eitaa logo
💚عزیزم حسین💚
3هزار دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
5.1هزار ویدیو
123 فایل
ا ﷽ ا تکثیرکانال تکثیرعشق ناب 💚 تمام ذرات وجودم عشق ناب فاطمی است والحمدلله فاطمه ای که هستی اش هست به ماسوا دهد رزق اگرکه میدهد به یمن اوخدا دهد ای عشق سربلندکه برنیزه میروی از حلقه کمندتو راه گریز نیست کانال دیگر: @yaraliagham @qalalsadegh135
مشاهده در ایتا
دانلود
خواهم کنم روایت، با صوتِ آشکارا یک گوشه از تمامِ، غوغای کربلا را وقتی که مرکب آمد بی راکبش ز گودال حالِ حرم بهم ریخت، عصمت شد آشکارا از پرده های خیمه بیرون شدند زنها لطمه زنان به صورت، خَستند قلب ما را @hosenih من بودم و امامم، یعنی امام سجاد مَحرم نمانده بود از اَقوام، خیمه ها را دیدم که بانوان تا، گودال میدویدند سعیِ صفا و مروه اینجاست نینوا را بر سر زنان تمامِ اهل حرم به گودال کردند جمله بر پا اهلِ سما عزا را کعبه حسین بود و اهلِ حرم به گِردش با چشمِ خویش دیدیم خونبارشِ مِنا را من همرهِ رقیه ملحق شدم به عمه غلطان بخاک دیدم فرزند مصطفا را با گوشه چشمِ جدم، عمه به خیمه برگشت نگذشت دیری اما، دیدم چنین قضا را "وَالشمرُ جالِسٌ" وای، با چکمه روی سینه دیدیم ساعتی بعد، آقای سر جدا را بی سر عزیز زهرا افتاده بود بر خاک این است عشقبازی با بندگان خدا را تنگِ غروب بود و حکمِ امیرِ لشکر: عریان کنید اینک ابدانِ کشته ها را! @hosenih تن ها همه به صحرا سرها همه به نیزه! نه با کسی مروت نه با کسی مدارا دیدم تمامِ سرها بر نیزه ها چو خورشید کردند سوی سرها، پرتاب سنگِ خارا در بینِ آتش و دود شد صحبت از اسارت از عمه اَم بجویید دنبال ماجرا را... شاعر: @hosenih
غم آمده در عزای تو گریه کند با زمزم اشک‌های تو گریه کند ای کعبه ، تو را چگونه آتش زده اند؟ ده سال مِنی ، برای تو گریه کند @dobeity_robaey
آن که بر چشمان ما پیراهنی گل فام داد ذره تا خورشید گردد شبنمی انعام داد اشک را از باده ی ساقی کوثر آفرید در ضیافت خانه اش هر دیده ای را جام داد تا که دست موج ها بر دامن ساحل رسد بر دل هر عاشقی دریای نا آرام داد شام را با آل حیدر کعبه ی مستور کرد روز را بر گرد آن ها جامه‌ی احرام داد هرکسی پیغمبری می کرد در آل علی همچو ختم الانبیا او را محمد نام داد مثل خورشید که دیروز از همین مشرق دمید اولین پیغمبری که بعد پیغمبر رسید @hosenih نام زیبایش محمد بود و سیمایش علی قابی از پیغمبر و تصویر زیبایش علی نامه مکتوبی از اوصاف جنت روی او خط و خالش احمد زلف چلیپایش علی ساحل از پیغام های او پر از در و صدف موج الطاف پیمبر بود و دریایش علی چشم او بسم الله است و خال او چون نقطه اش خوشنویسی خداوند است و امضایش علی است پلک هایش پرده‌ی گنجینة الاسرار بود چشم او قاب رسول و حیدر کرار بود @hosenih مثل خورشیدی که روشن می‌کند اشراق را می شکافد نور علمش سینه‌ی آفاق را هرستاره یک شرار از شعله های علم