eitaa logo
عزیزم حسین♥️
3.1هزار دنبال‌کننده
6.5هزار عکس
5.4هزار ویدیو
123 فایل
ا ﷽ ا تکثیرکانال تکثیرعشق ناب 💚 تمام ذرات وجود ما عشق ناب فاطمی است والحمدلله فاطمه ای که هستی اش هست به ماسوادهد رزق اگرکه میدهد به یمن اوخدا دهد ای عشق سربلندکه برنیزه میروی از حلقه کمندتو راه گریز نیست کانال دیگر @yaraliagham @qalalsadegh135
مشاهده در ایتا
دانلود
حال ما در غم عظمای تو دیدن دارد در غمِ تشنگی‌ات اشک چکیدن دارد تو بخوان باز بخوان باز که از لب‌هایت صوت قرآن به روی نیزه شنیدن دارد چقدر بوی دل و موی پریشان آورد از سر نیزه نسیمی که وزیدن دارد خیزران بر لب تو می‌زند آتش بر دل می‌کشم آه که این آه کشیدن دارد گاه گاه از دل آشفتۀ خود می‌پرسم غنچه‌ای خشک که پرپر شده، چیدن دارد؟ عید قربان شده و نوبت تو شد اما خنجر این بار چرا قصد بریدن دارد؟ کاروان تو کجا و من خسته اما دل من هم به خدا شوق رسیدن دارد سید محمدرضا شرافت @deabel
نه روز عید صیام و نه عید قربان است چه روی داده که شام اینچنین چراغان است زنان شام همه می زنند و می رقصند به هر که می نگرم سخت شاد و خندان است چه روی داده که در دست شامیان سنگ است؟ مگر که دختر حیدر به شام مهمان است میان هلهله ها هیجده سر است به نی به هر سری نگرم مثل ماه تابان است سری به نوک سنان می خورد لبش بر هم هنوز روی لبش آیه های قرآن است نقاب بانویی از گرد و خاک و خون سرش حجاب دخترکی گیسوی پریشان است سوار ناقه جوانی است در غل و زنجیر که چشم سلسله بر ساق پاش گریان است دلا در آتش غم مثل آفتاب بسوز که سایبان اسیران سر شهیدان است سر حسین به بالای نیزه قرآن خواند یکی نگفت که این سر، سر مسلمان است هنوز بر لبش آثار تشنگی پیداست هنوز آن گلوی پاره پاره، عطشان است حرامیان ستم پیشه! کعب نی نزنید به کودکی که تنش مثل بید لرزان است ز دست دختر زهرا طناب باز کنید که او بر این اسرا یاور و نگهبان است به سیل اشک جهان را خراب کن «میثم» که جای گنج الهی به شام ویران است استاد حاج غلامرضا سازگار @deabel
ای چشمهای هرزۀ شامی، حیا کنید ناموسِ اهلبیت و تماشا! اِبا کنید این ازدحامِ زشتِ اَراذل برای چیست بر آل پاک فاطمه کمتر جفا کنید ما را اسیرِ خارجی و بَرده خوانده اید شرم از امامِ قافلۀ مصطفا کنید عمامۀ امام زمان زیر شعله سوخت رحمی بحال سید مظلوم ما کنید بارانِ سنگها سرِ ما را نشان گرفت یک بار هم نشد که هدف را خطا کنید جای سرِ بریده مگر زیر دست و پاست بهتر که جایشان به سرِ نیزه ها کنید دَف میزنید و هدیه به رقاصه ها دهید خون تا به چند بر جگر هَل اَتا کنید دورِ کجاوه ها سرِ بابا چه میکند این داغدیدگان حرم را رها کنید با آستین حجابِ حرم حفظ شد،چرا با اهلبیت فاطمه اینگونه تا کنید یک صبح تا غروب، اهانت بما بس است دیگر برای قافله یک راه وا کنید ذکر علی اگر که گناه کبیره است پس لااقل حقوق پیمبر ادا کنید از کوچۀ یهود و نصارا حذر دهید تا چند ناروا به دلِ ما روا کنید جشن و سرور و خنده و تحقیر و ناسزا قدری حیا ز قاری قرآن ما کنید ما را محلِ برده فروشان روا نبود یک ذره یادِ روز عذاب خدا کنید محمود ژولیده @deabel
