#امام_حسین
#شام
باید که از نیزه سرت را پس بگیرم
رگ هایِ سرخ ِ حنجرت را پس بگیرم
آه ای سلیمانِ زمانه سَعیَم این است
از ساربان انگشترت را پس بگیرم
باید که از سر نیزه هایِ تیز و سنگین
ته مانده هایِ پیکرت را پس بگیرم
باید که از غارتگرانِ نامسلمان
عمامه ی پیغمبرت را پس بگیرم
باید که از آن بی حیایِ پست و نامرد
خلخال پایِ دخترت را پس بگیرم
🖋محمد حسن بیات لو
@marsieha
#علی_اصغر
#شام
بس کن رباب نیمه ای از شب گذشته است
دیگر بخواب نیمه ای از شب گذشته است
کم خیره شو به نیزه ، علی را نشان نده
گهواره نیست دست خودت را تکان نده
با دست های بسته مزن چنگ بر رخت
با ناخن شکسته مزن چنگ بر رخت
بس کن رباب حرمله بیدار می شود
سهمت دوباره خنده انظار می شود
ترسم که نیزه دار کمی جابجا شود
از روی نیزه رأس عزیزت رها شود
یک شب ندیده ایم که بی غم نیامده
دیدی هنوز زخم گلو هم نیامده
گرچه امید چشم ترت نا امید شد
بس کن رباب یک شبه مویت سپید شد
پیراهنی که تازه خریدی نشان مده
گهواره نیست دست خودت را تکان مده
با خنده خواب رفته تماشا نمی کند
مادر نگفته است و زبان وا نمی کند
بس کن رباب زخم گلو را نشان مده
قنداقه نیست دست خودت را تکان مده
دیگر ز یادت این غم سنگین نمی رود
آب خوش از گلوی تو پائین نمی رود
بس کن ز گریه حال تو بهتر نمی شود
این گریه ها برای تو اصغر نمی شود
🖋حسن لطفی
@marsieha
#امام_حسین
#حضرت_زینب
#شام
پر می کشد دلم به تمنای نیزه ات
دنیای دیگری شده دنیای نیزه ات
جانی بده دوباره... به من نه به دخترت
تا جان نیامده به لبش پای نیزه ات
ترسانده است فاطمه کوچک تو را
خون های جاری از قد و بالای نیزه ات
یک بوسه بود سهم من از آن گلوی خشک
باقیش گشته قسمت لب های نیزه ات
با دست خطِ نیزه و خونِ گلوی تو
افتاده است هر قدم امضای نیزه ات
لج کرده است تیزی سر نیزه با سرت
چیزی نمانده از تو و دعوای نیزه ات
چرخیده است دیده ناپاکشان به ما
این قوم پست بعد تماشای نیزه ات
🖋محمد بیابانی
@marsieha
فاطی
#امام_حسین
#شام
وقتی رسید قافله در مجلس یزید
بالا گرفت قائله در مجلس یزید
اشک سر بریده در آمد که پا گذاشت
زینب میان سلسله در مجلس یزید
زینب رسید و دور و برش جمع خسته ای
با پای پر ز آبله در مجلس یزید
داغ رباب تازه شد آن لحظه ای که دید
بالا نشسته حرمله در مجلس یزید
با کینه ای به قدمت تاریخ، کفر داشت
با دین سر مقابله در مجلس یزید
دف ها به روی دست، و کِل می کشید مست
مطرب میان هلهله در مجلس یزید
بزم شراب بود و چه کردند پای تشت
رقاصه ها پِیِ صِله در مجلس یزید
ای وای، بین جام شراب و سر امام
چندان نبود فاصله در مجلس یزید
بالا که رفت چوب، سه ساله بلند شد
صبرش نداشت حوصله در مجلس یزید
شد اشک چشم، بغض و بدل کرد این چنین
آتش فشان به زلزله در مجلس یزید
صحبت که از خرید و فروش کنیز شد
افتاد باز ولوله در مجلس یزید
خون خورد زینب و جگرش پاره پاره شد
از دست إبن آکله در مجلس یزید
🖋مصطفی متولی
@marsieha
#امام_حسین
#شام
فاطمه! مادر سادات! چه آمد به سرت؟
شامیان عید گرفتند به قتل پسرت
سنگ و خاکستر و دشنام و کف و زخم زبان
کوچه کوچه شده مزد زحمات پدرت
بوسه از دور به پیشانی بشکسته بزن
اگر افتد به سر پاکِ حسینت نظرت
شانه بر گیسوی زینب بزن و اشک بریز
گر به دروازۀ ساعات بیفتد گذرت
دیگر از چوب و لب خشک نگویم سخنی
بیش از این نیست روا تا که بسوزد جگرت
زینب و گیسوی خونین؛ به خدا حق داری
عوض اشک اگر خون رود از چشم ترت
چون مه نیمه درخشد به کنار خورشید
سر عباس که خود هست حسین دگرت
مادر زینب! از زینب مظلومه بپرس
دخترم! در ملاء عام چه آمد به سرت؟
یا محمّد بنگر حق ذوی القربی را
کشت اولاد تو را امت بیدادگرت
📚نخل میثم
@marsieha
#امام_حسین
#حضرت_زینب
#شام
زیب آغوش نبی ! نوک سنان جای تو نیست
مطبخ و خاک سیه، منزل و مأوای تو نیست
بی حیا آن که نهادت به روی خاک تنور
عرش را مرتبهی خاک کف پای تو نیست
دیشب ای دوست به مهمانی خولی رفتی
جان من! جای تو در خانه اعدای تو نیست
وآی تا من ز جراحات تو این خاک سیاه
شویم از اشک که این گونه مداوای تو نیست
سایه ی خویش مگیر از سرم ای سرو بلند
که مرا هیچ به سر غیر تماشای تو نیست
در ره دوست گذشتی ز سر و مال و عیال
هیچ کس را به جهان همّت والای تو نیست
نه همین واله و شیدای تو شد خواهر تو
آن دلی کو که چو من واله و شیدای تو نیست
🖋صغیر اصفهانی
@marsieha
فاطی
#امام_حسین
#شام
دم دروازه ساعات خدا رحم کند
به دلِ عمه سادات خدا رحم کند
محملم پرده ندارد مددی یا ستّار
حاجتم وقت مناجات خدا رحم کند
چشم من تار شده , یا تو به هم ریخته ای
گریه دار است ملاقات خدا رحم کند
کو علمدار حرم ؟ آبرویم در خطر است
وسط این همه الوات خدا رحم کند
سَرِ بازار به انگشتْ نشانم دادند
رد شدم با چه مکافات خدا رحم کند
به همان خنجر کُنْدی که تو را زَجْرَت داد
می کند شِمْر مُباهات خدا رحم کند
سرت از نیزه زمین خورد دلم ریخت حسین
زیر پا رفتی ؟ به لبهات ْ خدا رحم کند
نیزه نیزه شده از بس گلویِ پاره تو
گُم شدی بین جراحات خدا رحم کند
به حرم چون لبِ تو چوبِ حراجی زده اند
تا نمیرم ز بلیّات خدا رحم کند
چشم یک شهر به دنبال کنیز است حسین
تا کنم حفظ امانات خدا رحم کند
چانه می زد سَرِ گهواره یکی پیش رباب
بهر تسکین مصیبات خدا رحم کند
🖋قاسم نعمتی
@marsieha
#امام_حسین
#حضرت_زینب
#شام
بین من تا سر تو فاصله کم نیست حسین
بعد تو صبر در این غائله کم نیست حسین
حق بده وقت نمازم بنشینم به زمین
یک زن خسته و یک قافله کم نیست حسین
هدف تیر سه شعبه دل ما این بار است
بین این تیره دلان حرمله کم نیست حسین
پسرت جانی اگر داشت فدایت می کرد
بر تنش سختی این سلسله کم نیست حسین
شده گودال و تن بی سر تو کابوسم
به تسلای عزادار کف و هلهله کم نیست حسین
پاسبان حرمت بعد علمدار منم می بینی ؟
کف هیچ , به روی بدنم آبله کم نیست حسین
به ملاقات سرت بر روی کمتر اگر می آیم
کار دارم به خدا حوصله کم نیست حسین
این همه زخمی و دل خسته و طفلان یتیم
دست تنهام ببین مشغله کم نیست حسین
آنقدر قامت این نیزه بلند است که ناپیدایی
بین من تا سر تو فاصله کم نیست حسین
🖋مهدی رحمان دوست
@marsieha
فاطی
#امام_حسین
#حضرت_زینب
#شام
به روی نیزه چگونه تو را نظاره کنم
بخند تا که منم خنده ای دوباره کنم
اگر اجازه دهی لا اقل برای تنت
کمی ز چادر خود را کفن قواره کنم
رسیده وقت نماز و برای قبله نما
به زلف های رهای تو من اشاره کنم
زترس دشمن جانی هراس دارم که
به گوش های زخمی طفل تو گوشواره کنم
🖋محسن مهدوی
@marsieha
#امام_حسین
#حضرت_زینب
#شام
باید که از نیزه سرت را پس بگیرم
رگ هایِ سرخ ِ حنجرت را پس بگیرم
آه ... ای سلیمانِ زمانه، سَعیَم این است
از ساربان، انگشترت را پس بگیرم
باید که از سرنیزه هایِ تیز و سنگین
ته مانده هایِ پیکرت را، پس بگیرم
باید که از غارتگرانِ نامسلمان
عمامه ی پیغمبرت را پس بگیرم
باید که از آن بی حیایِ پست و نامرد
خلخالِ پایِ دخترت را پس بگیرم
🖋محمد حسن بیات لو
@marsieha
فاطی
#امام_حسین
#حضرت_سکینه
#شام
بــا کــاروان نیــزه ســفـر می کـنم پدر
با طعنه های حرمله سـر می کـنم پدر
مانـنـد خـواهـران خـودم روی نـاقـه ها
در پیش سنگ سینه سپر می کنم پدر
حــالا بـرو به قـصر ولی نیـمه شب تو را
بـا گــریه های خویش خبر می کنم پدر
این گریه جای خطبه کوبنده مـن است
من هم شبیه عمه خطر می کـنم پدر
بــا دیـدن جـراحــت پـیـشـانی ات دگر
از فـکـر بوسـه صــرف نــظر می کنم پدر
شـام سـیـاه زنـدگی ام را به لطــف تو
- خورشید روی نیزه- سحر می کنم پدر
امـشب اگـر که بوسه نگیرم من از لبت
در ایــن قـمــار عشق ضرر می کنم پدر
🖋وحید قاسمی
@marsieha
#امام_حسین
#حضرت_سکینه
#شام
تو روي ني و من از تو چقدر فاصله دارم
و از خودم به خدا چون نمرده ام گله دارم
به جرم اينكه يتيمم مرا به بند كشيدند
و جان به لب شدم ازبسكه زخم سلسله دارم
از اينكه گم شدم آن شب چه حرفها كه شنيدم
چه خاطرات بدي از مسير قافله دارم
براي سعي صفاي سرت و مروه جانم
تو فكر ميكني آيا توان هروله دارم؟
چه شد كه رفتي و ديگر سراغ من نگرفتي؟
دلم گرفته مگر من چقدر حوصله دارم؟
به روي خار دويدن كجا و نيزه نشيني
مرا ببخش که گفتم به پایم آبله دارم
🖋مصطفی متولی
@marsieha
#امام_سجاد
#شام
با غصه های آل عبا گریه می کنی
در اوج روضه های عزا گریه می کنی
ما با گناه اشک تو را در می آوریم
از سوز بی وفایی ما گریه می کنی
ای صاحب عزا، تو به این روضه های ما
می آیی و بدون صدا گریه می کنی
«گاهی نجف، مدینه، گهی کربلا و گاه»
در مشهد امام رضا گریه می کنی
بر کشته ی فتاده به هامونِ کربلا
بر داغ سید الشهدا گریه می کنی
این روزها به حال دل زینب اسیر
در ماجرای شام بلا گریه می کنی
بر رأس های رفته به بالای نیزه ها
با خیزران و طشت طلا گریه می کنی
حالا دوباره چشم تو را خون گرفته است
با غصه های آل عبا گریه می کنی
🖋وحید محمدی
@marsieha
.
