هدایت شده از ملانصرالدین👳♂️
🔻دستت را سر هر سفره ای دراز نکن
آیت الله مجتهدی تهرانی (ره) :
در حلال و حرام وسواس بشوید ، نه در نجاست و طهارت . زیاد دست آب نکشید ، مواظب حلال و حرام باشید.
آیه ی قرآن است که (فَلْيَنظُرِ الْإِنسَانُ إِلَىٰ طَعَامِهِ
) یعنی انسان باید به طعامش نگاه کند . وقتی غذایی جلوی انسان می گذارند ،باید ببیند که این غذا از کجا آمده!؟حلال است یا حرام!؟ مال صغیر است!؟ از چه درست شده!؟ مال موقوفه است!؟ مال خمس نداده است!؟ ربا است!؟ رشوه است!؟ وسواس بشوید .
تا حلال نخوری حال عبادت نداری. تا حلال نخوری تاریک هستی. اگر می خواهید نورانی شوید حلال بخورید. اولیای خدا اگر حرامی جلویشان باشد می فهمند ماها نمی فهمیم ، پس باید احتیاط کنیم.
اگر به منزل انسان متدین و با تقوا و نماز شب خوان رفتی شام آوردند ، بخور. ولی افراد لا ابالی غذایشان را نخور.
حدیث دارد که مردم چهار دسته اند :
یک دسته : مالشان را از راه حلال به دست می اورند و در راه حلال هم خرج می کنند او به بهشت می رود . اما سه دسته دیگر به جهنم می روند.
دسته دوم مالشان از راه حلال است اما در راه حرام خرج می کنند .
دسته سوم بر عکس هستند ، مالشان از راه حرام است رشوه می گیرند ، ربا می دهند، اما روضه خوانی هم می کنند ، این هم به جهنم می رود.قسم چهارم آن کسی است که مالش از حرام است و در راه حرام هم خرج می کند . رشوه و ربا می خورد و بعد هم مشروب و قمار و نا اهلی و... .
همیشه این دعا را بخوانید : اَللَّهُمَّ ارْزُقنا رِزْقاً حَلاَلاً طَيِّباً؛ خدایا روزی حلال نصیب من کن.
اگر انسان یک لقمه حرام بخورد تا چهل روز اثر می گذارد.
اوایلی که آیت الله مرعشی نجفی (رحمه الله علیه) به قم آمده بودند یک شب ایشان را مهمان می کنند .او هم شب در خواب می بیند که امام زمان علیه السلام به او می فرمایند : «دستت را سر هر سفره ای دراز نکن» ...
به میهمانی نمی روند. انسان باید در شکمش و سواس شود .
📚 بدیع الحکمه ، ص4
👳 @mollanasreddin 👳
هدایت شده از آموزشگاه رانندگی خزر
﷽
اگردوباره جنگی شروع شد وما نبودیم از قول ما *رزمندگان دیروز* به *رزمندگان فردا*
بگوئید :
در حین مبارزه با
دشمنِ متجاوز ،
به *بعد از جنگ* هم بیاندیشید .
مبادا *ارزشها* را در خاکریزها جا بگذارید، اگر چنین کنید، ارزش ها، مثل امروز، *عوض* می شود و *عوضیها* ارزشمند
می شوند .
می بینید که چگونه ما را *غریبه* میپندارند ❗
آن روزها :
*قطار قطار* می رفتیم.. *واگن واگن*
بر می گشتیم.
*راست قامت*
می رفتیم.. *کمر خمیده*
بر می گشتیم.
*دسته دسته* می رفتیم .
*تنها تنها*
بر می گشتیم.
بیهیچ استقبال و جشن و سروری.
فقط *آغوش گرم مادری* چشم انتظارمان بود و
دگر هیچ.. ❗
اَمّا مَردانه ، ایستادیم...
باور کنیدکه :
ماهم دل داشتیم ،
فرزند و عیال و خانمان داشتیم .
اما با *دل* رفتیم...
*بیدل* برگشتیم.
با *یار* رفتیم...
با *بار* بر گشتیم.
با *پا* رفتیم...
با *عصا* بر گشتیم.
با *عزم* رفتیم...
با *زخم* برگشتیم.
با *شور* رفتیم...
با *شعور* برگشتیم.
ما اکنون
*پریشان* هستیم .
اَمّا *پشیمان* نیستیم.
*ما* همان کهنه *رزمندگانِ * پیادهایم که *سواری* نیاموختهایم.
*ما* همان هایی هستیم که به *وسوسهی قدرت* نرفته بودیم.
میدانید *تعداد ما* در هشت سال جنگ، چند نفر
بود ❓❓❓
*۳/۵* درصد از کل جمعیتِ
ایران ❗❗❗
اَمّا *مَردانگی* را *تنها* نگذاشتیم.
ما *غارت* را آموزش ندیده بودیم.
رفتیم و *غیرت* را تجربه کردیم.
اکنون نیز *فریاد* میزنیم
که :
این *حرامیان یقه سفیدانِ قافلهی اختلاس*
از ما نیستند...
*این گرگانی که صد پیراهن یوسف را دریدهاند*
از ما نیستند .
این
*خرافات خوارج پسند*
وصله ی مَرام ما نیست.
*ما* نه اسب امام زمان دیدیم، نه بی ذکرِ
سالار شهیدان، جنگیدیم.
اما *استخوان در گلو* و *خار در چشم*، از *وضعیت امروزِ مَردُمِ خوبمان* شرمندهایم,
شرمنده ایم ،
با صورتی سرخ.
شرمنده ایم، با دستانی که در فکه و شلمچه و مجنون و هور و ارتفاعاتِ غرب
جا مانده است
ای همه ی آنانی که
*احساسِ پاک* را
می شناسید ❗
*ما*، اگر به جبهه نمیرفتیم،
با دشمنی که به تلافیِ
قادسیه، برای هلاکِ مَردُم و
میهن مان ایران، آمده بود، چه
می کردیم ❓
شما را به آن سالارِ شهیدان، ما را *بهتر قضاوت* کنید.
حساب اندکی از ما که *آلوده* شدند و *شرافت* خود را فروختند، را به پای ما ننویسید.
*بگذارم و بگذرم*
سربازم و هرگز نکنم پُشت به میدان
گر سَر برود من نروم از سَرِ پیمان
ای خاک مُقَدّس که بود نام تو ایران
فاسد بود آن خون که
به پای تو
نریزد ❗❓
*شهداشرمندهایم*
💢پیام از رزمندگان و جانبازان بسیجیان ارتش دیروز و کهنه سربازان عرصه های نبرد✌️😔
در اصل مسولانی که به کشور و ملت ایران و خون شهیدان خیانت می کنند باید شرمنده شوند، رزمندگان وظیفه خود را انجام داده اند.
دلنوشته رزمنده فراموش شده و جا مانده از کاروان شهدا /.....!؟
هدایت شده از مقدم
🔻این 15 عمل را رها کن تا شاد باشی:
1 – همیشه حق با تو بودن را رها کن
2 – نیاز به کنترل کردن را رها کن
3 - سرزنش کردن را رها کن
4 - افکار مبارزه گرانه خود را رها کن
5 – باورهای محدود کننده خود را رها کن
6 – شکوه و شکایت را رها کن
7 – قضاوت کردن را رها کن
8 – نیاز به تحت تاثیر قرار دادن دیگران را رها کن
9 - مقاومت در مقابل تغییر را رها کن
10 – برچسب زدن ها را رها کن
11 – ترسهایت را رها کن
12 – بهانه هایت را رها کن
13 – گذشته را رها کن
14 – وابستگی هایت را رها کن
15 – زندگی کردن بر طبق خواسته های دیگران را رها کن.
.
#با_رسپی_های_امتحان_شده
┏━━━🍃💞🍂━━━┓
@ashpazi_khas
┗━━━🍂💞🍃━━━┛
حال دنیا را بپرسیدم من از فرزانه ای؟
گفت: یا آب است ، یا خاک است یا پروانه ای!
گفتمش احوال عمرم را بگو،این عمر چیست؟
گفت یابرق است، یا باد است، یا افسانه ای!
گفتمش اینها که میبینی، چرا دل بسته اند؟
گفت یا خوابند، یا مستند، یا دیوانه ای!
گفتمش احوال جانم را پس از مردن ، بگو؟
گفت یا باغ است، یا نار است، یا ویرانه ای!
🔅 #پندانه
✍ اگر خدا را داشته باشی، هر آنچه از آن خداست، داری...
🔹شبی پادشاهی همه تاج و تخت و پادشاهیاش را برای رسیدن به خدا از دست داد و درویشی بیاباننشین شد.
🔸روزی گرم در تابستان به میدان شهر رفت تا او را شاید کسی برای لقمهای نان به کارگری برد.
🔹آنقدر گرسنگی بر تن خود داده بود که بسیار لاغر و نحیف شده بود و کسی او را برای کارگری هم نمیبرد.
🔸جوانی دلش به حال او سوخت. او را با خود به مزرعهاش برد و بیل به دستش داد تا زمین را شخم زند.
🔹پادشاه از فرط گرسنگی و ضعف زمین خورد ولی از خدای خود شرم کرد که لقمهای نان از او بخواهد.
🔸جوان گرسنگی او را چون دید، لقمهای نان به او داد و چون پادشاه قوت گرفت، به سرعت کار کرد.
🔹نزدیک غروب، جوان دستمزد او حاضر کرد اما پادشاه نگرفت و گفت:
دستمزد من لقمهای نان بود که خوردم و تا دو روز مرا سرپا نگه میدارد.
🔸جوان گفت:
با این حال نحیف در شگفتم در حسرت این باغ من نیستی؟
🔹پادشاه گفت:
به یاد داری ۲۰ سال پیش این باغ را چه کسی به تو هدیه داد؟ آن کس امیر لشگر من و تو سرباز او بودی و این باغ یکی از دهها هزار باغهای پادشاه بود و من همان پادشاه هستم.
🔸زمانی پادشاهی داشتم ولی خدا را نداشتم، هرچه سرزمین فتح میکردم، سیر نمیشدم چون میدانستم برای من نیست و روزی کسی که مرا سرنگون میکند همه آنها را از من خواهد گرفت. نفسم هرگز سیر نمیشد.
🔹اکنون که همه باغ و ملک و تاج و تخت را رها کردهام و خدا را یافتهام، هر باغ و کوهی را که مینگرم آن را از آنِ خود میدانم.
☝بدان! هرکس خدا را داشته باشد هرچه خدا هم دارد از برای اوست و هرکس خدا را در زندگیاش ندارد، اگر دنیا را هم فتح کند سوزنی از آن، مال او نیست.
⚪️✨
هدایت شده از شاخه طوبی
به هر که
هرچه داشتی بخشیدی
حتی تیرها هم
از پیکرت
خون نوشیدند ...
#شهید ♥️
@shakhaetuba