(لعنت الله علیه) من از وصلِ تو دیگر دل بریدم به شام و کوفه بارِ غم کشیدم تنت را بی کفن با زخمِ کاری چنان با خاک و خون آغشته دیدم سرت در کاخِ آن شیادِ بی دین شناور گشته بینِ تشتِ خونین به زردی رفته رنگِ لاله گونت الا ای نَصِِّ طاها، آلِ یاسین حسین جان، ای گلِ خوشبوی مادر بگو زینب کجا کاخِ ستمگر چرا ای لاله ی آغشته در خون شدم با دشمنت اینجا برابر میانِ تشتِ زر کردم صدایت شنیدم پاسخ از راسِ جدایت نگاهم کردی و آهی کشیدی چکیده اشکِ خون از گونه هایت تو میدانی که سینه پر ز درده تو میدانی عدو با ما چه کرده ببین این رنگِ زردم را برادر گلویم پر ز بغض و آهِ سرده تو میدانی. بزار دیگر نگویم عدو اینجا نشسته روبرویم مبادا بشنود این گفتگو را مبادا حمله ور گردد به سویم بزار ای جان بگویم من چه دیدم هر آنچه گفته ای من هم شنیدم شنیدم آهی از دل بر کشیدم چطور از تل به تا مقتل دویدم به زیرِ تیغِ کین کردی صدایم من از سوزِ صدایت آشنایم تویی در چنگِ دشمن بینِ گودال بخوان قرآن حسین جان از برایم! هستی محرابی @deabel
خون می‌چكد به دوشم از چشمهای نیزه من هم عزا گرفتم با های های نیزه یا شهر تیره گشته یا تار گشته چشمم تنها تو را شناسم ای روشنای نیزه با خارها دویدم با تازیانه رفتم آخر به تو رسیدم از ردِ پای نیزه دیدی مرا گرفتند آخر زِ دامنِ تو ای وای وای دشمن ای وای وای نیزه دشمن زِ هر دو سو بست زنجیرِ گردنم را یكسو به دستِ زینب یكسو به پایِ نیزه هم پاره پاره معجر  هم رشته رشته گیسو از بس كه سنگ خوردم از لابلایِ نیزه دیگر خبر ندارم از گریه‌های اصغر گویا که رفته در خواب با لای لایِ نیزه حسن لطفی @deabel
دم دروازة ساعات خدا رحم كند به دلِ عمة سادات خدا رحم كند محملم پرده ندارد مددي يا ستّار حاجتم وقت مناجات خدا رحم كند چشم من تار شده ، يا تو به هم ريخته اي گريه دار است ملاقات خدا رحم كند كو علمدار حرم ؟ آبرويم در خطر است وسط اين همه الوات خدا رحم كند سَرِ بازار به انگشتْ نشانم دادند رد شدم با چه مكافات خدا رحم كند به همان خنجر كُنْدي كه تو را زَجْرَت داد مي كند شِمْر مُباهات خدا رحم كند سرت از نيزه زمين خورد دلم ريخت حسين زير پا رفتي ؟ به لبهات ْ خدا رحم كند نيزه نيزه شده از بس گلويِ پارة تو گُم شدي بين جراحات خدا رحم كند به حرم چون لبِ تو چوبِ حراجي زده اند تا نميرم ز بليّات خدا رحم كند چشم يك شهر به دنبال كنيز است حسين تا كنم حفظ امانات خدا رحم كند چانه مي زد سَرِ گهواره يكي پيش رباب بهر تسكين مصيبات خدا رحم كند قاسم نعمتی @deabel
شامیان خون به دل خون شدۀ ما نکنید این قدر ظلم به ذریّۀ زهرا نکنید بگذارید بگرییم به مظلومی خویش به سرشک غم ما خندۀ بی جا نکنید دین ندارید اگر غیرتتان رفته کجا؟ اُسرا را سر بازار تماشا نکنید پیش چشم اُسرا سنگ به سرها نزنید پای رأس شهدا هلهله بر پا نکنید آیه ای کز لب خونین، سر نی می شنوید با دف و چنگ و نی و هلهله معنا نکنید داغ دل چاره به خندیدن دشمن نشود زخم را با زدن سنگ مداوا نکنید محمل دختر معصوم مصیبت زده را روبرو با سر ببریده بابا نکنید... استاد حاج غلامرصا سازگار @deabel
یک شبی خواندم زمقتل قصه ی درد و بلا خواندم آنجا بدتر از آن مقتل شاه ولا ماجرای غربت زینب(س) زهجران حسین(ع) دستِ بسته،سرشکسته،دیده گریانِ حسین(ع) لابه لای روضه هادیدم مصیبت شد عجیب خواندم از بی حرمتی مردمانی نانجیب زینب از ره میرسد با غصه های ناتمام پشت آن دروازه های شهرکینه، شهر شام من بگویم خاطرات حضرت زین العباد(ع) حرمت آل علی(ع) را دیده او رفته به باد پشت آن دروازه های شهر غم زانو زدیم یک به یک مانند یک شمعی همه سو سوزدیم شوکت ما در میان قاتلان بشکسته شد هم صغیر و هم کبیر از دست شامی خسته شد شهر شام و ازدحام و سنگها از پشت بام عمه ام می شد برای خواهرانم التیام جای غل برگردنم والله که چیزی نبود تا صدا زد خارجی، دیگر توانم را ربود روی دست و روی پای کودکان هم آن پلید زد طناب و بین آن نا محرمان، او می کشید شهر شام و آن همه بی حرمتی ها یک طرف بر سر بازار و آن بدطینتی ها یک طرف تازیانه و جسارت، سیلی و تهمت زدن یک به یک براهل بیت مصطفی(ص) قیمت زدن مجلس کفر و شراب و خنده های بی امان کی رود از یادمان آن تشت و چوب خیزران بعد از آن ساعات بد، دلها همه غمخانه شد شب که شد منزل وَ ماوا کنج یک ویرانه شد آه من دیگرچه گویم ازخرابه های شام نیمه شب ناله برآمد عمه زینب(س) کو بابام؟! ناله و شیون به کاخ آن ستمگر می رسید گریه های دختری دلتنگِ بابا را شنید میبرد نام پدر،پس بهر او بابا دوا رأس بابا روبروی دختری دیگر چرا؟ آن طبق را دید و گفت سیرم خدا بابا کجاست عمه جان دوری بابا تابه کی دیگر رواست با اشاره گفت عمه، خواهر غم دیده را مقصد و مقصود تو، باشد در این تشت طلا دست دختر تا به روی چشم و لب هایش رسید درخیالش صورت بابای خود را میکشید گفت بابا رفتی و غم بر دلم گشته مقیم این سه ساله را کدامین دشمنت کرده یتیم بر محاسن دست برد و کرد دل ها را کباب گفت باباجان چرا کردی سر و رویت خضاب؟ ای خدا دستش به رگهای بریده چون رسید ناله زد بابا رگای گردنت را کی برید کس دگرناله زلبهای رقیه(س) نشنید لب به لبهای پدربه وصل یارخود رسید مهدی منصوری @deabel
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 بابا دل پرشونم دل پریشونم دل پریشونم بابا ازتومیخونم ازتو میخونم ازتومیخونم بابابی توحیرونم بی توحیرونم بی تو حیرونم این خرابه بابا تاریک و سرده سرتا پا ی بدن من پر از درده دورو بر من بابا پر نا مرده بیا باباجونم بکش دستتو رو سرم دلم برات تنگه الهی قربونت برم نمیتونم بی توبمونم آخه مشکله ببین شکسته زیر دستو بالو پرم بابا دل پریشونم ...... بابا از تومیخونم .... بابابی توحیرونم .... بند ۲ بابا دل پرشونم ..... بابا ازتو میخونم.... بابابی توحیرونم .... اومدو با خنده موهامو کشید بدجوری زد بابا چشمام ندید صدای آه من به آسمون رسید ببین بابا روصورتم جای رد دسته انقد منو میزد بابانمیشدش خسته هی گریه میکردم وهی بروم میخندید تا اینجایی که عمر کردم باباجون بسته بابا دل پریشونم ... بابا ازتومیخونم.... بابابی توحیرونم... بند ۳ بابا دل پرشونم.... بابا ازتومیخونم... بابابی توحیرونم... اینجا دلو قلبم باباشده مریض مدام نگام میکنه و بهم میگه کنیز امون ازاین زخم زبون وچشمای هیز بیا بابا منو از اینجا با خودت ببر قرارمون باتو این بودبشیم همسفر ولی تورفتی و بابا رقیه تنها شد میزد به روی لبو دندونت باچوب تر بابا دل پریشونم... بابا ازتومیخونم... بابابی توحیرونم... ------------------------- شاعر مجید آقاجانی سبک مجید مراد زاده حضرت رقیه (س) شور 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 خوش آمدی، گله ای نیست، بهترم مثلا شبیه قبل نشستی برابرم، مثلا خیال میکنم اصلا مدینه ایم هنوز بهشت چادر زهراست بسترم مثلا دوباره مثل گذشته کشیده ای بابا خودت به دست خودت شانه بر سرم مثلا نسوخته ست، نه امشب به پات می ریزم خیال کن که همان نازدخترم مثلا بگو: فدای سرت، گوشواره گم شده است بگو دوباره برای تو می خرم مثلا خیال میکنم انگشتر تو پیش عموست تو هم خیال کن آنجاست زیورم مثلا اگر شکسته ام و زخم خورده، چیزی نیست خمیده قدّم و هم سنّ مادرم مثلا خیال کن که رقیه زمین نخورده پدر خیال کن که سر دوش اکبرم مثلا کبود نیست کمی خاکی است صورت من نرفته دست کسی سوی معجرم مثلا تو فکر کن مثلا عمه را کتک نزدند مراقب است عموی دلاورم مثلا شبی که گم شدم و بین دشت جا ماندم نخورد ضربه ی محکم به پیکرم مثلا به قصد کشت کسی خواست تا مرا بزند ولی رسید به دادم برادرم مثلا به روی نیزه کنار تو دید یک سر را رباب گفت که خوابیده اصغرم مثلا حضرت رقیه (س) روضه 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 بند اول : ای تجلی نور خداوند ای که قلبم با تو خورده پیوند تا نباشی تو از روی لبهام قهره لبخند غم نشسته تو کل وجودم بی تو آشفته شد تار و پودم رونق حالمی بی تو آقا در رکودم گریه هات پیرمون کرده اما کو ؟ کجاست؟ شوق ایمان و تقوا تو گناه میزنیم دست و پا ما فکری کن تو به حال دلم تا ترک بشه عادتم به گناها من دعا لازمم جان زهرا العجل العجل یا بن حیدر ( - ) بند دوم: آسمون نگاهم پر از ابر من ندارم دیگه بیش از این صبر جون ناقابلی هست که کردم پیش پات نذر سالیان زیادی نشستم چشمامو روی جاده نبستم مثل یعقوب شدم پیر یوسف دل شکستم سهم من از تو شد چشم خیسم عاشقانه برات مینویسم بر سر دارتم مثل میثم ترسم اینه بیای من نباشم آرزو میکنم تا که باشم تو رکاب تو آقا فدا شم العجل العجل یا بن حیدر ( - ) بند سوم: میزنم دل به دریای روضه اشک میریزم با تو پای روضه میدونم غم داری و نداری نای روضه میخونم روضه ای خیلی کوتاه از غل و زنجیر و منزل و راه طفلی خسته که توی خرابه میکشه آه طفلی که خسته بود از جدایی ذکر لبهاش شده بود بابایی وای از اون لحظه ی رو نمایی پارچه رو بر میداره یواشو دیگه بند اومده گریه هاشو جون میده پیش چشم باباشو یا رقبه رقیه رقیه ( - ) حضرت رقیه (س) نوحه 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 علی گویان عالم ، ذوالفقارم و ای زهرائیان ، زهرا تبارم اگر بارانی ام ابر بهارم من از روز نخستین گریه دارم علی مرتضی را کوکب هستم الا یا اهل العالم زینب هستم هجوم درد و غم پیرم نموده و اینگونه زمین گیرم نموده و از این زندگی سیرم نموده به دام غصه زنجیرم نموده به رنگ نیلی ام یاس کبودم من از اول که اینگونه نبودم از آن روزی که دیگر مادرم رفت از آن روزی که باباحیدرم رفت حسن نور دو چشمان ترم رفت و تنها تکیه گاه آخرم رفت شدم در آسمان ها نجم ثاقب شدم أم البکا أم المصائب به چشم خود گلی پژمرده دیدم و کتف و پهلویی آزرده دیدم و یک بانوی سیلی خورده دیدم و حتی کودکی افسرده دیدم خودم دیدم هجوم وحشیانه و جای زخم میخ درب خانه خودم دیدم که دشمن دسته دسته... خودم دیدم پدر را دست بسته... امیرالمومنین را زار و خسته... خودم دیدم علی فرق شکسته... خودم دیدم ولی الله میگفت شبانه حرف دل با چاه میگفت خودم دیدم میادین خطر را خودم دیدم نگاه شعله ور را بساط کینه توزی و شرر را حسن را طشت را خون جگر را در آن ساعات پایانی حسن گفت و از کرببلا با من سخن گفت حسین خورشید و من ماه حسینم به دنبال قدمگاه حسینم شریک آه آه آه حسینم خدا را شکر همراه حسینم ... شدم کرببلایی آی مردم اسیر نینوایی آی مردم خودم دیدم که اکبر دست و پا زد خودم دیدم که اصغر دست و پا زد و فرزند برادر دست و پا زد و عباس دلاور دست و پا زد خودم دیدم که حلق شیرخواره... خودم دیدم رباب و گاهواره ... خود من با محن بیرون کشیدم تبر را از بدن بیرون کشیدم و دشنه را ز تن بیرون کشیدم و نیزه از دهن بیرون کشیدم خودم دیدم که او بی حال افتاد خودم دیدم ته گودال افتاد خودم دیدم که بی وجدان دوید و ... میان گودی مقتل رسید و... و پیش چشم من خنجر کشید و ... ز پشت گردنش سر را برید و... دوازده مرتبه خنجر فرو شد دل غمدیده ی من زیر و رو شد خودم بال و پرش را جمع کردم و گیسوی سرش را جمع کردم بساط حنجرش را جمع کردم ز کنجی مادرش را جمع کردم خودم بودم که همواره شکستم تن او را گرفتم روی دستم امان از شور تزویر سم اسب امان از روز تقدیر سم اسب اشارات نفس گیر سم اسب منم مانند او زیر سم اسب... شبیه محتضر ها نیمه جان ها فتادم آخر از پا ، استخوان ها... فقط کم مانده بود آنجا حرم را... فقط کم مانده بود آنجا پرم را... میان دود و آتش خواهرم را... سنان از من بگیرد معجرم را... از آنجا هتک حرمت باب گردید از آنجا روسری نایاب گردید اگر یکسال و اندی بی قرارم اگر یکسال واندی گریه دارم تمام روز و شب شد گریه کارم بگو با من که حق دارم ، ندارم؟ شعار من بود در هر دو دنیا ابد والله ما ننسا حسینا شاعر : علیرضا خاکساری حضرت زینب (س) روضه 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar