eitaa logo
💚عزیزم حسین💚
3هزار دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
5.1هزار ویدیو
123 فایل
ا ﷽ ا تکثیرکانال تکثیرعشق ناب 💚 تمام ذرات وجودم عشق ناب فاطمی است والحمدلله فاطمه ای که هستی اش هست به ماسوا دهد رزق اگرکه میدهد به یمن اوخدا دهد ای عشق سربلندکه برنیزه میروی از حلقه کمندتو راه گریز نیست کانال دیگر: @yaraliagham @qalalsadegh135
مشاهده در ایتا
دانلود
باید که از نیزه سرت را پس بگیرم رگ هایِ سرخ ِ حنجرت را پس بگیرم آه ای سلیمانِ زمانه سَعیَم این است از ساربان انگشترت را پس بگیرم باید که از سر نیزه هایِ تیز و سنگین ته مانده هایِ پیکرت را پس بگیرم باید که از غارتگرانِ نامسلمان عمامه ی پیغمبرت را پس بگیرم باید که از آن بی حیایِ پست و نامرد خلخال پایِ دخترت را پس بگیرم 🖋محمد حسن بیات لو @marsieha
بس کن رباب نیمه ای از شب گذشته است دیگر بخواب نیمه ای از شب گذشته است کم خیره شو به نیزه ، علی را نشان نده گهواره نیست دست خودت را تکان نده با دست های بسته مزن چنگ بر رخت با ناخن شکسته مزن چنگ بر رخت بس کن رباب حرمله بیدار می شود سهمت دوباره خنده انظار می شود ترسم که نیزه دار کمی جابجا شود از روی نیزه رأس عزیزت رها شود یک شب ندیده ایم که بی غم نیامده دیدی هنوز زخم گلو هم نیامده گرچه امید چشم ترت نا امید شد بس کن رباب یک شبه مویت سپید شد پیراهنی که تازه خریدی نشان مده گهواره نیست دست خودت را تکان مده با خنده خواب رفته تماشا نمی کند مادر نگفته است و زبان وا نمی کند بس کن رباب زخم گلو را نشان مده قنداقه نیست دست خودت را تکان مده دیگر ز یادت این غم سنگین نمی رود آب خوش از گلوی تو پائین نمی رود بس کن ز گریه حال تو بهتر نمی شود این گریه ها برای تو اصغر نمی شود 🖋حسن لطفی @marsieha
پر می کشد دلم به تمنای نیزه ات دنیای دیگری شده دنیای نیزه ات جانی بده دوباره... به من نه به دخترت تا جان نیامده به لبش پای نیزه ات ترسانده است فاطمه کوچک تو را خون های جاری از قد و بالای نیزه ات یک بوسه بود سهم من از آن گلوی خشک باقیش گشته قسمت لب های نیزه ات با دست خطِ نیزه و خونِ گلوی تو افتاده است هر قدم امضای نیزه ات لج کرده است تیزی سر نیزه با سرت چیزی نمانده از تو و دعوای نیزه ات چرخیده است دیده ناپاکشان به ما این قوم پست بعد تماشای نیزه ات 🖋محمد بیابانی @marsieha فاطی
وقتی رسید قافله در مجلس یزید بالا گرفت قائله در مجلس یزید اشک سر بریده در آمد که پا گذاشت زینب میان سلسله در مجلس یزید زینب رسید و دور و برش جمع خسته ای با پای پر ز آبله در مجلس یزید داغ رباب تازه شد آن لحظه ای که دید بالا نشسته حرمله در مجلس یزید با کینه ای به قدمت تاریخ، کفر داشت با دین سر مقابله در مجلس یزید دف ها به روی دست، و کِل می کشید مست مطرب میان هلهله در مجلس یزید بزم شراب بود و چه کردند پای تشت رقاصه ها پِیِ صِله در مجلس یزید ای وای، بین جام شراب و سر امام چندان نبود فاصله در مجلس یزید بالا که رفت چوب، سه ساله بلند شد صبرش نداشت حوصله در مجلس یزید شد اشک چشم، بغض و بدل کرد این چنین آتش فشان به زلزله در مجلس یزید صحبت که از خرید و فروش کنیز شد افتاد باز ولوله در مجلس یزید خون خورد زینب و جگرش پاره پاره شد از دست إبن آکله در مجلس یزید 🖋مصطفی متولی @marsieha
فاطمه! مادر سادات! چه آمد به سرت؟ شامیان عید گرفتند به قتل پسرت سنگ و خاکستر و دشنام و کف و زخم زبان کوچه ‌کوچه شده مزد زحمات پدرت بوسه از دور به پیشانی بشکسته بزن اگر افتد به سر پاکِ حسینت نظرت شانه بر گیسوی زینب بزن و اشک بریز گر به دروازۀ ساعات بیفتد گذرت دیگر از چوب و لب خشک نگویم سخنی بیش از این نیست روا تا که بسوزد جگرت زینب و گیسوی خونین؛ به خدا حق داری عوض اشک اگر خون رود از چشم ترت چون مه نیمه درخشد به کنار خورشید سر عباس که خود هست حسین دگرت مادر زینب! از زینب مظلومه بپرس دخترم! در ملاء عام چه آمد به سرت؟ یا محمّد بنگر حق ذوی‌ القربی را کشت اولاد تو را امت بیدادگرت 📚نخل میثم @marsieha
زیب آغوش نبی ! نوک سنان جای تو نیست مطبخ و خاک سیه، منزل و مأوای تو نیست بی حیا آن که نهادت به روی خاک تنور عرش را مرتبه‏ی خاک کف پای تو نیست دیشب ای دوست به مهمانی خولی رفتی جان من! جای تو در خانه اعدای تو نیست وآی تا من ز جراحات تو این خاک سیاه شویم از اشک که این گونه مداوای تو نیست سایه‏ ی خویش مگیر از سرم ای سرو بلند که مرا هیچ به سر غیر تماشای تو نیست در ره دوست گذشتی ز سر و مال و عیال هیچ کس را به جهان همّت والای تو نیست نه همین واله و شیدای تو شد خواهر تو آن دلی کو که چو من واله و شیدای تو نیست 🖋صغیر اصفهانی @marsieha فاطی
دم دروازه ساعات خدا رحم کند به دلِ عمه سادات خدا رحم کند محملم پرده ندارد مددی یا ستّار حاجتم وقت مناجات خدا رحم کند چشم من تار شده , یا تو به هم ریخته ای گریه دار است ملاقات خدا رحم کند کو علمدار حرم ؟ آبرویم در خطر است وسط این همه الوات خدا رحم کند سَرِ بازار به انگشتْ نشانم دادند رد شدم با چه مکافات خدا رحم کند به همان خنجر کُنْدی که تو را زَجْرَت داد می کند شِمْر مُباهات خدا رحم کند سرت از نیزه زمین خورد دلم ریخت حسین زیر پا رفتی ؟ به لبهات ْ خدا رحم کند نیزه نیزه شده از بس گلویِ پاره تو گُم شدی بین جراحات خدا رحم کند به حرم چون لبِ تو چوبِ حراجی زده اند تا نمیرم ز بلیّات خدا رحم کند چشم یک شهر به دنبال کنیز است حسین تا کنم حفظ امانات خدا رحم کند چانه می زد سَرِ گهواره یکی پیش رباب بهر تسکین مصیبات خدا رحم کند 🖋قاسم نعمتی @marsieha
بین من تا سر تو فاصله کم نیست حسین بعد تو صبر در این غائله کم نیست حسین حق بده وقت نمازم بنشینم به زمین یک زن خسته و یک قافله کم نیست حسین هدف تیر سه شعبه دل ما این بار است بین این تیره دلان حرمله کم نیست حسین پسرت جانی اگر داشت فدایت می کرد بر تنش سختی این سلسله کم نیست حسین شده گودال و تن بی سر تو کابوسم به تسلای عزادار کف و هلهله کم نیست حسین پاسبان حرمت بعد علمدار منم می بینی ؟ کف هیچ , به روی بدنم آبله کم نیست حسین به ملاقات سرت بر روی کمتر اگر می آیم کار دارم به خدا حوصله کم نیست حسین این همه زخمی و دل خسته و طفلان یتیم دست تنهام ببین مشغله کم نیست حسین آنقدر قامت این نیزه بلند است که ناپیدایی بین من تا سر تو فاصله کم نیست حسین 🖋مهدی رحمان دوست @marsieha فاطی
به روی نیزه چگونه تو را نظاره کنم بخند تا که منم خنده ای دوباره کنم اگر اجازه دهی لا اقل برای تنت کمی ز چادر خود را کفن قواره کنم رسیده وقت نماز و برای قبله نما به زلف های رهای تو من اشاره کنم زترس دشمن جانی هراس دارم که به گوش های زخمی طفل تو گوشواره کنم 🖋محسن مهدوی @marsieha
باید که از نیزه سرت را پس بگیرم رگ هایِ سرخ ِ حنجرت را پس بگیرم آه ... ای سلیمانِ زمانه، سَعیَم این است از ساربان، انگشترت را پس بگیرم باید که از سرنیزه هایِ تیز و سنگین ته مانده هایِ پیکرت را، پس بگیرم باید که از غارتگرانِ نامسلمان عمامه ی پیغمبرت را پس بگیرم باید که از آن بی حیایِ پست و نامرد خلخالِ پایِ دخترت را پس بگیرم 🖋محمد حسن بیات لو @marsieha فاطی
بــا کــاروان نیــزه ســفـر می کـنم پدر با طعنه های حرمله سـر می کـنم پدر مانـنـد خـواهـران خـودم روی نـاقـه ها در پیش سنگ سینه سپر می کنم پدر حــالا بـرو به قـصر ولی نیـمه شب تو را بـا گــریه های خویش خبر می کنم پدر این گریه جای خطبه کوبنده مـن است من هم شبیه عمه خطر می کـنم پدر بــا دیـدن جـراحــت پـیـشـانی ات دگر از فـکـر بوسـه صــرف نــظر می کنم پدر شـام سـیـاه زنـدگی ام را به لطــف تو - خورشید روی نیزه- سحر می کنم پدر امـشب اگـر که بوسه نگیرم من از لبت در ایــن قـمــار عشق ضرر می کنم پدر 🖋وحید قاسمی @marsieha
تو روي ني و من از تو چقدر فاصله دارم و از خودم به خدا چون نمرده ام گله دارم به جرم اينكه يتيمم مرا به بند كشيدند و جان به لب شدم ازبسكه زخم سلسله دارم از اينكه گم شدم آن شب چه حرفها كه شنيدم چه خاطرات بدي از مسير قافله دارم براي سعي صفاي سرت و مروه جانم تو فكر ميكني آيا توان هروله دارم؟ چه شد كه رفتي و ديگر سراغ من نگرفتي؟ دلم گرفته مگر من چقدر حوصله دارم؟   به روي خار دويدن كجا و نيزه نشيني مرا ببخش که گفتم به پایم آبله دارم 🖋مصطفی متولی @marsieha
با غصه های آل عبا گریه می کنی در اوج روضه های عزا گریه می کنی ما با گناه اشک تو را در می آوریم از سوز بی وفایی ما گریه می کنی ای صاحب عزا، تو به این روضه های ما می آیی و بدون صدا گریه می کنی «گاهی نجف، مدینه، گهی کربلا و گاه» در مشهد امام رضا گریه می کنی بر کشته ی فتاده به هامونِ کربلا بر داغ سید الشهدا گریه می کنی این روزها به حال دل زینب اسیر در ماجرای شام بلا گریه می کنی بر رأس های رفته به بالای نیزه ها با خیزران و طشت طلا گریه می کنی حالا دوباره چشم تو را خون گرفته است با غصه های آل عبا گریه می کنی 🖋وحید محمدی @marsieha
. تو نیستی و نفس‌هایِ من عذاب شده تو رفته‌ای و جهان بر سرم خراب شده رسیده عمرِ فراقت به چند روز حسین حسابِ غصّه‌یِ من خارج از حساب شده نبوده‌ای و ندیدی به شهرِ کوفه و شام شبیهِ شهرِ مدینه کنایه باب شده از آن غروب که قاریِ رویِ نی شده‌ای حرم‌نِشینَت علمدارِ انقلاب شده بِبر سلامِ مرا پیشِ حیدر و با او بگو که بعدِ تو سهمِ حرم طناب شده وجودِ قافله‌ات مثلِ شمع با شلّاق به پیشِ چشمِ سرِ رویِ نیزه آب شده عجیب نیست اگر بر لبِ تو چوب زدند که جایِ خواهرِ تو مجلسِ شراب شده نوایِ زینبِ کبری دعایِ العجل است همان‌که وعده‌یِ حق است و مستجاب شده سلام_الله_علیها علیه_السلام ___________________ @jjooebhdijwhw181
بر لب و دندان من چوب جفا آهسته زن چوب کین بر بوسه‌گاه مصطفی آهسته زن می‌زنی گر بر لب من خیزران، شادی مکن لرزه افکندی تو بر عرش خدا، آهسته زن در میان طشت زر، بهر تماشا از جنان آمده با چشم تر خیرالنسا، آهسته زن پیش چشم کودکان مضطر و زار و یتیم بر لب و دندان بابا، بی‌حیا، آهسته زن بر لب قاری قرآن ای امیر فسق و جور کعب نی یا که مزن اکنون و، یا آهسته زن هر چه خواهی بر سرم آور تو در خلوت ولی پیش زینب بر لبم چوب جفا آهسته زن ظاهرا چوب جفا بر راس پر خونم زنی باطنا خنجر به قلب مرتضی آهسته زن گر به جرم گفتن حق بر دهانم می‌زنی حق‌ستیزی بس کن ای خصم دغا آهسته زن لشکرت بر پیکرم تیر از جفا بسیار زد چوب کین اکنون تو بر راس جدا آهسته زن گوش جان گر بسپرد هر عاشق آواره‌ای تا ابد از شهر شام آید نوا آهسته زن 🖋محمد میر هاشمی @marsieha
یا مزن چوب جفا را بر لب و دندان من یا بگو بیرون روند از مجلست طفلان من یا نزن شرمی نما از روی زهرا مادرم یا بزن مخفی ز چشم خواهر گریان من ای ستمگر هر چه می خواهی بزن اما بدان بوسه گاه مصطفی باشد لب عطشان من در احد جد تو دندان پیمبر را شکست باید از چوب تو اکنون بشکند دندان من بارها و بارها پیوسته دید آزارها هم سر خونین من، هم پیکر عریان من سخت تر از چوب تو بر من نگاه زینب است چوب تو نه، اشک او آتش زند بر جان من خواندن آیات قرآن زیر چوب خیزران با خدا این بوده از روز ازل پیمان من من شدم در زیر چوب خیزران مهمان تو مادرم در پای طشت زر بود مهمان من 📚نخل میثم @marsieha
کنار طشت طلاست فاطمه مهمان من چوب مزن ای یزید! بر لب و دندان من با چه دلی می‌زنی برلب من خیزران کز همه دل می‌برد نغمه‌ی قرآن من گر چه تحمل کنم ضربه‌ی چوب تو را تاب مرا می‌برد گریه‌ی طفلان من تا که نگاه افکنم بر رخ اطفال خود دور زند دم به دم، دیده‌ی گریان من تا نرود از اسف، صبر و قرارش ز کف زینب من می‌شود دست به دامان من ناله‌ی من بر ملاست، مقتل من کربلاست شام بلا آمده شام غریبان من با چه گنه می‌کنی لعل لبم را کبود؟ بر سر و صورت بس است زخم فراوان من سرم به شام بلا، زینت طشت طلا زیر سم اسب‌ها پیکر عریان من طشت ز سوز درون سوخت و فریاد زد چوب تو هم گریه کرد بر لب عطشان من 📚نخل میثم @marsieha
با غصه های آل عبا گریه می کنی در اوج روضه های عزا گریه می کنی ما با گناه اشک تو را در می آوریم از سوز بی وفایی ما گریه می کنی ای صاحب عزا، تو به این روضه های ما می آیی و بدون صدا گریه می کنی «گاهی نجف، مدینه، گهی کربلا و گاه» در مشهد امام رضا گریه می کنی بر کشته ی فتاده به هامونِ کربلا بر داغ سید الشهدا گریه می کنی این روزها به حال دل زینب اسیر در ماجرای شام بلا گریه می کنی بر رأس های رفته به بالای نیزه ها با خیزران و طشت طلا گریه می کنی حالا دوباره چشم تو را خون گرفته است با غصه های آل عبا گریه می کنی
من، آن گلم که خفته به خون باغبان من نه گل، نه غنچه مانده، به باغ خزان من مرغ بهشت وحی‌ام و از جور روزگار ویرانه‌های شام شده آشیان من هفتاد داغ دارم و در سوز آفتاب هجده سر بریده شده سایبان من زن های شام خنده به ناموس من زدند این بود احترام من و خاندان من زنجیرها به زخم تن من گریستند دشمن نکرد رحم به اشک روان من افتاد روى خاک به سنگ یهودیان از روى نی سر پدر مهربان من شام بلا و طشت طلا و سر حسین گردید قاتل پدرم، میزبان من من سیل اشک ریختم و او شراب ریخت با آن که بود آیه ی کوثر به شأن من من سخت ناله می‌زدم، او چوب خیزران من تن به مرگ دادم و او سوخت جان من
4_6046427364143926374.mp3
803K
❣﷽❣ 🔘 🔘 .حرکت قافله از کوفه به شام ای خدا قافله می رود کو به کو کوفه در پشت سر شام غم رو به رو خواهری ماه خود می کند جستجو ماه او روی نی قلب او با حسین - یا حسین یا حسین ... 🔘یا حسین یا حسین آیه های بلا دارد اینجا نزول در اسارت هنوز اهل بیت رسول همه نسل علی همه نسل بتول روی نی جلوه گر نور طاها حسین - یا حسین یا حسین... 🔘یا حسین یا حسین دارد این قافله سایه ی غم به سر سوی شام بلا می رود دیده تر بانوان خون به دل کودکان خون جگر همره کاروان جان زهرا حسین - یا حسین یا حسین ... 🔘یا حسین یا حسین شعله ی سوز و آه شد ز دل ها برون رأس پاک حسین چون شفق لاله گون دیر راهب رود این سر غرق خون بهر راهب شده چون مسیحا حسین - یاحسین یاحسین... 🔘یا حسین یا حسین محمود تاری «یاسر» ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
. ▪️ زمینه / ▪️ ▪️ چشام پر از اشک و ، دلم پر از داغه تو روی نیزه من ، سوار بر ناقه ببین تن زینب ، زخمی شلاقه تو روی نیزه من ، سوار بر ناقه سنگا شده روونه سوی نیزه خون گلوت میریزه روی نیزه ▪️وای حسین وای حسین حسینم لبات ترک داره ، سرت پر از خونه چقد روی نیزه، موهات پریشونه چقدر خاکستر ، نشسته رو گونه چقد روی نیزه ، موهات پریشونه یادش بخیر روزای خوبه باتو مادرمون شونه می کرد موهاتو ▪️وای حسین وای حسین حسینم نمونده تو سینه ، صبر و شکیبایی تو کوچه ها زینب ، شده تماشایی با سنگ و خاکستر ، شدم پذیرایی تو کوچه ها زینب ، شده تماشایی خیلی دل خواهرتو آزردن برای زینب صدقه آوردن ▪️وای حسین وای حسین حسینم نظر بر این قلب ، پر آه کن داداش رقیه تو یه کم ، نگاه کن داداش فکری به طفل بی ، پناه کن داداش رقیه تو یه کم ، نگاه کن داداش ببین که هق هق میکنه رقیه حرف نزنی دق میکنه رقیه ▪️وای حسین وای حسین حسینم () .👇