#تنور_خولی
امام بود، ولی پیکرش به مسلخ بود
سر بریدۀ او در میان مطبخ بود
چگونه بود که باید امامِ قرآنی
تنور را کند از روی خویش نوررانی!
چگونه بود که کوفه امام را نشناخت
و یا شناخت ولی دینِ خود بدنیا باخت!
سَری که زینت اسلام و جان زینب بود
چه شد که داخل خورجین خولی آنشب بود
تنورِ گرم، سرِ خسته، هیزمش بِستر
محاسنِ پرِ خون بود، غرقِ خاکستر
تلاوت پسر فاطمه چنان پیچید
که سوز نغمۀ قرآن به آسمان پیچید
پیمبر و علی و مجتبی و زهرا را
نه، بلکه جذب خودش کرد اهل بالا را
ز انبیاءِ ٱولوالعزم، بسته صف اینجا
و تا فحولِ ملائک به گِرد خون خدا
به سر زنان، همه اهل جنان عزادارند
زمین و اهل همه آسمان عزادارند
رسید در وسط آنهمه نوا و خروش
أنابنُ فاطمه از آن سرِ بریده بگوش
أنالحسین، أنابنُ نبی، أناالعطشان
أناالغریب، أنابنُ علی، أناالعریان
صدای نالۀ زهرا بلندتر شده بود
شبی به گریه گذشت و دگر سحر شده بود
و جای زینب کبری در این سحر خالی
نبود تا که ببیند چه حال و احوالی
اگر چه دیدنِ رأس الحسین قسمت شد
هِلال یک شبِ زینب به نیزه رؤیت شد
محمود ژولیده
@deabel
۱۸ شهریور ۱۳۹۹
#تنور_خولی
عجب هواى بدى داشت آن شب غم بار
نفس به سينه ى زينب پر از تلاطم شد
كسى كه جان على بود و چشم ساقى بود
كنار اهل حرم در كنارِ مردم شد...
گذشت هر چه كه بود و گذشت قصه ى غم
همه به فكرِ غنيمت...به فكرِ خلخال اند
چه آمده به سر اهل كاروان حسين؟
همه بريده بريده اسيرِ گودال اند..
ميان دشت سوارى به تاخت مى آيد
چنان كه مركبش انگار پر در آورده
عجب نهيب بدى مى زند بر آن مركب
گمان كنم كه به همراه خود سر آورده..
شب است و آمده از يك سفر پر از قصه
شبى كه بوده گمانم عروسىِ خولى
براى همسر خود بى رقيب آورده
ز دشت كرب و بلا تحفه هاى معقولى...
براى همسر خولى چنان معما بود
تنور خانه خدايا چقدر شعله ور است
گرفت در بغلش آن سر منور را
و گفت ارزش اين سر،سر از طلا و زر است
عجيب در نظرش آمده سرى بى تن
چقدر بر سر و رويش زد آن مظلوم
نشست كنج حياط و گرفته زانوى غم
رسيد در بر او قد خميده اى مغموم...
و گفت همسر خولى كه كيستى بانو؟
بگو كه از چه نگاهت به ماتم و محن است؟
منم كسى كه بُوَد هر دو چشم پيغمبر
سرى كه كنج تنور است سر حسين من است..
آرمان صائمی
@deabel
۱۸ شهریور ۱۳۹۹
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زینب_س_در_مسیر_کوفه_و_شام
#حضرت_زینب_س_کوفه_و_شام
#قاسم_نعمتی
▶️
با سنگ های تیز بهم خورده روی تو
جا خوش نموده نیزه چرا در گلوی تو
تا باز شد لبان تو ،قاریِّ محترم
پرتاب شد زهر طرفی سنگ سوی تو
@hosenih
من تار ، تار، موی تو را شانه می زدم
حالا ز چوبِ نیزه کنم جمع موی تو
یک بخش ِصورت تو میان تنور سوخت
از آن به بعد گشته عوض رنگ و بوی تو
خیلی عوض شدی زصدا می شِناسَمَت
هربار محملم برِسَد روبروی تو
هرروز خونِ تازه می آید ز حنجرت
از بس ترک ترک شده شکلِ سبویِ تو
@hosenih
قرآن بخوان زحرمتِ زینب دفاع کن
بازی نموده شایعه با آبروی تو
رجاله ها به صورت تو سنگ می زدند
برپرده های محمل ما چنگ می زدند
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
۱۸ شهریور ۱۳۹۹
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
#حضرت_زینب_س_کوفه
#مهدی_مقیمی
▶️
روضه خوان زد به روضۀ گودال
خنجر و حنجرت زبانم لال
قلب اهل حرم همه محزون
قلب زینب زِ درد مالامال
صبح تا عصر آه و گریه ، گذشت
حال اهل حرم به این مِنوال
@hosenih
میهمان بوده ای مگر نه ؟ ، چرا
با عصا آمدند استقبال
خیمه گاهت عجب شده غوغا
قتلگاهت عجب شده جنجال
نعل تازه دگر برای چیست
نکند کشته ام شود پامال
موج نیزه کجا تن بی سر
تازیانه کجا تن اطفال
شمر بالا نیامد از گودی
گرچه خورشید رفته رو به زوال
عاقبت قتلگاه خلوت شد
تا که خوابید گرد وخاکِ جدال
خواهری یک طرف نشست به خاک
مادری رفت یک طرف از حال
خواهری زد صدا أَ أَنتَ أَخی
سوخت عالم ازین زبانِ حال
کرد خولی برای شمر و سنان
آرزوی قبولیِ اعمال
@hosenih
پیکرت بود و سر نبود آنجا
زینبت ماند و آرزوی وصال
**
تا که آخر ورودیِ کوفه
شد سرت روی نیزه استهلال
سه کلام و سه روضۀ مکشوف ...
معجر و گوشواره و خلخال
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
۱۸ شهریور ۱۳۹۹
|⇦•دید از دور مسیحا نفسی..
#روضه و توسل به سر مبارکِ حضرت سیدالشهدا (ع) و دیر راهب نصرانی به نفس حاج محمود کریمی•✾•
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
دید از دور مسیحا نفسی میآید
دید با قافله فریاد رسی میآید
صحنهای دید در آن قافله اما جان کاه
بر سر نیزه سری دید سری همچون ماه
این سر کیست که این قدر تماشا دارد؟!
صوت داودی و انفاس مسیحا دارد
از سر هر مژهاش معجزه بر میخیزد
با طنینش همه آفاق به هم میریزد
با نسیم از غم دل گفت به صد شیون و آه
به ادب نافهگشایی کن از آن زلفِ سیاه
گر چه این شیوۀ رندانِ بلا کش باشد
حیف از این زلف.. که بر نیزه مُشَوَّش باشد
با دلی سوخته آمد به طواف سر ماه
پاره پاره دلش از داغِ لبِ پرپر ماه
گفت: "ای جان جهان نذر غمت جانم باش
امشبی را ز سر لطف تو مهمانم باش"
*اومد نزدیک سر شد .. نگهبانا جلوشُ گرفتن ، کجا داری میری؟.. میخوام ببینم این سرِ کیه ؟.. گفت میشه این سر امشب مهمانِ من باشه .. گفت همه داراییم رو میدم فقط این سرُ به من بده .. سرُ بغل کرد آورد داخلِ دیر .. شروع کرد سر رو با گلاب شستن ..*
ماه را همره خود با دل بی تاب آورد
نذر لبهایِ ترک خورده کمی آب آورد
خون از آن چهره که میشست دلش خون میشد
حال او منقلب و دیده دگرگون میشد
اشک در چشم پر از شیون راهب میخواند
روضه میخواند از آن اوج مصائب میخواند
روضه میخواند همه عمر در این چرخ کبود
بین زرتشتی و آشوری و ترسا و یهود
نشنیدم که سرِ نیزه سری را ببرند
یا که در سلسله بی بال و پری را ببرند
آه از آن سوز و گدازی که در آن محفل بود
عشق میگفت به شرح آنچه بر او مشکل بود
گفت عالم شده حیران پریشانیِ تو
کیستی تو به فدای سر نورانی تو...
ناگهان ماه، چه جان کاه دمی لب وا کرد
محشری در دلِ آن سوخته دل بر پا کرد
گفت: "من کشتۀ لب تشنۀ عاشورایم
زینت دوش محمد ؛ پسرِ زهرایم"
دید راهب به دلش شعله و شور افتادهست
شعلۀ آتشی از نخلۀ طور افتادهست
تشنۀ عشق شد از غصه نجاتش دادند
ناگهان در دل شب آب حیاتش دادند..
صورتش را به رویِ صورت خونین حسین
و مُشرف شد از آن لحظه به آیین حسین..
شاعر: #یوسف_رحیمی
↫ ﴿بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه﴾
ــــــــــــــــــ
‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد از مطالبِ کانال #جایز نبوده و حق الناس محسوب میشود.
#hardrevenge
#انتقام_سخت
#مرگ_بر_آمریکا
#حاج_محمود_کریمی
#دیر_راهب
#اسارت_خاندان_اهل_بیت_علیهم_السلام
#ویژه_ایام_محرم
#ویژه_ایام_صفر
•┄┅══༻○༺══┅┄•
✅ وب سایت↶
www.babolharam.net
↜سروش ↶
http://sapp.ir/babolharam_net
↜ایتا ↶
https://eitaa.com/babolharam_net
↜تلگرام ↶
https://t.me/babolharam_net
↜اینستاگرام↶
http://instagram.com/babolharam__net
۱۸ شهریور ۱۳۹۹
✍ محمّد بن مسلم از لسان مبارک امام باقر و امام صادق (صلواتاللهعلیهما) روایت میکند که فرمودند :
👌 خدای تعالی در عوض شهادت سخت و پرمصیبت امام حسین (علیهالسلام) چهار امتیاز ویژه به ایشان داده است :
1⃣ امامت را در نسل او مقرّر کرده است؛
2⃣ شفا را در تربتش قرار داده است؛
3⃣ استجابت دعا را در کنار قبر ایشان تضمین فرموده است
4⃣ روزهای رفت و برگشت زائر قبر او در راه زیارت را از عمرش محاسبه نمیکند.
📚 الأمالی ص۳۱۷
📚 بحارالانوار ج۹۸، ص۶۹
☀️ @deabel
۱۹ شهریور ۱۳۹۹
#حضرت_زینب
نسبت به قبل بس که تو تغییر کردهای
بالای نیزه دیده به تو دوختم حسین
یک روح در دو تن همهاش نقل ما دوتاست
تو در تنور رفتی و من سوختم حسین
من زینبم که طاقت کوچکترین خراش
بر روی مصحف بدنت را نداشتم
با دیدنت به نیزه کنار آمدم ولی
دیگر توقع زدنت را نداشتم
جانا ز روی نیزهی اعدا نگاه کن
مانند تو عزیز دلم دلشکستهام
گر تو سرت به سنگ حرامی شکستهای
من هم سرم به چوبهی محمل شکستهام
بر روی نیزه آمدهای پا به پای من
گاهی عقب میافتی و گاهی جلوتری
دشمن خیال کرده که من بیکسم حسین
بر روی نیزه هم تو مرا سایهی سری
میخواستم ببوسمت اما دلم شکست
وقتی که دیدمت پُرِ خاکستر تنور
مبهوت ماندهام من و اما سهسالهات
لحظه به لحظه بوسه به تو میدهد زدور
گر چه جریحهدار شد اینجا غرور من
اما به خاطر تو خودم را نباختم
در کوفه بیشتر دل من سوخت چون که من
یک در میان اهالی آن را شناختم
مهدی مقیمی
@deabel
۱۹ شهریور ۱۳۹۹
#مناجات
#حضرت_امام_حسین_علیه_السلام
این اشک نیست، آب زُلال و مطّهر است
این چشم نیست، چشمهای از حوضِ کوثر است
ظرفِ نزولِ رحمتِ پروردگار شد
چشمی که پایِ مجلس این روضهها، تَر است
چشمی که بیش تر به خودش، گریه دیده است
فردا کنارِ فاطمه با آبروتر است
ما خشک میشویم، ولی بار میدهیم
دنیای گریه، مزرعۀ سبزِ محشر است
فرموده است حضرت صادق: هر آن کسی
گریانِ جدّ ما شده، با من برادر است
در حجّ و در عبادت و در سجدههای شب
گریه کنِ حسین، شریک پیمبر است
ما را از این تلاطم دنیا، هَراس نیست
تا کشتی نجاتِ حسینی، شناور است
بر من لباس نوکریام را کفن کنید
نوکر بهشت هم برود، باز نوکر است
/علی اکبر لطیفیان/
👇👇👇👇
@deabel
۱۹ شهریور ۱۳۹۹
#حضرت_زینب
میان شام می آید سری پشت سری دیگر
به زنجیر آمده همراه سر ها لشکری دیگر
گذشته کاروان تا از شلوغی های این کوچه
رسیده باز هم در ازدحام مَعبری دیگر
عقیله خاک را تا می تکاند از تن طفلی
به روی خاک می افتد دوباره دختری دیگر
به غیر از آستین ناموس حق در بین این مردم
ندارد خاک عالم بر سر من معجری دیگر
به یاد خاتم بابا سکینه با خودش میگفت:
ندارد ساربان ما مگر انگشتری دیگر
میان سنگ باران ها به جز آغوش عمه نیست
برای دختران داغ دیده سنگری دیگر
ندارد زجر جز زجر سه ساله در غل و زنجیر
میان کوچه ها تفریح از این بهتری دیگر
شبیه مرتضی ، زینب به روی ناقه ی عریان
دوباره خطبه میخواند ولی بر منبری دیگر
سر دشمن به زیر افتاد با تیغ کلام او
میان شام زینب کرده فتح خیبری دیگر
نوشته در دل تاریخ تا روز قیامت هم
نمی آید به قرآن مثل زینب خواهری دیگر
محمد داوری
@deabel
۱۹ شهریور ۱۳۹۹
#حضرت_زینب
کوفی و شامی یکی از دیگری بدچشمتر
ماندهام گویم امان از کوفیان یا شامیان
رفتن و ماندن به یک اندازه داغم میکند
ماندهام گویم بران ای ساربان یا که مران
دیدنت بر نی هم آتش زد هم آرامم نمود
ماندهام گویم بمان پیشم حسینجان یا نمان
صوت تو دل میبَرد اما امان از سنگها
ماندهام گویم بخوان قرآن حسینجان یا نخوان
اشک تو بر نیزه هم از دیده جاری میشود
ماندهام گویم بدان از حال زینب یا ندان
مهدی مقیمی
@deabel
۱۹ شهریور ۱۳۹۹
#حضرت_زینب
اَلا ای سر، فدای خون خشک گردنت گردم
توصحراگَرد، من قربان صحرا گَردنت گردم
تنت در کربلا تنها، سرت بر نیزهها با ما
به دنبال سرت آیم، به قربان تنت گردم
تو را عریان به خاک کربلا بنهاده و رفتم
نشد از تار و پود هستیام پیراهنت گردم
هلال من، هلالی شد قدم از غم، بیا تا من
شبی پروانهی شمع جمال روشنت گردم
ز هر بام و درت سنگی به استقبال میآید
بیا بنشین به دامانم که با جان، جوشنت گردم
تو خورشید بلند عشقی و از دست ما بیرون
بیا یک نیزه پایینتر که دست و دامنت گردم
چو افکندی مرا از خطبهخواندن لب فروبستی
بخوان قرآن که من قربان قرآنخواندنت گردم
به شوق با تو بودن، از مدینه من سفر کردم
ندانستم که باید همسفر با دشمنت گردم
سیدرضا موید
@deabel
۱۹ شهریور ۱۳۹۹
#حضرت_زینب
دل میبرد ز من نظر آسمانیات
قربان این همه اثر آسمانیات
خورشید من به نیزه تو تنها نماندهای
دارد هوای تو قمر آسمانیات
با دیدن ملائکه بهتم نمیزند
سجده کنند اگر به سر آسمانیات
گفتی خدا اسیریمان را نوشته است
جانم فدای این خبر آسمانیات
«هل من معین» تو جگرم را کباب کرد
میسوزد عرش از شرر آسمانیات
هر روز دخترت ز سرت میکند سوال
پایان ندارد این سفر آسمانیات؟
مهتاب هر شبم چه به روز تو آمده؟
زخمی شده دو چشم تر آسمانیات
آقا رباب سینهاش از شیر پر شده
حالا کجاست گل پسر آسمانیات
مجتبی شکریان
@deabel
۱۹ شهریور ۱۳۹۹