#غزل_مصیبت
#راس_الحسین_علیه_السلام
تو نیستی و نفسهایِ من عذاب شده
تو رفتهای و جهان بر سرم خراب شده
رسیده عمرِ فراقت به چند روز حسین
حسابِ غصّهیِ من خارج از حساب شده
نبودهای و ندیدی به شهرِ کوفه و شام
شبیهِ شهرِ مدینه کنایه باب شده
از آن غروب که قاریِ رویِ نی شدهای
حرمنِشینَت علمدارِ انقلاب شده
بِبر سلامِ مرا پیشِ حیدر و با او
بگو که بعدِ تو سهمِ حرم طناب شده
وجودِ قافلهات مثلِ شمع با شلّاق
به پیشِ چشمِ سرِ رویِ نیزه آب شده
عجیب نیست اگر بر لبِ تو چوب زدند
که جایِ خواهرِ تو مجلسِ شراب شده
نوایِ زینبِ کبری دعایِ العجل است
همانکه وعدهیِ حق است و مستجاب شده
#غزل #شام #کوفه #بعد_از_عاشورا
#حضرت_زینب سلام_الله_علیها
#امام_حسین علیه_السلام
#حسین_ایمانی
___________________
@jjooebhdijwhw181
#امام_حسین
#شام
بر لب و دندان من چوب جفا آهسته زن
چوب کین بر بوسهگاه مصطفی آهسته زن
میزنی گر بر لب من خیزران، شادی مکن
لرزه افکندی تو بر عرش خدا، آهسته زن
در میان طشت زر، بهر تماشا از جنان
آمده با چشم تر خیرالنسا، آهسته زن
پیش چشم کودکان مضطر و زار و یتیم
بر لب و دندان بابا، بیحیا، آهسته زن
بر لب قاری قرآن ای امیر فسق و جور
کعب نی یا که مزن اکنون و، یا آهسته زن
هر چه خواهی بر سرم آور تو در خلوت ولی
پیش زینب بر لبم چوب جفا آهسته زن
ظاهرا چوب جفا بر راس پر خونم زنی
باطنا خنجر به قلب مرتضی آهسته زن
گر به جرم گفتن حق بر دهانم میزنی
حقستیزی بس کن ای خصم دغا آهسته زن
لشکرت بر پیکرم تیر از جفا بسیار زد
چوب کین اکنون تو بر راس جدا آهسته زن
گوش جان گر بسپرد هر عاشق آوارهای
تا ابد از شهر شام آید نوا آهسته زن
🖋محمد میر هاشمی
@marsieha
#امام_حسین
#شام
یا مزن چوب جفا را بر لب و دندان من
یا بگو بیرون روند از مجلست طفلان من
یا نزن شرمی نما از روی زهرا مادرم
یا بزن مخفی ز چشم خواهر گریان من
ای ستمگر هر چه می خواهی بزن اما بدان
بوسه گاه مصطفی باشد لب عطشان من
در احد جد تو دندان پیمبر را شکست
باید از چوب تو اکنون بشکند دندان من
بارها و بارها پیوسته دید آزارها
هم سر خونین من، هم پیکر عریان من
سخت تر از چوب تو بر من نگاه زینب است
چوب تو نه، اشک او آتش زند بر جان من
خواندن آیات قرآن زیر چوب خیزران
با خدا این بوده از روز ازل پیمان من
من شدم در زیر چوب خیزران مهمان تو
مادرم در پای طشت زر بود مهمان من
📚نخل میثم
@marsieha
#امام_حسین
#شام
کنار طشت طلاست فاطمه مهمان من
چوب مزن ای یزید! بر لب و دندان من
با چه دلی میزنی برلب من خیزران
کز همه دل میبرد نغمهی قرآن من
گر چه تحمل کنم ضربهی چوب تو را
تاب مرا میبرد گریهی طفلان من
تا که نگاه افکنم بر رخ اطفال خود
دور زند دم به دم، دیدهی گریان من
تا نرود از اسف، صبر و قرارش ز کف
زینب من میشود دست به دامان من
نالهی من بر ملاست، مقتل من کربلاست
شام بلا آمده شام غریبان من
با چه گنه میکنی لعل لبم را کبود؟
بر سر و صورت بس است زخم فراوان من
سرم به شام بلا، زینت طشت طلا
زیر سم اسبها پیکر عریان من
طشت ز سوز درون سوخت و فریاد زد
چوب تو هم گریه کرد بر لب عطشان من
📚نخل میثم
@marsieha
با غصه های آل عبا گریه می کنی
در اوج روضه های عزا گریه می کنی
ما با گناه اشک تو را در می آوریم
از سوز بی وفایی ما گریه می کنی
ای صاحب عزا، تو به این روضه های ما
می آیی و بدون صدا گریه می کنی