او است با رصد قلب منجم می کشد احراق را نردبانی تا فلک باید که باشد بنگریم خاک پایش شکل داده قامت این طاق را بین گلشن گم شود عطری که هر گل داشته درصفاتش گم کنم سر رشته‌ی مصداق را اشتیاق مهر او ناچیز را خورشید کرد آسمان بر سرگرفت آن ذره ی مشتاق را هرکسی یک قطره از او خواست باران می برد مور از درگاه او تخت سلیمان می برد @hosenih قال باقرهای او تحکیم قرآن حکیم قال باقرهای او یعنی صراط المستقیم آفرینش طفل شش روز است پیش لطف او چشم او شرحی است برآیات احسان قدیم قبل ازآنی که بگویی حاجتت را می دهد نشنود آوای سائل های خود را این کریم احتیاجی نیست بر سوسوی شمعی در بقیع ماه و خورشیدند وقتی که چراغ این حریم جبرئیل اینجا تمام افتخارش نوکری است هر ملک ترفیع گیرد می شود اینجا ندیم بس که بر خاک مزارش ریخت خون از چشم تر سنگ قبرش را تراشیدند گویا از جگر @hosenih شرح جمع عشق را از اشک دامانش بپرس این حکایت را زچشمان گلستانش بپرس دانه دانه یاد یاران قطره قطره اشک ریخت ذکر هر مرثیه از تسبیح مژگانش بپرس هر چه زینب دید او هم دید در دشت بلا ما رأیت الا جمیلا را ز چشمانش بپرس پیکری از شانه‌ی شمشیرها چون زلف شد مو به مو این قصه از زلف پریشانش بپرس دشتی از نامحرمان و دخترانی بی پناه هتک حرمت را از آن چاک گریبانش بپرس هر چه می پرسی مپرس از کوچه و بازار شام یک سحر تا شام ناموس خدا در ازدحام شاعر: @hosenih
🌷امام باقر علیه السلام: الکمال کل الکمال،التفقه فی الدین والصبر علی النائبه وتقدیرالمعیشه. بحار ج ۷۸ ص ۱۷۲ 🌷کل کمال انسان به این است 🌷۱. دین را بفهمد، 🌷۲.درسختیهاصبور باشد 🌷۳. بابرنامه،واندازه گیری زندگی کند، به قدر درآمدش، خرج کند یکسنبه ۶ ذی حجه شهادت امام باقر ع تسلیت باد 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
چگونه او جگر پاره روبراه کند توانِ آه ندارد که آه آه کند نشد که راه رود مثلِ مادرش شده بود نشد که خیزد و دیوار تکیه‌گاه کند @hosenih نشسته است جوانش به بستر مرگش خداکند که ننالد فقط نگاه کند چه داشت زهر که جسمش چنین تورم کرد که دست و پا زدنش را چه جانکاه کند هنوز غرقِ جراحات شام و کرببلاست بگو که رویِ پدر را به قتلگاه کند برای او همه‌اش روضه است وقتی که..‌. نظر به آب کند یا نظر به ماه کند @hosenih کنارِ عمه به زنجیر بود و حیف نشد که خویش را سپرِ طفلِ بی‌گناه کند به چنگِ پیر‌زنی سنگ بود و او می‌گفت : خدا کند نزند یا که اشتباه کند شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
در مزارت نفسِ ثانیه‌ها می‌گیرد باد، دَم می‌دهد و مرثیه پا می‌گیرد زائرت پنجره‌فولاد ندارد به بغل ولی از آجرِ دیوار، شفا می‌گیرد @hosenih گنبدی نیست، ولی خاکِ تو تحتُ‌القُبّه‌ست هر کجا ذکر بگیریم، دعا می‌گیرد در حرم؛ پشت حصاری که صدا زندانی‌ست های‌هایم یقه‌ی بغض مرا می‌گیرد حرمت آنقدَر از روضه‌ی مسکوت پُر است آستین در دهن؛ از گریه؛ صدا می‌گیرد ابرِ موقوفه‌ی بارانِ حسینیّه‌ی توست هر کسی روضه به صحرای منا می‌گیرد کفترِ نامه‌بر روی مزارت ذکرِ - - هر که دارد هوس کرب‌وبلا می‌گیرد در مفاتیحِ حرم راوی عاشورایی زائر از دست تو «شش‌گوشه‌نما» می‌گیرد @hosenih اشک، تا می‌خورَد از مقتلِ چشمت به زمین می‌شود هم‌سفرِ ابر، هوا می‌گیرد دفتر خاطره‌ی کودکی توست «لهوف» «کربلا» در غمِ یک روزِ تو جا می‌گیرد شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
دل آیینه گریان بقیع است غم و اندوه مهمان بقیع است مدینه شمع روشن کن که هر شب شب شام غریبان بقیع است شاعر: @dobeity_robaey
ده سال به یادِ کربلا گریه کنید با روضه‌یِ شاهِ سرجدا گریه کنید ده سال بگوئید کجاها رفته!!! ناموسِ علیِ مرتضی گریه کنید شاعر: @dobeity_robaey
بر قبر تو خاک و یادِ تو خاک نشد عِلمت علوی و هیچ ادراک نشد در کرب و بلا هرچه که دیدی؛ یک عمر... از حافظۂ کودکی ات پاک نشد! شاعر: @dobeity_robaey
نگاه کن! تب و تابِ عمیقِ زائر را مزارِ خاکیِ خورشیدِ عشق، باقر را بیار جامه‌ی مشکی، که باز هم امشب غمِ عزیز، مکدر نموده خاطر را @hosenih برای گریه، مسلمان!، فقط بیا بشنو نوای غربتِ آن قبرِ بی‌مجاور را عجب کرامت و فضلی! امامِ پنجمِ ما به یک نگاه، ببخشد بهشت، کافر را من، از کنارِ نگاهش، عبور کرده دلم گمان نمی‌کنم، آقا نبیند عابر را @hosenih تو دل به نور سپار و به سوی عشق برو کجا امام، رها می‌کند، مسافر را؟ ... دوباره، با دلِ پرخون، تو را صدا زده‌ام کمی زِ نورِ نگاهت ببخش شاعر را شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
دلتنگ با ربنّای تو گرفته ربنّایم دور از تو وقتی می شوم، دور از خدایم از دست خود خسته شدم، از دست تو نه! جان علی ردّم نکن درد آشنایم @hosenih بخشیدی و از ظرف لطفت کم نیامد اصلاً به روی من نیاوردی گدایم پرونده‌ی عصیان من شرمنده ات کرد بین گناهم توبه ها کردی برایم شیطان مرا در منجلابش غرق کرده زنجیر را محکم بزن بر دست و پایم رفتم به مشهد گوشه‌ی باب الجوادش گفتم خجل از دیدن روی رضایم زهرا نگاهم کرده که اینجا نشستم آمین مادر بوده پشت هر دعایم @hosenih حسّ تنفر دارم از هجران و دوری خسته شدم بسکه نبردی کربلایم دارد محرم می‌رسد کاری نکردم ای کاش عوض می‌شد کمی حال و هوایم شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
🏴 نه گنبد، نه حرم، نه آستانی نه خادم تا از او پرسی نشانی زیارت نامه ی این چار قبر است عزا و اشک و آه و نوحه خوانی شاعر: @dobeity_robaey
عید قربان آمد و دلتنگ حرم: به سبک ای صفای قلب زارم .... بند ۱ عید قربان آمد و دل ها پر از نور جلی شد ذکر روی لب هامون نام زیبای علی شد فدای او منم / گدای او منم غلام و نوکر / سرای او منم ( علی مولا علی ۴ ) ۲ بند ۲ عیدتان بادا مبارک عید رحمت عید نور است روزیتان ای محبان شادی و شور و سرور است دلم را ده جلا / به من هم کن عطا بده عیدی به ما / برات کربلا ( علی مولا علی ۴ ) ۲ بند ۳ تو مَه روی زمینی ، سرور اهل یقینی کوری چشم حسودان ، تو امیر المومنینی دلم شد منجلی / به این ذکر جلی امیر ما بود / فقط مولا علی ( علی مولا علی ۴ ) ۲ بند ۴ عاشق صحن و سراتم ، عاشق ایوون طلاتم نجفت باغ بهشتم ، خاک پای نوکراتم منم خاک درت / غلام و نوکرت به قربان تو و / نبی و همسرت ( علی مولا علی ۴ ) ۲ بند ۵ در فراق روی ماهت عقده ی دل وا نکردم هر چه گشتم خیمه ات را من ولی پیدا نکردم کجایی ماه من / قدم بر دیده زن به جان مادرت / بیا یابن الحسن ( بیا یابن الحسن ۴ ) ۲ با توجه به اینکه سرود بسیار کم برای عید قربان هست این سروده قدیمی ارسال شد . التماس دعا از همه ی عزیزان ✅
به نام خدا ۱۴۰۰/۴/۲۶ """"""""""""""""""""""""""""""""""" کسی که بود شکافندۀ تمام علوم هزار حیف که از زهر کینه شد مسموم سر تو باد سلامت ایا رسول الله وصِّی پنجم تو کشته شد ولی مظلوم گهی به زخم زبان قلب حضرتش خستند گهی به خانه اش از کینه خصم برد هجوم بسان مادر و آباء رنج دیدۀ خویش همیشه بود زحقّ و حقوق خود محروم به غربت علی و خاندان اوسوگند امام ما زجهان رفت با دلی مغموم هماره قصّۀ مظلومی اش بخاک بقیع بود زغربت قبرش برای ما معلوم زدردهای نهانی که بود در دل او کسی نداشت خبر غیر خالق قیّوم حیات اوهمه با درد و رنج وغصّه‌گذشت که بود ظلم به اولاد مصطفی مرسوم نه‌طاقت است زبان را به‌وصفِ‌غم‌هایش نه قدرت است قلم را مه تا کند مرقوم بگو به امّت اسلام، این سخن میثم به مرگ حضرت باقر یتیم گشت علوم
غم داری و آرامش خاطر نداری دور و برت یک خادم حاضر نداری بر خاک قبرت آفتاب افتاده گریان میسوزد از اینکه چرا زائر نداری؟! @hosenih آخر چرا کنجِ بقیعِ سوت و کورت گریه کن و سینه زن و ذاکر نداری؟! یا باقرَ العلم ِ النّبي از تو سرودم تا که نگوید هیچکس شاعر نداری خیلی غریبی! ذاکر و شاعر بماند... حتی کنار قبر خود عابر نداری @hosenih من در مقاتل خواندم و اما تو دیدی یک روزِ خوش در باطن و ظاهر نداری از آتش ِ در خیمه تا خار مغیلان از کودکی جز داغ در خاطر نداری! شاعر: @hosenih
تا خداییِ خداست، همه جا کرب و بلاست روزها روز حسین، اشک ها اشک عزاست انا مجنون الحسین اشجع الناس کجاست؟ عشق و احساس کجاست؟ شاخه ی یاس کجاست؟ دست عباس کجاست؟ انا مجنون الحسین یک طرف اشک پدر، یک طرف خون پسر یک طرف زخم جگر، یک طرف یا ابتاست انا مجنون الحسین دل من سوختنی است، اشک من ریختنی است عشق من سینه زنی است، رهبرم خون خداست انا مجنون الحسین دیده ام سوی حسین، کعبه ام کوی حسین قبله ام روی حسین، کربلا قبله نماست انا مجنون الحسین مهر او در گل من، عشق او حاصل من قبر او در دل من، سینه ام بزم عزاست انا مجنون الحسین منم و اشک دو عین، منم و وای حسین گریه برمن شده دین، کار من سوز و دعاست انا مجنون الحسین خاک دلدار منم، دیده خونبار منم تشنه ی یار منم، کوثرم جام بلاست انا مجنون الحسین شمرکافر زجفا، سر ارباب مرا تشنه لب کرد جدا، تا زمین است و سماست انا مجنون الحسین نوحه سنتی، آقا اباعبدالله الحسین
شد شب سرنوشتم امشب ، خرابه شد بهشتم امشب دل بده تا به تو بگو یم ، آن همه سر گذشتم امشب خسته در این راه ، سری به روی نیزه دیدم نبودی ای ماه،ندیده ای چه من کشیدم (2) ببین چه گرد غربتی به روی من نشسته ببین دلم شبیه پیشا نی تو شکسته وای وای وای یا مظلوم (3) از لب تو بوسه بگیرم ،به دام عشق تو اسیرم سایه تو بر سرم افتاد،گرفته ام جان که بمیرم چرا لب تو گرفته رنگ پیکر من نبودی و بود همیشه حرف مادر من  (2) بگو چرا لعل لبت به رنگ ارغوان است خدای من مگر که جای چوب خیزران است وای وای وای یا مظلوم (3) ای سر در مقابل من ،تو روشنی بخش دل من غربتم امشب به سر آمد،خوش آمدی به منزل من با چه گناهی گلوی پاک تو بریدند میان صحرا تو را به خاک و خون کشیدند(2) ببین چه گرد غربتی به روی من نشسته ببین دلم شبیه پیشا نی تو شکسته وای وای وای یا مظلوم (3) حضرت رقیه تو ای ماه آسمونی شدی خورشید شب من بهار اسم قشنگت نشسته روی لب من بمیرم من تا چشاتو گریون نبینم پیشو نیتو پشت ابری از خون نبینم بذار تا دستای کوچیکت شونه باشه موهاتو آشفته وپریشون نبینم غریبم ، غریبم ،غریبم ، غریبم از او روزی که تورفتی دلم پریشونه بابا چشای لبریز خونم همیشه گریونه بابا دیگه بابا دخترت را تنها نذاری منوتواین ، قافله بی بابا نذاری تو و جون پاهای بی جون رقیه با رفتنت روی قلب من پا نذاری  غریبم ،غریبم غریبم ،غریبم نگاه آسمونیم هر روز شب بارونیه من یه سوال دارم بابا ، اینجا چه جور مهمونیه گرسنگی ،تشنگی رنج درد وماتم نصیبم شد تار پود من غم روی غم دیگه خسته از جفای این شهر شومم عجب دردی چون اسیران ترک ورومم غریبم ،غریبم غریبم ،غریبم «با زینب» ضامن آهو🖤🖤🖤🖤🖤🖤
روضه خوان ها آنچه می خوانند رامن دیده ام آنچه کس را نیست یارای شنیدن دیده ام کودکی بودم میان کاروان کربلا ظلم ها با همرهان از دست دشمن دیده ام من کنار جسم صد چاک جوان کربلا جد مظلومم به حال گریه کردن دیده ام پیکر اکبر(ع) روی دست جوانان غرق خون عمه زینب(س)را در آندم غرق شیون دیده ام کودکان راتشنه درخیمه به حال احتضار دست سقا را جدا افتاده از تن دیده ام من تن صد چاک جدم را میان خاک وخون زیر شمشیر و سنان و سنگ وآهن دیده ام اهل عالم کی شنیدن مثل دیدن می شود؟ روضه خوان ها آنچه می خوانند را من دیده ام شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
گرچه با این دردِ جانکاهش تبسم کرده بود فاطمه با دیدن او دست و پا گُم کرده بود زهرها با هم تفاوت داشتند اما بگو... این چه زهری بود که جسمش تورم کرده بود @hosenih آنقدر پیچید در خود سوخت از آهش زمین گوئیا در سینه‌اش آتش طلاطم کرده بود زهر از یکسو و داغ کربلا از یک طرف آب با آتش به قتلِ او تفاهم کرده بود عمه‌اش را دید و خواند از خیمه‌های سوخته مادرش را دید ه یادِ داغ هیزم کرده  بود دید گرد محرمانش حلقه‌ی نامحرمان دید طفلی را که راهِ خیمه را گُم کرده بود سرخ شد چشمش  گمانم آهِ آخر را کشید دختران شعله‌ور را که تجسم کرده بود @hosenih یادِ زنجیر و طناب و خارِ راه و سنگِ بام یادِ شام و نان خشک  و لطف مردم کرده بود وقت غسلش دید فرزندش جراحات تنش خیزران از بس که بر پشتش ترحم کرده بود.... شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بار بلا به شانه کشیدم به کودکی از صبح تا به عصر چه دیدم به کودکی از خیمه گاه تا ته گودال قتلگاه دنبال عمه هام دویدم به کودکی آن شب که در مقابل من عمه را زدند فریاد الفرار شنیدم به کودکی عمه اگرچه در همه جا شد سپر ولی من ضرب دست شمر چشیدم به کودکی آن شب که درخرابه سر آمد میان مان چون عمه ام رقیه خمیدم به کودکی با کعب نی لباس همه پاره پاره شد بدتر ز اهل شام ندیدم به کودکی یک سرخ مو زقافله ما کنیز خواست این را به گوش خویش شنیدم به کودکی در مجلس شراب که شخصیتم شکست من آستین صبر جویدم به کودکی قاسم نعمتی @deabel فاطی
چقدر ناله ی بی جان و بی صدا داری به زیر لب تو فقط ذکر ربنا داری گمان کنم که رسیده زمان پرزدنت که زهر کینه اثر کرده و نوا داری چه کرده با تو که اینگونه محتضر شده ای "شهادتین"به لب های خود چرا داری ؟؟ نفس کشیدنت آقا چه سخت تر شده است میان هر نفس خسته ات دعا داری کشانده پای تو را روبه قبله ، زهر جفا گمان کنم که شما درد بی دوا داری کنار بستر تو مادری عزا دارد که گشته غرق غم و نوحه و عزاداری لبان خشک تو ذکر " حسین " می گویند دوباره گریه و مرثیه را بنا داری هنوز هم تو به یاد سه ساله غمگینی هنوز هم به دلت داغ کربلا داری تو در لباس اسارت چه صحنه ها دیدی... چه زخم ها که تو از کعب نیزه ها داری دل شکسته ی من وقف ماتم تو شده شما هوای دل خسته ی مرا داری به خواب دیده ام آقا که مرقدی زیبا شبیه صحن و سرای امام رضا داری کبوتر دل من پرکشیده چون زائر به قصد مرقد خاکی حضرت باقر اسماعیل شبرنگ @deabel
 عاقبت آه کشیدم نَفسِ آخر را نفسِ سوخته از خاطره‌ای پرپر را روضه‌خوانیِ مرا گرم نمودی امشب روضه‌یِ آنهمه گُل ، آنهمه نیلوفر را آخرین حلقه‌یِ شب‌هایِ محرّم هستم شُکر اِی زَهر ندیدم سحری دیگر را باورم نیست هنوز آنچه دو چشمم دیده‌است باورم نیست تماشایِ تَنی بی سر را باورم نیست غروب و حرم و آتش و دود دیدنِ سوختنِ چـارقَدِ دختر را غارتِ خود و عَلَم ، غارتِ گهواره و مَشک غـارتِ پیرهن و غارتِ انگشتر را ذوالجَناحی که زِ یالَش به زمین خون می‌ریخت نیزه‌هایی که رُبودند سَرِ اکبر را آه در گوشه‌ی ویرانه که دِق مرگ شدیم تا که همبازیِ من زد نَفسِ آخـر را کمکِ عمّه شدم تا بدنَش خاک کنیم بیـن زنجیر نهان کرد تَنی لاغر را چنگ بر خاک زدم تا که به رویش ریزم سرخ دیدم بدنش ، تکّه‌ای از معجر را حسن لطفی @deabel
روضه دارِ منا توئی آقا شاهدِ کربلا توئی آقا پیش تو مادرت زمین خورده نوه‌ی مجتبی توئی آقا همره عمه آمدی گودال راویِ ماجرا توئی آقا آنکه دیده گروه گروه زدند سنگ و چوب و عصا توئی آقا آنکه دیده به زیرِ چکمه ی شمر شاه ، زد دست و پا توئی آقا آنکه دیده تمام قرآن شد با لگد جا به جا توئی آقا آنکه دیده ضریح مویِ حسین دستِ یک بی حیا توئی آقا آنکه دیده سرِ عزیزِ خدا رفت بر نیزه ها توئی آقا بعد از آن شاهدِ هجومِ سپاه سویِ آل عبا توئی آقا آنکه همراه قافله رفته سویِ شامِ بلا توئی آقا سخت بر تو گذشت آن ساعات بد شکستند حرمت سادات اوج بی غیرتی نشان دادند سنگ در دست این وآن دادند اول شهر عنان مرکب را دست یک مشت بد دهان دادند جای عرضِ سلام ، پیرو جوان ناسزاها به کاروان دادند رأسِ جدت به زیرِ پا افتاد بسکه سر نیزه را تکان دادند دستِ سادات بر سرِ بازار صدقه تکه های نان دادند سرِ هر کوچه با سرِ انگشت دخترِ فاطمه نشان دادند بوسه گاهِ رسول خاتم را به دمِ چوبِ خیزران دادند قاسم نعمتی @deabel
ستم روزگار یادش هست غم لیل و نهار یادش هست دیده ی اشکبار یادش هست آنهمه قلب زار یادش هست روضه‌ی بی شمار یادش هست نیمه جان بین بستر افتاده  باز تب کرده مضطر افتاده به لبش ذکر مادر افتاده یاد یک جای دیگر افتاده چادر پرغبار یادش هست زهر کرده اثر به اعضایش ناتوان دست و بی رمق پایش ترک افتاده است لبهایش العطش العطش شد آوایش لب زخمی یار یادش هست پیر بود و خمیده قامت بود خانه اش کل سال هیات بود به تنش ردی از جسارت بود قاتلش روضه‌ی اسارت بود لحظه های فرار یادش هست سالها قلب بی قراری داشت گله ها از شتر سواری داشت با رقیه چه روزگاری داشت.. با غمش آه و گریه زاری داشت آبله بود و خار یادش هست همه ی عمر خود پریشان بود یاد جدش همیشه گریان بود آی مردم حسین عطشان بود آبروی قبیله عریان بود یک تن و ده سوار یادش هست عمه هایش چقدر ترسیدند کوچه های شلوغ را دیدند مست ها آمدند رقصیدند به سر روی نیزه خندیدند زینب بی قرار یادش هست سیدپوریا هاشمی @deabel
حج از حجاز عازم دشت بلا شده حاجیّ عشق راهی کرب و بلا شده این حاجیان سلاله ی زهرای اطهرند یک کاروان نور، سفیر خدا شده اینها فدائیان تولّای حیدرند ذبح عظیم، راهی دشت منا شده پنهان کنید از عرفه خیمه گاه را این خیمه گاه بازدِهش نینوا شده نور خدا به ظلمت شب بار بسته است یعنی که وقت هدیه ی خون خدا شده ای محرمان رکاب بگیرید عمّه را زینب پیمبر سفر کربلا شده رؤیت شده ستاره ی دنباله دار عشق از آسمان به سوی زمین راه وا شده اطفالِ خردسالِ زبان بسته را ببین حالا زبانشان به عمو آب وا شده محمود ژولیده @deabel
چون خدا طالب گدا شد باز در رحمت به روی ما شد باز بنده، شرمنده ی خدا شد باز او خریدار اشک ما شد باز خبر آمد گناه می بخشم کوه عصیان به کاه می بخشم روز الطاف کبریا عرفه مژده بخشش و عطا عرفه روز مهمانی خدا عرفه السلام علیک یا عرفه من از ماه تو به جا ماندم بنده ای دور از خدا ماندم به سرم آمده بلا چه کنم گشته ام سخت مبتلا چه کنم به خودم کرده ام جفا چه کنم نپذیری اگر مرا چه کنم هیچ کس همچو من نمی خواهد عبد توبه شکن نمی خواهد من زمین خورده ام مرا نزنید عبد افسرده ام مرا نزنید در گنه مرده ام مرا نزنید پی به خود برده ام مرا نزنید تو ببین عذر اشتباه مرا به رویم نزن گناه مرا  نشود تا که بنده ات رسوا خوب و بد را ز هم مساز جدا درهم اینبار هم بخر ما را تو و رد کردن گدا هیهات ورنه من از خجالت آب شوم مپسند پیش کس خراب شوم گر ندارم بها، نگهدارم گوشه این سرا نگهدارم تو بیا از خطا نگهدارم تا رَوَم کربلا نگهدارم جبل الرحمة کوه عشق و صفا عرفات از حضور تو زیبا  کاروانی که لاله ها دارد ای خدا عزم کربلا دارد کوفه در سر چه نقشه ها دارد شهر مکر است و ماجرا دارد… @deabel
دارد زمان توبه ما دیر می شود بی توبه هم زمانه چه دلگیر می شود  دارد دگر یواش یواش از نشانه ها آن بنده جوان تو هم پیر می شود وقتی ز دست شب و روز است قدر من قدر مسلمم آینه تسلیم می شود باید سراغ قافله عرشیان گرفت ورنه هوای شهر نفس گیر می شود پیش شهید عشق چه سان سر کنم بلند وقتی نگاه فاطمه تکثیر می شود  اینجا هنوز وقت برای انابه هست با یک اشاره بر لبم اکسیر می شود  گاهی که خالصانه ترین گریه می کنم تقدیر هم مؤید تغییر می شود حالا ز دست، لیله قدر آمدیم و رفت تکلیف چیست؟ بر تو چه تقدیر می شود؟  باید که راهی عرفه گردی ای رفیق آنجا که معرفت به تو تقدیر می شود وقتی که از وقوف رَوی به مشعر الحرام دل خود به خود به زمزمه تطهیر می شود سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است وقتی زمان مسلخ و تقصیر می شود  دیگر صدای هلهله ها پس برای چیست؟ آنجا که دفعتا پدری پیر می شود  باز این چه شورش است که در خلق عالم است ذبح عظیم بانی تکبیر می شود @deabel
هواى وصل تو ما را کشانده تا اینجا کریم شهر گدا را کشیده تا اینجا ز بسکه دست گرفتى همین بزرگى تو گداى بى سر و پا را کشیده تا اینجا همینکه گفت گنهکار یا کریم العفو دل شکسته خدا را کشیده تا اینجا شمیم پیرهن یوسف اید از عرفات صداى روضه شما را کشیده تا اینجا یقین کنم که تا دسته ها به راه افتاد نواى ما شهدا را کشیده تا اینجا حسین گفتن ما مسلمیه هر سال نسیم کرب و بلا را کشید تا اینجا صداى پاى محرم به گوش مى آید حسین قافله ها را کشیده تا اینجا بنى گفتن یک مادرى شب جمعه چقدر اهل بکا را کشیده تا اینجا سخن ز موى پریشان زینب کبرى امام صاحب عزا را کشیده تا اینجا به یار نیزه سوارش به گریه زینب گفت کمند زلف تو ما را کشیده تا اینجا ز روى بام کسى ناله زد حسین ببخش که نامه هام شما را کشیده تا اینجا عزیز من نگرانم دلم چه بى تاب است دگر زمانۀ آوارگى ارباب است قاسم نعمتی @deabel
مداحی آنلاین - هرگز نرفت از خاطر تو روز عاشورا - حمید علیمی.mp3
6.07M
🔳 (ع) 🌴هرگز نرفت از خاطر تو روز عاشورا 🌴گودال و شمر و ناله‌های زینب کبری 🎤 👌بسیار دلنشین