eitaa logo
💚عزیزم حسین💚
3.1هزار دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
5.1هزار ویدیو
123 فایل
ا ﷽ ا تکثیرکانال تکثیرعشق ناب 💚 تمام ذرات وجودم عشق ناب فاطمی است والحمدلله فاطمه ای که هستی اش هست به ماسوا دهد رزق اگرکه میدهد به یمن اوخدا دهد ای عشق سربلندکه برنیزه میروی از حلقه کمندتو راه گریز نیست کانال دیگر: @yaraliagham @qalalsadegh135
مشاهده در ایتا
دانلود
┈•‌‌‌‌‌‌꧁بٰابُ༼﷽༽الْحَرَم꧂•┈ |⇦•ای بقیع ای بهشت روی.. و توسل جانسوز ویژۀ هشتم شوال سالروز تخریب بقیع به دست وهابیتِ ملعون به نَفسِ حاج حنیف طاهری •✠• ∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞ ای بهشتِ برین و دار سلام ای زمینِ بقیع بر تو سلام ای بقیع ای بهشت روی زمین خاکی و برتر از بهشتِ برین عنبری یا عبیری یا عودی هرچه هستی بهشت موعودی صَدف و پر زِ گونه گونه گهر فرش و از بام عرش بالاتر چه گوهرها که زیب سینۀ توست چه نگین ها که درخزینۀ توست آن بزرگان که در تو پنهانند جسم خاکی و یک جهان جانند هر طرف رُخ نَهفته در دلِ خاک پاره ای از تنِ پیمبرِ پاک این یکی خاکِ پاکِ دختر اوست پارۀ پیکرِ مطهر اوست ساحتِ قُدس حَضرت زَهراست کز جَلالت شَفیعه ی دو سرا است آن حسینی که او بجان پرورد کربلا را علم به عالم کرد روز اسلام از آن نشد چون شب که گره زَد به گیسوی زِینب درهُ التاج و تاجِ دین باشد زیب او یازده نِگین باشد این اِمامان که در بقیع دَرند اِفتخارات عالم بشرند سدره المنتهایِ ایمانند ترجمانِ رموز قرآنند وارِث اَنبیا و صِدّیقین سایه های خدا بروی زمین هر یکی شاخه ای زِ نخلۀ طور هر یکی آیه ای زِ سورۀ نور چار دُّرِ خوشآبِ یک صدفند نورِ چشمانِ شهنه ی نجفند روشنی بخش روی مِهر و مَه اند پسرانِ عزیز فاطمه اند مشکلی دارم ای بقیعِ عزیز ای تو ما را شَفیعِ رَستاخیز یاد داری شبی چو قیر سیاه نه چراغی نه پرتویی از ماه علی آورد با دو دیدۀ تر بدنِ پاکِ دُخت پِیغمبر دیدی آیا در آن شبِ تاریک بازو و پهلویِ وِی از نزدیک راستی پَهلوش شِکسته نبود؟! بازوی او سیاه و خَسته نبود؟! دستهایش هنوز آبله داشت؟! زیر لبها هنوز هم گله داشت شاعر : ریاضی_یزدی *نمیشه از روضه بی بی هر موقعِ سال که باشه راحت گذشت .. برا مادر گریه کنی همه بچه هاش میان تو گریه با شما شریک میشن .. آقا برا مادرت چه طوری گریه کنیم؟! فرمود بلند بلند گریه کنید .. برا مادرِ ما داد بزنید آخه مادرِ جوان بود .. مادرِ ما هجده سال بیشتر نداشت .. برا کدوم مصیبت بلند بلند گریه کنیم؟! بینِ در و دیوار؟! کوچه؟! بعدِ پیغمبر؟! .. _فرمود نه .. برا اون ساعتی بلند گریه کنید که بابامون نشست کنارِ قبر هی با پشت دست خاک هارو ، رو قبرِ مادر میریخت .. معمولا وقتی یکی داغ دیده ست محرما کمک میکنن .. بدنُ از دلِ تابوت