«گاهی نجف، مدینه، گهی کربلا و گاه»
در مشهد امام رضا گریه می کنی
بر کشته ی فتاده به هامونِ کربلا
بر داغ سید الشهدا گریه می کنی
این روزها به حال دل زینب اسیر
در ماجرای شام بلا گریه می کنی
بر رأس های رفته به بالای نیزه ها
با خیزران و طشت طلا گریه می کنی
حالا دوباره چشم تو را خون گرفته است
با غصه های آل عبا گریه می کنی
#وحید_محمدی
#مناجات_با_امام_زمان
#شعر_امام_زمان #کاروان_اسرا
#کوفه #شام
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
#امام_سجاد_علیه_السلام
#شهادت
#اسارت
#کوفه
#شام
#غزل
من، آن گلم که خفته به خون باغبان من
نه گل، نه غنچه مانده، به باغ خزان من
مرغ بهشت وحیام و از جور روزگار
ویرانههای شام شده آشیان من
هفتاد داغ دارم و در سوز آفتاب
هجده سر بریده شده سایبان من
زن های شام خنده به ناموس من زدند
این بود احترام من و خاندان من
زنجیرها به زخم تن من گریستند
دشمن نکرد رحم به اشک روان من
افتاد روى خاک به سنگ یهودیان
از روى نی سر پدر مهربان من
شام بلا و طشت طلا و سر حسین
گردید قاتل پدرم، میزبان من
من سیل اشک ریختم و او شراب ریخت
با آن که بود آیه ی کوثر به شأن من
من سخت ناله میزدم، او چوب خیزران
من تن به مرگ دادم و او سوخت جان من
#استاد_حاج_غلامرضا_سازگار
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
4_6046427364143926374.mp3
803K
❣﷽❣
🔘 #سینه_زنی #اسارت #شام
🔘 #ساده_خوانی
.حرکت قافله از کوفه به شام
ای خدا قافله می رود کو به کو
کوفه در پشت سر شام غم رو به رو
خواهری ماه خود می کند جستجو
ماه او روی نی
قلب او با حسین - یا حسین یا حسین ...
🔘یا حسین یا حسین
آیه های بلا دارد اینجا نزول
در اسارت هنوز اهل بیت رسول
همه نسل علی همه نسل بتول
روی نی جلوه گر
نور طاها حسین - یا حسین یا حسین...
🔘یا حسین یا حسین
دارد این قافله سایه ی غم به سر
سوی شام بلا می رود دیده تر
بانوان خون به دل کودکان خون جگر
همره کاروان
جان زهرا حسین - یا حسین یا حسین ...
🔘یا حسین یا حسین
شعله ی سوز و آه شد ز دل ها برون
رأس پاک حسین چون شفق لاله گون
دیر راهب رود این سر غرق خون
بهر راهب شده
چون مسیحا حسین - یاحسین یاحسین...
🔘یا حسین یا حسین
محمود تاری «یاسر»
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
.
▪️ زمینه / #شور
▪️ #زمزمه
▪️ #اسارت #شام
#سبک_بسمت_گودال_از_خیمه_دویدم
چشام پر از اشک و ، دلم پر از داغه
تو روی نیزه من ، سوار بر ناقه
ببین تن زینب ، زخمی شلاقه
تو روی نیزه من ، سوار بر ناقه
سنگا شده روونه سوی نیزه
خون گلوت میریزه روی نیزه
▪️وای حسین وای حسین حسینم
لبات ترک داره ، سرت پر از خونه
چقد روی نیزه، موهات پریشونه
چقدر خاکستر ، نشسته رو گونه
چقد روی نیزه ، موهات پریشونه
یادش بخیر روزای خوبه باتو
مادرمون شونه می کرد موهاتو
▪️وای حسین وای حسین حسینم
نمونده تو سینه ، صبر و شکیبایی
تو کوچه ها زینب ، شده تماشایی
با سنگ و خاکستر ، شدم پذیرایی
تو کوچه ها زینب ، شده تماشایی
خیلی دل خواهرتو آزردن
برای زینب صدقه آوردن
▪️وای حسین وای حسین حسینم
نظر بر این قلب ، پر آه کن داداش
رقیه تو یه کم ، نگاه کن داداش
فکری به طفل بی ، پناه کن داداش
رقیه تو یه کم ، نگاه کن داداش
ببین که هق هق میکنه رقیه
حرف نزنی دق میکنه رقیه
▪️وای حسین وای حسین حسینم
(#علی_سلطانی)
.👇