🙏🙏
دوستان عزیزم خسته نباشید 🤚🌹🌹🌹🌹🌹🌹❤️❤️
از صبوری شما متشکرم🙏🏻🌹
التماس دعا 🤲🏻🙏🏻
نماز شب فراموش نشه👌🌹
🍃🌹🙏🙏
🌺🐻نیایش صبحگاهی 🌺🍃
خدایا
با داشته های اندکمان آنگونه بزرگمان بدار که جز تو به در هیچ خانه ای رهسپار نشویم.زبانمان را از هر قضاوت و غیبتی محفوظ گردان تا بی اختیار در چنگال کلام های نادرستمان اسیر نشویم.
خدایا
یقینی در دلهایمان قرار ده تا از یادمان نرود به هنگام بیچارگی و ناامیدی باید صبور بود و تنها چشم به درگاه تو داشت.
خدایا
هرکه بر ما ستم روا داشت،از حقیقت آگاهش گردان و محبتی در دلش براه بیانداز تا از یاد بَرَد طمع ها،حسد ها و جفاهای
فردا را...
آمین🙏
خدایا🙏
در آخرین دوشنبه آبان ماه 🌸🍃
دونعمت به ماعطاكن🙏
خوشبختى بندگیت را
درآغازروز☀️
نعمت آمرزشت را
درپايان روز☀️
وزندگی ماراغرق در
خوشبختی کن🙏
آمیـــن یا قاضِیَ الْحاجات 🙏
ای برآورنده ی حاجت ها 🙏
اَعُوْذ ُبِاللّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیْمِ
بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ
وَقَالَ لِفِتْيَانِهِ اجْعَلُوا بِضَاعَتَهُمْ فِي رِحَالِهِمْ لَعَلَّهُمْ يَعْرِفُونَهَا إِذَا انقَلَبُوا إِلَىٰ أَهْلِهِمْ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ ﴿٦٢ یوسف﴾
(سپس هنگامی که آهنگ کوچیدن کردند، یوسف) به کارگزاران خود گفت: (پول) کالائی را که پرداختهاند در میان بارهایشان بگذارید، شاید پس از مراجعت به خانوادهی خویش، بدان پی ببرند و بلکه (بر وفای به عهد ما اطمینان یابند و بر برادر خود بنیامین نترسند و همراه او به پیش ما) برگردند. (۶۲)
💐
🌹اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَعَلَى آلِ مُحَمَّد🌹
🌺🌺
سلام و درود بر شما زنده دلان
صبح دوشنبه 28 آبان 1403
16 جمادی الاول 1446
18 نوامبر 2024 به خیر
🌸🌸🌸
الهی!
ای آرنـده غـم پشیمـانی در دلهـای آشنایـان
و ای افکننـده سـوز در دل تائبـان...
ای پذیرنده گناهـکاران و معترفـان..
کسی باز نیامد تا باز نیاوردی
وکسی راه نیـافت تادست نگرفتی..
دست گیر،که چون تو دستگیری نیست..
دریاب،که جز تو پناه نیست
و پرسش ما را جز تو جواب نیست
و درد ما را جز تو دوا نیست...
و از این غم ، جز تو ما را راحت جان نیست
خداوندا
از شر مفسده های مختلف به تو پناه میبریم
🌹🌹🌹🌹
طاعات و عبادات همه ی ما و شما قبول درگاه ایزد منان
اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنْ شَرِّ سَمْعِي، وَمِنْ شَرِّ بَصَرِي، وَمِنْ شَرِّ لِسَانِي، وَمِنْ شَرِّ قَلْبِي، وَمِنْ شَرِّ مَنِيِّي
خدایا! از شرّ گوش، چشم، زبان، قلب، خواسته و سرنوشتم به تو پناه میبرم .
آمین آمین آمین
به نام آفریدگار هستی
🌹صبح شما عزیزان بخیر و نشاط🌹
امروز دوشنبه ۲۸ آبان ماه سال ۱۴۰۳
✅التماس نکن
Never stand begging for that which you have the power to earn.
هیچ وقت برای چیزی که قدرت به دست آوردنش را داری التماس نکن.
🤲نــــیــــایـــش صــــبــــحــــگــــاهے🤲
سلام به خداوندی که
ما را لایق زمین دانست
و سلام به مهری که
در دلهایمان جاریست
سلام به امید ، آینده ،
امروز ، دیروز ، فردا
سلام به تو که از روح خدایی
و برای بهشتی زیستن به این زمین آمدی ...
سلام به عشق ،
سلام به صفا و صداقت ،
به بی ریایی و به هر آدم خوبی
که ترجمه و تعریف دوستی را به نیکی ،
به زیبایی در زندگی رسم کرده ..
و سلام به زندگی ....
خدایا
در این روز زیبای پاییزی 🍃
درهای رحمتت را🧡
به روی تک تک
دوستانم بازکن🍀
فرصت های عالی
لحظه های ناب 🍃
پیشرفتهای پی در پی🍀
و زندگی آرام را نصیبشان کن
آمین ....🤲🏻
↩️عبارت تاکیدی ↪️
بزرگترین محدودیت ها، حدودی است که انسان بر خویشتن تحمیل میکند. از این رو بزرگترین مانع کامیابی ، مانعی ذهنی است . محدودیت های زندگیت رو منفجر کن
❤️ سپاسگزارم
🌹✨🌹💫✨🌹💫✨🌹💫
*نماز نافله صبح*
👇👇
*یک نماز ۲ رکعتی مانند نمازصبح* 🍃
*بعد از اذان وقبل از نماز صبح خوانده شود*
🌹✨🪄✨🌹🌹✨🪄✨🌹
در رکعت اول حمد و سوره کافرون
رکعت دوم حمد و توحید
✨🪄✨🪄✨🪄✨🪄✨
*التماس دعای فرج*🤲🤲🤲🤲🤲
هدایت شده از منتظران نور
#آیه_گرافی🤍🍃
«وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَی اللهِ فَهُوَ حَسْبُهُ»
«و هر که بر خدا توکل کند، خدا او را کافی است.»🔐💙
•
#صبحتان_غرق_آرامش_و_ایمان 😍❤️
#صبحتان_نیکو 😊❤️
🔰اهداء هزینه سفر حج مستحب(نه واجب) به یک خانواده نیازمند
عبدالله بن مبارک، مدت پنجاه سال، هر دو سال یک بار به مکه میرفت.
سالی در [حال] تهیه و تجهیز سفر بود، از کوچهای عبور میکرد، به زنی برخورد کرد.
آن زن مرغابی مرده همراه داشت. بر سر جوی آبی رسید. اطراف را تفحص کرد و وقتی مطمئن شد کسی در تعقیب او نیست، با سرعت شروع به تمیز کردن مرغابی نمود.
عبدالله به آرامی نزدیک رفت و سلام کرد و پرسید:
ای خانم! تو مسلمانی؟
گفت: آری. گفت: آیا میدانی [خوردن] میت، حرام است؟
گفت: آری، اما درگذر! سؤال برای تو سودی ندارد.
عبدالله اصرار کرد. زن گفت: آیا تو مسلمانی؟ عبدالله گفت: بله.
گفت: آیا میدانستی میته (مرده) در صورت مضطر بودن حلال است؟
عبدالله زن را قسم داد که سرّ احوال را به من بازگوی.
زن گفت: من از سادات و ذریه پیامبر هستم، بچههای من چند روز است که بیغذا و گرسنه ماندهاند، به حال اضطرار افتادهایم و میته بر ما حلال شده است.
عبدالله میگوید: با خود اندیشیدم که این موقعیت طلایی را نباید از دست داد. به زن اشاره کردم که بگیر و تمام پولهایی را که برای سفر حج با من بود در پای زن ریختم.
در حالیکه زن صورتش از شرم سرخ شده بود و سر به زیر انداخته بود، من با سرعت از آنجا دور شدم.
به خانه آمدم و برای اینکه از سؤال و جواب مردم در امان باشم و از من سؤال نکنند چرا به مکه نرفتی، در خانه نشستم تا حاجیان از مکه برگشتند.
برای دیدار دوستان سفر رفته به زیارت آنها رفتم.
من آنها را تهنیت میگفتم و آنها متقابلاً به من تهنیت میگفتند و از منازلی که با هم بودیم و در مکه و مدینه که مرا ملاقات کرده بودند و در طواف و اعمال و سعی که مرا دیده بودند در مشعر و دیگر جاها حکایتها گفتند.
من نیز علت آن سخنان را نمیفهمیدم و نمیدانستم.
آن شب را در اندیشهای عجیب به خواب رفتم.
در خواب حضرت رسول اکرم(ص) را دیدم که فرمود:
ای عبدالله به علت رسیدگی به یک نفر از فرزندان من، از خدا خواستم ملکی را به صورت تو خلق کند. تا برایت هر سال تا روز قیامت حج بگذارد.