صحن چشمت سینه ام را خالی از ماتم کند
هر زمان آیینه را با آهِ من همدم کند
در جوارت میتواند غرق پاکی ها شود
زائری که قلب خود را مسجد اعظم کند
آن شکوهی را که من از پرچمت دارم سراغ
میتواند سروها را پیش پایت خم کند
از دَرِ ساعت پریشان آمدم نزد شما
تا مگر چشمان معصومِ تو تنظیمَم کند
با طراوت می شود کاشی گلدسته اگر
زائری چشم تماشا را پر از شبنم کند
جای غصه غرق آرامش شده، باید چرا
دل خودش را در حرم درگیرِ مشتی غم کند
#فرزانه_قربانے