شرمندگی سخته اونم واسه یه مرد
روضه ی علقمه مارو بیچاره کرد
کی دیده یه سقا مشکش خالی باشه
کی دیده تو تنی اینقدر نیزه جاشه
آخه چند نفر به یک نفر
میبینید سِلاحی نداره
نامُرُوتا رحم ندارید
شیرخواره گناهی نداره
مَشکو که زدید دیگه چرا
سمت بدنش سنگ میزنید
فرمانده ی لشکره آخه
غرورشو اینقدر نشکنید
****
شق القمر شده ماه ام البنین
از رو مرکب افتاد با صورت رو زمین
چهره پاشیده و فرق سرش دوتا
خیلی نگرانن تو خیمه دخترا
همه تا دیدن حسین اومد
هی بلند بلند میخندیدن
اینجا گریه بیشتر میشد و
بیشتر اونجا کِل کشیدن
کمرم شکست پاشو بریم
بی تو بچه هام چیکار کنن
بری میریزن تو خیمه ها
راضی نشو مارو خار کنن
زینبو اسارت میبرن
منو تو که نیستیم باهاشون
ناموس منو تو رو تو شام
زنجیر میزنن به پاهاشون
◾️◾️◾️◾️◾️
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
از عشق لبریز و از شور سرشاره
زیبا مثه خورشیدو خونِ علوی داره
فاطمی تبار هاشمی نسب
پسر حسین فخر عرب
مختصر و مفید برادرزاده ی زینب
آقازاده علی اکبر نوه ی حیدر
به جلالت ماشاءالله
به کمالت ماشاءالله
مادرت گفت خوش قد و بالا
شیرم حلالت ماشاءالله
علی علی علی علی علی اکبر
****
رفته وسط میدون لشکر خودشو باخته
مثل عموش عباسه کار همه رو ساخته
اخم ابروهاش زور بازوهاش
خشم حیدریش برق تو نگاش
رکورد تاریخه سرعت ضربه هاش
آقازاده علی اکبر جونم فداش
شیرمَرده ماشاءالله
مرد نَبَرده ماشاءالله
مثه حیدر رو پیشونیش
دستمال زرده ماشاءالله
علی علی علی علی علی اکبر
◾️◾️◾️◾️◾️◾️
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
1. بقیع 93.mp3
3.17M
اَلسَّلامُ عَلَیکَ یامُحَمَّدِ بنِ عَلِیّ الباقِر
#شهادت_امام_باقرعلیه السلام
🎤 #استاد_حیدرزاده
سلام ما به بقیع و
بقاع ویرانش ...
برآن حریم که باشد
ملک نگهبانش ..
سلام ما به بقیع
آن تجسم غربت!
گواه بر سخنم ،
تربت امامانش ...
بقیع ، کعبه ی قدسِ
چهار معصوم است
چهار نور خدا ،
می دمد زدامانش ..
یکی است حضرت باقر
از آن چهار امام !
که داغ او زده آتش
به قلب یارانش ..
شهید شد ز جفای هشام آن مولا
ز زهر تعبیه در زین
که آب شد جانش ..
غریب اوست که
در موسم زیارت حج
مدینه و آنهمه زائر
که هست مهمانش ؟
شب شهادت او
یک نفر نمی ماند
که اشک غم بفشاند
به قبر ویرانش ...
دری که سجده گهِ
قدسیان بود خاکش !
به زائرش ندهد
اِذن بوسه دربانش .. ؟
شاعر : #حاج_سید_رضا_موی
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
4_290769337478807737.mp3
2.89M
یاامام باقر علیه السلام
بار بلا به شانه کشیدم به کودکی
از صبح تا به عصر چه دیدم به کودکی
از خیمه گاه تا ته گودال قتلگاه
دنبال عمه هام دویدم به کودکی
آن شب که در مقابل من عمه را زدند
فریاد الفرار شنیدم به کودکی
عمه اگرچه در همه جا شد سپر ولی
من ضرب دست شمر چشیدم به کودکی
آن شب که درخرابه سر آمد میان مان
چون عمه ام رقیه خمیدم به کودکی
با کعب نی لباس همه پاره پاره شد
بدتر ز اهل شام ندیدم به کودکی
یک سرخ مو زقافله ما کنیز خواست
این را به گوش خویش شنیدم به کودکی
در مجلس شراب که شخصیتم شکست
من آستین صبر جویدم به کودکی
#قاسم_نعمتی
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
شده مثل پدر الله اکبر
رود سوی خطر الله اکبر
دم ظهر است اما در شریعه
نمایان شد قمر الله اکبر
نگاه او دل از ارباب می برد
ز چشم اهل کوفه خواب می برد
اگر سقا به باران امر می کرد
تمام کربلا را آب می برد
کسی یاری از او بهتر ندیده است
هواداری از او بهتر ندیده است
نه اینکه من بگویم دشمنش گفت
علمداری از او بهتر ندیده است
به زیر پای او لشکر سرش ریخت
دل جنگآوران در محضرش ریخت
انا ابن الحیدرش وقتی که پیچید
ز وحشت حرمله کرک و پرش ریخت
همین که از شریعه سر در آورد
صدای ضجه از لشکر در آورد
خبر دادند سقا رفت میدان
ز خوشحالی رقیه پر در آورد
.
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
یا امام زمان تسلیت آقاجان
شمر و خولی با هم میزدن توأمان
چشماش تار شد افتاد با صورت تو گودال
هلهله میکردن شروع شد این جنجال
وَالشِمرُ جالِسٌ نشست روی سینه
شرمت کجاست نامرد مادرش میبینه
خنجرو کشید از تو غلاف
هرکاری میکرد نمیبُرید
هی نفس نفس میزد رو خاک
خواهرش فقط آه میکشید
دید نمیبُره کلافه شد
برگردوند تنو با ضرب پا
ده تا ضربه زد به قصد کشت
سر دیگه جدا شد از قفا
◾️◾️◾️◾️◾️◾️
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
یه بوسه ساده به تربتت مثل بوسه به دستاته
تربت برا این شده تربت که خاک پاهاته
هر سجده نماز من به مهر تربتت
یعنی به پات می افتم هر روز تا نگام کنی
بعد نماز سلام میدم به کربلا شاید
فکری به حال همه ی دلتنگی هام کنی
عبادتم حسین سعادتم حسین
ارادتم حسین قیامتم حسین
کام منو وا کرد مادربزرگم با
تربت اعلا و تموم این سالا میدیدم
که چشم بابا و مادر من بهم میگه که راضین ازم
این که حسینی شدمو حسین حسین میگم
خیلی آدم تو زندگیم دیدم و فهمیدم
خدا می خواست خیر منو که نوکرت شدم
رزق منه حسین عشق منه حسین
می نویسم حسین مشق منه حسین
◾️◾️◾️◾️◾️◾️
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
مصیبة ما اعظمها
پیش روی چشم بچه ها
جسم تو رو دوره می کنند
پیرهن کهنه تو رو پاره می کنند
مگه واسه ی یه کفن دعوا میشه
مگه سیصد نفر تو گودال جا میشه
مگه حالا از روی سینه ات پا میشه
سر و کله حرمله میشه پیدا میشه
داره پای دشمن به خیمه وا میشه
مگه حالا از روی سینه ات پا میشه
لشکری میخنده به دست و پا زدنت
مادرت میبینه برهنه شد بدنت
میزدنت میزدنت میزدنت ...
چه بی حساب می کشند تو رو
بدون آب می کشند تو رو
به اشک تو خنده میکنند
وقتی به نیت ثواب می کشند تو رو
داره با وضو نامسلمون میبره
تو هنوز نفس میکشی اون میبره
روی ریگ داغ بیابون میبره
با یه خنجر کند رگاتو میبره
تو دعا می کنی صداتو میبره
نفسای مخدراتو میبره
با عبای پاره رو نیزه بسته تو رو
واسه ی انگشتر بریده دست تو رو
◾️◾️◾️◾️◾️
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
4_5931351661137101994.mp3
2.19M
دلتنگ حرم اربابم:
|⇦• سینه زنی زمینه جانسوز ویژۀ شهادت راوی دشتِ کربلا امام محمد باقر سلام الله علیه
آه .. یادم نمیرود هرگز
غمِ جانسوز غارتِ خلخال
حمله ی نابرابرِ لشکر
به زنان و به خیمه و اطفال
صحنِ عرش بین صحن چشمانت
میدهد زجر هر شب و روزم
ذوالجناح آمد از دل میدان
با دوصد زخم بر سر و کوپال
«وای ... ای وای ای وای ای وای ..»
در هیاهوی نیزه و شمشیر
تنی از روی شیبِ قربانگاه
غلت میخورد تا ته گودال
چه بگویم که تیزیِ خنجر
به روی حنجری فشار آورد
یک نفر بین قاتلانش شد
بر سر سر بریدنش جنجال
هم غرورم شکست هم قلبم
آن زمانی که دختری خسته
از رویِ ناقه بر زمین افتاد
دشت تاریک بود و رفت از حال
«وای ... ای وای ای وای ای وای ..»
امان از گودال .. به پا شد جنجال
ببخشند سادات .. تنش شد پا مال
میون اعدا .. غریب و تنها
رو خاک افتادی .. زدی دست و پا
نانجیبا از راه رسیدن و
پیکرِ زخمیتُ کشیدن و
چشمای زینب رو ندیدن و
ندیدن و ...
وای ... بی هوا میزدنت
از جفا میزدنت
پیرمردا همگی ، با عصا میزدنت
«وای ... ای وای ای وای ای وای ..»
به زیر خنجر زدی بال و پر
شدی غرقِ خون به پیش مادر
با چشمای تر ، با حال مضطر
میگفتی برگرد ، به خیمه خواهر
هدفِ نیزه ها شد بدنت
جایِ سالم نموند روی تنت
به نیتِ غارت اومدند
بردند انگشتر و پیروهنت
وای ... شمر بی حیا و
وای ...حرمتت رو بد شکست
نفسای آخره با پا رو سینت نشست
حسین .....