درآورد رو دست گرفت، نگاه کرد به اطراف دید محرمی نداره .. بچه هاش سنی ندارن .. تو این جور وقتا اگه بچه خردسال باشه میگن ببریدش یه گوشه بدنِ مادرشُ نبینه .. اما علی چه کنه! * ناگهان از آن بهشتِ بی نشان دست های باغبانش شد عیان باغبانم؛ هست و بودم را بده یا علی یاسِ کبودم را بده باغبان تا یاس پرپر را گرفت اشکِ خجلت چشم حیدر را گرفت *صدا زد، یا رسول الله:* شاخه ی یاس ت اگر بشکسته بود دست هایِ باغبانش بسته بود .. *حالا که قرارِ امشب برا جوان گریه کنید منم از مدینه اینطور ببرمتون کربلا، سنگایِ لحدُ چید، خاکُ ریخت .. یه دو رکعت نمازِ صبر خواند .. افتاد رو قبرِ فاطمه ..* ای خاکِ تیره دلبرِ ما را عزیز دار جانِ من است این که تو در بر گرفته ای *سلمان میگه ایستاده بودیم از دور نگاه میکردیم، کسی جرات نداشت جلو بره .. خدا چه جوری علی رو از رو قبر برداریم .. یه وقت دیدم یکی صدا زد برید کنار کار خودمه .. دیدیم یه دخترِ سه چهار ساله آمد نشست کنار قبر، صدا زد بابا ما تازه مادر از دست دادیم، به هر طریقی بود بابا رو بلند کرد .. از مدینه یاد گرفت داغ دیده رو چطور باید از رو خاک بلند کنه.. بریم کربلا !.. راوی میگه یه وقت دیدم از تو خیمه یه خانمی هی میدوه.. صدا میزنه برادرم، پسرِ برادرم.. دستشُ گذاشت رو شونه ی ابی عبدالله.. همچین که ابی عبدالله سرُ بلند کرد دیدن از محاسن داره خونِ تازه میریزه.. زیرِ بغلایِ حسینُ گرفت.. کراهت داره، پدر نباید زیر جنازۀ پسر رو بگیره.. جوونا آمدن علی رو بینِ عبا گذاشتن.. یکی از این جوونا عباسِ .. یه وقت برگشت عقبُ نگاه کرد دید حسین هی رو خاک می افته .. صدا زد جوونا شما پسرُ ببرید من برم زیر بغلای بابا رو بگیرم .. همه گریه کنا و قدیمیا فیض ببرن، همه اونا که تو این مدت بیماری اجل بهشون مهلت نداد .. صدا زد علی:* چشمم دگر نبیندُ پایم نمیرود گم کرده ام پس از تو رَهِ خیمه گاه را نه تیغِ شمر مرا میکشد نه نیزۀ خولی زمانه کشت مرا لحظه ای که داغِ تو دیدم ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ═══ ೋೋ═══ ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net
|⇦•به دل دوباره هوای.. و توسل به حضرت علی اکبر سلام الله علیه اجرا شده شب هشتم محرم ۹۹ به نفس استاد حاج منصور ارضی •ೋ ●•┄༻↷◈↶༺┄•● السلام علیک یا مولاتی با فاطمه الزهرا به دل دوباره هوای حسین را دارم هوایِ کربُبَلایِ حسین را دارم چه غم که پشتِ سرم در تمام سختی ها تمام عمر ، دعایِ حسین را دارم نگاهِ رحمت و لطفش خداپرستم کرد حسین خواست خدای حسین را دارم حرارتِ دل نوکر، عطایِ فاطمه است به سینه، داغ عزای حسین را دارم گدایِ رحمت و لطف قدیم الاحسانم هزار شکر عطایِ حسین را دارم رضای غیر نخواهم که ترک روضه کنم میان روضه ، رضایِ حسین را دارم چه حاجت است به تسنیمُ سلسبیلُ بهشت منی که مزه ی چایِ حسین را دارم خدا کند وسط روضه پر کشم سویش عجیب شوقِ لقای حسین را دارم چقدر در شب هشتم میان سینه، غمِ گرفتگیِ صدای حسین را دارم .. *همه دیدن ابی عبدالله چنان ناله میزد .. چنان فزع میکرد .. هی میگفت ولدی ..