به قتلگه ز سر شوق گفت شاه حجاز
منم که دیده به دیدار دوست کردم باز
بدین شرف که شَوَم کشته محبت او
چه شکر گویمت ای کارساز بندهنواز
ز شاهراه شهادت چو بگذری ای دوست
بسا که بر رخ دولت کنی کرشمه و ناز
به خون وضو نکند گر قتیل راه وفا
به قول مفتی عشقش درست نیست نماز
به آستان جلالت جبین به عجز نَهم
که کیمیای مراد است خاک کوی نیاز
سرم به عرش سنان بِه تنم به فرش تراب
که مرد راه نیندیشد از نشیب و فراز
ازل به گوش دلم پیر میفروشان گفت
در این سراچه بازیچه غیر عشق مباز
به جز خیال تو اسرار دل که را گویم
چو سروِ راست در این باغ نیست محرم راز
به عشق دوست قسم هر بلا رَود به سرم
من آن نیام که از این عشقبازی آیم باز
چه جای گفته ناجور چون تویی
#عابد
در آن مقام که #حافظ برآورد آواز
✍منکلام:مرحوم استاد حاج محمد
فاطی
قتلگاه رازو نیاز امام حسین علیه السلام
خدیو ملک دلم تاج خون کلاه من است
حریم کعبۀ مقصود بدارگاه من است
نیاز نیست به اورنگ و افسر شاهی
که چتر شاهیِ من دودِ تیره آه من است
چو عشق اوست پناه دل شکستۀ من
جهان و هر چه در او هست در پناه من است
به جز خیال رُخش نیست هیچکس آگاه
ز رازهای نهانی که در نگاه من است
منم که وحدت عشق است جمله هستیِ من
نوای فوجِ ملک ذکر یا اله من است
شهید عشقم و شاهد به اصل جوهر عشق
چنانکه جاذبۀ حُسن او گواه من است
به سوی کعبۀ مقصود راه بسیار است
طریق عشق و شهادت طریق و راه من است
مرا به هر نفسی ذکر هوست ورد زبان
مرید عشقم و این دشت خانقاه من است
دمیده از افق سرخ خون سپیدۀ وصل
دمِ زوال دمِ فیض صبحگاه من است
قتیل بیگنهی گر شوم عجب نَبوَد
به چشم کوردلان عشق او گناه من است
سپهر عشقم و در بیکرانه آفاقم
شعاع چهرۀ اکبر فروغِ ماهِ من است
اگر نه لایق شاه است گفته ام #عابد
سرشکِ دیدۀ خونبار عذرخواه من است
✍منکلام:مرحوم استاد حاج محمد عابد خیابانی
فاطی