#کربلایی_حسین_سیب_سرخی
#شهادت_امام_باقر_علیه_السلام
#ویژه_ایام_محرم
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
3877451.mp3
6.28M
❣﷽❣
🥀#سینه_زنی_امام_باقر_ع
🥀#سینه_زنی_حضرت_سکینه_س
🥀#سید_مهدی_حسینی
🥀«آه .. یابن الزهرا حسین ..»
پا به پایِ پدر سفر کردم ، آه حسین
در میان خرابه سر کردم ، آه حسین
پدرم بین ریسمان بودُ ، آه حسین
با رقیه پدر پدر کردم ، آه حسین
در میان خرابه سرکردم ، آه حسین
پا به پای پدر سفر کردم ، آه حسین
عمه ام تا به روی خاک افتاد ، آه حسین
دیده ام را ز اشک تر کردم ، آه حسین
از همان روز تلخ تا امروز ، آه حسین
گریه هر روز تا سحر کردم ، آه حسین
🥀«آه .. یابن الزهرا حسین ..»
تا سه ساله میان راه افتاد ، آه حسین
پدرم را خودم خبر کردم ، آه حسین
سُم مرکب بویِ گلاب گرفت ، آه حسین
از تنی که به آن نظر کردم ، آه حسین
آنقدر داغ دارم از آن دم ، آه حسین
که از این زهر خون جگر کردم ، آه حسین
🥀«آه .. یابن الزهرا حسین ..»
.🌹هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها (صلوات)🌹
🌹اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🌹
4_6027308269981139707.mp3
3.1M
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
#حضرت_مسلم__ع__زمینه
توی کوفه. کارمه شب گردی
توی این شهر. نمیبینم مردی
کاشکی میشد. مدینه برگردی
غم دوریت. آقا بیچارم کرد
نیمه شب از. گریه بیدارم کرد
توی شهرِ. کوفه آوارم کرد
تنها و سرگردونم
انگار نه انگار مهمونم
دلخونم از داغ تو
از آه زینب گریونم
کوفه نیا یا مولا کوفه نیا یابنالزهرا
بند دوم
این جماعت. کی میگه دین دارن
همه فکرِ. درهم و دینارن
داغت و رو. دلامون میزارن
آسمونِ. شهر کوفه تاره
غم و غصه. رو سرم میباره
پُر نامرد. کوچه و بازاره
بی تابِ قلب زارم
از کوچه گردی بیزارم
از غربت نیمه شبها
سر روی زانو میزارم
کوفه نیا یا مولا کوفه نیا یابنالزهرا
بند سوم
داره تاریخ. میشه تکرار اینجا
روضه خونه. در و دیوار اینجا
تیر و نیزه است. جنس بازار اینجا
کوفه واسه. کشتنت مأموره
بدیاشون. همه جا مشهوره
برا اینه. که دارم دلشوره
کوفه نیا با زینب
تنها میشه اینجا زینب
تا سرم رو شکستن
گفتم زیر لب یا زینب
کوفه نیا یا مولا کوفه نیا یابنالزهرا
شعر سبک رضا باقریان
حضرت مسلم (ع)
@majmaozakerine
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
غربت میباره از نگاش آروم نمیگیره چشاش
از سوز و داغ دلش
از هُرم اشک و ناله ها شد دشت سرخ لاله ها
دوباره باغ دلش
هر چند که میسوزه تنش از شعله زهر جفا
اما دلش خونِ به یاد خاطرات کربلا
پیچیده تو هفت آسمون سوز صداش
خون میچکه از آسمون گریه هاش
واویلتا
****
پاهاش شده پر آبله جای کبود سلسله
مونده به روی پرش
با خاطرات کاروان از طعنه های شامیان
زخمی پلک ترش
پای برهنه رفته هر جا پا به پای قافله
یادش نمیره کینه های زجر و شمر و حرمله
هم با سه ساله خورده سیلی از عدو
هم دیده روی نیزه ها رأس عمو
واویلتا
◾️◾️◾️◾️◾️
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
بااشک ثبت شد
#دهتایی_شانزدهم
#پیش_زمینه
#مهدوی
#زمزمه_واحدسنگین_زمینه_شور
شد ماه محرمو بازم چرا تو بزم روضه ها صاحب عزا نیس
این روضه ها کم داره تو رو ،وقتی نباشی، دلخوشی ،تو قلب ما نیس
جای قدمت رو فرشای هیئته اما چشم ما تو رو ندیده
آقای غریب کجای این هیئت ما خون از نگاه تو چکیده
العجل،الامان
بیا به حقّ اشک عمّه های مضطرت
العجل،الامان
به حقّ پیکر خونین جدّ بی سرت
العجل، یوسف زهرا العجل.....
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
بااشک ثبت شد
#سبک_286_محرم
#دهتایی_شانزدهم
#مهدوی
#توسل_به_امام_زمان_علیه_السلام_با_موضوع_شبهای_محرم
#زمزمه_واحدسنگین_زمینه_شور...
#شب_اول_محرم
#شهادت_حضرت_مسلم_علیه_السلام
ای صاحب چشم بارونی، روز وشب تو میگذره با آه سینه
هیشکی توی خیمه ی تو نیس تا که به پای روضه های تو بشینه
بازم آقای غریب ما خون جگری با روضه ی غریب کوفه
می بینی سفیر جدّ تو میگرده دنبال وفا کوچه به کوچه
العجل الامان
به حق مسلمی که شد سرش از تن جدا
العجل الامان
تنش از روی بام افتاده بین کوچه ها
العجل بحقّ مسلم العجل....
🌸🌸🌸🌸🌸
زبان حال حضرت مسلم علیه السلام:
با دستای بسته روی بام نوشتم ای حسین نیا به شهر کوفه
همراه علی ِ اصغر واکبر و زینبین نیا به شهر کوفه
به دختر شیرین زبونت بگو که همراه خودش نیاره زیور
در عوض بگو که همراهش بیاره توی کربلا اضافه معجر
ای گل فاطمه
کوفه نیا که توی این دیار قحط وفاست
خواهرت رو نیار
کوفه پر از سنان و شمر و زجر بی حیاست
العجل بحقّ مسلم العجل
🌸🌸🌸🌸🌸
چند لحظه ی دیگه پیکرم حنا میشه به روی بام با خون حنجر
میشه سر من جدا ولی نمیره روی نیزه ها جلوی خواهر
اینجا تن من نمیره زیر دست و پای مرکب دشمن کافر
اینجا کسی با تازیونه نمیزنه به دخترم کنار پیکر
می بینم روزی که
توی همین کوفه سرت میره رو نیزه ها
روبه رو خواهرت
جسارت میشه به سر جدات با یک عصا
العجل بحقّ مسلم العجل
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
بااشک ثبت شد
#سبک_287_محرم
#دهتایی_شانزدهم
#مهدوی
#توسل_به_امام_زمان_علیه_السلام_با_موضوع_شبهای_محرم
#زمزمه_واحدسنگین_زمینه_شور
#شب_دوم_محرم
#ورود_کاروان_به_کربلا
ای صاحب اصلی عزا، دلت دوباره ساکن کربوبلا شد
همراه حسین و عمه ها، رفتی به اون زمینی که مهد بلا شد
می بینی همین که پای زینب به زمین کربلا رسیده با درد
اشکای غریبی از چشاش به روی خاک کربلا چکیده با درد
العجل الامان
بیا به حقّ آه عمّه ی غم پرورت
العجل الامان
بیا به داغ روی داغ جدّ اطهرت
العجل، به حق زینب العجل....
🌸🌸🌸🌸🌸
زبان حال حضرت زینب علیهالسلام:
اینجا چه زمینیه حسین جان که غم دو عالمو گذاشت تو سینَم
اما تموم غمم اینه که نکنه داغ تو رو اینجا ببینم
یه کوچه ای از محارمه به دور من تا سایمو کسی نبینه
چند روز دیگه کنار مقتلت میون دشمنیم من و سکینه
ای داداشم نخواه
ببینم رأستو رو نیزه ها چند روز بعد
توی این خاک غم
نخواه بشم اسیر و همسفر با ابن سعد
العجل، به حقّ زینب العجل....
🌸🌸🌸🌸🌸
هرچند دل من پر از غمه، دلم خوشه کفیلمه حضرت عباس
تا وقتی که باشه پیش من ،غربت این زمین ِغم نمیشه احساس
چند روز دیگه با مشک آب، به علقمه میره ولی بر نمی گرده
سهم من و اهل خیمه ها ،میون غارت حرم، غربت و درده
آه از اون لحظه که
دشمنا می ریزند به خیمه ها عصر دهم
می بینند بی کسیم
همه رو می زنند با کینه ی غدیر خم
العجل، به حقّ زینب العجل....
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
کلمه کلمه این شعر با اشک ثبت شد
#سبک_288_محرم
#دهتایی_شانزدهم
#مهدوی
#توسل_به_امام_زمان_علیه_السلام_با_موضوع_شبهای_محرم
#زمزمه_واحدسنگین_زمینه_شور
#شب_سوم_محرم
#شهادت_حضرت_رقیه_علیها_السلام
امشب میون خرابه ای، بازم غریب فاطمه با قلب بی تاب
مونده توی گوش تو یه عمر، ناله های عمّه ی تو با سر ارباب
می بینی لباس پارَشو، همین بسه دلیل برا اشک روونت
رو خاک خرابه سر گذاشته غریبونه عمّه ی قامت کمونت
العجل الامان
به تن زخمی رقیه در شام بلا
العجل الامان
به عمّه ی شهیده از غم سر ِ جدا
العجل، به رقیّه جان العجل....
🌸🌸🌸🌸🌸
زبان حال سر بریده با حضرت رقیه علیهمالسلام😭:
با سر اومدم کنار تو ببخش منو ای دختر شیرین زبونم
چشماتو ببند و اینقده نگاه نکن به این لبای غرق خونم
گوشواره ی تو شبیه انگشتر من با سنگدلی رفته به غارت
ای وارث درد مادرم،به گوش تو مونده چرا ،ردّ جسارت
هستی تو خون جگر
خیلی دلت پره از مجلس و بازار شام
دیدمت از رو نی
وقتی دشمن تو رو با سنگ میزد از روی بام
العجل به رقیه جان العجل....
🌸🌸🌸🌸🌸
یادم نمیره لحظه ای که با کاسه ی آب اومدی کنار گودال
دیدی بدن بی سر و پاره پارمو، ناله زدی کنار گودال
یک شب تن بی سر منو دیدی و امشب سر من رو دامن توس
روی تو مث منه کبود ،نشون تازیونه ها روی تن توس
آه توی راه شام
با دیدن سرم رو نیزه ها کشیدی زجر
من شدم غرق اشک
وقتی دیدمکه تو رو میزنه با کینه زجر
العجل به رقیه جان العجل....
🌸🌸🌸🌸🌸
پرسیدی با اشک و ناله هات، کی رگهای حنجر پاکمو بریده
من همدارماز تو یک سؤال، گیسوی نازدانه ی من چرا سفیده
برده دلمو لباس خاکی تو و قدّ خمت سمت مدینه
تو کوچه ای که مادرمو چهل نفر زدن جلوی من با کینه
وقتشه دخترم
داره میشه دعای رفتن تو مستجاب
مثل من جون میدی
با شکم گرسنه و لب ِ نخورده آب
العجل به رقیّه جان العجل....
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
هدایت شده از کتیبه و پرچم باب الحرم
کلمه کلمه این شعر با اشک ثبت شد
#سبک_288_محرم
#دهتایی_شانزدهم
#مهدوی
#توسل_به_امام_زمان_علیه_السلام_با_موضوع_شبهای_محرم
#زمزمه_واحدسنگین_زمینه_شور
#شب_سوم_محرم
#شهادت_حضرت_رقیه_علیها_السلام
امشب میون خرابه ای، بازم غریب فاطمه با قلب بی تاب
مونده توی گوش تو یه عمر، ناله های عمّه ی تو با سر ارباب
می بینی لباس پارَشو، همین بسه دلیل برا اشک روونت
رو خاک خرابه سر گذاشته غریبونه عمّه ی قامت کمونت
العجل الامان
به تن زخمی رقیه در شام بلا
العجل الامان
به عمّه ی شهیده از غم سر ِ جدا
العجل، به رقیّه جان العجل....
🌸🌸🌸🌸🌸
زبان حال سر بریده با حضرت رقیه علیهمالسلام😭:
با سر اومدم کنار تو ببخش منو ای دختر شیرین زبونم
چشماتو ببند و اینقده نگاه نکن به این لبای غرق خونم
گوشواره ی تو شبیه انگشتر من با سنگدلی رفته به غارت
ای وارث درد مادرم،به گوش تو مونده چرا ،ردّ جسارت
هستی تو خون جگر
خیلی دلت پره از مجلس و بازار شام
دیدمت از رو نی
وقتی دشمن تو رو با سنگ میزد از روی بام
العجل به رقیه جان العجل....
🌸🌸🌸🌸🌸
یادم نمیره لحظه ای که با کاسه ی آب اومدی کنار گودال
دیدی بدن بی سر و پاره پارمو، ناله زدی کنار گودال
یک شب تن بی سر منو دیدی و امشب سر من رو دامن توس
روی تو مث منه کبود ،نشون تازیونه ها روی تن توس
آه توی راه شام
با دیدن سرم رو نیزه ها کشیدی زجر
من شدم غرق اشک
وقتی دیدمکه تو رو میزنه با کینه زجر
العجل به رقیه جان العجل....
🌸🌸🌸🌸🌸
پرسیدی با اشک و ناله هات، کی رگهای حنجر پاکمو بریده
من همدارماز تو یک سؤال، گیسوی نازدانه ی من چرا سفیده
برده دلمو لباس خاکی تو و قدّ خمت سمت مدینه
تو کوچه ای که مادرمو چهل نفر زدن جلوی من با کینه
وقتشه دخترم
داره میشه دعای رفتن تو مستجاب
مثل من جون میدی
با شکم گرسنه و لب ِ نخورده آب
العجل به رقیّه جان العجل....
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
بااشک...
#سبک_289_محرم
#دهتایی_شانزدهم
#مهدوی
#توسل_به_امام_زمان_علیه_السلام_با_موضوع_شبهای_محرم
#زمزمه_واحدسنگین_زمینه_شور
#شب_چهارم_محرم
#شهادت_گلهای_حضرت_زینب_علیهم_السلام
روضه بخون ای صاحب عزای این شبای کربلا برای زینب
آخه جون عمه ی تو از شهادت دو تا گلش رسیده بر لب
با این که میون ناله و اشک چشاش کشته شدند دو نور عینش
اما شده شاد که کلّ هستشو فدا کرده توی راه حسینش
العجل الامان
به حقّ لاله های پرپر عمّه بیا
العجل الامان
بیا ببین که عمّه مضطره تو خیمه ها
العجل ،بحقّ زینب العجل...
