📚پسر چوپان پاک
روزى شاه عباس
با لباس درويشى در شهر مىگشت. غروب شد.
شب هر چه گشت
جائى براى خوابيدن پيدا کند نتوانست.
به او گفتند در سه فرسنگى
شهر چوپانى هست که مهمان
مىپذيرد.
پادشاه به آنجا رفت.
چوپان به درويش گفت زنم
آبستن است و نمىتواند از مهمان پذيرائى کند.
درويش اصرار کرد.
و چوپان قبول کرد.
بعد از شام، زن چوپان شروع کرد
به آه و ناله.
چوپان به درويش گفت:
زنم در حال زائيدن است
و من هم همين يک اتاق را دارم. شاهعباس گفت:
يک مقدار هيزم به من بده
در ايوان آتش روشن مىکنم
و مىنشينم.
چوپان رفت دنبال قابله.
زن چوپان يک پسر به دنيا آورد.
صبح رمالى آوردند.
رمال رمل انداخت و گفت:
اين پسر با دختر شاهعباس عروسى مىکند.
شاهعباس تصميم گرفت
پسر را بخرد و ببرد و به دست جلاد بسپارد.
به چوپان گفت:
من بيست سال است که فرزندى ندارم. هر چه بخواهى به تو پول مىدهم، پسرت را به من بفروش.
چوپان مخالفت کرد زن چوپان گفت:
ما باز هم بچهدار مىشويم.
بچه را بده.
زن چوپان سه روز به بچه شير داد. بعد شاهعباس به اندازهٔ
دو برابر وزن بچه ليره به چوپان داد و بچه را به قصر برد.
شاهعباس دو وزير داشت.
يکى کافر و ديگرى مسلمان بود. شاهعباس بچه را به وزير مسلمان داد و گفت:
ببر و او را بکش.
وزير بچه را بود ولى دلش سوخت و او را در غارى گذاشت.
بعد پيراهن بچه را با خون کلاغى که شکار کرده بود،
خونين کرد و آورد پيش شاه فردا که شد چوپان گله
را به بالاى آن کوه برد.
به امر خدا بزى مأمور شد که به بچه شير بدهد.
وقتى چوپان گله را برگرداند،
صاحب بز ديد و شير ندارد و به چوپان اعتراض کرد.
روز دوم هم همينطور شد.
روز سوم چوپان بز را تعقيب کرد و بچه را ديد و او را با خود به خانه آورد. ده سال گذشت.
در اين مدت هم چوپان صاحب فرزندى نشد.
پس از پانزده سال، شاهعباس با لباس درويشى به در خانه چوپان رفت.
غروب که شد از چوپان پرسيد چند فرزند داري؟
چوپان گفت: فرزندى ندارم اين پسر را هم در خرابهاى پيدا کردهام.
شاهعباس فهميد
که پسر همان است
که قرار بود وزير او را بکشد.
نامهاى نوشت و به پسر داد که به قصر ببرد.
در آن نامه نوشته شده بود که پسر را بکشند.
پسر نامه را برداشت و برد نزديکىهاى قصر کنار نهرى خوابيد. دختر پادشاه
که از حمام برمىگشت
پسر را ديد و عاشقش شد.
ديد گوشهٔ نامهاى از جيب او بيرون آمده نامه را برداشت
و خواند و فهميد که پدرش دستور داده او را بکشند.
آن را پاره کرد و نامهٔ ديگرى نوشت که طلاق دختر
را از پسر وزير بگيرند
و براى پسر حامل نامه عقد کنند و رفت. پسر بيدار شد.
نامه را به دست وزير داد.
وزير نامه را خواند،
ملائى را خبر کرد.
طلاق دختر را از پسر خود گرفت و او را به عقد پسر درآورد
و بعد عروس و داماد را با صد سوار به خانهٔ چوپان بردند.
پادشاه وقتى آنها را ديد مبهوت ماند و با خود گفت:
آنچه خدا خواهد همان خواهد شد.
تعقیب نماز مغرب
إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِيماً اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ النَّبِيِّ وَ عَلَى ذُرِّيَّتِهِ وَ عَلَى أَهْلِ بَيْتِهِ.
پس هفت مرتبه میگويى
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ وَ لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إِلّا بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ.
و بين نماز مغرب و عشاء نماز «غفيله» را میخوانى كه دو ركعت است.
در ركعت اول بعد از «حمد» میخوانى:
وَ ذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغَاضِباً فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَيْهِ فَنَادَى فِي الظُّلُمَاتِ أَنْ لا إِلَهَ إِلّا أَنْتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَ نَجَّيْنَاهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذَلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ .
.
و در ركعت دوم پس از حمد میخوانى
وَ عِنْدَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لا يَعْلَمُهَا إِلّا هُوَ وَ يَعْلَمُ مَا فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ مَا تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلّا يَعْلَمُهَا وَ لا حَبَّةٍ فِي ظُلُمَاتِ الْأَرْضِ وَ لا رَطْبٍ وَ لا يَابِسٍ إِلا فِي كِتَابٍ مُبِينٍ
پس دستها را به حالت قنوت بلند میكنى و میگويى:
اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِمَفَاتِحِ الْغَيْبِ الَّتِي لا يَعْلَمُهَا إِلا أَنْتَ أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ أَنْ تَفْعَلَ بِي كَذَا وَ كَذَا.
میگويى:
اللَّهُمَّ أَنْتَ وَلِيُّ نِعْمَتِي وَ الْقَادِرُ عَلَى طَلِبَتِي تَعْلَمُ حَاجَتِي فَأَسْأَلُكَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ عَلَيْهِ وَ عَلَيْهِمُ السَّلامُ لَمَّا قَضَيْتَهَا لِي.
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
تعقیبات نماز عشا
اَللّهُمَّ اِنَّهُ لَيْسَ لى عِلْمٌ بِمَوْضِعِ رِزْقى وَ اِنَّما اَطْلُبُهُ بِخَطَراتٍ تَخْطُرُ عَلى قَلْبى فَاَجُولُ فى طَلَبِهِ الْبُلْدانَ فَاَنَا فيما اَنَا طالِبٌ كَالْحَيْرانِ لا اَدْرى اَفى سَهْلٍ هَوُ اَمْ فى جَبَلٍ اَمْ فى اَرْضٍ اَمْ فى سَماَّء
اَمْ فى بَرٍّاَمْ فى بَحْرٍ وَ عَلى يَدَىْ مَنْ وَ مِنْ قِبَلِ مَنْ وَ قَدْ عَلِمْتُ اَنَّ عِلْمَهُ عِنْدَكَ وَ اَسْبابَهُ بِيَدِكَ وَ اَنْتَ الَّذى تَقْسِمُهُ بِلُطْفِكَ وَ تُسَبِّبُهُ بِرَحْمَتِكَ
اَللّهُمَّ فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَاجْعَلْ يا رَبِّ رِزْقَكَ لى واسِعاً وَ مَطْلَبَهُ سَهْلاً وَ مَاْخَذَهُ قَريباً وَ لا تُعَنِّنى بِطَلَبِ مالَمْ تُقَدِّرْ لى فيهِ رِزْقاً فَاِنَّكَ غَنِىُّ عَنْ عَذابى وَ اَنَا فَقيرٌ اِلى رَحْمَتِكَ فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ جُدْ عَلى عَبْدِكَ بِفَضْلِكَ اِنَّكَ ذُو فَضْلٍ عَظيمٍ
اين دعا از ادعيه طلب رزق است ، و مستحبّ است بعد از نماز عشاء هفت مرتبه سوره اِنّا اَنْزَلْناهُ بخوانید و دورکعت نماز وتیره بخوانید.
نماز وتيره و آن دو ركعت نافله نشسته است بعد از نماز عشاء در رکعت اول بعد حمد . سوره اِذا وَقَعَتِ الْواقِعَةُ و در ركعت دوم بعد از حمد. سوره قُلْ هُوَ اللّهُ اَحَدٌ
بخوان
همه روز ،روز مادر است چون مادر تمام عمرش وقف خدمت کرده دست و پای مادرم میبوسم
💜ﺗﻘﺪﯾﻢ به زنـــان ایران زمین
💚ﺯﻥ ﯾﻌﻨﯽ : ﻧﺎﺯ ﻫﺴﺘﯽ ﺩﺭ ﻭﺟﻮﺩ
♥️ﺯﻥ ﯾﻌﻨﯽ : ﯾﮏ ﻓﺮﺷﺘﻪ ﺩﺭ ﺳﺠﻮﺩ
💚ﺯﻥ ﯾﻌﻨﯽ : ﯾﮏ ﺑﻐﻞ ﺁﺳﻮﺩﮔﯽ
♥️ﺯﻥ ﯾﻌﻨﯽ : ﭘﺎﮐﯽ ﺍﺯ ﺁﻟﻮﺩﮔﯽ
💚ﺯﻥ ﯾﻌﻨﯽ : ﻫﺪﯾﻪ ﯼ ﻣﺮﺩ ﺍﺯ ﺧﺪﺍ
♥️ﺯﻥ ﯾﻌﻨﯽ : ﻫﻤﺪﻡ ﻭ ﯾﮏ ﻫﻢ ﺻﺪﺍ
💛ﺯﻥ ﯾﻌﻨﯽ : ﻋﺸﻖ ﻭ ﻫﺴﺘﯽ؛ ﺯﻧﺪﮔﯽ
♥️ﺯﻥ ﯾﻌﻨﯽ : ﯾﮏ ﺟﻬﺎﻥ ﭘﺎﯾﻨﺪﮔﯽ
💛ﺯﻥ ﯾﻌﻨﯽ : ﻟﻄﯿﻒ؛ ﻓﺼﻞ ﺑﻬﺎﺭ
♥️ﺯﻥ ﯾﻌﻨﯽ : ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺩﺭ ﻻﻟﻪ ﺯﺍﺭ
💛ﺯﻥ ﯾﻌﻨﯽ : ﻋﺎﺷﻘﯽ؛ ﺩﻟﺪﺍﺩﮔﯽ
♥️ﺯﻥ ﯾﻌﻨﯽ : ﺭﺍﺳﺘﯽ ﻭ ﺳﺎﺩﮔﯽ
❤️ﺯﻥ ﯾﻌﻨﯽ : ﻋﺎﻃﻔﻪ؛ ﻣﻬﺮ ﻭ ﻭﻓﺎ
💛ﺯﻥ ﯾﻌﻨﯽ : ﻣﻌﺪﻥ ﻧﻮﺭ ﻭ ﺻﻔﺎ
❤️ﺯﻥ ﯾﻌﻨﯽ : ﺭﺍﺯ؛ ﻣﺤﺮﻡ؛ ﯾﮏ ﺭﻓﯿﻖ
🧡ﺯﻥ ﯾﻌﻨﯽ : ﯾﺎﺭ ﯾﮑﺪﻝ؛ ﯾﮏ ﺷﻔﯿﻖ
❤️ﺯﻥ ﯾﻌﻨﯽ : ﻣﺎﺩﺭ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﻣﺮﺩ
💛ﺯﻥ ﯾﻌﻨﯽ : ﻫﻤﺪﻡ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﺩﺭﺩ
💙ﺯﻥ ﯾﻌﻨﯽ : ﺣﺲ ﺧﻮﺵ؛ ﺣﺲ ﻋﺠﯿﺐ
♥️ﺯﻥ ﯾﻌﻨﯽ : ﺑﻮﺳﺘﺎﻧﯽ ﭘﺮ ﻧﺼﯿﺐ
💙ﺯﻥ ﯾﻌﻨﯽ : ﺑﺎﻏﻬﺎﯼ ﺁﺭﺯﻭ
♥️ﺯﻥ ﯾﻌﻨﯽ : ﻧﻌﻤﺘﯽ ﺩﺭ ﭘﯿﺶ ﺭﻭ
💙ﺯﻥ ﯾﻌﻨﯽ : ﺑﻨﺪﻩ ﯼ ﺧﻮﺏ ﺧﺪﺍ
♥️ﺯﻥ ﯾﻌﻨﯽ : ﻧﯿﻤﯽ ﺍﺯ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﺟﺪﺍ
💜ﺯﻥ ﯾﻌﻨﯽ : ﻫﻤﺴﺮﯼ ﺧﻮﺏ ﻭ ﺷﻔﯿﻖ
♥️ﺯﻥ ﯾﻌﻨﯽ : ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﯾﺎﺭ ﻭ ﺭﻓﯿﻖ
💜ﺯﻥ ﯾﻌﻨﯽ : ﺍﻧﻔﺠﺎﺭ ﻧﻮﺭﻫﺎ
♥️ﺯﻥ ﯾﻌﻨﯽ : ﻧﻐﻤﻪ ﯼ ﺭﻭﺡ ﻭ ﺭﻭﺍﻥ
💜ﺯﻥ ﯾﻌﻨﯽ : ﺳﺎﺯ ﻣﻮﺳﯿﻘﯽ ﺟﺎﻥ
♥️ﺯﻥ ﯾﻌﻨﯽ : ﻣﺮﻫﻢ ﻫﺮ ﺧﺴﺘﮕﯽ
💜ﺯﻥ ﯾﻌﻨﯽ : ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﻭﺍﺑﺴﺘﮕﻰ
اللهم صل علی سیدنا محمد وعلی آل سیدنا محمد وصحبه وسلم
هدایت شده از منتظران نور
🩵
🍁🍂 صـفات زنـان بهشتی:
الله متعال در جاهای مختلف قرآن نمونه های از زنان بهشتی را ذکر کرده است.
(1) مُسـلِمـاتِِ: زنان مسلمان یعنی تسلیم فرمان الله
(2) مؤمِنـات: زنان مؤمن به الله و روز جزا.
(3) قانِتـات: زنان مطیع فرمان الله.
(4) الصَّـادِقات: زنان راستگو ،و راست کردار و راست پندار.
(5) خاشِعـات: زنان فروتن و فرمان بر الله
(6) مُتَصَدِّقـات: زنان صدقه دهنده و بخشایشگر.
(7) صَـائِمـاتِ: زنان روزه دار.
(8) ذَّاكِـرات: زنان که الله تعالی را زیاد یاد می کنند.
(9) صَّـابِـرات: زنان صابر شکیبا.
(10) تـائِبـاتِِ: زنان توبه کننده.
(11) عـابِـدات: زنان عبادت کننده.
(12) سـائِحـات: زنان مهاجر به سوی الله تعالی.
(13) ثَيِّبـاتِِ: زنان نیکوکار.
(14) حافِظاتِِ: زنانی که پاسدار حیاء وعفت شان هستند.
🤍🕊
سلام میکنم بر قلبهایی که،
جز دوست داشتن چیزی ،
نیاموخته اند ...
سلام بـر روحهای پاکی که،
جز سادگی قالب دیگری ندارند ...
سلام بـر کسانیکه ،
محبت لباس آنهاست ...
سلام بر نگاههایی که،
صداقت زینت شان است ...
و سلام بر مهر و تواضع آدمی،
که بـالاترین سرمایه اوسـت ...
_سلام شبتون بخیر🌸🌱
آرامش یعنی:
قایق زندگیت را
دست کسی بسپاری که
صاحب ساحل آرامش است!
الابذکرالله تطمئن القلوب🌷🍃
❣پدر ومادرتان را چشم انتظار
نگذارید
قبل ازآنڪه باجاے خالیشان
روبرو شوید
هیچ چیز باارزشتراز
داشتن پدرومادر نیست
دستان پدر و مادرتان را ببوسید
قبل ازآنڪه مجبور باشید
سنگ سردے را ببوسید♥️