4_6005707333261331901.opus
157.2K
نوحه،زمزمه وشور شب ششم(حضرت قاسم)
صدای یا عماه،زتو شنیدم من،زخیمه تا میدان،زود دویدم من
چو آمدم دیدم،پیکر تو مانده زیر سم اسبها،دیر رسیدم من
وای عمو جانم،وای عمو جانم، وای عمو جانم، وای عمو جانم ۲
____
ای گل زیبایم،به خون تپیدی تو،زیر سم اسبها،چه قد کشیدی تو
به زیر ابر خون،روی چوماهت رفت،عشق عمویت را، به جان خریدی تو
وای عمو.....
___--
به خیمه ها مادر،شده عزادارت،چسان برم خیمه،تن چنین زارت
بعد علی اکبر،امید من بودی،ولی خدا گشته کنون خریدارت
وای عمو.....
__
امانت بابا، به دست من بودی، کنار اکبرتو،چه خوب آسودی
شهادتت قاسم،بود گوارایت،به نوجوانان تو،همیشه مقصودی
وای عمو...
شعر:اسماعیل تقوایی
@babollharam
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
#شور
شور شب ششم محرم ۱۴۰۱
بی مثل می جنگه
مثل یل می جنگه
انگاری توی میدون حسنه که
در عمل می جنگه
(تک)
با صلابت و با قدرت و با اقتدار
تا که اومده میدون همه کردن فرار
جانم به این شجاعت رزم یلحیدر تبار
جان قاسم
جانان قاسم
میمنه می جنگه
میسره می جنگه
انگاری توی میدون خود اقام
حیدره می جنگه
(تک)
بی کلاه و زره اومده با ذوالفقار
با نگاه دو چشمش میشه ازرق شکار
جانم به این شجاعت رزم یل حیدر تبار
جان قاسم
جانان قاسم
یادگار حسن
افتخار حسن
زنده شد توی میدون خاطراتِ
اقتدار حسن
(تک)
خاطرات جمل زنده شده کربلا
طوری زد سر ازرق شده از تن جدا
جانم به این صلابت رزم نوهی مرتضی
جان قاسم
جانان قاسم
شعر و نغمه:حامد محمدی
#قاسم_بن_حسن
مصحف ما چه به هم ریختنت وای عمو
چقدر تیر نشسته به تنت وای عمو
همه ی رَخت تو غارت نشده ... پاره شده
بس که یکپارچه با پا زدنت وای عمو
آمدم تا که اجازه بدهی و یک یک
نیزه ها را بکشم از بدنت وای عمو
جان نداده همه بالای سرت جمع شدند
چه شلوغ است سر پیرهنت وای عمو
آنقدر نیزه زیاد است نمی دانم که
بکشم از بدنت یا دهنت ؟ وای عمو
4_6005707333261331902.opus
92.1K
نوحه حضرت قاسم
نوجوانی چو ماه تابان
بهر کسب رضای جانان
در آغوش عمو می گرید
از حسین خواهد اذن میدان
واویلا واویلا واویلا ۴
____
چو قاسم کس چنین شیدا نیست
زره اندازه اش پیدا نیست
عجب جنگاوری راهی شد
به میدان همچو او زیبا نیست
واویلا....
_____
به ضرب کین زاسبش افتاد
درآندم زد به ناله فریاد
عمو جانم برس بر دادم
غزالت شد اسیر صیاد
واویلا...
__
عمو آمد بر ِ جانانش
دگر در تن نبودش جانش
گل باغ حسن پرپر شد
عجین باخون رخ تابانش
واویلا...
_____
بمیرم زاده ی پیغمبر
چسان بردش حرم آن پیکر
نهادش جسم پاک قاسم
کنار پاره پاره اکبر
واویلا....
شعر :اسماعیل تقوایی
@babollharam
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
#قاسم_بن_حسن
من برایت پدرم پس تو برایم پسری
چه مبارک پسری و چه مبارک پدری
یاد شبهای مناجات حسن می افتم
می وزد از سر زلف تو نسيم سحری
همه گشتیم ولی نیست به اندازه تو
نه کلاه خودی و نه یک زرهی نه سپری
من از آنجا که به موسایی ات ایمان دارم
می فرستم بسوی قوم تو را یکنفری
بی سبب نیست حرم پشت سرت راه افتاد
نیست ممکن بروی و دل ما را نبری
بند بند تو که پاشید خودم فهمیدم
از روی قامت تو رد شده هر رهگذری
جابجا می شود این دنده تکانت بدهم
وای عجب دردسری وای عجب درد سری
زمینه شب ششم
برای منتو مجتبایی/یل جوون خیمه هایی
ای یادگار حسن من
شاگرد رزم علی اکبر/با دیدن تو دل خواهر
شد بی قرار حسن من
ماه خیمه هایی ای قاسم ای قاسم
نجم کربلایی ای قاسم ای قاسم
پهلوون نجمه ای قاسم ای قاسم
ابن مجتبایی ای قاسم ای قاسم
زده به میدون شیر خیمه/براش می خونه دعا نجمه
می جنگه مثل علی اکبر
ازرق شامی شده بی سر/به هم می ریزه همه لشکر
از ضربات سبط حیدر
گل روی زمینه وای قاسم وای قاسم
شد شکسته سینه وای قاسم وای قاسم
کوچه وا شده شد وای قاسم وای قاسم
کربلا مدینه وای قاسم وای قاسم
شده شکسته استخونات/فاصله افتاد بین موهات
جا بجا شد قد و بالات
قد عمویی قد کشیدی/شدی علمدار چه رشیدی
پاشیده از هم همه اعضات
بازه بین ابروت وای قاسم وای قاسم
مونده جای پا روت وای قاسم وای قاسم
مثل مادر من وای قاسم وای قاسم
خورده ضربه پهلوت وای قاسم وای قاسم
🏴 اشعار #شب_ششم_محرم
___
#قاسم_بن_الحسن
می روم تا نام من در کربلایت جا بگیرد
می روم تا که مدینه رنگ عاشورا بگیرد
بوسه هایت کرده سیرابم، چه آبی بهتر ازاین
می روم تا کربلا از خون من دریا بگیرد
من که در صبحِ نگاه تو قیامت را ببینم
می روم تا آفتاب از نور من گرما بگیرد
اشکِ زنهای حرم بهر غریبیِ تو باشد
می روم تا که سرش را مادرم بالا بگیرد
بهتر از جایی که خواهم رفت بی شک نیست، حتی
پیکرم در زیر سمِّ اسبها ماوا بگیرد
می روم میدان اگر هم دست این لشکر بیفتم
حتم دارم دست من را مادرت زهرا بگیرد
عرش و فرش آیند اگر ، خیر ست آخر پاسخ تو
دست خط بابِ من از تو مگر امضا بگیرد
🔸شاعر:
#حامد_آقایی
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────————
#علی_اصغر
میخواستم بزرگ شوی محشری شوی
تا چند سال بعد محشری شوی
میخواستم که قد بکشی مثل دیگران
شاید عصای پیری یک مادری شوی
لحظه به لحظه رنگ تو تغییر می کند
چیزی نمانده است که نیلوفری شوی
مثل دو تکه چوب لبت را به هم نزن
اسباب خجلتم جلوی دیگری شوی
این مادری من که به دردت نمی خورد
تو حاضری علی ....که تاج سری شوی
🏴 اشعار #شب_ششم_محرم
___
#قاسم_بن_الحسن
بعدِ تو این حرمِ مرثیهخوان را چهکنم
یا تنی مانده به شنهای روان را چهکنم
میوزد آهِ من و خش خش تو میآید
اینهمه دور و برم برگِخزان را چهکنم
نجمه دنبال تو و چشمِ تو دنبال من است
آه این را چهکنم وای که آن را چهکنم
نو جوانیِ حسن ، حیف یتیمت دیدند
پیش زهرا بدنی بی ضربان را چهکنم
از عموجانِ تو تنها به لبت جان مانده
بعد فریادِ عموجانِ تو جان را چهکنم
تو نگفتی که جوانمرده عمویی دارم
این زمین خورده ترین مرد جهان را چهکنم
فکرم این بود عصا میشود اکبر که نشد
بعدِ تو بعد علی قدِ کمان را چهکنم
نامنظم زدنِ قلب مرا میبینی
نامنظم شدنت برده توان را ، چهکنم
پیش این قوم نگفتم که نقابت نگشا
زخم چشمت چهکنم زخمِ زبان را چهکنم
اینهمه نعل...در اینجای کم و...عمق زیاد
گیرم این سینه شود خوب دهان را چهکنم
🔸شاعر:
#حسن_لطفی
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────————