🌸🌸🌸🌸🌸
زبان حال حضرت زینب با امام حسین علیهماالسلام
آماده شدن کبوترام پر بکشند به راه تو قبول کن ارباب
میخوان که بشن فدای تو با گوشه ی نگاه تو قبول کن ارباب
از وقتی که بر روی عبا دیدند علیّ ِ اکبرت رو پاره پاره
هر کی یه گوشه نشسته و برای جون دادن تو راهت بی قراره
یا اخا کن قبول
بزار اینجا بشممقابل تو روسفید
یا اخا کن قبول
نصیب من بشه مقاممادر شهید
العجل ،بحقّ زینب العجل...
🌸🌸🌸🌸🌸
رفتم توی خیمه تا عزیزامو میون خاک و خون نبینم اینجا
رفتمکه خجالت نکشی وقتی میشن کشته با کینه های اعدا
راضی شدم از اونا زمونی که شدن شهید ِ راه تو برادر
رفتند با تنی زخمی و پاره پاره با تأسّی بر علی ِ اکبر
رفتنو شکر حق
نمی بینند که من همسفرم با دشمنا
رفتنو شکرحق
نمی بینند منو تو مجلس شام بلا
العجل ،بحقّ زینب العجل...
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
هدایت شده از کتیبه و پرچم باب الحرم
ثبت با اشک...
#سبک_290_محرم
#دهتایی_شانزدهم
#مهدوی
#توسل_به_امام_زمان_علیه_السلام_با_موضوع_شبهای_محرم
#زمزمه_واحدسنگین_زمینه_شور
#شب_پنجم_محرم
#شهادت_حضرت_عبدالله_بن_الحسن_علیهماالسلام
بازم دل تو رفته تو گودال و می بینی زخمای کاری ارباب
می بینی که لاله ی حسن رفته به قتلگاه برا یاری ارباب
وقتی که عمو در وسط لشکر دشمنا میشه بی کس و تنها
میشه سپر عموجونش تو قتلگاه مقابل کینه ی اعداء
العجل الامان
به حقّ غربت یاس شکسته ی حسن
العجل الامان
بیا که زیر دست و پا شده صدپاره تن
العجل بحقّ اولاد حسن....
🌸🌸🌸🌸🌸
زبان حال حضرت عبدالله بن حسن با حضرت زینب علیهماالسلام:
دستم رو رها کن عمّه جان ببین عمومه بی پناه بین یه لشکر
هر کی داره اونو میزنه یکی با نیزه اومده یکی با خنجر
من چطور بایستمو ببینمکه عمومو می کشند یه عدّه نامرد
میرم که به راش فدا بشم ،دنیا بدونش به خدا سراسره درد
آخرین یارشم
نمیزارم عموم تو قتلگاه بی چاره شه
با دَم یا حسن
میرم که مثل قاسم پیکرم صدپاره شه
العجل بحقّ اولاد حسن....
🌸🌸🌸🌸🌸
من اومدم ای عمو ببین یاس حسن برای جون دادن مهیّاس
دستم شده از تنم جدا تو راه تو شکر خدا شبیه عبّاس
چند لحظه ی دیگه پیکرم میره کنار تو به زیر نعل مرکب
میره سر من هم مث تو به روی نیزه روبه روی عمّه زینب
شد فدات، جون من
سینه ی من تو آغوشت شکسته شد با تیر
شکر حق میرمو
نمی بینم که خواهراممیشن اینجا اسیر
العجل بحقّ اولاد حسن....
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
ثبت با اشک...
#سبک_291_محرم
#دهتایی_شانزدهم
#مهدوی
#توسل_به_امام_زمان_علیه_السلام_با_موضوع_شبهای_محرم
#زمزمه_واحدسنگین_زمینه_شور
#شب_ششم_محرم
#شهادت_حضرت_قاسم_علیه_السلام
آقای غریب ما کجا گرفتی مجلس عزا برای قاسم
با یاد جراحت تنش به زیر دست و پا شده اشک تو دائم
داری می بینی حسین کنار لاله ی برادرش یاد مدینه ست
اون تیرا که از تن حسن بیرون کشید یه عمریه داغ تو سینه ست
العجل الامان
به سینه ای که زیر پای مرکبا شکست
العجل الامان
به اعضایی که زیر دست و پا از همگسست
العجل به حقّ قاسم العجل....
🌸🌸🌸🌸🌸
زبان حال امام حسین با حضرت قاسم علیهماالسلام
ای نور دل برادرم چرا مقابل چشام شدی تو خاموش
قاسمعزیزم ببینکه با چه دردی می برم تو رو میون آغوش
پاهات به رکاب اسب نمی رسید حالا کشیدی قد میون میدون
پای تو روی زمینکشیده میشه روبه روی من، دلم شده خون
لاله ی پرپرم
چقد به روی پیکر تو مونده ردّ پا
می برم با چه حال
تن صدپاره ی تو رو به سمت خیمه ها
العجل به حقّ قاسم العجل....
🌸🌸🌸🌸🌸
اینجا تو رو بین بارون سنگ دیدمو و باباتو در بارونی از تیر
دیدم کفنش خونی شده، وقتی گذاشتمش رو خاک ِ قبر شدم پیر
حالا تن صدپاره ی تو رو میزارم تو خیمه گاه کنار اکبر
از داغ ِشما دوتا داره دق می کنه جلوی من بیچاره خواهر
آه از اون موقع که
می بینه پیکرت رو پاره پاره مادرت
آه از اون موقع که
می بینه بر روی سرنیزه ها میره سرت
العجل به حقّ قاسم العجل....
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
ثبت با اشک...
#سبک_293_محرم
#دهتایی_شانزدهم
#مهدوی
#توسل_به_امام_زمان_علیه_السلام_با_موضوع_شبهای_محرم
#زمزمه_واحدسنگین_زمینه_شور
#شب_هشتم_محرم
#شهادت_حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
میدونم آقا با اشک و آه کنار شیش گوشه ی شاه کربلایی
در پایین ِ پا ،روضه گرفتیو به یاد پیکر ِ روی عبایی
شد وقت مرور روضه ی جوونی که تو کربلا شد ارباً اربا
با دیدن زخمای تنش، شده سپیدموی باباش میون اعداء
العجل الامان
بیا به پیکر صد پاره ی روی عبا
العجل الامان
به سر زخمی ِمؤذّن کربوبلا
العجل به حقّ اکبر العجل....
🌸🌸🌸🌸🌸
با کُنده ی زانو اومدم کنار تو نفس بکش عزیز لیلا
پاشو پسرم ببین داره کنار جسم بی جونت ،جون میده بابا
صورت میزارم به صورتت تا که کمی آروم بشم، دلم شکسته
اما چطوری آروم بشموقتی می بینم که تنت از همگسسته
من شدم نیمه جون
با دیدن شکاف ِرو سرت ای اکبرم
آه ببین پیش تو
میون این همه دشمن رسیده خواهرم
العجل به حقّ اکبر العجل....
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
دارم می چینم روی عبا یکی یکی پاره های جسمتو با درد
پرپر شدی ای لاله ی من جلو چشام با کینه ی دشمن نامرد
هر گوشه ی کربلا نشونهمونده از تنت چرا ،علی ِاکبر
بدجوری تو رو شکسته اند نشد بشی عصا برا پیری مادر
پیر شدم از غمت
به روی این عبا چقد تو پاره پاره ای
آه از این سرنوشت
ماه ِلیلا چرا ستاره در ستاره ای
العجل به حقّ اکبر العجل....
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
ثبت با اشک...
#سبک_292_محرم
#دهتایی_شانزدهم
#مهدوی
#توسل_به_امام_زمان_علیه_السلام_با_موضوع_شبهای_محرم
#زمزمه_واحدسنگین_زمینه_شور
#شب_هفتم_محرم
#شهادت_حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
شد وقت مرور روضه ی آب و ترکهای لب علی ِ اصغر
آقا شدی از صدای العطش تو خیمه ی رباب ،دوباره مضطر
داری می بینی حسین به میدون اومده با کودک ِنخورده آبش
خونه دلت از خواهشی که تیر سه شعبه ی عدو شده جوابش
العجل الامان
به خونی که حسین پاشیده سمت آسمون
العجل الامان
به کام خشک کودکی که تر شده با خون
العجل به حقّ اصغر العجل....
🌸🌸🌸🌸🌸
زبان حال امام حسین با حضرت علی اصغر علیهماالسلام:
لبخند می زنی میون دست و پا زدن ای تشنه لب کنار دریا
خوشحالی که دادی جون علی مثل برادرت تو هم تو راه بابا
ای حرمله، پاسخ تَلظّی ِعزیز قلب من چرا شده تیر
شش ماه ی بی گناهمو مقابلم گرفتی با سه شعبه از شیر
رفتی ای اصغرم
قسمت نشد که بشنوم من از لبت بابا
شد حروم اصغرم
آبی که مِهر ِمادر منه به تو چرا
العجل به حقّ اصغر العجل.....
🌸🌸🌸🌸🌸
زینب بیا باهم بکشیم سه شعبه رو از میون حنجر اصغر
می ترسم همین که از گلوی نازکش دربیارم ،جدا بشه سر
باید چی بدم جواب مادرش رو کهتو خیمه گاه چشم انتظاره
حالا چه جوری میخواد سر علی رو روی نیزه ها کنه نظاره
وای ِمن، می بینه
سرش رو در میون سلسله،تو راه شام
پاسخ ِگریه هاش
میشه لبخند تلخ حرمله، تو راه شام
العجل به حقّ اصغر العجل.....
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
ثبت با اشک...
#سبک_294_محرم
#دهتایی_شانزدهم
#مهدوی
#توسل_به_امام_زمان_علیه_السلام_با_موضوع_شبهای_محرم
#زمزمه_واحدسنگین_زمینه_شور
#شب_تاسوعا
#شهادت_حضرت_عباس_علیه_السلام
آقا دوباره با پای دل رفتی کنار علقمه با درد بسیار
جاری میشه مثل مشک ِ پاره اشک تو با دیدن دست علمدار
ارباب اومده پیش تن برادرش با ناله و قد ِخمیده
در بین صدای هلهله بوسه زده با گریه بر دست بریده
العجل الامان
به سری که شکسته با عمود آهنین
العجل الامان
به قمری که خورد با صورتش روی زمین
العجل به حقّ عباس العجل....
🌸🌸🌸🌸🌸
زبان حال حضرت عباس علیه السلام
شرمنده اخا نشد برای اصغرت آبی به خیمه ها بیارم
دستم به فدای اصغرت از غم خشکی لبش در احتضارم
شرمنده نمونده دستی که به احترامت بزارم به روی سینه
من رو نبری به خیمه گاه تا که نبینه زخمای من رو سکینه
آه ببخش ،یا اخا
اولین روزه که میفته از دستم علم
میدونم بعد من
تو می میمونی وبی پناهی اهل حرم
العجل به حقّ عباس العجل...
🌸🌸🌸🌸🌸
وقتی که با صورتم زمین خوردمو موی سر من با خون حنا شد
اومد مادر تو فاطمه پیش تن بی دست من صاحب عزا شد
حالا تو شبیه مادرت کنار پیکرم یه دست به پهلو داری
عبّاس بمیره ولی نبینه که شدی بی یاور و اشک تو جاری
تیر از این چشم بکش
بزار یه بار دیگه ببینمت برادرم
الوداع نورعین
سلام ِآخرم رو برسون به خواهرم
العجل به حقّ عباس العجل...
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
ثبت با اشک...
#سبک_295_محرم
#دهتایی_شانزدهم
#مهدوی
#توسل_به_امام_زمان_علیه_السلام_با_موضوع_شبهای_محرم
#زمزمه_واحدسنگین_زمینه_شور
#شب_عاشورا
بازم شب عاشورا رسیدو چشم تو دریاییه غریب زهرا
آقا میدونم دلشوره داری مث عمه زینبت برای فردا
امشب شب آخریه که حسین برای خواهرش زینب پناهه
فردا زیر سنگ و نیزه ها زخمیو بی غسل وکفن تو قتلگاهه
العجل الامان
به شاه تشنه ای که شد سر از تنش جدا
العجل الامان
به حنجر بریده ی امام کربلا
العجل بحق زینب العجل....
🌸🌸🌸🌸🌸
خواهر شب آخریه که کنار من میون درد، آروممیگیری
دارم می بینم که عصر فردا میون یه مشته بی حیا اسیری
می بینی تن صدپارمو به زیر نعل تازه ی مرکب دشمن
وای ِمن از اون لحظه که می زنی تو بوسه بر رگ بریده ی من
خواهرم می بینی
بر سر غارت پیراهنم دعوا میشه
آه تن زخمی ام
سه روز وشب رها رو خاک این صحرا میشه
العجل بحق زینب العجل....
🌸🌸🌸🌸🌸
امشب میره با دیدن گلهای حرم تو خیمه ها غم از دل تو
فردا سر هر کدومشون میره به روی نیزه ها مقابل تو
امشب زیر سایه ی اباالفضلی و فردا شب اسیر حرمله ها
یه خیمه ی نیمسوخته میشه مأمن تو و بچه ها میون صحرا
خواهر مضطرم
وقت جدایی من و تو دیگه سررسید
می بینم روی تل
تمومی موهای تو میشه فردا سفید
العجل بحق زینب العجل....
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
کوفه میا
در کوچه بی کس و ، تنها روانه ام
در اوج غربت است ، سیر شبانه ام
در کوفه یاد تو ، ماه یگانه ام
این شهر بی حیا ، شد آشیانه ام
هر دم کنم ندا ، کوفه میا میا
درهای خانه را ، بر من ببسته اند
از آل مصطفی، حرمت شکسته اند
از بهر قتل من ، هر سو نشسته اند
سر رشته ولا ، از خود گسسته اند
ای پور مرتضی ، کوفه میا میا
من وارث علی ، در کوفه ی غمم
بی یاور و غریب ، در شهر ماتمم
معنای بی کسی ، در اهل عالمم
گردیده یا حسین ، ذکر دمادمم
ای عشق اولیا ، کوفه میا میا
مردی نبود و من ، مهمان یک زنم
شب طی شد و رسید ، پایان ماندنم
دیدم پس از نماز ، در بین دشمنم
تیر و سنان بُوَد ، گل های گلشنم
با تو کنم نوا ، کوفه میا میا
من یک تنه به یک ، لشکر برابرم
شهری ز دشمنان ، شوریده بر سرم
هرگز نشد حریف ، آن خصم کافرم
دشمن به مکر خود ، بگرفته پیکرم
ای مظهر خدا ، کوفه میا میا
اکنون به روی بام ، بنما نظاره ام
سوسوی یاد تو ، باشد ستاره ام
من کشته ی تو بر ، دارالاماره ام
بشنو به ناله این ، ذکر دوباره ام
بنگر سر مرا ، کوفه میا میا
محمد مبشری
#شعر_اهل_بیت #شعر_روضه #شعر_شب_اول_محرم #شعر_شهادت_حضرت_مسلم #شعر_محرم
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم