#امام_حسن_شور
#شور
آرام جان حضرت زهرا حسن جانم
ذکر لبان حضرت زهرا حسن جانم
ما سائل شما /ما خاک این دریم
روحی لک الفدا /یا ایها الکریم
ای جانم ای جانم سیدالکریم حسن ای جانم
ذکر مدامِ عالم بالا حسن جانم
زهرا نوشته روی دل ما حسن جانم
تا نوکر توایم/ از عالمی سریم
روحی لک الفدا/ یا ایها الکریم
ای جانم...
از سوز زهر کین جگرت سوخت حسن جانم
پرپر زدی و بال و پرت سوخت حسن جانم
در لانه خودت/ بی بال و پر شدی
با دست همسرت/ پاره جگر شدی
**
داغت به سینه ام زده آذر حسین من
فکر توام در این دم آخر حسین من
آه از جگر مکش /در پیش من حسین
لا یوم کیومک/ ای بی کفن حسین
جسم تو می شود /در خاک و خون رها
راس تو می رود /بالای نیزه ها
#عبدالزهرا
#امام_حسن_زمینه
#زمینه
زبانحال حضرت زینب
حسن جان
الهی بمیرم برا غُصّه های توو سینه ت
الهی بمیرم برا خاطرات مدینه ت
واویلا
حسن جان
هنوز یادمه گوشه گیری و اشک چشاتو
هنوز یادمه نیمه شب گریه ی بی صداتو
واویلا
توی کوچه ها چی کشیدی مظلومم
جسارت به مادر رو دیدی مظلومم
همون ضرب سنگین سیلی پیرت کرد
چه زخم زبون ها شنیدی مظلومم
......
حسن جان
شنیدم جلوی نگاه تو مادر زمین خورد
یه جوری زَدِش نانجیب مادرم صَددفه مُرد
واویلا
حسن جان
شنیدم که جایی رو چشمای مادر نمی دید
توو اون سِنّ کم دست و پاهات توو کوچه می لرزید
واویلا
شده کوچه کابوس تلخِت مظلومم
نداشت هیچ تَسّلایی دردِت مظلومم
یه عمر غصه خوردیو یادِ اون کوچه
اومد دائما پیش چشمِت مظلومم
........
حسن جان
غم و غصه های مدینه یکی یا دو تا نیست
فقط ماجرای جسارت توی کوچه ها نیست
واویلا
حسن جان
توی شعله ها یادته معجرو موی سر سوخت
در افتاد روی مادر و پیکرش زیر در سوخت
واویلا
شکست دنده و هر دو پهلوش واویلا
شکست باغلاف هردو بازوش واویلا
نمی بخشم اون دومّی رو بد میزد
کبود شد زیر چشم و اَبروش واویلا
#عباس_قلعه
#حضرت_رقیه_س_شهادت
شدم بی خانمان دنبال تو چون باد اواره
رود از گریه های من جگر از چشم هر خاره
چنان بی کس شدم بابا پس از تو بین این صحرا
که میگیرم سراغ دوست را از خصم همواره
اگر بابا نباشی تا بخوابم بین آغوشت
چه فرقی می کند بر من چه تابوت و چه گهواره
اگرچه زخمهای من چو غنچه بسته شد اما
اگر آهی کشم هر گُل گریبان می کند پاره
جوان از حادثه گاهی اگر که پیر میگردد
ندیدم کودکی گردد ز داغی پیر یکباره
اگر که آمدی و مرده بودم بر رُخم بنگر
خبرها دارد از سِرِّ درونم رنگ رخساره
پُر از زخمی چنان بابا، که شد دردم فراموشم
بیا که دردهایت را به یک بوسه کنم چاره
شاعر: #موسی_علیمرادی
🙏لطفاً جهت سلامتی #پدر شاعر گرامی، حمد شفا بخوانید.
#امام_حسن_زمینه
#زمینه
از زهر جفا سوخت خدایا جگر من
شد قاتل من همسر بیدادگر من
بی یار و حبیبم_غم گشته نصیبم
در کوچه و مسجد_در خانه غریبم
مظلوم حسن جان_مظلوم حسن جان
یک عمر جفا دیدم و لب باز نکردم
با هیچ کسی درد دل ابراز نکردم
غم دارم و اما _غمخوار ندارم
بین همه شهر _یک یار ندارم
مظلوم حسن جان_مظلوم حسن جان
یک عمر غم کوچه بلای دل من بود
در کوچه مغیره به خدا قاتل من بود
لرزاند به کوچه_او پیکر ما را
پیش نگه ما _زد مادر ما را
مظلوم حسن جان_مظلوم حسن جان
#عبدالحسین
#اربعین
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#شور
#بند_اول
زینب میدوید
ناله یِ مادرو از؛ گودال میشنید
زینب میدوید
بی حیا به حنجرش؛ خنجر میکشید
زینب میدوید
تُویِ قتلگاه اومد؛ امّا دیر رسید
زینب میدوید
از قفا شمرِ لعین؛ سر رو می بُرید
زینب میدوید
تَهِ گودالِ بلا؛ حسین شد شهید
زینب میدوید
از زمین و آسمون؛ خونابه چکید
میبینم شمر و، با بغض و کینه
به رویِ سینه یِ حسین میشینه
دوازده ضربه؛ میزد با خنجر
نگفت مادرش اینجاست و میبینه
چه غوغایی شد؛ میونِ گودال
سَرو می بُرید به سمتِ مدینه
🖤 حسین وا اُمّاه(۲) حسین (وا اُماه)۳ 🖤
#بند_دوم
برگشتم داداش
این چهل روزه دوری،آخر سر رسید
برگشتم داداش
که بگم زینب چه،حرفا که شنید
برگشتم داداش
قِسمتِ رقیه بود،باباشو ندید
برگشتم داداش
که بگم چی شنیدم ، تو بزم شراب
برگشتم داداش
که بگم چی کشیدم همراه رباب
برگشتم داداش
نمیدونم خواب بود یا اینکه سراب
سپر شد جونم،تو راهه بازار
کتک خوردم که نایی نیست تو جونم
رقیه دق کرد که میگفت عمه
بدون بابام دیگه نمیتونم
صدام میلرزه ، تنم آتیشه
چطور آخه بی تو برگردم خونم
🖤 حسین وا اُمّاه(۲) حسین (وا اُماه)۳ 🖤
✍✍ شعر و سبک:
کربلایی #علیرضا_عباس_بیگی
کربلایی #بهنام_واحدی_جهاد
4_5807878287749287875.mp3
909.9K
.
#امام_حسن
#زمینه
فاطمه شد سینه زن /واحسنا واحسن
غرق به خون شد کفن/واحسنا واحسن
هم جگرش پاره شد/هم کفنش پاره شد
کنار جسم حسن /حسین بیچاره شد
واحسنا واحسن/ واحسنا واحسن
برادرش ناله ها /از دل پر خون کشد
با چه دلی تیر از این/جنازه بیرون کشد
به غربتش تیر کین/ بر بدنش گریه کرد
بی کفن کربلا /بر کفنش گریه کرد
واحسنا واحسن/ واحسنا واحسن
**
فغان و واویلتا /مدینه و کربلا
جسم حسن روی دست/جسم حسین زیر پا
این کفنش پاره شد/این بدنش پاره شد
کنار جسم حسین /زینب بیچاره شد
واحسنا واحسنا/ واحسنا واحسن
*
به کوچه در کودکی /بر جگرم تیر خورد
که بازوی مادرم /غلاف شمشیر خورد
خنده به چشم ترم /جای کمک میزدند
به قصد کشت مادر /مرا کتک میزدند
واحسنا واحسنا/ واحسنا واحسن
#عبدالحسین ✍
#بیست_و_هشتم_صفر
#شهادت_امام_حسن
#هفتم_صفر
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ا ﷽ ا
گزارش تصویری اربعین/۱/
نجف👇👇👇
از صفای سفر عشق ندیدم خوشتر
شور و شوقی است
که در جان و دل ما افتاد
💚💚💚💚❤️❤️❤️❤️
ا ﷽ ا
از صفای سفر عشق ندیدم خوشتر
شور شوقی است
که در جان و دل ما افتاد
💚💚💚💚❤️❤️❤️❤️💚💚💚
گاهی چاره ای جز گفتن نیست
وقتی شور و شوق در جان و دل بیفتد
به سیطره نجف(همان ایست و بازرسی ) که رسیدیم ماشین برای چک و بازرسی نگه داشت
درست ورودی نجف بود
لحظه ای چرتم زد
ناگهان کل شهر نجف به شکل تاکستانی پر بار و انگور در برابرم ظاهر شد که انگور فراوان داشت چند خوشه از آن انگورهای زرد و شیرین را جلوی بنده گذاشتند تا بخورم و از خواب پریدم
ورود شور انگیز و مستانه ای بود
تا پای ضریح رسیدم چشمم به انگورهای ضریح افتاد زدم زیر خنده
به حضرت علی عرض کردم: آقا جان این انگورهای شما خیلی شیرین آدم مست میکنه😊😊😊
نمی دانم چه کسی اولین بار این طرح انگور را روی ضریح حک کرده
ولی هر کسی بوده واقعا شیرینی "انگور ولایت علوی " را چشیده بوده
🍇🍇🍇🍇🍇🍇🍇🍇🍇🍇🍇🍇
در طی مسیر پیاده روی اگر اینترنت پیدا کنم نکته ای در مورد راز این انگورهای ضریح خواهم نوشت به یاری الهی
💚💚💚💚💚❤️❤️❤️❤️🍇🍇🍇
طعم انگور نجف برده زمن جملِهِ هوشم
چند روزی است که من مست ولاء،جمله خروشم
۱۴۰۱.۶.۱۲ مسیر پیاده روی اربعین نجف
.ادمین
#امام_حسن
#زمزمه
اونیکه ديدم ؛ خودم به ديده ؛ نه کسى ديده
نه کس شنيده ؛ حتى امير خيبر نديده ؛ کسى نديده
يه کوچه تنگ ؛ يه مرد دلسنگ
صداى سيلى ؛ صورت نيلى
نميدونم چى شد فقط چشام و بستم
رو خاک نشستم ؛ زمين نشستم
مادر صدا زد کجایی عصاى دستم
رو شونه مادرو کشوندم ؛ خاکاى چادرو تکوندم
ضربه به شيشه، بی حيا زد ؛ مادر ما رو بى هوا زد
واويلتا اه واويلا
يه تشت پر خون ؛ مقابل من ؛ واى از دل من
همسرم اخر ، شد قاتل من ؛ واى از دل من
کجایی خواهر ؛ بيا برادر
اين دم اخر ؛ شبيه مادر
تموم پيکرم کبود و نيمه جونه ؛ اشکم رونه
لبام شبيه مادرم غرق به خونه ؛ اشکم روونه
گناه مادرم چى بوده ؛ ديدم که صورتش کبوده
هنوز داره ميلرزه دستام ؛ مادرم زمين خورد جلو چشمام
واويلتا اه و واويلا
زينب نگاه کن ، با ديده تر ؛ دورو برت ، اينجا گرفتن
چند تا برادر ؛ با ديده تر
دلنگرونم ، روضه ميخونم
ولى ميدونم ، اروم جونم
يه روز مياد که ديگه محرمى ندارى ، بى کس و يارى
مياى ز خيمه دستات و رو سرت ميزارى ، بى کس و يارى
رو تل کنار قتلگاهى ؛ دور تو ميگيرن سپاهى
ميبينمت که بيقرارى ؛ از پهلو نيزه در ميارى
واويلتا اه واويلا
قاسم نعمتی
@rozeh_1
#امام_حسن
از هر غریب در وطنِ خود غریب تر
از هرچه روضه، روضه ات آقا عجیب تر
زهر جفا چه کرد به جسم مطهرت
ای ناله های تو ز جگر پرلهیب تر
خوردی زمین و کاسه ی صبرت شکسته شد
گودال قتلگاه تو در هجره شیب تر
نشنیده ماند ناله ی ای وای مادرت
از بسکه بود همسر تو نانجیب تر
یک عمر یادِ آن در و دیوار بوده ای
از کودکی به جانِ تو غم ها نصیب تر
رضا باقریان
@rozeh_1
#امام_حسن
یادش اُفتاد رویِ پا برخواست
از دهانش که ناسزا برخواست
دستِ نامرد بی هوا برخواست
آنچنان خورد که صدا برخواست
روضهام گیرِ سنگِ دیوار است
همه تقصیرِ سنگ دیوار است
پسر ارشدش زمین اُفتاد
با تمامِ قَدَش زمین اُفتاد
بعدِ ضربِ بدش زمین اُفتاد
چقدر بد زدش زمین اُفتاد
خواست تا پا شود دوباره ، نشد
بعد از آن حرف گوشواره نشد
تاب دیگر قلم ندارد حیف
وای آقا حرم ندارد حیف
نه حرم سنگ هم ندارد حیف
خادمی محترم ندارد حریف
همگی زیرِ دِینِ آقاییم
روضه خوانِ حسین آقاییم
از خودش کاست از حسینش گفت
او خودش خواست از حسینش گفت
تا که برخواست از حسینش گفت
یاد لبهاست از حسین گفت
گفت رویِ لبت ترک بخورد
بعد تو خواهرم کتک بخورد
حسن لطفی
@rozeh_1
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
#بحارالاشعار
#امام_حسن__ع__نوحه
همچنان که یک نشان از مادرت معلوم نیست
هیچ نامی مثل نامت در جهان مظلوم نیست
چون غریبی مثلِ نامِ تو کجا پیدا شود؟
هیچ کس از حق خود قدرِ شما محروم نیست
هر چه می گوییم از مظلومی ات کم گفته ایم
ذره ای از ماجرای کوهی از غم گفته ایم
روضه هایت حاکی از آزرده جانیِ شماست
از صفر غافل شدیم و از محرم گفته ایم
خاطراتِ کوچه ها و ماجرای پشتِ در
آتش کین در کشاکش پشت در شد شعله ور
جاده ها گم می شود در ازدحام فتنه ها
دستهای بسته و آهِ نفس گیرِ پدر
جاده ها بی تو کجا می برد جانانِ تو را
آیه های زخمیِ گلبرگ قرآنِ تو را
کور باشد دیده ای که روشن از خورشید نیست
لعن بادا آن که آزرده چنان جانِ تو را
می گذاری سر به روی شانه ی تنهاییت
همدمِ جانِ تو باشد خانه ی تنهاییت
سینه ات دلتنگِ مادر شد به یاد کوچه ها
پر شد از دستِ زمان پیمانه ی دلتنگیت
گر چه باشد هر دو عالم از ازل مالِ شما
لیک قبرت راویِ خوبی ست از حالِ شما
وارثِ رنجِ زمینی، شهره ی مظلومیت
هر چه طوفان بلا باشد در اقبالِ شما
ای که قلبت مخزن الااسرارِ نجوای پدر
شاهد سوز و گدازِ اشکِ غمهای پدر
شمعِ جانت ذره ذره آب شد از غربتش
کوچه ها شب تا سحر همراه و هم پای پدر
جان به قربان تو و آن قبر بی شمع و چراغ
سالها در حسرتِ آغوش جدت از فراق
کاش می شد که عیان بوده مزار مادرت
در دل تو شعله شعله آتش این درد و داغ
ناله هایت غرق ماتم می کند آفاق را
سینه ی تنگت ندارد طاقتِ این داغ را
وارثِ رنج و غم دنیای زهرا و علی(ع)
می خراشد آهِ دردت سینه ی عشاق را
همچنان که یک نشان از فاطمه(س)معلوم نیست
هیچ نامی چون حسن(ع) هم در جهان مظلوم نیست!
هستی محرابی
امام حسن (ع)
نوحه
🔻🔻🔻🔻🔻
🌐 https://www.beharalashar.ir
🔺🔺🔺🔺🔺
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
@beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
#بحارالاشعار
#حضرت_رقیه__س__نوحه
ستاره ي سحرم بيا بيا پدرم
حسين حسين پدرم بيا بيا به برم
منم رقيه ي تو سه ساله دختر تو
حسين حسين پدرم بيا بيا به برم
ستاره ي سحرم ببين به چشم ترم
بيا و همره خود مرا ببر پدرم
حسين حسين پدرم ....
ببين که دشمن تو شکسته حرمت من
نشسته سيلي شمر به روي صورت من
منم رقيه ي تو که خون شده جگرم
به زير بار غمت خميده شد کمرم
تمام پيکر من پر از نشانه شده
تنم سياه و کبود ز تازيانه شده
منم رقيه ي تو سه ساله دختر تو
چه دست نامردي بريده حنجر تو
چه گويمت ز غم تو و نظاره ي من
نظر مکن تو دگر به گوش پاره ي من
منم رقيه ي تو رمق نمانده مرا
به روي خاک زمين عدو کشانده مرا
حسين حسين پدرم ....
منم رقيه ي تو رمق نمانده مرا
به روي خاک زمين عدو کشانده مرا
نگاه تو به رخم سرت به زانوي من
گرفته ضرب کتک رمق ز بازوي من
منم رقيه ي تو تويي اميد دلم
مرا ببر که دگر ز عمه ام خجلم
چو عمه را بر تو ز شام و کوفه زدند
دوباره فاطمه را ميان کوچه زدند
منم رقيه ي تو که مردم از غم تو
شکسته شيشه ي دل ز سنگ ماتم تو
حسين حسين پدرم ...
حضرت رقیه (س)
نوحه
🔻🔻🔻🔻🔻
🌐 https://www.beharalashar.ir
🔺🔺🔺🔺🔺
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
@beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
#بحارالاشعار
#حضرت_رقیه__س__روضه
شب است و راهِ این کوه و بیابان
من و این سینه ی محزون و نالان
امان از بی کسی و درد هجران
امان از تیزیِ خارِ مغیلان
مرو ای ساربان من پا ندارم
سرِ خود سایه ی بابا ندارم
ندارم تا مرا گیرد در آغوش
بگویم من کجا این دشتِ خاموش
مزن ای ساربان افتادم از پا
ندارم طاقتِ این سنگِ خارا
نمی بینی که چشمم پُر ز غمزه است
نمی بینی سرِ بابام به نیزه است
چرا رحمی نداری ای حرامی؟
مرا سوزانده دردِ تشنه کامی
لبم خشک و تنم در آتشِ تب
بزار آبم دهد تا عمه زینب
سرِ بابا به نیزه روبرویم
بزار از درد خود بر او بگویم
شب است و جاده و این اشک و آهم
بتاب بر من کمی ای قرصِ ماهم
تنت دشت و سرت روی سنان است
بمیرم روی تیغِ خیزران است
ببین خون میچکد از هر دو پایم
پدر آهسته تا من هم بیایم
رسن بر گردنم زنجیر بر دست
گمانم استخوانِ پام بشکست
مرو ای سر مرا یکدم بغل کن
به قولی داده ای امشب عمل کن
نمی بینی سرم تیغِ جفا است
چنین ظلمی مرا آیا روا است؟
مرو ای سر تمنا می کنم من
شکایت از کفِ پا می کنم من
تنورِ سینه ام امشب چه داغ است
تمامِ دردم از هجر و فراق است
بمیرم ای پدر سیرت ندیدم
گلی از باغِ آغوشت نچیدم
مرو ای جان، مرو بابا حسینم
مرو ای روشنیِ هر دو عینم
ببین ماندم به زیرِ تیغِ جلاد
گلویم پُر ز بغض و آهِ فریاد
به چون ابرِ بهاران خون ببارم
مزن ظالم که من بابا ندارم
دلم شد تنگِ آغوشِ صمیمی
پدر جان الامان داد از یتیمی!
هستی محرابی
حضرت رقیه (س)
روضه
🔻🔻🔻🔻🔻
🌐 https://www.beharalashar.ir
🔺🔺🔺🔺🔺
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
@beharalashar