تو بیمار افتاده بین بستر،بر روی خاک غربت بیا که داره جون میده با یه دل پر حسرت کاشکی میشد میومدی زمین نمونه این سرم آخه برای تو داداش تنها منم که خواهرم 《رضا غریب الغربا غریبه خواهرت بیا》 بند سوم خسته ام از زمونه،اشک چشام روونه اگر که خوب نگاه کنی قد منم کمونه شبیه عمه زینب،پیکر پاره دیدم تو راهه ساوه از غم برادرام خمیدم ولی نرفت جلو چشام سری به روی نیزه ها برام نشد قم شام غم سیلی نخوردم از جفا از کعب نی حرفی نبود نبود محله ی یهود صورتمون نشد کبود 《آه و واویلا حسین امیرحسین سلطانی
🌹 🌹 🎤مداح :حاج حنیف طاهری 🌙🌙🌙🌙🌙🌙🌙🌙 دوباره عشق سمت آسمان انداخت راهم را نگاهی باز می گیرد سر راه نگاهم را کدام آغوش بین خویش جا داده است ماهم را که برگردانده امشب سوی دیگر قبله گاهم را من امشب حاجی این قبله این قبله نما هستم من امشب بنده ی مولایِ سُرِّ من رَاَی هستم درون سینه ام انگار شور دیگری دارم به لطف ساقی امشب در سبویم کوثری دارم به دستی زلف یار و دست دیگر ساغری دارم شرابی ناب از انگورهای عسکری دارم من امشب عشق را تکرار در تکرار می خوانم حسن جانم حسن جانم حسن جانم حسن جانم وزیده از پگاهِ شهر پیغمبر نسیمی که رسیده سال هایی قبل همراه شمیمی که تمام شهر را پُر کرد آن فیضِ عظیمی که خبر داده است باز از جلوه ی دست کریمی که همان خُلق و همان خو در جمالش منجلی باشد که مثلِ آن حسن، آرام جان این علی باشد نگاهت چون مسیحایی ست که بر مرده ها جان است که گاهی لرزه بر اندام مأموران زندان است و یا ابری ست که در آسمان هم حکم باران است بگو این چشم انسان است یا از آن یزدان است تو هم جسمی و هم جانی، تو هم ابری و بارانی صفاتت گفت یزدانی، خدایی یا که انسانی ؟ رکاب سامرا را گنبد زرد تو مروارید حریمت کعبه ی آمال، قبرت قبله ی امید گدایان هرکجا هستید، امشب هرچه می خواهید دخیل عشق بندید از همان جا بر درِ خورشید اگر که سائل شهر مدینه مجتبی دارد کسی چون عسکری را هم گدای سامرا دارد. می آیی و برای مهدی ات دلداده می سازی هزاران عاشق در دام عشق افتاده می سازی ز اشک دیده ی چشم انتظاران جاده می سازی برای امر غیبت شیعه را آماده می سازی میان پرده، اسرار خدا را بی صدا گفتی برای شیعیانت افضل الاعمال را گفتی تو آن معنای پروازی که بی تو هیچ بالی نیست زلال جاری باران لطفت را زوالی نیست به جز درد فراق مهدی ات آقا ملالی نیست یقیناً جای فرزند تو در این بزم خالی نیست دعا کن تا که من هم جمکرانی باشم آقا جان دعا کن تا ابد صاحب زمانی باشم آقا جان اجازه می دهی امشب تو را ابن الرضا گویم صفای مرقد شش گوشه ات را کربلا گویم غریب سامرا ، از غربت یک آشنا گویم برایت قصه ی یک مادر و یک کوچه را گویم از آن ابری که زیر ظلمتش پوشاند ماهش را از آن مادر که بین کوچه ها گم کرد راهش را محمد بیابانی @ewwmajmamolodi
مناجات امام زمان در روز جمعه ✍به قلم مریم صالحی مرزیجرانی یه جمعه دیگه رفت وشب شد و آقام نیومد۲ طبیب این دل محزون و تب دارم نیومد منم بی قرار،نیومد نگار امون از این جدایی بیا مهدی جان اباصالح کجایی ۳ چشام مونده به در یابن الحسن دورت بگردم۲ بیا یک دم به بالینم آقا،داروی دردم طبیب منی،حبیب منی بیا دورت بگردم۲ بیا مهدی جان۲ اباصالح کجایی۳ ازین ترسم بمیرم روی ماهت رانبینم۲ خدا می دونه من عاشق شدم ای نازنینم تو دامت منم،غلامت منم دلم تنگه آقا جون ۲ بیا مهدی جان۲ اباصالح کجایی۳ اللهم عجل لولیک الفرج مریم صالحی مرزیجرانی به نفس استاد
زمان: حجم: 75.4K
علیها سلام سینه زنی ۱۴۰۰ 🍀◾️▪️🌾🍀◾️▪️🌾 من که از داغ رضا ، غرق اندوه و غمم سوز دل داغ رضاست ، نه از این عمر کمم در کجایی ای برادر جان دلم پاره شده _از غم هجران تو این خواهر آواره شده غم نصیبم ای رضا من غریبم ای رضا ۲ با هزاران ارزو ،سوی تو کردم سفر قاصدی کو ای خدا ،از رضا آرد خبر در غریبی خواهرت در رنج و درد و غم اسیر _ داغ هجرانت برادر خواهرت را کرده پیر غم نصیبم ای رضا من غریبم ای رضا ۲ تو خراسانی من _شهر قم بیمار شدم شهر غربت یا اخا _ فرقتت تبدار شدم کاش میگشتم موفق تا بیایم سوی تو _ترسم این است من بمیرم از فراق روی تو غم نصیبم ای رضا من غریبم ای رضا ۲ وقت مردن آمده ، دور و از شهر و وطن شد دلم غرقاب خون _دوری و رنج و محن جان دهم اینجا به یادت اشک غم ریزم اخا _یاد زینب میکنم از بیکسی اش کربلا غم نصیبم ای رضا من غریبم ای رضا ۲ من شدم مهمان این _مردمان با خدا رحمت حق باد و بر _این دیار با وفا من کجا و ان مصیبات عزیز مصطفا _سر به نی دیده بسی زینب بگو هردم (صفا ) غم نصیبم ای رضا من غریبم ای رضا ۲ حاج قاسم جناتیان قادیکلایی
|⇦•دست در دستِ حَسن بود.. و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده در ایام فاطمیه سال۱۴۰۰ به نفس حاج امیر کرمانشاهی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ دست در دستِ حَسن بود که بیرون آمد مِهر با ماه از اشراق مدینه سر زد سوی مسجد به شُکوه و عظمت گشت روان گوییا حیدر کرار رَوَد در میدان نه به کف دشنه و نه خنجر و تیغ و عَلَمی قصد کرده است کند فتح فدک را به دمی گام مردانه ي او لرزه به عالم انداخت گرد و خاکِ ره او خیبر دیگر می ساخت کوچه ها گرمِ تماشای خداوند جلال عرش در زیر قدمهاش رسیده به کمال خطبه آغاز شد و با سخنش شد محشر ذوالفقار آخته انگار علی در خیبر محضر هیبت او کوه اُحد زانو زد آسمان سجده به خاکِ قدم بانو زد بانگ زد دست از این خواب گران بردارید هر چه دارید همه از من و حیدر دارید سر این سفره اگر روزیِ خود را بستید همگی ریز خورِ حیدر و زهرا هستید گردش چرخ فلک نیز به دستان علی است در رگ ریشه زهرا به خدا جان علی است اگر از بند به بند تن من جان برود نگذارم که علی بی کَسِ تنها بشود حُرمتِ نان نمک، حق علی بود علی غرض از باغ فدک، حق علی بود علی آنچنان تیغ کلامش نفس از دشمن بُرد عاقبت پرچم حیدر به سَرِ مسجد خورد تا شنیدند حقیقت به رهش افتادند با خجالت فدکِ فاطمه را پس دادند حسنش بود که تکبیر مُکرر می گفت ون یکاد از نَفَسِ حضرتِ مادر می گفت آفرین بر تو و بر خطبه تو مادر من همه دیدند چطور آمده قرآن به سخن گرچه زن بود ولی نیست چو او مرد غیور کوچه ها از قدمش پرشد از احساس غرور ناگهان سایه ي یک پَست به دیوار افتاد بند بندِ فَلَک از دست ستم شد فریاد تیره شد کوچه و در شهر سکوتی پیچید دست شب رنگ سیاهی به رُخ دهر کشید کوچه ی تنگ و دلی سنگ، خدا رحم کند صورتِ حوریه و جنگ خدا رحم کند می وزید از دل کوچه خبری سرخ، کبود دیده ای تنگ حرامی به فدک دوخته بود دوربر را نظری کرد نباشد خبری یا مبادا که از این ره گذرد رهگذری هر چه مادر به عقب رفت عدو پیش آمد عاقبت تکیه به ناچار به دیواری زد ناگهان سایه ي دستی روی خورشید افتاد پسرش سینه سپر کرد مقابل استاد جگر شیر حسن داشت ولیکن افسرد دستی از روی سرش رد شد بر مادر خورد ضربه ای از دو طرف بود و خسوفی پر درد رحم بر بی کسی فاطمه دیوار نکرد آنچنان زد که فَلَک پر شده از ناله چنین همه گفتند به هم عرش خدا خورد زمین تلخ این بود حرامی به خودش می بالید تلخ تر این که به اشک حسنش می خندید با تمسخر نظرش سوی حسن تا افتاد پاره ها ی فدک فاطمه را دستش داد گفت این حق شما خنده کنان رفت که رفت با غرور از ستمش نعره زنان رفت که رفت مانده باقی حسن و فاطمه و بقیه راه دو قدم گریه و اشک و دو قدم ناله و آه با پر بال وشکسته نفسش بند آمد نَفَسِ همقدم و هم نفسش بند امد راه میرفت و به لب داشت به زحمت سخنی حسنم حرفی از این قصه مبادا بزنی راه کوتاه ولی کم نه از این فاصله شد هر قدم روی زمین خوردن او مسئله شد بذر ظلمی که در آن کوچه غمِ دشمن کاشت حاصلش عصر دهم لشگر کوفی برداشت برگ گُل از ستم و سیلی و غارت پژمرد دست نامحرم کوفی به پَرِ معجر خورد موسی علیمرادی @majmaozakerine
|⇦•نه اینکه نشد اشک چشمم... /روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده در ایام فاطمیه سال۱۴۰۰ به نفس سیدمجید بنی فاطمه •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ نه اینکه نشد اشک چشمم دوایت خودت خواستی مرگ باشد شفایت فدای صدای سلام نمازت چرا درنمی آید امشب صدایت غریبی نکن با غریبِ مدینه منم فاطمه یار درد آشنایت چه دنیای تلخی است دنیای بی تو برای منِ بی کَس و بچه هایت اگر ماندنت بسته بر خواهشم بود نگفتی چرا تا بیوفتم به پایت     *زهرا جان! نرو، علي رو تنها نذار، زودِ بچه هارو يتيم كني خانومم...*   به آتش زدی تا بمیری برایم عزیزم الهی بمیرم برایت *امشب همه داد بزنن برا بي بي، مي دوني چرا؟ آخه بچه هاي زهرا نتونستن برا مادرشون خوب گريه كنن...*     بببین حال آشفته ام را که زینب تسلّا به من میدهد در عزایت برو گرچه شرمنده ام تا قیامت از اینکه نشد جانم آخر فدایت برو مهربانم ولی مطمئن باش مرا میکُشد داغ تو در نهایت برای من و این یتیمان دعا کن اگرچه شکسته است دست دعایت برای دل من که باید ببینم از این پس در این خانه خالیست جایت     مصطفی متولی @majmaozakerine
|⇦•علی پناه همه خَلق و تو... و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده در ایام فاطمیه سال۱۴۰۰ به نفس کربلایی حنیف طاهری•✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻  علی پناه همه خَلق و تو پناه علی میان کوچه تویی یک تنه سپاهِ علی علی کنار تو قد راست می کند یعنی وجود حضرت تان بوده تکیه گاهِ علی حکایت تو و حیدر، حکایت عشق است علی برای تو خورشید شد، تو ماهِ علی همین یکی دو سه روزه نبوده قصۀ عشق به سمت فاطمه بود از ازل نگاهِ علی اگر چه راه هدایت، صراط صدقِ علی ست همیشه سمت تو بوده مسیر و راهِ علی میان شعله و آتش به فکر حیدر بود نگفت: آهِ دلِ من، که گفت: آهِ علی چراغ خانه ی حیدر! بیا و رحمی کن به ناله های علی، به شبِ سیاهِ علی علی کنار تو جان می دهد، نه در کوفه نجف که نیست، مدینه است بارگاهِ علی حسین ایزدی   نماز عصر و دلِ گرم مسجد و منبر چه لحظه های خوشی بود نزد پیغمبر در این میانه کسی درب آسمان را زد صدا زدند از آن سو که سائلی آمد رسید سائل پیری که فقر توشش بود و کیسه ای که پر از عشق روی دوشش بود لباس پاره ای از بَزم خاک بر تن داشت و منتی که ز لطف خدا به گردن داشت رسید و حضرت خورشید احترامش کرد و قبل از این که سلامش کند سلامش کرد اَلا رسول خدا من گرسنۀ نورم من از تنعّم خورشیدِ آسمان دورم برهنه پوش صفاتم لباس می خواهم فقیر خانهٔ ذاتم اساس می خواهم نبی که منتظر امر آسمانش بود کنار آینه لبخند زد سپس فرمود: خودم که هیچ ندارم به دست تو بدهم پیاله ای به دو دستِ اَلست تو بدهم ولی تو را به همان خانه می فرستم که خدا سپرده کلیدش فقط به دستم که کلید دار و نگهدار خانه من باشم و شرط اصلی این رفت و آمدن باشم برو به سمت همان خانه که پر از راز