بحر طویل
غدیریه
بخش 2
علی صوم و صلات است علی حج و زکات است علی صبر و ثبات است علی خضر حیات است علی نیت و تکبیر علی حمد و رکوع است وَ قیام است و قعود است علی حج و علی کعبه علی مروه علی سعی و علی رکن و مفاف است و طواف است علی اول اسلام علی آخر اسلام علی محور اسلام علی رهبر اسلام علی سرور اسلام علی یاور اسلام علی ردّ و قبول است علی بحر عقول است علی جان رسول است علی زوج بتول است علی عرش و علی فرش وَ علی مهر و علی ماه وَ علی آدم و نوح است وَ خلیل است و کلیم است و مسیح است علی یوسف و یعقوب و سلیمان و علی یونس و خضر است علی فاتح بدر و اُحد و خیبر و احزاب علی اصل خطاب است، ثواب است و عِقاب است ظهور است و حجاب است به ربّی که کریم است و رحیم است و ودود است و غفور است و حلیم است و عظیم است خدا مثل علی شیر ندارد دو جهان مثل علی میر ندارد نتوان یافت همانند علی گر چه بگردید همه ارض و سما را
علی شاهد و مشهود علی عابد و معبود علی قاصد و مقصود علی حامد و محمود علی ذاکر و مذکور علی ناصر و منصور علی آمر و مأمور علی ناشر و منشور علی ناظر و منظور علی باب مراد است علی مرد جهاد است علی کیست ولی الّه و وجه الّه و عین الّه و باب الّه و نور الّه و سر الّه یکتاست علی آیت عظماست علی عالِم اسماست علی عالی و اعلاست علی والی و والاست علی شوهر زهراست علی واسطه ی فیض الهی است علی آمر و ناهی است علی مُهر گواهی است علی را علی را بجز هو نشناسد خدا را خدا را به جز او نشناسد بخدا غیر خدا و نبی و غیر علی عالم خلقت نشناسند علی را به همه خلق بگوئید که بی مهر علی هیزم نار است گر آرید همه طاعت و تقوا و عبادات و دعا را
سخن ختم رسل را همه حجّاج شنیدند وَ زدل نعره ی تکبیر کشیدند به حیدر گرویدند وَ مقامش همه دیدند بدو روی نمودند و پی بیعت او دست گشودند و علی را همه از جان و دل خویش ستودند بسی نغمه ی تبریک سرودند، گروهی شده مسرور گروهی ز حسد کور، که بر خواست ز قلب کره ی خاک به نُه قلّه ی افلاک ندای علی مولا علی مولا همه آئید و ببینید چه غوغای عظیمی شده بر پا که زن و مرد، چه از پیر و چه برنا همه پروانه ی مولا،چ همگی مست تولا همگی غرق تجلی همه دلداده ی مولا علی عالی اعلی همه دیدند که عطر گل لبخند محمد به بهشت ابدی کرده مبدّل همه جا را
علی ای سرّ ودودم علی ای بود و نبودم علی ای غیب و شهودم علی ای رکن و سجودم تو قیام و تو قعودم به تو پیوسته برازنده بود از طرف ختم رسل خلعت زیبای خلافت تو امامی تو قیامی تو سلامی تو شه عرش مقامی تو صلاتی تو صیامی کرم و عزت و ایمان و شجاعت بود از تو تو ولیّی تو علیّی تو همان وجه خدایی تو همان شمس هدایی تو همه هستی مایی تو به هر درد دوایی تو شفیع دو سرایی تو شه ارض و سمایی تو همان نفس رسولی تو همان زوج بتولی تو دَرِ شهر علومی تو هماره ز دل ختم رسل عقده گشودی تویی آنکس که همه خلق نبودند و تو بودی به خدایی که تو را داد چنین جاه و جلالت به ولایت به رسالت به فضیلت به عدالت که ره غیر تو کفر است و ضلالت همه عالم ز تو گوید دم «میثم» ز تو گوید تو امامی تو امامی تو امامی تو وصیّی تو وصیّی تو وصیّی به خداوند قسم شخص رسول دو سرا را
✍منکلام:استاد حاج غلامرضا سازگار
متخلص به میثم
🔴کانال رسمی عاشقان حضرت زینب«س»
https://eitaa.com/hazratehzeynab
غدیر خم
بریخت صاف و نشاط از خم غدیر به جام
صلای سرخوشی ای صوفیان درد آشام
دمید نیره الله از چه طور این نور
که برد ز آیینه روزگار زنگ ظلام
چه خوش نسیم است الله که از تبسم او
شکوفه ی طرب از هر کنار شد بسام
مشام شیران شد زین نسیم عطر آمیز
چه باک از اینکه سگان را فرو گرفت ز کام
غلام روی کسی ام که بر هوای بهشت
ز جای خیزد، خیز ای بهشت روی غلام
بریز خون کبوتر ز حلق بط به نشاط
به ساغر ای بت طاووس چهر کبک خرام
می کهن به چنین روز نو به فتوی عقل
بخور حلال، کز این پس محرم ست و حرام
نه به پای عشرت باید به بام گردون کوفت
ز سدره صدره برتر نهاد باید گام
همین همایون روز است آنکه ختم رسل
محمد عربی، شاه دین رسول انام
شعاع یثرب و بطحا فروغ خیف و منا
چراغ سعی و صفا آفتاب رکن و مقام
فرو کشید ز بیت الحرام رخت برون
به اتفاق کرام عرب پس از احرام
طواف خانه ی حق کرده کآدمی و ملک
یسبحون له ذوالجلال و الاکرام
ز بعد قطع منازل درین همایون روز
عنان کشیده به خم غدیر ساخت مقام
رسول شد ز خدای رسول روح القدس
که ای رسول به حق حق تورا رساند سلام
که ای به خلق من از من خلیفه ی منصوب
بکوش کآمد نصب خلیفه را هنگام
از این زیاده منه آفتاب را به کسوف
از این زیاده منه ماهتاب را به غمام
بس است سر حقیقت نهفته در صندوق
درش گشا که ز گلرنگ خوش ز عنبر فام
یکی ست همدم ساز تو دیگران غماز
یکی ست محرم راز تو دیگران نمام
بلند ساز تو تا دیده های بی آهو
دهند فرق سگ و خوک و روبه از ضرغام
بساخت سید دین منبر از جهاز شتر
که تا پدید کند هر چه شد به او الهام
بر آن برآمد و اسرار حق هویدا ساخت
بلند کرد علی را بدین بلند کلام
که من نبی شمایم علی امام شماست
زدند نعره که نعم النبی نعم الامام
تبارک الله از این رتبه کز شرافت آن
مدام آب در آید به دیده ی اوهام
گر او نه حامی شرع نبی شدی به سنان
ور او نه هادی دین خدا شدی به حسام
که باز جستی مسجد کجا و دیر کجا
که فرق کردی مصحف کدام و زند کدام
گر او ز روی صمد پرده باز نگرفتی
هنوز کعبه ی حق بد مدینه الاصنام
علی ست آنکه عصا زد به آب و دریا را
شکافت از هم و زد در میان دریا گام
علی ست آنکه نشست اندر آتش نمرود
علی ست آنکه به آتش سرود برد و سلام
علی ست آنکه به طوفان نشست در کشتی
معاشران را از بیم غرق داد آرام
غرض که آدم و ادریس و شیث و صالح و هود
شعیب و یونس و لوط و دگر رسل به تمام
به وحدتند علی کز برای رونق دین
ظهور کرده بهر دوره ای به دیگر نام
از این زیاده به جرئت مزن رکاب ای طبع
بکش عنان که عوامند خلق کالانعام
زبان به کام کش ای خیره سر که می ترسم
بکشتن تو برآرند تیغ ها ز نیام
تو آیینه به کف اندر محله کوران
ندا کنی که ببینید خویش را اندام
زهی امام همام ای امیر پاک ضمیر
که با خدایی همراز و همدم و همنام
بخرگه تو فلک را همی رکوع و سجود
به درگه تو ملک را همی قعود و قیام
به یمن تو ساری ست نور در ابصار
به فر امر تو جاری ست روح در اجسام
تفقدی ز کرامت به سوی #عمان کن
که از ولای تو بیرون نمی گذارد گام
به جز مدیح تو کاریش نی به سال و به ماه
به جز ثنای تو شغلیش نی به صبح و به شام
محبت را تو را شهد عشرت اندر کاءس
عدوی جاه تو را ز هر حسرت اندر جام
✍منکلام:مرحوم استاد میرزا نورالله عمان سامانی
🔴کانال رسمی عاشقان حضرت زینب«س»
https://eitaa.com/hazratehzeynab
به پرده بود جمال جمیل عزوجل
بخویش خواست کند جلوهیی به صبح ازل
چو خواست آنکه جمال جمیل بنماید
علی شد آینه خیر الکلام قل و دل
من از مفصل این نکته مجملی گفتم
تو خود حدیث مفصل بخوان ازین مجمل
به چشم خودبین در آینه مشاهده کرد
بدید خود را بی ضدوند و شبه و بدل
مقدس ازلی از چه از حدوث و نقوص
منزه ابدی از چه از عیوب و علل
از آن مشاهده مشهود گشت عشق بدیع
مطولست معانی بیان آن اطول
چگونه عشقی درندهی تمام حجب
چگونه عشقی سوزندهی تمام ملل
به جستجوی محل ساز بیقراری کرد
که تا قرار بگیرد ولی ندید محل
یکی نبود که چون جان بگیردش به کنار
یکی نبود که چون جان کشاندش به بغل
امانتی شد و از بهر امتحان شد عرض
ز شاهد ازلی کردگار عزوجل
ز کاینات ز عالم گرفته تا جاهل
ز ممکنات ز اعلی گرفته تا اسفل
ز قدسیان سما تا به عرش و لوح و قلم
ز ساکنان زمین تا به برو بحر و جبل
بقدر همت خود هر یکی «بلی» گفتند
از آن متاع ربودند اگرچه یک خر دل
قبول کثرت و قلت مگر که باعث گشت
که مشتری شده مسعود و محس مانده زحل
ولی تحمل مجموع آن نیارستند
از آنکه بار گران بود و بردبار، کسل
چه بود بار بلا بود و فقر بود و فنا
چه بود بارعنا بود و رنج بود و علل
رسید غیرت و شد غیر سوز و میدانست
که امر او نپذیرد بغیر او فیصل
بمدعی نسزد عشق و ناپسند بود
چو نور مهر به خفاش و بوی گل به جعل
به این نمود که بار تو نیست لاتحمل
بآن سرود که کار تو نیست لاتفعل
هنوز نالهی واحسرتا بگوش رسد
بحار را ز تموج جبال راز قلل
چو سر به جیب نمودند و سر برآوردند
همان کسان که بدیوانگی شدند مثل
برهنگان که در آدابشان نه کذب و نه لاف
گرسنگان که در آئینشان نه غش و نه غل
بدرد مایل از آنسان که دیگران بدوا
بزهر طالب از آنسان که دیگران به عسل
چو دردمند بصحت بانتظار بلا
چو شیر خوار به پستان باشتیاق اجل
بآب تشنه و آبی ندیده جز خنجر
بشهد مایل و شهدی نخورده جز حنظل
نخورده آب بخواهش مگر که از شمشیر
نکرده خواب براحت مگر که در مقتل
عمل بشرط نمودند و بندگی کردند
بیافتند خدایی ببین به حسن عمل
کجاست رفوف عشق ای عجب که در این سیر
براق عقل فرومانده همچو خربوحل
چوعشق خیمه زند عقل را چه جاه و خطر
چوباد روی کند پشه را چه قدرو محل
هلا، کنید ز رطل گران گرانبارش
که مست گشته و کف بر لب آوریده جمل
امل بیامد و روی از سخن بگرداندی
بیا که طول سخن به بود ز طول امل
جمال و آینهی عشق و عاشقست یکی
بیان آن ز موحد بجو نه از احول
یکیست نقطه و در لوح احسن التقویم
ازو بجلوه خطوط و نقوش این جدول
یکیست مشعل و در صحن این زجاجی کاخ
بهر طرف گذری میفروزد این مشعل
یکیست نور فروزان ازوست هر قندیل
یکیست نار درخشان ازوست هر منقل
یکیست اسم و به مجموع اولیا مشهود
یکیست وحی و به مجموع انبیا منزل
یکی نهال و ازو در میان هزار ثمر
یکی غزال و ازو در جهان هزار غزل
یکیست شخص و ملبس به صد هزار لباس
یکیست یار و محلی بصد هزار حلل
همه در آینهی مرتضی نموده جمال
تو رو در او کن وز آخر بجوی تا اول
جمال شاهد معنی چو جلوهها بخشد
تو هم هر آینه، آیینه را نما صیقل
ورت بدیده سبل هست باز پرس سبیل
ز هادیان سبل نی ز صاحبان سبل
بزن بدامن شوریدگان حق دستی
که حل شود بتو هر مشکلیست لاینحل
ز مکر، آینه مصقول و دیده نابیناست
از آن بپای شد این اختلاف و جنگ و جدل
وگرنه از چه طریق این نفاق پیمودند
گذاشتند امور خدای را مختل
زیاد بردند اسرار ایزد دادار
ز دست دادند احکام احمد مرسل
هم از حرم برمیدند با خیال کنشت
هم از صمد ببریدند با هوای جبل
از آن بلیه ببازار حق فتاد شکست
وز آن نقیصه بارکان دین رسید خلل
الا که راه درازست و غول ره بسیار
بهوش تا نبرندت ز ره به مکر و حیل
چو شیر شرزه درآید چه جای تعریفست
ز گرگ پیر و شغال ضعیف و روبه شل
زهی به منزلت از جمله کاینات اشرف
خهی به مرتبت از جمله ممکنات افضل
پس از خدای تو باشی اجل ممدوحان
بجاه و رتبه و عمان ز مادحان اقل
اگرچه نوش بود نیش اگر ترا ز یمین
وگرچه شهد بود زهر اگر ترا ز قبل
ولی عوام ز انصاف دور میدانند
که در ضلالت انعامی اند بلهم اضل
تو محیی ازل و چاکر تو مستهلک
تو معطی ابد و مادح تو مستأصل
بخوان بدرگه خویشم که ناپسند بود
تو جایگه به نجف کرده من به چارمحل
✍منکلام:مرحوم استاد میرزا نورالله عمان سامانی
🔴کانال رسمی عاشقان حضرت زینب«س»
https://eitaa.com/hazratehzeynab
مدح امیرالمؤمنین علی علیه السلام
بزرگ مایهی ایجاد قادر ازلی
ز نور پاک جمال محمدست و علی
ز نور پاک جمال محمد و علیست
بزرگ مایهی ایجاد قادر ازلی
دو دست کار کنند این دو دستیار وجود
از این دو دست قوی دستگاه لم یزلی
بصورتند دو لیکن بمعنیاند یکی
مبینشان دو که باشد دوبینی از حولی
بکوب حلقهی طاعت در مدینهی علم
کنندهی در خیبر ببازوان یلی
چو در گشوده شد آنگه بشهر یابی راه
بلی، بری به نبی راه با ولای ولی
نبی کند زولی قصه چون گلاب از گل
ببو بصدق و رها کن طبیعت جعلی
زمانه گرچه سر ابتذال دین دارد
چگونه غیرت حق تن دهد به مبتذلی
گرفتم آنکه شود در زمانه منکر نور
عنان دل سوی ظلمت کشاند از دغلی
چو آفتاب فروزان ز شرق کرد طلوع
شود چه عاید خفاش غیر منفعلی
بود محال کزین بادها فرو میرد
چراغ طلعت حق با کمال مشتعلی
خدیو آئین یعسوب دین که چرخ برین
بر رهیش ز خورشید دوخته حللی
نسیم تربیت او بود که در مه سال
کند بباغ گهی عقربی گهی حملی
شراب تقویت او بود که در شب و روز
کند بکام گهی حنظلی گهی عسلی
چوب بندگی طلبید از فلک دو دست قبول
بسینه زد که لک الحکم و الاطاعة لی
کنند هر دو ز یاقوتی ادعا لیکن
چه مایه فرق که از اصلی است تا بدلی
دو کوکبند، فروزنده لیک چندین فرق
میان عالم برجیسی ست با زحلی
بجز ولایت او قصد حق نبد ز الست
بکاینات که گفتند در جواب بلی
شها مدیح تو واجب شدهست عمان را
ز جان ودل نه بذکر خفی و بانگ جلی
✍منکلام:مرحوم استاد میرزا نورالله عمان سامانی
🔴کانال رسمی عاشقان حضرت زینب«س»
https://eitaa.com/hazratehzeynab
غدیریه
بخش 1
نبی که معجز ماه دو پیکر آورده
مثال نور خود و نور حیدر آورده
فراز منبر یوم الغدیر این رمزست
که سر ز جیب محمّد علی برآورده
حدیث «لحمک لحمی» بیان این معنی ست
که بر لسان مبارک پیمبر آورده
خدای از آدمشان تا به آل عبد مناف
به صلب پاک و به بطن مطهّر آورده
هم از سرایت این نور آل زهرا را
نبی به زیر عبا با علی درآورده
قوی به ذرّیت خویش دیده ظهر علی
پیمبرش شب هجرت به بستر آورده
به آب زمزم و خاک صفا سرشته گِلش
حقش به حکمت و عفّت مخمّر آورده
نهاده وقت ولادت به خاک کعبه جبین
نیاز و بندگی از بطن مادر آورده
خدیجه نور نبی دیده در جبین علی
به شادمانی داماد، دختر آورده
به عرس فاطمه و مرتضی نثار ملک
درختهای جنان حلّهها برآورده
درخت طوبی اسناد جنّت و انهار
برون به نام محبّان حیدر آورده
سزد که خاککشد آفتاب اندر چشم
ز معدنیکه چو سبطین گوهر آورده
درون قبّه بیضاست جای ذوالقرنین
ز عرش آل عبا، رخت برتر آورده
علی به جای سر است از جسد پیمبر را
که صحّتش همه رأی منوّر آورده
بر او به سبقت اسلام کس مقدّم نیست
به بعثت نبی، ایمان برابر آورده
هزار شاهد عادل به مجمع اسلام
به دعوی «اَنَا صِدّیقِ اَکبَر» آورده
نبی به کودکی اسلام کرده تعلیمش
نه همچو غیر به ایمانش کافر آورده
به دوستکانی این باده از لبان حبیب
کرامتی ست که ساقی کوثر آورده
ز قول ثابت «لولا علی» به رجم نسا
به فضل خویش مثالی مقرّر آورده
ندای «بَخْ بَخِ لَکیا عَلی مُولایی»
گواه نصّ ولایت به محضر آورده
خلاف مشورت او که کرده ذوالنّورین
خروش توبه به بالای منبر آورده
محلّ شدّت نیران فتنه اشرار
علی ز مهلکهاش بارها برآورده
بیان صفدر کرّار عسکر فرّار
به شرح واقعه حرب خیبر آورده
نبی به وقت مؤاخات عزّت و اصحاب
به لفظ و صدق، علی را برابر آورده
چو بر ولایت او هر نبی شده مبعوث
زمان از او که در این کار بهتر آورده
وصیکسی ست که تجهیز مصطفی کرده
نه آن که میل به محراب و منبر آورده
گشایش از در دیگر مجو به حکم خدا
که غیر باب علی را به گل برآورده
کسی ز آتش دوزخ بری نخواهد ماند
مگر کسی که تولاّ به حیدر آورده
خلاف نیست روا در خلیفه ای که نبیش
«خَلیفَتی وَ خَلیلی» مکرّر آورده
امام اوست که در تن حیات موتا را
چو عیسی از نفس روح پرور آورده
ز بس محبّت سکان آسمان، ایزد
به شکل او ملکی را مصوّر آورده
مقام مجد گرفته به عرش علّیین
لوای حمد به صحرای محشر آورده
چگونه نور کسی را به گِل توان اندود
که آفتاب فرو رفته را برآورده
چگونه قول کسی را توان به خاک انداخت
که سنگ ریزه گرفتست و گوهر آورده
همای همّت زوج بتول آن مرغی ست
که دولت دو جهان زیر شهپر آورده
بیان نسبت خود کرده با خلیل، علی
برون ز کعبه صنمهای آزر آورده
ز کوی نخوت و پندار احتسابت او
کلیم مست و براهیم بُتگر آورده
خدا دوازده تن را ز عترت اطهار
امام خلق جهان تا به محشر آورده
کسی که پی به امام زمان خود نبرد
رسول صادقش از خیل کافر آورده
تویی امام که اقرار بر امامت تو
صهیب و جابر و سلمان و بوذر آورده
نه والییکه به حقّیت ولایت خویش
سجل به مهر رئیس و توانگر آورده
خدا محبّت آل تو کرده فرض و تو را
به آیت «اولوالارحام» سرور آورده
زبیر و طلحه که از بیعتت برون شده اند
اجل به نزد خداشان مکدّر آورده
قضای چرخ بر آن جاهلی زند خنده
که در مشاوره حرف مزوّر آورده
ادامه دارد 👇
✍منکلام:استاد نظیری نیشابوری
✍منکلام:مرحوم استاد میرزا نورالله عمان سامانی
🔴کانال رسمی عاشقان حضرت زینب«س»
https://eitaa.com/hazratehzeynab
غدیریه
بخش 2 پایانی
همان که خسته اشرار کرده عثمان را
عزا نهاده به پاداش و لشکر آورده
سگان دشت بر او گر کنند نوحه سزاست
مخدّرات رسول از حرم برآورده
سپه که خوانده به جنگ جمل زبیر عوام
کف خسی به سر راه صرصر آورده
معاند آن که سبب گشته حرب صفّین را
صف غزال به جنگ غضنفر آورده
معاندان تو را نیست مغفرت که رسول
به تو محاربه با خود برابر آورده
مگوی خال که خال نبی به کتف نبی ست
نه قرحهای که سزاوار نشتر آورده
نزاع و صلح تو میزان باطل و حقّست
که بهر دوزخ و فردوس داور آورده
دلیر، تیغ نرانم به موی استردن
که یار شیفته، مو خال بر سر آورده
کدام روز که گفتست ابن ملجم را
به مهر فاحشهای خون حیدر آورده
خوشا علی که چنان در نماز محو شده
که سجده با الم زخمِ منکر آورده
عجایب این که به شکل خود و لباس نبی
به کفن و دفن خود اعرابیی درآورده
نموده مرده و زنده دو تن به یک صورت
ز یک حقیقت مخفی دو پیکر آورده
میان احمد و حیدر تمیز نتوان کرد
در این مقام بیانی سخنور آورده
همان که گشته پسر را تکاور از سر مهر
برای نعش پدر هم تکاور آورده
سخن به پرده علی گفته در شب معراج
صباح تهنیه پیش پیمبر آورده
نبی ز زلّه شب نیم سیب کرده عیان
ز جیب نیمه دیگر علی برآورده
ز فکر بوالعجبی های قادر بی چون
به حیرتم که عجایب دو مظهر آورده
هراس نیست ز فوت و فنا «نظیری» را
که پی به چشمه خضر و سکندر آورده
کدورت از چه جهت رو دهد محبّی را
که از ولای علی دل منوّر آورده
چه کم کند ز جلال کسی زیان جهان
که خواجگی ز غلامی قنبر آورده
به نظم آخرت از دست داده دنیا را
فکنده رخت به دریا و گوهر آورده
کسی ز طاعت و خدمت زیان نمی بیند
که هر که تحفه رطب برد شکر آورده
قبول سمع تو کافی ست یا علی ولی
زمانه گوش تمیز از ازل کر آورده
ز آستان تو دورم اگر به بیداری
مرا به واقعه نور تو در بر آورده
از آن شبیکه به این خواب گشته ام مسرور
خرد به هر نظرم پایه برتر آورده
به مدحت تو بس این عز که همگنان گویند
برات جایزه بر حوض کوثر آورده
صلت که می طلبد بنده ثناگویت
مناقب تو نگویم که در خور آورده
هنر بس است همین کز برای ختم سخن
درود پاک بر آل مطهّر آورده
✍منکلام:استاد نظیری نیشابوری
✍منکلام:مرحوم استاد میرزا نورالله عمان سامانی
🔴کانال رسمی عاشقان حضرت زینب«س»
https://eitaa.com/hazratehzeynab
شنیدم آب به جنگ اندرون معاویه بست
به روی شاه ولایت چرا که بود خسی
علی به حمله گرفت آب و باز کرد سبیل
چرا که او کسِ هر بی کس است و دادرسی
سه بار دست به دست آمد آب و در هر بار
علی چنین هنری کرد و او چنان هوسی
فضول گفت که ارفاق تا به این حد بس
که بی حیایی دشمن ز حد گذشت بسی
جواب داد که ما جنگ بهر آن داریم
که نان و آب نبندد کسی به روی کسی
غلام همّت آن قهرمان کون و مکان
که بی رضای إلهی نمی زند نَفَسی
تو هم بیا و تماشای حقّ و باطل کن
ببین که در پی سیمرغ می جهد مگسی
✍منکلام:مرحوم استاد سید محمدحسین بهجت تبریزی
متخلص به شهریار
🔴کانال رسمی عاشقان حضرت زینب«س»
https://eitaa.com/hazratehzeynab
چه میکند غم خوبان بی وفا با دل
چه ساده میشکند با ملال عظمی دل
هزارقرن گذشت و نبرده پی قومی
ز گِل طریق درازی زده است حق تا دل
نخورده اشتر مکّی فریب ناقه ی خویش
چنانکه رند نداده به حسن دنیا دل
حساب مذهب رندان مرو وگرنه ز تو
به یک کرشمه ی غیبی کنند منها دل
صلای دوست زناقوس کبریا خیزد
اگر هبوط کند بر در کلیسا دل
مقام قدس رفیع از تفکر من و توست
به قاف سرّ خداوندی است عنقا دل
به کارخانه خلقت ز وجه حرفه ی صنع
نداشت هیچ ندارد مثال و همتا دل
هزار عاذر بی جان بباره زنده شود
اگر به خویش دهد همت مسیحا دل
قمردر عقرب و میزان مقارن است به ثور
رسیده است مگر زهره سا به جوزا دل
زمانه در نوَسان و گدا و شاه کجاست
چنانکه دیده ام امروز گِل به فردا دل
مریدپیرخرابات شو که در همه حال
قبول اوست ز کالای دهر تنها دل
به نزد پیرخرابات هرچه در گیتی است
قسم به رمزبقا فانی است الّا دل
اگرچه میشکند در ثری ولی چه غمی
علم زده است به سر قله ی ثریا دل
به هیچ نکته نگنجد معانی اش لیکن
به آفرینش حیدر شده است معنا دل
علی که خویشتن اولی به نفس خلقت بود
به خلق کرد مبرهن که هست اولی دل
علی به بستر احمد غنود و ثابت کرد
به عرش دوست رسیده است لیل اسرا دل
علی بهشت برین خدای اگر باشد
درآن ریاض عدَن سرکشیده طوبی دل
مگرکه کنگره ی عاشقیست گیسوی او
کند به پیچ و خمش بانسیم شورا دل
صدای عرش نشینان به گوش می آید
کنند زمزمه بس کلُّ مَن علیها دل
صلاح عقل چه جویی همیشه مجنون باش
درآن مقام تقرب که هست لیلا دل
نبی دمی که به یوم الغدیر گرد بلند
ید خدا و صلای وَکنت مولا دل
زشرق تا ته مغرب چه بیدلان دیدند
نشسته است به کرسی عرش بالا دل
چو ذروه ی جبروت از ضریر پنهان است
چگونه پی برد آیا کجاست پیدا دل
علی به چارق خود وصله میزند که بدان
به هر دری ننهد بهر حاجتی پا دل
نوابغ بشری ابکمند از درکش
بدان سبب شده برخاکیان معما دل
دمی که هِشت بخاک سیاه مرهب را
بصوت مرتضوی گفت یک نفس یا دل
به شان دخت نبی هر هدیه مقبل نیست
نگرکه سر به کجاها کشیده آیا دل
که ذروه دار حقیقت بدان مقام بلند
سپرده روز نخستین به حسن زهرا دل
ز یاد کی رود اورجوزه های روح الامین
به وحی مدح علی بر نبی است یوحا دل
جهان نبود و خلایق به کتم دم پنهان
به کنج عرش علی بود و چار دریا دل
✍منکلام:استادسامان فردکامی
متخلص به شمس شاب تبریزی
✍منکلام:مرحوم استاد میرزا نورالله عمان سامانی
🔴کانال رسمی عاشقان حضرت زینب«س»
https://eitaa.com/hazratehzeynab
مفاخره تولا
در راه عشق آن نی ام از یار بگذرم
بگذار بگذرد ز غمش آب از سرم
سوگند میخورم به جمال جمیل دوست
در باغ سینه جز گل عشقش نپرورم
از بس که جلوه کرد به چشمم جمال یار
گردد حریم کعبه به هر سو که بنگرم
خاک حریم اوست مرا قبله مراد
جُز کوی او نماز کنم خاک بر سرم
تکفیر عاشقان نه طـریق ادب بُود
در کفر زلف یار مسلمان نه کافرم
هستم به چشم صیرفیان دَغل ، خَزَف
امّا به چشم جوهریان لعل و گوهرم
گه گه درآ به محفل شوقم ز ره مرو
هر چند موی سر نتراشم قلندرم
لبریزم از شراب محبّت به جان دوست
دیگرچه حاجتی است به تسنیم و کوثرم
شکر خدا ، که ساقی خمخانـة الست
کرد از شراب ناب تجرّد به ساغرم
از باغ جنّت و لب حور و کنار حوض
باشد گل جمال تو منظور منظرم
در سینه ام دمی بِخرام و نگاه کن
کز شوق تو چگونه زند جوش آذرم
هرجا سخن ز کوثر لعل لبت کنم
دود از نهاد چشمه زمزم برآورم
گلواژه های گلشن شعرم به نام توست
هر برگ را چو بنگری از باغ دفترم
آنجا که لب به مدح جلال تو وا کنم
از عرش آورد مَلک اسباب منبرم
دل در کمند دانه خال سیاه توست
آخـر به بام درگه عشقت کبوترم
آری من آن کبوتر جَلدَم به بام تو
کز عشق تو دگر نشود سبز شهپرم
از عرش گر صفیر زنندم پَرَم کجاست
گویم که سبز شد پرم آخر کجا پَرَم
تحصیل عشق کرده ام از مکتب پدر
آیین مهر داده به من یاد، مادرم
سیل هوس مرا نتواند کَنَد ز جای
چون در ریاض لطف تو نخل صنوبرم
هرچند مور عاجزم امّا ز لطـف تو
هرگز نیاز خود به سلیمان نمی بَرَم
این جان عاریت که به نزدم امانتی ست
بر آن سرم به پای وصال تو بسپرم
دَمسردی طبیعت و دلگرمی هوس
ترسم کشد در آتش دوزخ به محشرم
گر دست رحمت تو نگیرد مرا ز دست
آخر چگونه از پُل هنگامه بگذرم
هر شب به عرش بَر شود « اَمَّن یُجیبِ» من
باشد عنایتی ز تو بر حال مضطرم
چون حلقه غلامی تو کرده ام به گوش
از خسروان صاحب اورنگ برترم
آسوده ام ز قید علایق در این جهان
نی در هوای تخت و نه در فکر افسرم
از گلشـن ولای تو آخر کجا روم
آن طوطی ام که طالب دکّان شکّرم
چون سر سپرده ام به ولای شه نجف
در چشم، چون سفال بُود تاج قیصرم
از من عجب نه فخر به شاهان از آنکه من
دربان آستانه سلمان و بوذرم
حاشا به مدح خصم لب از لب گُشایدم
سوزند اگر در آتش خصمانه پیکرم
« ازبحث و فحص شعر نو و کهنه فارغم
من مادِح مدیحه سرایان حیدرم»
« خاکم به سر ز نخوت اگر ادّعا کنم
در خیل شاعران که من نیز شاعرم»
دست از ولا چو میثم تمّار کی کشم
بردار اگر کشند ز نخل تناورم
در یک سریر مُلک نگنجد دو پادشاه
دل خانۀ کسی نبُود غیر دلبرم
از سوختن چه غم به ره عشق و عاشقی
در آتش محبّت تو چون سمندرم
چشمم ز خوان پادشهان است بی نیاز
چون ریزه خوار سفره مولای قنبرم
منّت خدای را که از این دولت ولا
نعت علی و آل علی شد میسّرم
از دولت علی ست اگر دولتی مراست
ورنه همان فقیر فقیر محقّرم
شاهی که در مفاخره عزّت و شرف
می گفت من ولی خدا شیر داورم
فخر الفخار کون و مکانم از آنکه من
داماد و ابن عمّ و وصیّ پیمبرم
آنجا که علّت العللِ خلقت جهان
فرمود در مقام اُخّوت برادرم
دیگر چه جای دعوی بیجای عمرو و زید
زانو زند ز عجز شهان در برابرم
آنان بسان شب پره در ظلمت شب اند
من روشنای صبحم و خورشید انورم
#شبخیز در سلوک وفا مرتضی علی است
پیر و مراد و مرشد و مولا و رهبرم
✍منکلام:مرحوم استادحاج عباس شبخیز تبریزی
🔴کانال رسمی عاشقان حضرت زینب«س»
https://eitaa.com/hazratehzeynab
ابد والله ماننسا غدیرا
پیام نور به لب های پیک وحی خداست
بخوان سرود ولایت که عید اهل ولاست
خم از غدیر خم و می می ولای علیست
و گرنه صحبت ساقی و جام و باده خطاست
غدیر عید خدا،عید احمد عید علی
غدیر عید نیایش غدیر عید دعاست
غدیر صبح سپید همه سپیدی ها
غدیر ، نور خدا دشمن سیاهی هاست
غدیر سید اعیاد و اشرف ایام
غدیر خوبتر از عید روزه و اضحی است
غدیر سلسله دار کمال دین تا حشر
غدیر آینه دار علی ولی الله است
غدیر عید همه عمر با علی بودن
غدیر جشن نجات از عذاب روز جزاست
غدیر بر همه حق باوران تجلی حق
غدیر ببر همه گم گشتگان چراغ هداست
غدیر کعبه مقصود شیعه در عالم
غدیر جنت موعود خلق در دنیاست
غدیر حاصل تبلیغ انبیا همه عمر
غدیر میوه توحید اولیا همه جا است
غدیر آیینه لا اله الا هو
غدیر ایت سبحان ربی الاعلی است
غدیر هدیه نور از خدا به پیغمبر
غدیر نقش ولای علی به سینه ماست
غدیر بر کعبه اهلل سما و اهل زمین
غدیر قبله خلق زمین و خلق سماست
غدیر یک سند زنده یک حقیقت محض
غدیر خاطره ای جاودانه و زیباست
غدیر روشنی چشم پیروان علی
غدیر از دل تنگ رسول عقده گشاست
غدیر با همگان هم سخن ولی خاموش
غدیر با همه کس آشنا ولی تنهاست
غدیر صفحه تاریخ وال من والاه
غدیر آیه توبیخ عاد من عاداست
هنوز از دل تفتیده غدیر بلند
صدای مدح علی بانوای روح فزاست
هنوز گوهر وصف علی بود در گوش
هنوز لعل لب مصطفی مدیحه سراست
هنوز لاله اکملت دینک روید
هنوز طوطی اتممت نعمتی گویاست
هنوز خواجه لولاک را نداست بلند
که هر که را پیمبر منم علی مولاست
چنانکه من همگان را به نفس اولایم
علی وصی من از نفس او به او اولاست
علی علیم و علی عالم و علی اعلم
علی ولی و علی والی و علی اولاست
علی حقیقت روح و تمام عالم جسم
علی سفینه نوح و همه جهان دریاست
علی مدرس جبریل در شناخت حق
علی معلم آدم به علم الا سماست
علی تمامی دین بغض او تمامی کفر
علی ولی خدا خصم او عدوی خداست
علی بود پدر امت و بردار من
علی سغیر خدا و علی امیر خداست
علیست حج و علی کعبه و علی زمزم
علی سفا و علی مروه و علی مسعاست
علی صراط و علی محشر و علی میزان
علی بهشت و علی کوثر و علی طوباست
علی چو شخص پیمبر هماره بی مانند
علی چو ذات اللهی همیشه بی همتاست
علی شهید و علی شاهد و علی مشهود
علی پناه و علی ملجا و علی منجاست
علی اذان و اقامه علی رکوع و سجود
علی قیام و قعود علی سلام و دعاست
علی حقیقت توحید بر زبان کلیم
علی تجلی طور و علی ید بیضاست
علی وصی و دم و لحم و نفس پیمبر
علی ابوالحسنین است و شوهر زهرا
علی است حق و حقیقت بدور او گرد
علی است عدل و عدالت به خط او پویاست
علی محمد و فرقان و نور و کوثر قدر
علی مزمل و یاسین و یوسف و طاهاست
علی به قول محمد در مدینه علم
ز در درآی که راه خطا همیشه خطاست
حدیث منزله را از نبی بگیر و بخلق
بگو مخالف هارون مخالف موسی است
بود وصی نبی آنکسی که نفس نبی است
گرفتم (اینکه حدیث)غدیر یک رویاست
کننده در خبیر بود وصی رسول
نه انکه کرد فرار از جهاد عقل کجاست
کسی که گفت سلونی سزد امامت را
نه آن کسی که بلولا به جهل خود گویاست
کسی که جی نبی خفت جانشین نبی است
نه آنکه راحتی جان خویش را می ساخت
چگونه قاتل زهرا امام خلق شود
مدینه مرد شرف نیست یا علی تنهاست
چگونه مهر بورزند به آن ستم گستر
که دود آتش او دور خانه زهراست
چگونه غیر علی را امام خود داند
که او سراپا آیینه رسول خداست
حدیثی از دو لب مصطفی مراست به یاد
به آب زر بنویسم اگر رواست رواست
خدا گواه است پی دشمن علی نروم
حلال زاده رهش از حرام زاده جداست
کسی که بت شکند بر فراز دوش نبی
برای حفظ خلافت ز هر کسی اولاست
گواه من به خلافت همان وجود علی است
که آفتاب بتایید آفتاب گواه است
بود امامت او در کتاب حق معلوم
چنان که صورت خورشیددر فضا پیداست
به دیدگان خدا بین مرتضی سوگند
کسی که غیر علی دید دیده اش اعماست
عبادت ثقلینت اگر بود فردا
تو را بدون ولایت به ویل و اویلاست
به آن نبی که علی را وصی خود فرمود
به آن نبی که تمامش ثنای آن مولاست
ثواب نیست ثوابی که بی ولای علی است
نماز نیست نمازی که بی علی برپاست
شکسته باد دهانی که بی علی باز است
بریده باد زبانی که بی علی گویاست
تمرد است بدون علی اگر طاعت
تاسف است سوای علی اگر تقواست
به آیه آیه قران به حق پیغمبر
که راه غیر علی مرگ و نیستی و فناست
خدا گواست که هر کس رهش جدا زعلی است
بسان لشکر فرعون راهی دریاست
اگر تمام خلایق جدا شوند از او
خدا گواست که راه تمام خلق خطاست
به جای حور به بوزینه دست داده و بس
کسی که غیر علی را امام ورهبر خواست
به صد هزار زبان روح مصطفی گوید
که ای تمام امت علی امام شماست
من و جدا شدن از مرتضی خدا نکند
که هر که گشت جدا از علی جدا زخداست
✍منکلام:استاد حاج غلامرضا سازگار
متخلص به میثم
🔴کانال رسمی عاشقان حضرت زینب«س»
https://eitaa.com/hazratehzeynab
غدیریه
ز مسجد رفتم آنگه در خرابات
بدیدم عاشقانی در مناجات
ز جامی جملگی سر مست و حیران
به دور از خرقهها و شطح و طامات
شرابها هُوَالّله سرکشیده
عیان بردیده هاشان سرّ آیات
چنان مدهوش دلدارند تا حشر
که هوش خویشتن یابند هیهات
بریده از تعلّق های هستی
رها گردیده از وادیّ ظلمات
تجلّیگاه حقّند و حقیقت
گهی با صبر و گاهی با کرامات
ز روی زرد و از چشمان گریان
نشان عاشقی میگشت اثبات
ز شادیّ و غم دنیا و عقبا
رها در محضر قاضی حاجات
به صدرمیکده رندی که کرده
به یاد وصل جانان صرف اوقات
چو پر ميشد سبو از جام عرفان
به سوی عاشقان بودش اشارات
چو دیدم گفتم ای پیر خرابات
چه گویند این مریدان در مناجات
بگفت آن رهنما ی راه جانان
که میگویند از جان،چ همچو ذرّات
هوالحیّ و هوالحّق و هو الهو
علی حیّ و علی حقّ و علی هو
همی دیدم سحر در کوی رندان
پریشان خاطری سرمست و حیران
گذار افتاده در میخانۀ عشق
شراب معرفت نوشیده از جان
تو گوئی یک دو خُم صهبا کشیده
فرو شسته دل از زنگار عصیان
به تيرغمزه از عشّاق جانان
رباید عقل و هوش و دین و ایمان
ز چشمانش چکد آثار مستی
ز میگون لعل ریزد آب حیوان
کمند زلف او آشفته بردوش
شکار دل کند با فوج مژگان
به هنگام قیام آن سرو قامت
قیامت کردی از قامت نمایان
چکد ازدیده بر رخسار گلگون
سرشک او چنان از ابر، باران
چنان نالد زسوز درد جان سوز
که آتش ميزند بر کون وامکان
چو درویشان حق ذکری به لب داشت
که گفتی گه نمایان گاه پنهان
بگفتم کای نگار دلفریبم
چه گویی زیر لب با حیّ منّان
بگفت آن کاشف اسرار جانان
به گوش هوش جان با چشم گریان
هوالحیّ و هوالحقّ و هوالهو
علی حیّ و علی حقّ و علی هو
شدم از فرط مستی در تمنّا
خیال یار آمد کرد غوغا
در آن غوغای سر مستی و رندی
طلب کردم ز ساقی جام صهبا
بداد آن ساقی میخانه جامی
که عقلم رفت و عشق آمد هویدا
ز شوق جلوة رخسار جانان
نظر کردم به هستی بی محابا
ندیدم جز علیّ حیّ اعلی
چه در مسجد چه در دیر و کلیسا
ز گوش جان شنو تا بازگویم
چهها دیدم در آن شوریدگی ها
ز دیری آتشی روشن ز پیری
بهسان آتش موسی به سینا
به گرد آتش آن پیر بُرنا
قبا پوشان مه پیکر چو حورا
به ناقوس کلیسا نغمۀ عشق
نوازد گوش هر صاحب دلی را
از آن آهنگ موزون در تفکّر
پری رویان مه سیمای ترسا
به مسجد هم نوای بانگ تکبیر
از آن گل دستهها میرفت بالا
بهشتی سیرتان در اوج اخلاص
به حال سجده با محبوب یکتا
همه در بندگیّ شاه کونین
کمر بر بسته چون مردان هیجا
همه افتان و خیزان از تحیّر
همه سرمست و حیران از تماشا
به ذکرش مست و حیران جمله ذرّات
به وردش سر گران اعیان و اشیا
نظر کردم در آن احوال مستی
به هفت اقلیم عشق و هفت خضرا
به هفت اورنگ و هفت آباء علوی
به هفت ایّام هفته هفت دریا
به هر هفتی که باشد هفت در هفت
به هفت اندام «فانی» هفت اعضا
ندیدم در همه ذرّات هستی
به جز ذکری که ميگویند پیدا
هوالحیّ و هوالحقّ و هوالهو
علی حیّ و علی حقّ و علی هو
✍منکلام:استاد حاج عباس داداش زاده
متخلص به فانی تبریزی
🔴کانال رسمی عاشقان حضرت زینب«س»
https://eitaa.com/hazratehzeynab
#غدیریه
سروشی دوش گفت از سرّ وحدت
به گوش هوش جانم صد حکایت
گشود از راز هستی پرده هایی
که برد از دل توان و تاب و طاقت
سخنها گفت و دُر سفت از امامت
خصوص از شاه اقلیم ولایت
از آن سر مست جام لایزالی
از آن سودائی حسن حقیقت
علی ز آن ماه عالم تاب عرفان
علی آن مهر رخشان سماحت
علی آن چشمه سار آب حیوان
علی آن پیر عرفان و دلالت
علی آن هادی راه عدالت
علی آن منبع جود و کرامت
علی آن گوهر دریای هستی
علی آن شهریار ملک عزّت
علی آن روح والای شریعت
علی آن مشعل راه طریقت
جمال الّله لسان الّله یدالّله
امین الله و مصباح هدایت
از آن اوصاف حسن کبریایی
چوسر مستان فرو ماندم به حیرت
رسید آنگه به گوش جان ندائی
بگو ای سالک جویای وحدت
هوالحیّ و هو الحقّ و هوالهو
علی حیّ و علی حقّ و علی هو
مرا بودی به دل ذکر هوالهو
حقیقت او، ازل او لم یزل او
چنان در او فنا بودم ز وحدت
که بین ما نمی گنجید یک مو
به او حیران همه شب تا سحرگاه
همه رطب اللّسان با ذکر یاهو
به هر جایی نظر ميکردم از دل
تجلّی می نمودی جلوۀ او
به حسن عارض دلدار خوبان
به بالای بلند و چین گیسو
به آن چشمان مست گلعذاران
که ميبردی گرو از چشم آهو
به چشمان بصیرت بین که هر دم
جمال یار دیدندی به هر سو
به اخلاق تعبّد پیشه رندی
که بردی سجده بر محراب ابرو
به جام باده و پیر خرابات
به شمع و شاهد و ساقی خوش رو
به باغ و زاغ و گلگشت مصفّا
به رنگ ارغوان و یاس و شب بو
به آن آواز قمری در بهاران
به آن آوای شور انگیز کوکو
چه در کثرت چه در وحدت ندیدم
به جز ذکر هوالحیّ و هوالهو
تو هم ای عاشق شوریده بر گوی
چه در دیر و چه در مسجد به هر کو
هوالحیّ و هوالحقّ و هوالهو
علی حیّ و علی حقّ و علی هو
به حال جذبه دیدم در سحرگاه
که از مستی خرابم خواه ، نا خواه
به خود باز آمدم رفتم به مسجد
بدیدم بندگانی سر به درگاه
چنان سرگرم ذکرند و مناجات
که نشناسد کسی درویش از شاه
گهی مستند و گه در جذبه و حال
گهی در حیرت آن رندان آگاه
گهی اندر قیام و گه قعودند
گهی گریان ز سوز درد جان کاه
فروغ و نور و اخلاص و کرامت
عیان از چهره های همچنان ماه
پریشان خاطرند از دوری یار
به حال توبه با استغفرالله
به پیش بندگان بودی امامی
که بسته چشم جان از ماسوی الله
مریدان صف به صف اندر قفایش
رها از قید و بند منصب و جاه
در آن وحدت سرای زهد و تقوا
بدیدم جملگی از ماه تا چاه
مصلّا پر فروغ و شور و عرفان
مصلّی اشک در چشم و بهلب آه
در آن دم از رواق و طاق و محراب
به گوش جان رسید این بانگ ناگاه
هوالحیّ و هوالحقّ و هوالهو
علی حیّ و علی حقّ و علی هو
ادامه دارد👇
✍منکلام:استاد حاج عباس داداش زاده
متخلص به فانی تبریزی
🔴کانال رسمی عاشقان حضرت زینب«س»
https://eitaa.com/hazratehzeynab
ابد والله ماننسا غدیرا
غدیریم
آفتاب ظهر روزهجدهم
ديد ساقي ايستاده پای خم
باخدايش عشق بازی می كند
صحبت ازافشای رازی می كند
كيست اين ساقي رسول خاتم است
صاحب تفسيراسم اعظم است
دورتادورسرش خيل ملك
درطواف او تمام نه فلك
جبريل اين بار جور ديگری است
بحث اتمام ره پيغمبری است
وقت تكميل رسالت آمده
گاه تنزيل ولايت آمده
تا لب پيك الهی باز شد
شرح صدر مصطفی آغاز شد
در كناربركه بار انداختند
منبربالابلندی ساختند
با جلال وعزت پيغمبری
باشكوه واقتدارديگری
رفت تاپايان رساندراه را
سازد آگه بنده ی گمراه را
ير جهاز اشتران قد راست كرد
خطبه اش رااين چنين آغازكرد
ايها الناس ای مسلمانان خموش
وحی منزل را فرا داريد گوش
ايها الحجاج حج كامل کنید
روی برحق پشت برباطل كنيد
ايهالناس اين منم ختم رسل
صاحب نور رسالت عقل كل
من رسول ا... اعظم احمدم
تاج مخلوقات حی سرمدم
آمدم تا خير را نازل كنم
راه كل انبياء كامل كنم
اينكه دستش روی دستان من است
نفس قدسي من وجان من است
اين علی با شد امام المتقين
شيرميدان ها بوارالكافرين
دست بوس محضرش روح الامين
دست پنهان خدا در آستين
مظهرعين اليقين حق اليقين
بهترين مخلوق رب العالمين
اين علي فاروق حق و باطل است
هركه رو گرداند از او جاهل است
اين علي بر شانه هايم پا گذاشت
ذره اي ترديد در قلبش نداشت
برفراز شانه هايم تانشست
همچو ابراهيم بت ها راشكست
لنگر هفت آسمان حيدر بود
مقتداي انس و جان حيدر بود
صاحب تيغ دودم تنها علی است
محرم صاحب حرم تنها علی است
هم بود يار و انيس فرشيم
هم بودخلوت نشين عرشيم
جزعلی نفس رسول ا... كيست
صورت انسانی ا... كيست
مادوتا يك روح در دو پيكريم
شاهكار دست حی داوريم
مادوتا منشق ز نور مطلقیم
دست حق باماست ماهم باحقيم
اولين مردمسلمان است علی
اولين قاری قرآن است علی
حال تكليفم ادا بايد شود
صحبت از سر خدا بايد شود
هركه رامن مقتدا و رهبرم
او شهادت می دهم پيغمبرم
هركه را مولای بی همتا نبی است
بعداز اين مولای او تنها عليست
شد ولی اولين و آخرين
حضرت حيدرامير المؤمنين
آی مردم نيت قربت كنيد
با وصی مصطفی بيعت كنيد
آی مردم گفته ی رب كريم
بشنويد هذا صراط المستقيم
هر كه شك بر او نمايدكافراست
منكراو منكرپيغمبر است
هركه بر گرداند از او روی خويش
آتش قهرخدا دارد به پيش
ای خدا با دوستانش دوست باش
ياور هركس كه يار اوست باش
ای خدا دارو ندارمن عليست
يارصاحب اقتدارمن عليست
آنچه بايد مصطفي میگفت گفت
يرهمه خلق خدا میگفت گفت
جملگی دست دعا برداشتند
ليك درسر فتنه های داشتند
از سر شانه عبا انداختند
اهل كينه رنگ خود را باختند
روي لب گفتند بخیِ ياعلی
زيرلب گفتند حرفی باعلی
حال بر دست پيعمبرشاد باش
بعداز آن آماده بيداد باش
آنكه اول بهر بيعت می دويد
نقشه ی قتل پيغمبر را كشيد
عقده بدرو احد ابراز شد
فتنه ای با نام دين آغاز شد
وقت آن شد تا سوابق روشود
روی اصلی منافق روشود
مردم از راه حقيقت گم شدند
شاخه های گل همه هيزم شدند
دربهشت قرب احمد آمدند
درميان خانه زهرا را زدند
دستهايی كه به روي دست بود
خالق هستی هرچه هست بود
باعمامه دورگردن بسته شد
امت واحد هزاران دسته شد
ناله زهراي ا طهر مي رسيد
خويش را دنبال حيدر مي كشيد
بوسگاه مصطفی آتش گرفت
فاطمه سرتا به پا آتش گرفت
چادری كه برتر از سجاده بود
زير پای اين و آن افتاده بود
فاطمه می گفت بابا می زدند
مرتضی می گفت زهرا می زدند
🔴کانال رسمی عاشقان حضرت زینب«س»
https://eitaa.com/hazratehzeynab
غدیریه
الهی به آئین مردان پاک
به آئینه داران افلاک و خاک
به سوز و گداز خراباتیان
به راز و نیاز مناجاتیان
به کیفیت باده ی جام نور
به ظرفیت میکشان صبور
به ساقی به ساغر به مینا به می
به مطرب به بر بط به چنگ و به نی
به مستوره ی مست بنت العنب
بدان دختر بکر بی ام و اب
به بزم خرد سوز ساغر کشان
به رزم جنون خیز خنجرکشان
به تسبیح و سجاده ی زاهدان
به پیمانه و بادة شاهدان
به سرو و گل و لاله و نسترن
به نیلوفر و سوسن و یاسمن
به باد و به آتش به خاک وبه آب
به عرش و به فرش و مه و آفتاب
به شمشیر مردان آتش نهاد
که کردند روشن چراغ جهاد
به صهبای بی رنگ بزم الست
که سلمان از او شد بیک جرعه مست
به ساغرپرستان بزم حضور
که مَستند از ذوق جام طهور
به مسند نشینان ملک جلال
که سایند سر بر فلک از کمال
به شاهي كه ملک جهان زان اوست
هزاران چو جبریل دربان اوست
به شاهی كه از دولت اتحاد
قدم در حریم توحد نهاد
به شاهی که خاک درش توتیاست
ز فیض نظر سرمه ی انبیاست
مرا از غلامان درگاه کن
غلام غلامان این شاه کن
اگر از غلامان درگه شوم
ز کیفیت عشق آگه شوم
زهی اين غلامی که شاهی بود
همین نیز لطف الهی بود
که از سالکان سلوک حقم
محب علی آن شه مطلقم
بیاساقی آن جام توفيق را
که بگشایدم باب تحقیق را
از آن می که بردست سلمان شبی
فتاد و سحر شد ز آل نبی
به من ده که اکسیر جانم از اوست
دوای دل ناتوانم از اوست
اگر جرعه ای می به مینا کنی
هزارم دریچه بدل وا کنی
از این می کند هرکه یک جرعه نوش
کشد دار خود را چو میثم بدوش
اگر شير نوشد از این جام می
کند نُه فلک را به يك گام طی
وگر مور ا ز این باده لب تر کند
سلیمان شود خاک را زر کند
بیا ساقی آن جام کوثر سرشت
که زاهدکند آرزو در بهشت
به من ده که رخ ارغواني کنم
به هنگام پیری جوانی کنم
اگر ذره ای درکشم زین شراب
زنم خیمه در عرصه آفتاب
بیا ساقیا حکمت اندیشه کن
شراب حکیمانه در شیشه کن
بیار آن شفابخش مخموريیم
همان چارة درد مهجورييم
خمار و خرابم شرابم بده
کویر عطشناکم آبم بده
روان از مسیح می ام تازه کن
رهایم ز گرداب خمیازه کن
گر از نور صهبا لبالب شوم
چو ماه فروزنده در شب شوم
گرم جلوة جام گردد دلیل
کنم سیر آفاق بی جبرئیل
به مستی از اين خاکدان بگذرم
چو سیمرغ بر لامکان بگذرم
کجا زاهد غافل و خودپرست
شود آگه از حال رندان مست
به میخانه خود خواه را راه نیست
ز کیفیت باده آگاه نیست
بیا ساقی آن جام عالم فروز
که گردد شبم از فروغش چو روز
می ام ده ، رهاند ز هستی مرا
ز اندیشه خودپرستی مرا
به من ده از آن شعله حالي کنم
ز دل آب اندوه خالی کنم
خراباتیم ساغر باده کو
شرابی که نقشم کند ساده کو
الا؛ ای رفیقان میخانه ای
حریفان پیمان پیمانه ای
چو مُردم به میخانه خاکم کنید
کفن از ورقهای تاکم کنید
که مردان وارسته از قید خاک
چو میثم ندارند از مرگ باک
من آن رند بی باک ساغر کشم
به سان سمندر به آتش خوشم
بيار آن شراب حقايق شكاف
به کنج بطالت بس است اعتكاف
به من ده از آن جوهر لعل فام
که بستانم از تشنگی انتقام
دل آسوده سازم ز بود و نبود
زنم خا ک برچشم چرخ حسود
در آتش کشم نقش اوهام را
فروزان کنم مشعل جام را
قلم بر بساط علایق زنم
قدم در بهشت شقایق زنم
به من ده که اهل سرورم سرور
نه مشتاق حورم نه جام طهور
بیارآفتاب خرابات را
که روشن کند شمع ذرات را
به من ده از آن جام عذب و فرات
که ارزانی خضر آب حیات
گر از میکده شمه ای بو کنم
خرابات را پر ز یاهو کنم
من آن رند #شبخیز دیوانه ام
ز جام ولا مست مستانه ام
✍منکلام:مرحوم استادحاج عباس شبخیز تبریزی
🔴کانال رسمی عاشقان حضرت زینب«س»
https://eitaa.com/hazratehzeynab
#امیرالمومنین_ع_مدح
#امیرالمومنین_ع_عید_غدیر
(18 بیت به نیت 18 ذی الحجه)
شد عین حق و حق بود در هر دقیقه یارش
عمار عشق میکرد هر لحظه در کنارش
تا قصد رزم میکرد هر بار با أبهت
مالک سریع میشد دلبسته و دچارش
@hosenih
ثبت است تا قیامت در خاطرات صفین
ضرباتِ بیهوایِ کاری و شاهکارش
از تن به یک اشاره یکریز سر می انداخت
مرهب فرار میکرد از برق ذوالفقارش
تقدیم کرد قلعه «در» را به دست حیدر
خیبر به لرزه افتاد وقتی از اقتدارش
چرخید در مدارش هفت آسمان و افلاک
والله از ازل بود عالم در انحصارش
میگیرد از نگاهش خورشید إذنِ تابش
می بارد از دلِ ابر باران به اختیارش
با دستِ زادگاهش شد قبله گاه تنظیم
شد میزبانِ حجاج، کعبه به افتخارش
گمگشته ایم و گفتند سمت نجف بیاییم
پیدا شویم ایکاش یکروز در دیارش
دیوانهٔ خودش کرد تا هفت پشت ما را
از شیعه دل ربودن بی وقفه هست کارش
از خلق بی نیاز است، محتاج آب و نان نیست
طی شد به عشق حیدر هر کس که روزگارش
تقسیم شد به دستش کارِ بهشت و دوزخ
شکرخدا ردیف است با شیعه کار و بارش
ذی الحجه بود و جبریل یک وحیِ تازه آورد
در گوشِ دشت مانده آوایِ ماندگارش
«أکملتُ» را به قلبِ أحمد سپرد و آنگاه
لبخند زد خداوند! معلوم شد نگارش
صحرا به وجد آمد از انتخاب حیدر
برداشت برکه بوسه از عشق آشکارش
از مرتضی(ع) بوٱلله؛ برداشت هر که بیعت
شد لعنتِ پیمبر(ص) وقت اذان نثارش
@hosenih
انکار کرد آنکه حقّ ولایتش را
جان میدهد بسختی، سخت است احتضارش
در دادگاهِ محشر، سنگِ محک غدیر است
هر کس که با علی(ع) ماند بالاست اعتبارش!
شاعر: #مرضیه_عاطفی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
عهد ماندگار.pdf
663.8K
💐
| #عید_غدیر |
📗 #دانلود کتاب «عهد ماندگار»،
🔸متن کامل خطبه غدیر از کتاب الاحتجاج
نوشته آقای سید محمدعلی جلالی،
▫️ انتشارات سازمان اوقاف و امور خیریه
🔻بخش های کتاب:
از مدینه تا مکه، حجاج یمن همراه امیرالمؤمنین، خطبه های زمینه ساز، تحویل میراث انبیاء به صاحب ولایت،
سلام به عنوان «امیرالمؤمنین»، اعلان عمومی حضور در غدیر، موقعیت جغرافیایی غدیر خم،
پیامبر و امیرالمؤمنین بر فراز منبر، اقدامات عملی پیامبر حین خطبه، تبریک و تهنیت غدیر و ولایت،
بیعت مردان، بیعت زنان، شعر غدیر، حضور جبرئیل در غدیر، معجزه الهی در غدیر،
پایان مراسم غدیر، راویان حدیث غدیر از صحابه،
متن خطبه،
کتابنامه
تکثیر عشق 💚 👈
@shoormahshar
@yaraliagham
💚عزیزم حسین💚
💐 | #عید_غدیر | 📗 #دانلود کتاب «عهد ماندگار»، 🔸متن کامل خطبه غدیر از کتاب الاحتجاج نوشته آقای س
🔔 #تلنگر
غدیر را تبلیغ نکردند که عاشورا به وجود آمد!
بالا رفتن دست علی(ع) را تبلیغ نکردند،
که سر حسین(ع) بر بالای نیزهها رفت!
#امام_علی_علیه_السلام
#امام_حسین_علیه_السلام
تکثیر عشق 💚 👈
@shoormahshar
@yaraliagham
💠🔹رسول خدا صلی الله علیه و آله
در خطبه غدیر فرمودند:
《فَلْيُبَلِّغِ الْحاضِرُ الْغائِبَ
وَالْوالِدُ الْوَلَدَ اِلی يَوْمِ الْقِيامَةِ》
پیام غدیر را حاضران به غائبان
و پدران به فرزندان خود
تا روز قيامت برسانند
↲بحارالانوار
◽️⇦ تبلیغ غدیر واجب است
🔔 #تلنگر
غدیر را تبلیغ نکردند که عاشورا به وجود آمد!
بالا رفتن دست علی(ع) را تبلیغ نکردند،
که سر حسین(ع) بر بالای نیزهها رفت!
امام_#علی_علیه_السلام
امام #حسین علیه السلام
تکثیر عشق 💚 👈
@shoormahshar
@yaraliagham
ا ﷽ ا
نائب الزیاره همراهان عزیز هستیم والحمدلله
نام امام رضا علیه السلام نیز "علی" است
و زیارت رضوی همان زیارت علوی است
ولایت علوی رضوی
تکثیر عشق 💚 👈
@shoormahshar
@yaraliagham
#امیرالمومنین_ع_مدح
#امیرالمومنین_ع_عید_غدیر
(18 بیت به نیت 18 ذی الحجه)
شد عین حق و حق بود در هر دقیقه یارش
عمار عشق میکرد هر لحظه در کنارش
تا قصد رزم میکرد هر بار با أبهت
مالک سریع میشد دلبسته و دچارش
@hosenih
ثبت است تا قیامت در خاطرات صفین
ضرباتِ بیهوایِ کاری و شاهکارش
از تن به یک اشاره یکریز سر می انداخت
مرهب فرار میکرد از برق ذوالفقارش
تقدیم کرد قلعه «در» را به دست حیدر
خیبر به لرزه افتاد وقتی از اقتدارش
چرخید در مدارش هفت آسمان و افلاک
والله از ازل بود عالم در انحصارش
میگیرد از نگاهش خورشید إذنِ تابش
می بارد از دلِ ابر باران به اختیارش
با دستِ زادگاهش شد قبله گاه تنظیم
شد میزبانِ حجاج، کعبه به افتخارش
گمگشته ایم و گفتند سمت نجف بیاییم
پیدا شویم ایکاش یکروز در دیارش
دیوانهٔ خودش کرد تا هفت پشت ما را
از شیعه دل ربودن بی وقفه هست کارش
از خلق بی نیاز است، محتاج آب و نان نیست
طی شد به عشق حیدر هر کس که روزگارش
تقسیم شد به دستش کارِ بهشت و دوزخ
شکرخدا ردیف است با شیعه کار و بارش
ذی الحجه بود و جبریل یک وحیِ تازه آورد
در گوشِ دشت مانده آوایِ ماندگارش
«أکملتُ» را به قلبِ أحمد سپرد و آنگاه
لبخند زد خداوند! معلوم شد نگارش
صحرا به وجد آمد از انتخاب حیدر
برداشت برکه بوسه از عشق آشکارش
از مرتضی(ع) بوٱلله؛ برداشت هر که بیعت
شد لعنتِ پیمبر(ص) وقت اذان نثارش
@hosenih
انکار کرد آنکه حقّ ولایتش را
جان میدهد بسختی، سخت است احتضارش
در دادگاهِ محشر، سنگِ محک غدیر است
هر کس که با علی(ع) ماند بالاست اعتبارش!
شاعر: #مرضیه_عاطفی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امیرالمومنین_ع_مدح
خوشا آنانکه بر سر سایبان از پرچمی دارند
به گرمای بیابان هم بهشت خرمی دارند
@hosenih
کسانی که به دنبال خدای خویش میگردند
مگر غیر از تماشای علی دیگر غمی دارند
خوشا آنانکه باور کرده اند رزق از نجف آید
و بر این باور خود اعتقاد محکمی دارند
علی گویان نمی جویند امواج تعلق را
از این دریای دنیا بهره به قدر نمی دارند
درِ این خانه چه از دور یا نزدیک فرقی نیست
همیشه یک اویسی یا همیشه میثمی دارند
@hosenih
همین ساعت که ما در حسرت یک بوسه میسوزیم
کسانی در نجف پیش ضریحش عالمی دارند
شاعر: #میثم_مؤمنی_نژاد
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امیرالمومنین_ع_عید_غدیر
#مخمس غدیریه
چه رازی در غدیر خم برای خلق پنهان است
که او اکمال دین و شاهدش آیات قرآن است
ولایت دست در دست نبوت اوج ایمان است
محمد جان افلاک و علی بر جان او جان است
ببر دست طلب بر او که او یار گدایان است
@hosenih
خدا مشکات بوده است و علی نوری که تابیده
جوانمردی به غیر از او مگر کون و مکان دیده؟
برای خلقتش بی شک خدا بر خویش بالیده
شود رسم جهان روزی هواداری این ایده:
که انسان گر ولای مرتضی را داشت انسان است
علی نورٌ علی نورٌ علی نورٌ علی نور است
ستون غرق استحکام بیت الله معمور است
علی والاست حتی دست ذهن از ساحتش دور است
علی آقاست، چشم پست بدخواهان او کور است
و حیدر برترین مصداق حق در کل دوران است
دل من مثل دُری پاک باید صیقلی باشد
اگر شیعه ست باید مثل مولایش علی باشد
عدالت در مرام من چو وحی منزلی باشد
هواداری از مظلوم در من منجلی باشد
که قلب شیعیان بر سفره احساس مهمان است
@hosenih
به رمز یاعلی آغاز خواهد شد جنگ پایانی
علم در دست سربازانی از نسل سلیمانی
جهان مدهوش خواهد شد به گلبانگ مسلمانی
رسد صبحی که میآید سوار پاک و نورانی
زمین تشنه است یاحیدر، رسان او را که باران است🤲
شاعر: #زهرا_آراسته_نیا
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امیرالمومنین_ع_عید_غدیر
#عید_سعید_غدیر
چشمهها جوشید و جاری گشت دریا در غدیر
باغ عشق و آرزوها شد شکوفا در غدیر
فصل باران بود و رویش، فصل سبز زیستن
خنده، گل میکرد بر لبهای صحرا در غدیر
بود پیدا در زلال جاری تکبیرها
نقطۀ پایان عمر تشنگیها در غدیر
جبرئیل آمد که: بلِّغ یا محمّد! زانکه نیست
این تجلّی را مجال جلوه إلاّ در غدیر
@hosenih
رفت بالا از جهاز اشتران و خطبه خواند
خطبهای شورآفرین و شورافزا در غدیر
تا که بردارد پیمبر پرده از رازی بزرگ
کرد بیرون زآستین دست خدا را در غدیر
عرشیان، در اشتیاق خاکیان میسوختند
تا علی با دست احمد رفت بالا در غدیر
«گفت: هرکس را منم مولا، علی مولای اوست»
کرد گل، گلنغمۀ احمد چه زیبا در غدیر...
دستِ رد بر سینه اغیار میزد آشکار
«عادِ مَن عاداهِ» او افکند غوغا در غدیر
گاه بیعت بود و، بدعت پا به پای فتنهها
خیمه میزد در کنار آرزوها در غدیر
@hosenih
خشمهای شعلهور، پژواک کینِ جاهلی
خطِّ سیر خود جدا کرد آشکارا در غدیر...
یاد دارید ای قیامت قامتان! مولا علی
از قیام خود قیامت کرد برپا در غدیر؟!
کهکشان در کهکشان، اشراق بود و روشنی
از طلوع آفتابِ عالمآرا، در غدیر
طور بود و نور بود و کشف و اشراق و شهود
شد بهشت آرزوها آشکارا در غدیر...
شاعر: استاد #محمدعلی_مجاهدی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امیرالمومنین_ع_مدح
عقل گفت از باغ فردوس آرزو داری کجا را؟
حور می خواهی ز جنت یا مقام کبریا را؟
گفتمش رضوان و انعام کثیرش سهم خوبان
جز نمی از آب کوثر که به وجد آورده ما را
با تعجب گفت آخر آب؟ گفتم آب آری…
نیست پاداشی از این جذاب تر روز جزا را
@hosenih
گفت در فردوس نهری از عسل جاری ست! گفتم
آنچه از دست علی باشد لذیذ است و گوارا
حوض و آبش هر دو معمولی ست، ساقی بی نظیر است
آخرش از شوق در صف می کشاند انبیا را
منتظر می مانم آن دنیا چون اسکندر بیاید
پای حوض آخر نشانش می دهم آب بقا را
خواست بشناسد علی را، گفتمش کو عقلت ای عقل؟
جز خدا و خاتمش نشناخت قدر مرتضی را
هیچکس نشناخت مولا را، ولی او می شناسد
شب به شب کوچه به کوچه سائل دردآشنا را
گفت شاه ماسوا بودن کجا و زاغه گردی؟
گفتم او خود دوست دارد هم نشینی با گدا را
او که دائم انبیا را در خفا یاری نموده
بوده یار مصطفی هم چند روزی آشکارا
کار جبرائیل اگر آوردن پیغام وحی است
پس خدا روز احد فرموده باشد لافتی را
نشنو از من مدح تیغ ذوالفقارش را که حیف است
بشنو از مرحب که می گوید به حیدر مرحبا را
منقلب شد، مست شد، گفتم نجف را بنگر ای عقل
تا از انگور ضریحش خود بفهمی ماجرا را
هرکسی شد مبتلایش، می رود بالا بهایش
آری ایوان طلایش، قیمتی کرده طلا را
چون منی در بحر عشقش دست و پا خواهد زد ای کاش
روز حشر از خود نراند بنده بی دست و پا را
@hosenih
از همین حالا به فکر توشه روز حسابم
من که از این شعر نفروشم به عالم یک هجا را
در قیامت نامه ها بی مِهر او مُهری ندارد
جز صراط مستقیمش نیست راهی بنده ها را
باز هم شعرم کم آورده است در توصیف حیدر
انتهایش هم رسید و من نگفتم ابتدا را…
شاعر: #سیدجعفر_حیدری
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
.
#دوبیتی
#امیرالمومنین
بده مژده به یاران که غدیر است
چه عیدی آمده که بی نظیر است
دلا شادی بکن در کوی جانان
که بر عالم دگر حیدر امیر است
💐💐💐💐💐💐💐
خدا را شکر مولایم علی شد
به دنیا عشق والایم علی شد
امیدم این بُود تا آخر عمر
شفیع روز عقبایم علی شد
💐💐💐💐💐💐💐
عاشق روی تو هستم عشق تو باشد هدف
سُرمه ی چشمان من مولا شده خاک نجف
با نگاهت گشته ام شوریده و شیدای تو
شکر حق من حیدریَم دل شده غرق شعف
💐💐💐
#کربلایی_مرتضی_شاهمندی✍
#امیرالمؤمنین
.................................
.
#صلواتی
#امیرالمؤمنین
از شأن علی، فقط خدا آگاه است
از دامن او دستِ خرد کوتاه است
گفتیم علی بن ابیطالب کیست؟
گفتند محمد بن عبدالله است!
📝 #سیدمحمدجواد_شرافت ✍
........................................................
.
#عید_غدیر
.
هوا مطبوع و ناب و دلپذیر است
لبم لبریز ِ عطر ِ یا مجیر است
غدیری زاده ام ، صد شکر مردم
میان رگ رگم خم غدیر است
روح الله قناعتیان✍
#غدیریه #امیرالمؤمنین
........................................................
.
.
#دوبیتی
#امیرالمؤمنین
#عید_غدیر
با نسخهی مخصوص خدا ظاهر شد
با آیه ی سـبز هـل اتـٰی ، ظاهر شد
همـراه ِ تمـام ِ انبـیا ، بـود ولـی ...
در نقش وصی به مصطفی ظاهر شد
روح الله قناعتیان
...............
.
تو خورشید نمیرای غدیری
ابرمرد ِ جهانی ، بی نظیری
به قول جرج جرداق مسیحی
ندارد مثل تو ، دنیا امیری
روحالله قناعتیان
.............
.
الـهی شکر ، ایامم ، به کـام است
امیـرالمومـنین بر من ، امام است
به فتوای ِ صَریـح ِ عشـق ، مردم
نفس بی حب او ، "شرعاً حرام است"
روحالله قناعتیان
...............
.
وقتی که بنا نهاد حق عرشش را
منظومه لوح و قلم و فرشش را
آرام نشسته بود ، می زد مولا
در مسجد حنانه رفو کفشش را
روح الله قناعتیان
...............
.
با عشق علی عذاب را می نوشم
این لذت شرب ناب را می نوشم
گفتند که مست از مسلمانان نیست
من مؤمنم این شراب را می نوشم
روح الله قناعتیان
................
.
تأکید به خدمت علی فرمودند
پیوسته ز مدحت علی فرمودند
قد افلح مؤمنون که در قرآن هست
در شأن ولایت علی فرمودند
روحالله قناعتیان
.................
.
آورده ام این سیاهه ی خوش خط را
در کوزه نهاده ام هزاران شط را
اوصاف عظیم تو سر وجد آورد
القطره و علامه ی مستنبط را
روح الله قناعتیان✍
#امام_علی
............
#مدح_امام_علی_ع
#رباعی #دوبیتی
#عید_بزرگ_ولایت
با غیر بگو : ثواب در دست علیست
دنیاست سراب و آب در دست علیست
چرخاندن ذوالفقار در جای خودش
چرخاندن آفتاب در دست علیست
#عاصی_خراسانی
.
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم