#حضرت_علی_اکبر
#شب_هشتم_محرم
کربلا دشتِ بلا خوانده و نامیده شده
دلم از داغِ علی(ع) خون شده! رنجیده شده
قامتِ تازه جوانم شده با خاک؛ یکی
جای-جایِ بدنش رفته و ساییده شد
نیزه ها آب-نداده پسرم را کشتند
با لب تشنه به خون خفته و غلتیده شده
روی پیشانی اش افتاده چه ردّ شمشیر
لبش از فرطِ عطش خشک و چروکیده شده
گلِ لیلا شده پرپر، چه به هم ریخته است
نه که با دست! که با تیر و کمان چیده شده
میگذارم نگران! صورتِ خود را با اشک...
به روی صورتِ زیبایِ خراشیده شده
شیشۂ عمر علی اکبرِ(ع) من خورد زمین
کمرم خم شده و... وای چه پاشیده شده
می برم بینِ عبا دار و ندارِ خود را
با همان دست که یخ کرده و لرزیده شده!
مرضیه عاطفی
@rozeh_1
#حضرت_علی_اکبر
#شب_هشتم_محرم
بار من را كمرم نه سر زانو برداشت
كاسه ي زانوي من در طلبت مو برداشت
در خداحافظي ات بود كه من افتادم
آه راحت نتوان چشم ز آهو برداشت
آهوي خوش قد و بالاي حرم، ميكُشَمَش
نيزه زن را كه رسيد از رويت ابرو برداشت
هر چه كردم بخدا روي به قبله نشدي
علتش نيزه ي آن بود كه پهلو برداشت
ديدم از دور كسي رَختِ تو را ميپايد
آمدم زودتر از من او همه را او برداشت
زخمهاي بدنت از دو طرف مرتبط اند
هر كسي نيزه اي از پشت زد از رو برداشت
بين ِ ميدان نشد اما وسطِ خيمه كه شد
آخرش عمه ي تو دست به گيسو برداشت
بخدا خسته شدم آه كجايي اكبر
كاسه ي زانوي من در طلبت مو برداشت
عاقبت توي عبايي جگرم را بردم
با چه وضعييتي آخر پسرم را بردم
علی اکبر لطیفیان
@rozeh_1
.
#زمزمه
#شب_هفتم_محرم
#حضرت_علی_اصغر_زمزمه
#زمزمه۱۲
حالا که سرت از تن تو جدا شد
می بینی که بابات به غم مبتلا شد
ببین غنچه ی پر پرم بی قرارم
چجوری تیرو از گلوت دربیارم
میخوام پیکرت رو بپوشونم اصغر
نبینه تا زخم روو حنجر رو مادر
میخوام خاک بریزم روو جسمت که نازه
چشای تو آخه هنوزم که بازه
میترسم بیفته سرت گیر نیزه
پیش مادر تو بشه خیره نیزه
موقّت علی بر تنت خاک می ریزم
تا که زیر پاها نشی له عزیزم
می ترسم سرت رو. روو نیزه ببندن
به اشک چشای تو روو نی بخندن
چشای قشنگت روو نیزه پُرآبه
می بینی که عمّت توو بزم شرابه
#محمود_اسدی_شائق✍
...............
.
#شب_هشتم_محرم
#حضرت_علی_اکبر_زمزمه
#زمزمه۱۲
گل پرپر من علی اکبر من
میدونی غم تو چی آوُرد سر من
پاشو ای جوونم که جونی ندارم
زمین خوردن تو گره زد به کارم
شدی ارباً اربا جلو چشم بابا
تو افتادی روو خاک،من افتادم از پا
دیدم ماه لیلا یه لشکر سرت ریخت
دیدم که ز مرکب همه پیکرت ریخت
رو بغضی که دارن روی اسمت اکبر
سرت رو شکافتن مثه فرق حیدر
تو رو دیدم و رفت چش من سیاهی
دیدم مرکبت رو که رفت اشتباهی
به هنگام جمع تن درهم تو
می خندن یه جمعی به جسم کم تو
بچینم چجور، روو عبا کُلّ پیکر
یه کم از تنت بود، زیر پای لشکر
#محمود_اسی_شائق
..............
.
#شب_نهم_محرم
#حضرت_اباالفضل_زمزمه
#زمزمه۱۲
چجوری روی خاک تو افتادی عباس
بمیرم چقد سخت تو جون دادی عباس
بی بی دستی تو همه خنده کردن
جلو چشمای فاطمه خنده کردن
امیدم بریدم ببین که خمیدم
ز جسم تو از بس که نیزه کشیدم
تو رو دیدمت ای یل لشکر من
خیال کردم هستی علی اصغر من
پاشو ای غیورم پاشو ای دلاور
پاشو حیدر من، پاشو جون حیدر
چشت روشن ای یار، پاشو ای علمدار
پاشو تا نبردن زنا رو توو بازار
پاشو بی تو یاسم میشه رنگ نیلی
پاشو که نداره، گلم تاب سیلی
می ترسم با شلّاق صداشو بگیرن
می ترسم با معجر موهاشو بگیرن
#محمود_اسدی_شائق
...........
.
#عاشورا_زمزمه
#گودال_زمزمه
#زمزمه۱۲
من از بین خیمه تا گودی دویدم
روی تل تنت رو، روی خاکا دیدم
چقد قتلگاه تو تنگه عزیزم
چقد دور جسم تو سنگه عزیزم
دیدم روی سینت که قاتل نشسته
یه جوری لگد زد که پهلوت شکسته
مگه حنجرت رو، چجوری بریده
چقد نحر حلقوم تو طول کشیده
تو رو بین گودال، غریب گیر آوُردن
سرت رو با خنده، بریدند و بردن
خبر از تو آخر به سوی نجف رفت
دیدم با سُم اسب تنت هر طرف رفت
بمیرم تنت رو، روو خاکا کشیدن
تو جون داشتی اسبا، روو سینت دویدن
تنت بین صحرا شده قسمت ای وای
پس از تو شده صحبت غارت ای وای
#محمود_اسدی_شائق✍
#شب_دهم_محرم
#روز_دهم_محرم
مشابه سبک زیر خوانده میشود
.👇
هدایت شده از کتیبه و پرچم باب الحرم
4_5963047957140880956.mp3
1.01M
#شب_هشتم_محرم
#دسته_روی #زنجیرزنی
جونم تو صحرا موند
روی خارا جون داد
رعنا جوون من اروم جون من
تو افتادی از پا
بابا زمین افتاد
رعنا جوون من اروم جون من
از ناله های تو دلم خون میشه واویلا
ای وای زمین افتاده میوه ی دل لیلا
ابت ندادن جدم ابت میده ایشالا
بند دوم
میفهمه اونی که
داغ جوون دیده
رعنا جوون من اروم جون من
سخته ببینه از
هم سینه پاشیده
رعنا جوون من اروم جون من
سخته جوونی پیش بابا اربن اربا شه
اون قامت رعنا میونِ یه عبا جاشه
هر وصله جسمش نصیب خار صحرا شه
بند سوم
چشمات پر از خونه
لبهات ورم داره
رعنا جوون من رعنا جوون من
میخوای بگی بابا
زخمات نمیزاره
رعنا جوون من رعنا جوون من
جسم تو اربن اربا مثل برگ پاییزه
از هرجا میگیرم یجای دیگه میریزه
له شد تموم جسمت از بس نیزه ها تیزه
#شب_هشتم_محرم الحرام 🏴
#ایام_محرم #زنجیرزنی
#کربلایی_جواد_مقدم
دل دیوونه بازم منو میکشه سمتت
مثه اینکه خمار زیارتته
آقا بهترین حسه ، میدونی چیه قصه
خون من آغشته به تربتته
پا علمت بزرگ شدم حالا
جوونیم نذریِ رقیته
نگرونیم تو روضه غیبته
خونه ی اول من هیئته
سایَت روی سر ما مستدام
تو از اول آقایی من غلام
دنیا ارزونی اهلش فقط
از این دنیا یه کربلا میخوام
جانم آقا اباعبدالله حسین
حرومم باشه عشقی که به جز شما باشه
من از اول دیوونه ی خودتم
میدونم که میبخشی منو بابت حرفم
آخه رک به تو میگم عاشقتم
کی غیر از تو هوای من رو داشت
کی دستاشو روی سرم گذاشت
دنیا ارزونی اهلش که من
شاهی دارم که میمیرم براش
آخه کِی باورم میشد یه روز
اینجوری پیش تو عزیز بشم
دنیا هفت پشتش هم برا شما
من حرفامو به اربابم میگم
جانم آقا اباعبدالله حسین
عجب حس قشنگی توی روضه ها دارم
همش انگاری که وسط ابرام
میدونم که آخر سر میرسه اون روز که
حاجتم رو میگیرمش از آقام
چقدر دست به دعا شِه مادرم
کربلامو بده منم برم
چی میشه یک شب هم نظر کنی
مارو دعوت کنی توی حرم
هر کی با تو رفاقتی داره
آخر سر از تو روزی میگیره
مطمئنم غلام سیات یه روز
دم شیش گوشه واست میمیره
جانم آقا اباعبدالله حسین ، جانم اباعبدالله حسین
@Asheghane_hazrat_zeynab
#زمینه_شور
#شب_هشتم_محرم
#شهزاده_علی_اکبر(ع)
#داری_میری_علی_به_میدون
🔘🔘🔘114🔘🔘🔘
بند1⃣
داری میری علی به میدون
جلوی چشم من خرامون
ای عصای پیریه دستم
با رفتنت دلم میشه خون
......
بدرقه ی راه تو ،شده این اشکای من
کمی آرومتر برو ،ای نبی سیمای من
دست خودم نیست علی ،دنبال تو دویدم
دل توی این دلم نیست ،ای گل لیلای من
.....
به من کن ،نیم نگاهی
راهیه ،قتلگاهی
الهی ،داغت نبینم
محاسن، توی دستم
دیگه از ،پا نشستم
رفتی و ،منم غمینم
علی علی ،علی اکبر
•┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈•
بند2⃣
دلم شده اینجا هزینه
کربلا شد مثه مدینه
کوچه ایی وا شد و یه لشکر
ریختن سرت با بغض و کینه
....
دوتا شده فرق تو ،مثال فرق حیدر
پهلوی تو میندازه ،منو به یاد مادر
پیغمبر کربلا،چی شد اون روی زیبات
چی آوردن سر تو ،کم شد از قد و بالات
....
افتادی ،روی خاکا
شد تنت ،ارباً اربا
پیش تو ،دارم میمیرم
کبابه ،دل بابا
بر آبه ، آرزوها
بی تو از ،زندگی سیرم
علی علی ،علی اکبر
💠💠💠1⃣1⃣4⃣💠💠💠
•┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈•
#شب_هشتم_محرم
#مناجات_امام_زمان_علیه_السلام
مناجات 1
🔸بیا تاکی نهادی سر به صحرا یا اباصالح
اقا جانم امام زمان...
چرا سر به بیابان ها گذاشتی...
عزیز فاطمه...
🔸بیا تاکی نهادی سر به صحرا یا اباصالح
🔸بتاب ای آفتاب عالم آرا یا اباصالح
ای خورشید پشت ابرها...
بیا و عالم رو روشن کن...
🔸صدای غربت مولا زچاه کوفه می آید
🔸علی تنهاست ای تنهای تنها یا اباصالح
قربونت برم آقای غریبم...
مثل جدت امیرالمومنین...
شما هم تنهای تنهایی...
اگه اون روز امیرالمومنین تنها بود و درددل هاش رو به چاه ميگفت...
آقا... امام زمان...
امروز شما هم در بین ما تنهایید...
امروز شما هم غریبی...
خدا میدونه...
چقد دل امام زمان خونه...
🔸بیا ای وارث حیدر که زخم سینه زهرا
🔸به شمشیر تو میگردد مداوا یا اباصالح
ای.. مرهم پهلوی شکسته...
🔸به شمشیر تو میگردد مداوا یا اباصالح
🔸سر خونین جدت در تنور و طشت و نوک نی
🔸تو را خواند ز سوز سینه ما یا اباصالح
أَیْنَ الطّالِبُ بِدَمِ الْمَقْتُولِ بِکَرْبَلاء
آقا بیا انتقام جدت غریبت حسین رو بگیر...
🔸تو را خواند ز سوز سینه ما یا اباصالح
آقا... امشب یه درد دلی دارم...
میخام بگم...نميدونم
اون روزی که شما می آیید...
من لیاقت دارم...
در کنارتون باشم یا نه...
آقا...
خیلی ها به ابی عبدالله هم نامه نوشتند...
اما وقتی حضرت اومدند...
در امتحان الهی رد شدند...
دست به شمشیر بردند و...
در مقابل امام زمانشون ایستادند...
آقا...
میدونم.. منم نوکر خوبی نبودم...
شیعه خوبی براتون نبودم...
اما خدا میدونه...
میام تو این مجلسها میشینم...
بخاطر اینکه شما به دلم نظر کنید...
بتونم یار واقعی شما باشم...
امام زمان...
نکنه منم آقام رو تنها بزارم...
واويلا...
نکنه اون روزی که شما میآید...
من در رکابتون نباشم...
واويلا...
آقا اصلا میخام اعتراف کنم...
میخام بگم...
من از خودم چیزی ندارم...
میام توی این هییت ها...
فقط شما به دلم نظر کنید...
شما به دادم برسید...
امام زمان...
حالا با توجه...
هر کی میخاد یار امام زمانش باشه صدا بزنه...
یا صاحب الزمان...
#شب_هشتم_محرم
#روضه_حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
🔸من آن پدرم کز پسرم دست کشیدم
🔸صبحم زستارهی سحرم دست کشیدم
زبانحال آقامون ابی عبدالله
🔸از داغ ابالفضل گرفتم به کمر دست
🔸با داغ علی از جگرم دست کشیدم
شاعر: سیدرضاموید
داغ علی اکبر، ابی عبدالله رو پیر کرد...
نمیدونم جوان دارید یا نه...
الهی کسی داغ جوانش رو نبینه...
میدونی بالاترین لذت پدر و مادر در دنیا چیه...
بالاترین لذت پدر و مادر اینه که خدا فرزندی بهشون بده...
با دستانشون فرزند رو بزرگ کنن...
جوون بشه...
درمقابلشون راه بره...
وقتی به قدو بالای جونشون نگاه میکنن لذت میبرند...
اما سخت ترین لحظه هم..
برا همچین پدر و مادری زمانیه که..
داغ جوانشون رو ببینند..
قربان غریبیت برم حسین..
داغ علی اکبر، ابی عبدالله رو پیرکرد..
قرآن کریم میفرماید:
یعقوب نبی میدونست پسرش زنده است..
میدونست یوسفش سالمه..
بلاخره هم به یوسفش رسید..
اما در فراغ فرزندش آنقدر گریه کرد چشماش نابینا شد...
جانها فدای ابی عبدالله..
جانها فدای جوان ابی عبدالله..
شهزاده علی اکبر..
اومد کنار ابی عبدالله صدا زد:
بابا اجازه میدان بده..
حضرت بدون معطلی فرمودند پسرم علی جانم..
میخوای بری برو بابا..
اما قبل ازرفتن بزار خوب نگاهت کنم علی جانم..
🔸من نگویم مرو ای ماه برو
🔸لیک قدری ببرم راه برو
بذار برای بار آخر.
قد و بالات رو نگاه کنم علی جان..
🔸برو میدان ولی آهسته برو
🔸دیدن عمه ی دل خسته برو
تا اهل حرم فهمیدند علی اكبر می خواد بره میدان..
همه از خیمه بیرون اومدند..
دور علی اکبر رو گرفتند شروع به گریه کردن..
لَمّا تَوَجَهَ إلی الحَرب إجتَمَعَتِ النِّساءُ حُولَهُ کَالحَلقَه
هی صدا میزدنند:
إرحَم غُربَتَنا
به غربت ما رحم کن علی
وَ لاتَستَعجِل إلی القِتال فَإنَّهُ لَیسَ لَنا طاقَةٌ فی فِراقِک
انقده برا جنگیدن عجله نکن..
آخه ما طاقت دوریت رو نداریم..
دور علی اکبر رو گرفتند نمیزارند بره میدان..
بلاخره ابی عبدالله اومد صدا زد:
رهاش کنید...
فَإنَّهُ مَمسوسٌ فِی الله وَ مَقتولٌ فی سَبیلِ الله
رهاش کنید علی اکبرم دیگه شهید در راه خداست..
هر طوری بود وداع کرد رفت به سمت میدان..
اما چه رفتنی..
دیدند ابی عبدالله داره خیره خیره به جوانش نگاه میکنه..
تَغَیَّرَ حالُ الحُسَین بِحَیثُ أشرَفَ عَلَی المُوت
انگار ابی عبدالله داره میمیره از فراغ جوانش..
🔸گمان مدار که گفتم برو دل از تو بریدم
جوانم علی...
🔸نفس شمرده زدم همرهت پیاده دویدم
صدا زد:
خدایا تو شاهد باش..
فَقَدْ بَرَزَ اِلَيْهِمْ غُلامٌ اَشْبَهُ النّاسِ خَلْقاً وَ خُلْقاً وَ مَنْطِقاً بِرَسُولِكَ
خدایاشاهد باش شبیه ترین مردم به پیغمبر رو دارم به میدان میفرستم..
رفت به سمت میدان..
یا صاحب الزمان..
جنگ نمایانی کرد..
خیلی از این نانجیبا رو به درک واصل کرد..
برگشت صدا زد بابا..
يَا أَبَتِ الْعَطَش قَدْ قَتَلَنِي
بابا دارم از تشنگی میمیرم..
فَبَكَى الْحُسَيْنُ علیه السلام
ابی عبدالله به گریه افتاد..
فرمود عزیز دلم..
علی جان طاقت بیار بابا..
خیلی زود به دست جدت رسول خدا سیراب میشی..
برگشت به سمت میدان...
طولی نکشید..
صدای ناله اش بلند شد یا ابتاه..
بابا به دادم برس..
افتاد روی اسب..
بعضی مقاتل نوشتند..
مرکب به جای اینکه علی رو به خیمه ها برگردونه..
رفت وسط قلب لشگر دشمن..
چه کردند با علی اکبر..
حالا میخواهی ناله بزنی بسم الله..
دور تا دور علی اکبر رو گرفتند..
تصور کن...
یکی با شمشیر میزنه...
یکی با نیزه میزنه...
یکی با سنگ میزنه...
فَقَطَعوهُ بِسُیوفِهِم إرباً إرباً
بدن علی اکبر رو قطعه قطعه کردند..
ابی عبدالله سریع خودش رو رسوند.. کنار بدن علی جانش..
ولی دیگه پاها رمق نداره..
(فجلس علی التراب)
روی زمین نشست..
دید جوونش رو قطعه قطعه کردند..
🔸نه تیغ شمر مرا می کشد نه نیزه ی خولی
🔸زمانه کشت مرا لحضه ای که داغ تو دیدم
خدایا حالا حسین چکار کنه..
سر جوانش رو به دامن گرفته..
هی صدا میزنه..
ولدی علی..
دید جواب نمیده..
دوباره صداش زد..
ولدی علی..
علی جواب نمیده..
دلش طاقت نیاورد..
سر رو به سینه چسباند
دلش طاقت نیاورد.
یدفعه دیدند..
وَ وَضَعَ خَدَّهُ عَلى خَدِّه
ِ
ابی عبدالله صورت به صورت علی جانش چسباند..
هی صدا میزنه.
عَلَى الدُّنْیا بَعْدَکَ الْعَفا
علی جان بابا..
اُف بر این دنیا بعد از تو علی..
🔸سپه كوفه و شام استاده
🔸به تماشاى شه و شهزاده
🔸شه روی نعش پسر افتاده
🔸همه گفتند حسین جان داده
حالا حسین میخواد علی جانش رو به سمت خیمه ها ببره..
هرکاری کرد دید رمق در بدن نداره..
یه نگاه به سمت خیمه ها..
🔸جوانان بنی هاشم بیاید
🔸علی را بر در خیمه رسانید
🔸خدا داند که من طاقت ندارم
🔸علی را بر در خیمه رسانم
#شب_هشتم_محرم
#نمونه_شروع_روضه
بسم الله الرحمن الرحيم
(#نمونه_شروع: شب جمعه)
يَا دَائِمَ الْفَضْلِ عَلَى الْبَرِيَّةِ ، يَا بَاسِطَ الْيَدَيْنِ بِالْعَطِيَّةِ ، يَا صَاحِبَ الْمَوَاهِبِ السَّنِيَّةِ ، صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ خَيْرِ الْوَرَى سَجِيَّةً ، وَ اغْفِرْ لَنَا يَا ذَا الْعُلَى فِي هَذِهِ الْعَشِيَّةِ.
(ترجمه: ای خدائی که احسانت بر بندگان دائمیست،ای خدائی که دستانت بر عطا باز است،ای دارنده ی بخشش های ابدی، درود فرست بر بهترین خلقت، محمّد و آل محمّد که دارای بهترین ارزشها هستند و در این شب بر همه ی ما ببخشای،ای صاحب بزرگی)
🔸ای دادخواه عترت و قرآن بیا بیا
🔸وی زخم دین به تیغ تو درمان بیا بیا
🔸از زخم هر شهید ندا میشود بلند
🔸کای التیام زخم شهیدان! بیا بیا...
این روزها دل امام زمان خونه...
بیایید دست به دعا بلند کنیم...
برا سلامتی آقا دعا کنیم...
اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّهِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَهِ وَفی کُلِّ ساعَهٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً.
یا صاحب الزمان...
#حضرت_علی_اکبر
#شب_هشتم_محرم
زینب بیا ببین ثمرم ریخته زمین
بالابلند اهل حرم ریخته زمین
می خواستم بغل کنم اورا ولی نشد
ازلای دستها جگرم ریخته زمین
دست خودم که نیست اگر داد می زنم
در پیش چشم من پسرم ریخته زمین
دست خودم نبود که با زانو آمدم
دیدم که قوت کمرم ریخته زمین
مثل انار دانه شده پخش می شود
از دامنم ببین گوهرم ریخته زمین
دیدی خدا دعای مرا مستجاب کرد
صدها علی به دور و برم ریخته زمین
قاسم نعمتی
@rozeh_1
#حضرت_علی_اکبر
#شب_هشتم_محرم
نسیمی جانفزا می آید
بوی کرببلا می آید
واویلا واویلا واویلا
داغ تو کرده پیرم بابا
پیکرت گشته اربا اربا
واویلا واویلا واویلا
برسرت دست و پا گم کردم
مسیر خیمه را گم کردم
بین این همه تیر و نیزه
من لبان تورا گم کردم
یک علی اکبر و یک صحرا
واویلا واویلا واویلا
هر طرف یک علی میبینم
شاهد این غم سنگینم
تکه تکه تورا با عباس
در میان عبا میچینم
زینب آمد بجای لیلا
واویلا واویلا واویلا
قاسم نعمتی
@rozeh_1
#حضرت_علی_اکبر
#شب_هشتم_محرم
(خواهرم خوب نگا کن پسرم افتاده)
پاره پاره جگرم ، دور و برم افتاده
خواهرم خوب نگا کن که به من می خندند
چونکه این میوه ی عمر از شجرم افتاده
به زمین خورده ام و سخت بود برخیزم
مرغ بی بال و پرم ، بال و پرم افتاده
آسمانم شده لبریز ستاره چه کنم؟
چه کنم در دل لشکر ، قمرم افتاده؟
خواهرم خوب ببین زندگی ام پاشیده
هر طرف قسمتی از این ثمرم افتاده
حنجر پاک اذان گوی مرا گرگ درید
خون پیراهنش از چشم ترم افتاده
لب هر نیزه دهد بوی گلاب و عجب است
گذر این همه ، بر مشک ترم افتاده
پسرم خوب نگا کن که نگاه دشمن
به قدو قامت ناموس حرم افتاده
میثم مؤمنی نژاد
@rozeh_1