* به دل مصیبت آن پیکری که چیده شده میانِ سطح عبای حسین را دارم شاعر: واردِ مدینه شد، آرزویِ دیدارِ پیغمبرُ داره، نمیدونه پیغمبر از دنیا رفته" منافقین مدینه مسخره ش کردن، عربِ ناراحت شد یکی گفت این قبرِ پیغمبرِ .. کم کم داشت میرفت، سلمان دیدش صدا زد بیا .. آوردش دم خانۀ ابی عبدالله گفت اینجا برو به مقصدت میرسی .. وارد خانۀابی عبدالله شدن ابی عبدالله فرمود دوست داری پیغمبرُ ببینی؟! عرضه داشت بله آقا. صدا زد علی جان بیا .. جوانِ خوش سیما وارد حجره شد، فرمود یه مقدار راه برو بابا .. گفت ای عرب اگه میخوای جمالِ پیغمبرُ ببینی أشبه الناس خَلقاً، خُلقاً و منطقاً برسول.. یعنی حرف میزد همه اونایی که پیغمبرُ دیده بودن میگفتن این خودِ پیغمبرِ .. راه رفتُ و عربِ نگاهش کرد یه وقت ابی عبدالله سوال کرد آی مردِ عرب، حاضری یه خار تو پایِ این بچه بره؟!.. زد زیرِ گریه .. گفت ان شالله خدا اون خارُ تو چشمِ من کنه ولی به بدنِ این بچه آسیب نرسه .. میوۀ عمرِ پدر شعله نزن بر جگرم پا نکش روی زمین، درد نکش ای پسرم مثل قرآنِ بهم ریخته، درهم شده ای آه ای خیر کثیرم چقدر کم شده ای به برم بودی و این قافله پیغمبر داشت پدرت حالِ خوشی داشت، علی اکبر داشت خواستم بارِ دگر تا که بگویی چیزی لخته ی خون به روی دامن من می ریزی؟! *یه وقت دیدن ابی عبدالله انگشت انداخت در دهانِ علی اکبر .. خونُ درآورد بچه یه نفس کشید کار تموم شد .. همه گفتن حسین جان داده ..* تنم افتاده کنارت، مددی می گویم ولدی یا ولدی یا ولدی می گویم ارباً اربا شدنت، داد جزایم را حیف خُرد کردند سر پیری عصایم را حیف سوختم تا که غریبی مرا حس بکنی نیست انصاف ببینم که تو خس خس بکنی چه شد اینگونه بهم ریختنت؟! حرف بزن یوسفم، پس چه شده پیرهنت؟! حرف بزن نگذار این همه غم در دلم آکنده شود أشهدُ أنّ عَلی گو پدرت زنده شود هرچه کردم به خدا جمع نشد، جمع نشد بدنت بین عبا جمع نشد، جمع نشد مثل یک دشتِ پر از لاله و گلگون شده ای بس که نیزه به تنت خورده، دگرگون شده ای سینه ات، سوخته انگار به چشمم آمد ماجرایِ نوک مسمار به چشمم آمد عمه ات آمده از خیمه برایش برخیز دست بر معجر خود برده، به پایش برخیز بر دلم آتش این داغ مدام است مدام بعد تو صحبت لبخند حرام است حرام "ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی" رفتی و خون به دل مضطر لیلا کردی شاعر : *داشت با بچه ش حرف میزد، دید یه صدای آشنایی صدا میزنه حسینم داداشم .. نگاه کرد دید عمۀ ساداتِ .. زیرِ بغلای ابی عبدالله رو گرفتن .. جوان های بنی هاشم آمدن بدنُ گذاشتن میانِ عبا .. به خدا بدنُ جمع کردن .. وقتی زد به قلبِ لشکر، یه مرتبه دورَش کردن .. اول کاری که کردن عمودی به سرش زدن .. سر شکافته شد مثلِ علی .. اسب یه حیوانِ تربیت شده س، دست انداخت گردنِ اسب که بر گرده .. اما خون جلو چشمِ این اسبُ گرفت اشتباهی جای اینکه بیاد به سمتِ خیمه ها برد وسط لشکر، ارباً اربا* با چه وقاری مانندِ حیدر رو به میدان علی اکبر ای همه هستم محاسن بر دستم حرزِ یازهرا بر بازویِ تو بستم یا علی اکبر، جانم علی اکبر .. تا ناله کردی خود را رساندم بهتر بگویم خود را کشاندم بگو کجایی تو بخشِ صحرایی پیشِ نگاهِ من تو ارباً اربایی یا علی اکبر، جانم علی اکبر .. نیزه کشیدم از پهلوی تو افتاده بودم بی جان رویِ تو ای نامرتب جانم شده بر لب از تو جدایم کرد گریه کنان زینب یا علی اکبر، جانم علی اکبر .. ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net ✓اینستاگرام↶ http://instagram.com/babolharam__net
┈•‌‌‌‌‌‌꧁بٰابُ༼﷽༽الْحَرَم꧂•┈ |⇦•از آفاقِ مکه خبر میرسد .. / و توسل به امام زمان روحی له الفدا اجرا شده شب هشتم محرم 99 به نفس حاج محمد رضا طاهری •ೋ ●•┄༻↷◈↶༺┄•● 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ●•┄༻↷◈↶༺┄•● از آفاقِ مکه خبر میرسد که عمر شب تیره سر میرسد بگو با مدینه بگو با احد که فرزندتان از سفر میرسد پدر خود خبر داده بود از زمین که با ذوالفقارش پسر میرسد بگو همانان که بت باورند خلیلی دگر با تبر میرسد خلیلی که با سیصد و سیزده دلیر سرا پا جگر میرسد بگو چون عمویش علی اکبر است رجز خوان به موج خطر میرسد از آن لحظه ای که گمان میکنی از آن لحظه هم زودتر میرسد دعا کن دلا فیض دیدار او همه با دعای سحر میرسد *تا انتهای مجلس زن و مرد دست گدایی بالا ببرن صداش کنن یا صاحب الزمان .. * ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net ✓اینستاگرام↶ http://instagram.com/babolharam__net
👌باتایپ عبارت مورد نظر در قسمت جستجوی کانال یا با کلیک برروی عبارات پایین(متن آبی رنگ)علامتی(↑ و ↓)شکل در پایین صفحه می آید که با ضربه بر آن مطالب مرتبط در اختیار شما قرار خواهد گرفت یا: 👌مناسبت ها: 👌جشن ها: 👌با توجه به واعظ و مداح : 👌مناجات دعا: ‼️ درصورت مبتدی بودن ، از استفاده کردن مطالب درجلسات تا کسب تسلطِ کا فهرست
👌باتایپ عبارت مورد نظر در قسمت جستجوی کانال یا با کلیک برروی عبارات پایین(متن آبی رنگ)علامتی(↑ و ↓)شکل در پایین صفحه می آید که با ضربه بر آن مطالب مرتبط در اختیار شما قرار خواهد گرفت یا: 👌مناسبت ها: 👌جشن ها: 👌با توجه به واعظ و مداح : 👌مناجات دعا: ‼️ درصورت مبتدی بودن ، از استفاده کردن مطالب درجلسات تا کسب تسلطِ کافی خودداری شود.
|⇦•من کویرِ خشکم و .. و توسل به حضرت علی اکبر علیه السلام اجرا شده شب هشتم محرم۱۴۰۰ به نفس استاد حاج منصور ارضی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ من کویرِ خشکم و محتاج بارانم حسین اشک توبه می چکد بر روی دامانم حسین تا شنیدم گریه اسباب رضای فاطمه است با همه آلودگی دنبال جبرانم حسین هم نوا با خواهرت تسکین قلب مادرت هر تپش قلبم نوا دارد حسین جانم سائلِ دولت سرای روضه خوانان توام شاهد این مدعایم چشم گریانم حسین گرچه از زخم زبان آزرده ام اما بدان تا ابد پا رکاب عشق می‌مانم حسین شد محرّم حجّ عشاق و منا کرب و بلاست کن قبولم که ذبیح عید قربانم حسین روضه هایت آبرو بخش بساط عالم است از ازل شد گریه بر تو دین و ایمانم حسین اربعین موکب به موکب کاش بینم کربلا باز هم بر سفرۀ عشقِ تو مهمانم حسین حُبّ تو سر منشأ انوار «یسعی نورهم» من به شرط دوستی با تو مسلمانم حسین روز محشر چون خدا خواهد کند تعریف خویش از گلویت شاهد تفسیر قرآنم حسین شاعر : قاسم نعمتی عربِ بیایان گرده تازه عاشق پیغمبر شده اومد مدینه گفت من میخوام پیغمبر رو ببینم .. سلمان ایستاده صداش کرد بیا پیغمبر از دنیا رفته ولی من یه جا می برمت یه کسی رو نشونت میدم مثلِ پیغمبرِ .. دستش رو گرفت آورد دربِ خانۀ ابی عبدالله .. در زد سلام کرد وارد شد گفت آقاجان این پیرِ مرد شیفته و دلباختۀ پیغمبر شده ولی پیغمبر از دنیا رفته .. حضرت رو کرد به سمت دهلیزِ خانه صدا زد علی جان .. یکی جواب داد بله بابا .. فرمود بیا .. وارد شد .. حضرت فرمود آی پیرِ عرب ما هر وقت دلتنگِ پیغمبر میشیم به چهره ای نوجوان نگاه میکنیم .. (1) اگه میخوای جمال پیغمبر رو ببینی همین شکلیه .. اَشبهُ الناس خَلقاً و خُلقاً و منطقاً برسول الله این علی اکبرِ منه .. هی نگاهش میکرد میگفت قربونت برم .. چه صورت زیبایی داری .. حضرت فرمود آی مرد آیا راضی هستی یه خار به پای این بچه بره؟! فرمود الهی اون خار تو چشم من بره .. یه مرتبه ابی عبدالله شروع کرد گریه کردن .. گفت ای مرد عرب یه روزی میاد این بدنش رو تیر باران می کنن .. سرو رعنای قدت قامت من خم کرده داغ تو نام مرا شهرۀ عالم کرده پیرِ عشقم من و تو حاصلِ عمرم هستی ای جوان؛ ماتم تو عمرِ مرا کم کرده خبر کشتنِ تو تا که رسیده به زنان حرم امن مرا خیمۀ ماتم کرده ارباً اربای تن تو فزعِ آخر تو ! لحظۀ مرگ مرا خوب فراهم کرده این شکافی که زده نیزه به پهلوی علی صحنۀ مادر و مسمار فراهم کرده *علی جان وقتی این نیزه به پهلوت خورد یادِ مسمارِ در افتادم ..