است برو به سمت دری که به مسجدم باز است چه خانه ای که از آن سرنوشت می ریزد و لحظه لحظه از آن جا بهشت می ریزد برو به خانۀ زهرا که عرش من آن جاست که گنج های خدا دستِ دخترم زهراست نگاه سائلِ خورشید سمت ماه افتاد برای درک شب قدر خود به راه افتاد همین که بر در خانه رسید زانو زد برای اذن گرفتن به مرتضی رو زد سلام اهل خدا؛ خانوادۀ توحید سلام اهل و عیال گرامی خورشید سلام ریشۀ هستی؛ سلام علت من سلام علت اصلی امر خِلقت من سلام سایۀ لطف همیشه بر سر من سلام مادرِ شیعه؛ سلام مادر من برهنه پوش صفاتم لباس می خواهم فقیر خانۀ ذاتم اساس می خواهم کرامت از در و دیوار خانه اش می ریخت برای شیعه دل مادرانه اش می ریخت دوباره کوثر رحمت به جوش می آید صدای بخشش خانم به گوش می آید دوباره آیۀ انفاق می زند لبخند به دست سائل خود داده است گردن بند نگاه سائل خورشید مات و حیران شد هوای شوق وزید و مدینه باران شد در آسمان خجالت به پای ماه افتاد به سمت مسجد خورشید باز راه افتاد سلام حضرت خورشید؛ روز عید شده شب  سیاه من امروز رو سپید شده دل زمینی من در تلاطم افتاده ببین که عرش چه در دست فرش خود داده دوباره ابر به چشمان آفتاب نشست هوای گریه وزید و دل مدینه شکست دوباره زیر لبش سِرّی از مگوها گفت دوباره پیش همه هی فدا ابوها گفت هوای شرجی مسجد و نم نم باران و گریه های پر از بیقراری سلمان زمین ترنمی از جنس مادرانه گرفت که بغض غیرت عمارها زبانه گرفت که ناگهان به نبی گفت غیرتِ عمار اگر اجازه دهی می خرم به صد دینار خرید زیور عرش اِله را اما روانه کرد دوباره به خانۀ زهرا به غیر از این که گوهر را به نام خانم کرد غلام بیتِ خودش را غلام خانم کرد چگونه غیرت عمار طاقتش شد کم که دید زیور خانم به دست نامحرم ولی چگونه شد آن روز حال و روز علی که دید روی زمین گوشواره ای نیلی دو گوشواره عرش خدا به خاک افتاد و مرتضی وسطِ کوچه داشت جان می داد خودش نوشت: چنان ضربه ای زدم با دست که یاس یک طرف افتاد و گوشواره شکست دو گوشواره که دیگر کسی ندید آن را گذشت؛ کرببلا یک نفر کشید آن را : رحمان نوازنی @majmaozakerine
🌹 🌹 حسين ماه زمين و ستاره اش زينب كه بوده ياور و يار هماره اش زينب حيا و صبر و شكوه و وقار و حِلم و شرف چه واژه ها كه شده استعاره اش زينب جهان چشيده هميشه حضورِ فاطمه را چرا كه بوده ظهورِ دوباره اش زينب لباسِ عزت شيعه قيام كرب و بلاست كه بوده است تمام قواره اش زينب چه كاخ ها كه بنا كرده اند اهل ستم به هم زده همه را با اشاره اش زينب جهان به مركبي از چوب فتح خواهد شد اگر هر آينه باشد سواره اش زينب به خطبه اش زده آتش به كاخِ كوفه و شام سلاح اوست دَمِ پُر شراره اش زينب اگر تمام زمين مسجد الحرام شود به گوش مي رسد از هر مناره اش زينب مجتبي خرسندي
دُرّ بی همتای حیدر فاطمه است شیره جان پیمبر فاطمه است خاک جان چارگوهر فاطمه است غمخور و غمخوار حیدر فاطمه است همت سردار لشگر فاطمه است حامی فتاح خیبر فاطمه است اهل عالم را چو مادر فاطمه است برتر از سارا و هاجر فاطمه است مادر میر دلاور فاطمه است مادر سردار بی سر فاطمه است دین حق را اصل و باور فاطمه است مخزن اسرار داور فاطمه است بی نظیر و بی برابر فاطمه است سکه زن را سراسر فاطمه است عالمی را زیب و زیور فاطمه است شیر حق را یار و یاور فاطمه است کشتی حق را چو لنگر فاطمه است بحر دین را راه و راهبر فاطمه است زهره زرین خاور فاطمه است همره ساقی کوثر فاطمه است دارم امیدی به دل چون از وفا شافع فردای محشر فاطمه است نای (داوود)از ره لطف و کرم بیمه ی دخت پیمبر فاطمه است