* خیز و بین اشکِ منو کف زدنِ دشمن را داغِ تو شادی این قوم فراهم کرده چه شده جسم تو از لای زره میریزد نیزه ترکیبِ تنت! وای چه درهم کرده .. *تنها بدنی که دستور داد عبا بیارن برا همین بود .. صدا زد «يا فُتْيانَ بَنِي هاشِم إحْمِلُوا أَخاكُمْ إلى الْفُسْطاطِ» (2) ای جوان های بنی هاشم بیایید نعشِ پسرم رو بردارید ..* برخیز ای جوانم ماهِ آسمانم داغت ای علی جان زد آتش به جانم سوزِ ناله ات را از میدان شنیدم خود را تا کنارت با زانو کشیدم واویلا .. واولا .. گشته ارباً اربا از سر تا به پایت دلتنگم برای آهنگِ صدایت خیز و از جا بنگر داغت کرده پیرم با دستم زِ کامت خون لخته بگیرم واویلا .. واولا .. میچینم تنت را در بینِ عبایم گم کردم علی جان دیگر دست و پایم از خیمه رسیده زینب دیده گریان حرف معجر آمد کاری کن علی جان واویلا .. واولا .. منبع: 1) اللهوف، ۱۳۴۸ش، ص۱۱۳ مقتل الحسین، ۱۴۱۸ق، ج۲، ص۳۴ و ۳۵. 2) تاريخ طبرى، ج 4، ص
🔸من آن پدرم کز پسرم دست کشیدم 🔸صبحم زستاره‌ی سحرم دست کشیدم زبانحال آقامون ابی عبدالله 🔸از داغ ابالفضل گرفتم به کمر دست 🔸با داغ علی از جگرم دست کشیدم شاعر: سیدرضاموید داغ علی اکبر، ابی عبدالله رو پیر کرد... نمیدونم جوان دارید یا نه... الهی کسی داغ جوانش رو نبینه... میدونی بالاترین لذت پدر و مادر در دنیا چیه... بالاترین لذت پدر و مادر اینه که خدا فرزندی بهشون بده... با دستانشون فرزند رو بزرگ کنن... جوون بشه... درمقابلشون راه بره... وقتی به قدو بالای جونشون نگاه میکنن لذت میبرند... اما سخت ترین لحظه هم.. برا همچین پدر و مادری زمانیه که.. داغ جوانشون رو ببینند.. قربان غریبیت برم حسین.. داغ علی اکبر، ابی عبدالله رو پیرکرد.. قرآن کریم میفرماید: یعقوب نبی میدونست پسرش زنده است.. میدونست یوسفش سالمه.. بلاخره هم به یوسفش رسید.. اما در فراغ فرزندش آنقدر گریه کرد چشماش نابینا شد... جانها فدای ابی عبدالله.. جانها فدای جوان ابی عبدالله.. شهزاده علی اکبر.. اومد کنار ابی عبدالله صدا زد: بابا اجازه میدان بده.. حضرت بدون معطلی فرمودند پسرم علی جانم.. میخوای بری برو بابا.. اما قبل ازرفتن بزار خوب نگاهت کنم علی جانم.. 🔸من نگویم مرو ای ماه برو 🔸لیک قدری ببرم راه برو بذار برای بار آخر. قد و بالات رو نگاه کنم علی جان.. 🔸برو میدان ولی آهسته برو 🔸دیدن عمه ی دل خسته برو تا اهل حرم فهمیدند علی اكبر می خواد بره میدان.. همه از خیمه بیرون اومدند.. دور علی اکبر رو گرفتند شروع به گریه کردن.. لَمّا تَوَجَهَ إلی الحَرب إجتَمَعَتِ النِّساءُ حُولَهُ کَالحَلقَه هی صدا میزدنند: إرحَم غُربَتَنا به غربت ما رحم کن علی وَ لاتَستَعجِل إلی القِتال فَإنَّهُ لَیسَ لَنا طاقَةٌ فی فِراقِک انقده برا جنگیدن عجله نکن.. آخه ما طاقت دوریت رو نداریم.. دور علی اکبر رو گرفتند نمیزارند بره میدان.. بلاخره ابی عبدالله اومد صدا زد: رهاش کنید... فَإنَّهُ مَمسوسٌ فِی الله وَ مَقتولٌ فی سَبیلِ الله رهاش کنید علی اکبرم دیگه شهید در راه خداست.. هر طوری بود وداع کرد رفت به سمت میدان.. اما چه رفتنی.. دیدند ابی عبدالله داره خیره خیره به جوانش نگاه میکنه.. تَغَیَّرَ حالُ الحُسَین بِحَیثُ أشرَفَ عَلَی المُوت انگار ابی عبدالله داره میمیره از فراغ جوانش.. 🔸گمان مدار که گفتم برو دل از تو بریدم جوانم علی... 🔸نفس شمرده زدم همرهت پیاده دویدم صدا زد: خدایا تو شاهد باش.. فَقَدْ بَرَزَ اِلَيْهِمْ غُلامٌ اَشْبَهُ النّاسِ خَلْقاً وَ خُلْقاً وَ مَنْطِقاً بِرَسُولِكَ خدایاشاهد باش شبیه ترین مردم به پیغمبر رو دارم به میدان میفرستم.. رفت به سمت میدان.. یا صاحب الزمان.. جنگ نمایانی کرد.. خیلی از این نانجیبا رو به درک واصل کرد.. برگشت صدا زد بابا.. يَا أَبَتِ الْعَطَش قَدْ قَتَلَنِي بابا دارم از تشنگی میمیرم.. فَبَكَى الْحُسَيْنُ علیه السلام ابی عبدالله به گریه افتاد.. فرمود عزیز دلم.. علی جان طاقت بیار بابا.. خیلی زود به دست جدت رسول خدا سیراب میشی.. برگشت به سمت میدان... طولی نکشید.. صدای ناله اش بلند شد یا ابتاه.. بابا به دادم برس.. افتاد روی اسب.. بعضی مقاتل نوشتند.. مرکب به جای اینکه علی رو به خیمه ها برگردونه.. رفت وسط قلب لشگر دشمن.. چه کردند با علی اکبر.. حالا میخواهی ناله بزنی بسم الله.. دور تا دور علی اکبر رو گرفتند.. تصور کن... یکی با شمشیر میزنه... یکی با نیزه میزنه... یکی با سنگ میزنه... فَقَطَعوهُ بِسُیوفِهِم إرباً إرباً بدن علی اکبر رو قطعه قطعه کردند.. ابی عبدالله سریع خودش رو رسوند.. کنار بدن علی جانش.. ولی دیگه پاها رمق نداره.. (فجلس علی التراب) روی زمین نشست.. دید جوونش رو قطعه قطعه کردند.. 🔸نه تیغ شمر مرا می کشد نه نیزه ی خولی 🔸زمانه کشت مرا لحضه ای که داغ تو دیدم خدایا حالا حسین چکار کنه.. سر جوانش رو به دامن گرفته.. هی صدا میزنه.. ولدی علی.. دید جواب نمیده.. دوباره صداش زد.. ولدی علی.. علی جواب نمیده.. دلش طاقت نیاورد.. سر رو به سینه چسباند دلش طاقت نیاورد. یدفعه دیدند.. وَ وَضَعَ خَدَّهُ عَلى خَدِّه ِ ابی عبدالله صورت به صورت علی جانش چسباند.. هی صدا میزنه. عَلَى الدُّنْیا بَعْدَکَ الْعَفا علی جان بابا.. اُف بر این دنیا بعد از تو علی.. 🔸سپه كوفه و شام استاده 🔸به تماشاى شه و شهزاده 🔸شه روی نعش پسر افتاده 🔸همه گفتند حسین جان داده حالا حسین میخواد علی جانش رو به سمت خیمه ها ببره.. هرکاری کرد دید رمق در بدن نداره.. یه نگاه به سمت خیمه ها.. 🔸جوانان بنی هاشم بیاید 🔸علی را بر در خیمه رسانید 🔸خدا داند که من طاقت ندارم 🔸علی را بر در خیمه رسانم