eitaa logo
به کانال دفاع از خوبان بپیوندید ...
156 دنبال‌کننده
589 عکس
321 ویدیو
13 فایل
خداوندرحمن و رحیم است،اهل مهرورزی مهربانیِ همیشگی است.او اَعمال مِهرمندانه بندگان رامحبوب ومقبول،وافعال قَهرورزانه ایشان رامطرود ومغبون دانسته است.همواره بایداز حقوق کسانی که رفتار وگفتارخوب دارندویا اشتهاربخوبی دارند،دفاع کرد.چه در پشت سر وچه در پیش رو.
مشاهده در ایتا
دانلود
گویند: ملا مهرعلی خویی، روزی در ڪوچه دید دو ڪودڪ بر سر یڪ گردو با هم دعوا می‌ڪنند. به خاطر یڪ گردو یڪی زد چشم دیگری را با چوب ڪور کرد. یڪی را درد چشم گرفت و دیگری را ترس چشم درآوردن، گردو را روی زمین رها ڪردند و از محل دور شدند. ملا رفت گردو را برداشت و شڪست و دید، گردو از مغز تهی است. گریه ڪرد. پرسیدند تو چرا گریه میڪنی؟ گفت: از نادانی و حس ڪودڪانه، سر گردویی دعوا می‌ڪردند ڪه پوچ بود و مغزی هم نداشت. دنیا نیز چنین است، مانند گردویی است بدون مغز! که بر سر آن می‌جنگیم و وقتی خسته شدیم و آسیب به خود رساندیم و یا پیر شدیم، چنین رها ڪرده و برای همیشه می‌رویم.
هدایت شده از ملانصرالدین👳‍♂️
دو موش سر تقسیم پنیری دچار اختلاف شدند ونزد گربه ای رفتند تا با استفاده از ترازوی که داشت، پنیر را به طور مساوی بین آن ها تقسیم کند. گربه پنیر را به نحوی تقسیم کرد که یک تکه سنگین تر از تکه بعدی شد. پس از تکه سنگین مقداری جدا کرد و خورد. این بار تکه بعدی سنگین گردید. گربه دوباره از آن مقداری جداکرد و خورد. باز هم یکی از دو تکه پنیر از دیگری سنگین ترشد .گربه آنقدر این عمل را تکرار کرد تا تنها تکه ای کوچکی باقی ماند . پس گربه آخرین تکه را به موش ها نشان داد وگفت : این هم مزد کارم است وآن را بر دهان گذاشت و خورد و دو موش گرسنه با شکم گرسنه باز گشتند. 👳‍♂️‍ @mollanasreddin 👳‍♂️‍
خدا رافراموش نکنید: 🔺 جملاتی زیبا از خلیفه چهارم اسلام ✏️مردم را با لقب صدا نکنید ! ✏️روزانه از خدا معذرت خواهی کنید ✏️خدا را همیشه ناظر خود ببینید ✏️لذت گناه را فانی و رنج آن را طولانی بدانید ! ✏️بدون تحقیق قضاوت نکنید ✏️اجازه ندهید نزد شما از کسی غیبت شود ✏️صدقه دهید، چشم به جیب مردم ندوزید ! ✏️شجاع باشید، مرگ یک‌بار به سراغتان می‌آید ! ✏️سعی کنید بعد از خود، نام نیک به جای بگذارید ✏️✏️دین را زیاد سخت نگیرید ...! ✏️✏️با علما و دانشمندان با عمل ارتباط برقرار کنید ! ✏️✏️انتقادپذیر باشید ✏️✏️مکار و حیله گر نباشید ...! ✏️✏️حامی مستضعفان باشید ... ✏️✏️اگر میدانید کسی به شما وام نمیدهد، از او تقاضا نکنید ! ✏️✏️نیکوکار بمیرید ... ✏️✏️خود را نماینده خدا در امر دین بدانید ! ✏️✏️فحّاش و بذله گو نباشید ! ✏️✏️بیشتر از طاقت خود عبادت نکنید ! ✏️✏️رحم دل باشید ... ✏️✏️با قرآن آشنا شوید ... ✏️✏️تا میتوانید به دنبال حل گره مردم باشید👑 ⫘📚⫘📒⫘📚⫘📒⫘📚⫘📒⫘📚 ﺷﺨﺼﯽ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﭘﻠﻮﯼ ﻏﺬﺍﯾﺶ ﺭﺍ ﺧﺎﻟﯽ ﻣﯽﺧﻮﺭﺩ، ﮔﻮﺷﺖ ﻭ ﻣﺮﻏﺶ ﺭﺍ ﻣﯽﮔﺬﺍﺷﺖ ﺁﺧﺮ ﮐﺎﺭ! ﻣﯽﮔﻔﺖ: ﻣﯽﺧﻮﺍﻫﻢ ﺧﻮﺷﻤﺰﮔﯽﺍﺵ ﺑﻤﺎﻧﺪ ﺯﯾﺮ ﺯﺑﺎﻧﻢ... ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻫﻢ ﭘﻠﻮ ﺭﺍ ﮐﻪ ﻣﯽﺧﻮﺭﺩ، ﺳﯿﺮ ﻣﯽﺷﺪ، ﮔﻮﺷﺖ ﻭ ﻣﺮﻍ ﻏﺬﺍ ﻣﯽﻣﺎﻧﺪ ﮔﻮﺷﻪﯼ ﺑﺸﻘﺎﺑﺶ! ﻧﻪ ﺍﺯ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺁﻥ ﭘﻠﻮ ﻟﺬﺕ ﻣﯽﺑﺮﺩ، ﻧﻪ ﺩﯾﮕﺮ ﻣﯿﻠﯽ ﺩﺍﺷﺖ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﮔﻮﺷﺖ ﻭ ﻣﺮﻏﺶ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻫﻢ ﻫﻤﯿﻦ ﺟﻮﺭﯼ ﺍﺳﺖ... ﮔﺎﻫﯽ ﺷﺮﺍﯾﻂ ﻧﺎﺟﻮﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺭﺍ ﺗﺤﻤﻞ ﻣﯽﮐﻨﯿﻢ ﻭ ﻟﺤﻈﻪﻫﺎﯼ ﺧﻮﺑﺶ ﺭﺍ ﻣﯽﮔﺬﺍﺭﯾﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﺑﻌﺪ! ﺑﺮﺍﯼ ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﻣﺸﮑﻼﺕ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﻮﺩ.. ﮐﻤﺘﺮ ﻣﯽﺷﻮﺩ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺩﺭ ﻟﺤﻈﻪ ﺭﺍ ﺑﻠﺪ ﺑﺎﺷﯿﻢ! ﻫﻤﻪﯼ ﺧﻮﺷﯽﻫﺎ ﺭﺍ ﺣﻮﺍﻟﻪ ﻣﯽﮐﻨﯿﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﻓﺮﺩﺍﻫﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﻗﺮﺍﺭ ﺍﺳﺖ ﺩﯾﮕﺮ ﻣﺸﮑﻠﯽ ﻧﺒﺎﺷﺪ؛ ﻏﺎﻓﻞ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺩﺳﺖ ﻭ ﭘﻨﺠﻪ ﻧﺮﻡ ﮐﺮﺩﻥ ﺑﺎ ﻫﻤﯿﻦ ﻣﺸﮑﻼﺕ ﺍﺳﺖ. ﯾﮏ ﺭﻭﺯﯼ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﻣﯽﺁﯾﯿﻢ ﻣﯽﺑﯿﻨﯿﻢ ﯾﮏ ﻋﻤﺮ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﭘُﻠﻮی ﺧﺎﻟﯽ ﺯﻧﺪﮔﯽﻣﺎﻥ ﺑﻮﺩﻩﺍﯾﻢ ﻭ ﮔﻮﺷﺖ ﻭ ﻣﺮﻍ ﻟﺤﻈﻪﻫﺎ، ﺩﺳﺖ ﻧﺨﻮﺭﺩﻩ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﮔﻮﺷﻪﯼ ﺑﺸﻘﺎﺏ.. 🍃شخصی مسجدی ساخت؛ بهلول ازاو پرسید : مسجد را برای رضای خدا ساختی یااینکه بین مردم شناخته شوی؟ شخص پاسخ داد : معلوم است برای رضای خداوند! بهلول خواست اخلاص شخص را بیازماید. در نیمه های شب بهلول رفت و روی دیوار مسجد نوشت این مسجد را بهلول ساخته است. صبح که مردم برای ادای نماز به مسجد آمدند نوشته روی دیوار را میخواندند و میگفتن خدا خیرش بدهد چه انسان خَیّری است بهلول.... آن شخص طاقت نیاورد و فریاد سر داد: ایّهاالناس بهلول دروغ میگوید! این مسجد را من ساختم، من از مال خود خرج کردم و شما او را دعای خیر میکنید! بهلول خندید و پاسخ داد: "معامله تو باخلق بوده نه با خالق" 🍂بیایید در زندگی خویش با خدا معامله کنیم نه با چشم مردم. 🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺 ﻣﺮﺩﯼ ﺑﻪ همسرش ﮔﻔﺖ: "ﻧﻤﯿﺪﺍﻧﻢ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﭼﻪ ﻛﺎﺭ ﺧﻮﺑﯽ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺩﺍﺩﻡ ﻛﻪ ﯾﻚ فرشته ﺑﻪ ﻧﺰﺩﻡ ﺁﻣﺪ ﻭ ﮔﻔﺖ ﻛﻪ ﯾﻚ ﺁﺭﺯﻭ ﻛﻦ ﺗﺎ ﻣﻦ ﻓﺮﺩﺍ ﺑﺮﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﺵ ﻛﻨﻢ"! همسرش ﺑـﻪ ﺍﻭ ﮔـﻔـﺖ: "ﻣـﺎ ﻛـﻪ 16 ﺳـﺎﻝ ﺑـﭽـﻪ ﺍﯼ ﻧـﺪﺍﺭﯾـﻢ، ﺁﺭﺯﻭ ﻛـﻦ ﻛـﻪ ﺑـﭽـﻪ ﺩﺍﺭ ﺷـﻮﯾـﻢ. ﻣـﺮﺩ ﺭﻓـﺖ ﭘـﯿـﺶ ﻣـﺎﺩﺭﺵ ﻭ ﻣـﺎﺟـﺮﺍ ﺭﺍ ﺑـﺮﺍﯼ ﺍﻭ ﺗـﻌـﺮﯾـﻒ‌ ﻛـﺮﺩ، ﻣـﺎﺩﺭﺵ ﮔـﻔـﺖ: "ﻣـﻦ ﺳـﺎﻟـﻬـﺎﺳـﺖ ﻛـﻪ ﻧـﺎﺑـﯿـﻨـﺎ ﻫـﺴـﺘـﻢ، ﭘـﺲ ﺁﺭﺯﻭ ﻛـﻦ ﻛـﻪ ﭼـﺸـﻤـﺎﻥ ﻣـﻦ ﺷـﻔـﺎ ﯾـﺎﺑـﺪ". ﻣـﺮﺩ ﺍﺯ ﭘـﯿـﺶ ﻣـﺎﺩﺭﺵ ﺑـﻪ ﻧـﺰﺩ ﭘـﺪﺭ ﺭﻓـﺖ، ﭘـﺪﺭﺵ ﺑـﻪ ﺍو ﮔـﻔـﺖ: "ﻣـﻦ ﺧـﯿـﻠـﯽ ﺑـﺪﻫـﻜـﺎﺭﻡ ﻭ ﻗـﺮﺽ ﺯﯾـﺎﺩ ﺩﺍﺭﻡ، ﺍﺯ ﺍﻭﻥ ﻓـﺮﺷـﺘـﻪ ﺗـﻘـﺎﺿـﺎﯼ ﭘـﻮﻝ ﺯﯾـﺎﺩﯼ ﻛـﻦ". ﻣﺮﺩ ﻫﺮﭼﻪ ﻓﻜﺮ ﻛﺮﺩ, ﻫﻮﺍﯼ ﻛﺪﺍﻣﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﺩﺍﺷـﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ، ﻛﺪﺍﻡ ﯾﻚ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺗﻘﺪﻡ ﺩﺍﺭﻧﺪ، همسرم؟ﻣﺎﺩﺭﻡ؟ ﭘﺪﺭﻡ؟ ﺗـﺎ ﻓـﺮﺩﺍ ﺭﺍﻩ ﭼـﺎﺭﻩ ﺭﺍ ﭘـﯿـﺪﺍ ﻛـﺮﺩ ﻭ ﺑـﺎ ﺧـﻮﺷـﺤـﺎﻟـﯽ ﺑـﻪ ﭘـﯿـﺶ فرشته ﺭﻓـﺖ ﻭ ﮔـﻔـﺖ: "ﺁﺭﺯﻭ ﺩﺍﺭﻡ ﻛـﻪ ﻣـﺎﺩﺭﻡ ﺑـﭽـﻪ‌ﺍﻡ ﺭﺍ ﺩﺭ ﮔـﻬـﻮﺍﺭﻩﺍﯼ ﺍﺯ ﻃـﻼ ﺑـﺒـﯿـﻨـﺪ“ 🌹براى همديگر آرزوهاى قشنگ کنيم🌹 ‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌  ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌   ‌‌‌‌‌‌‌‌‌   ‌‌‌‌‌‌‌‌   ‌‌‌‌‌‌  ‌‌‌‌‌‌‌‌    ‌‌‌‌‌‌‌‌      ‌‌ ☝️ﺍﺯ بزرگی ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ؛ ﭼﺮﺍ ﺍﯾﻨﻘﺪﺭ ﺁﺭﺍﻣﯽ؟ 📆 گفت : ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺳﺎﻟﻬﺎ ﻣﻄﺎﻟﻌﻪ ﻭ ﺗﺠﺮﺑﻪ، ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺮ 5⃣ ﺍﺻﻞ ﺑﻨﺎ ﮐﺮﺩﻡ؛ 1️⃣ﺩﺍﻧﺴﺘﻢ ﺭﺯﻕ ﻣﺮﺍ ﺩﯾﮕﺮﯼ نمیخورﺩ، ﭘﺲ ﺁﺭﺍﻡ ﺷﺪﻡ. 2️⃣ ﺩﺍﻧﺴﺘﻢ ﮐﻪ اللهﷻ ﻣﺮﺍ میبیند، ﭘﺲ ﺣﯿﺎ ﮐﺮﺩﻡ. 3️⃣ ﺩﺍﻧﺴﺘﻢ ﮐﻪ ﮐﺎﺭ ﻣﺮﺍ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺍﻧﺠﺎﻡ نمیدﻫﺪ، ﭘﺲ ﺗﻼﺵ ﮐﺮﺩﻡ. 4️⃣ ﺩﺍﻧﺴﺘﻢ ﮐﻪ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﮐﺎﺭﻡ ﻣﺮﮒ ﺍﺳﺖ، ﭘﺲ ﻣﻬﯿﺎ ﺷﺪﻡ. 5️⃣ ﺩﺍﻧﺴﺘﻢ ﮐﻪ ﻧﯿﮑﯽ ﻭ ﺑﺪﯼ ﮔﻢ نمیشود ﻭ ﺳﺮﺍﻧﺠﺎﻡ ﺑﻪ ﺳﻮﯼ ﻣﻦ ﺑﺎﺯمیگردد، ﭘﺲ ﺑﺮ ﺧﻮﺑﯽ ﺍﻓﺰﻭﺩﻡ ﻭ ﺍﺯ ﺑﺪﯼ ﮐﻢ ﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﺍﯾﻦ 5⃣ ﺍصول ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﯾﺎﺩﺁﻭﺭﯼ میکنم.🌴 ‍🖇📚 سی ویژگی کسانی که کتاب نمی خوانند : 1-خیلی راحت تحت تأثیر تبلیغات قرار می گیرند؛ 2-حرف های تکراری می زنند؛ 3-دایره ی واژگان آنها بسیار محدود است؛ 4-خود را نمی شناسند؛ 5-با هیجان و احساس زندگی می کنند؛ 6-بخش استدلالی ذهن آنها تقریباً تعطیل است؛ 7-استعداد پوپولیست شدن ر
دشمـن قسـم خـورده در زمان حضرت عیسی، زنی بود با خدا و پرهیزگار. وقت نماز که فرا می رسید هر کاری را رها می کرد و مشغول نماز می شد. روزی مشغول پختن نان بود که وقت نماز فرا رسید. این زن دست از نان پختن کشید و مشغول نماز شد. چون به نماز ایستاد، 👹شیطان در وی وسوسه کرد و گفت. ای زن! تا تو از نماز فارغ شوی همه نان های تو می سوزند. زن در دل خود جواب داد: اگر همه نان ها بسوزد، بهتر است تا این که روز قیامت تنم به آتش دوزخ بسوزد و مورد عذاب خدا قرار بگیرم. شیطان بار دیگر وسوسه کرد که: ای زن! پسرت در تنور افتاد و بدنش سوخت. زن در دل جواب داد: اگرخدا مقدر کرده است که من در حال نماز باشم و پسرم در آتش تنور بسوزد، من به قضای خدا راضیم و نماز خود را رها نمی کنم. اگر خدا بخواهد او را از سوختن نجات می دهد.در این حال شوهر زن از راه رسید، زن را دید که مشغول نماز است و تنور هم روشن می باشد. درون تنور نان ها را دید که پخته شده ولی نسوخته است و فرزندش را دید که درون تنور در میان آتش بازی می کند و به قدرت خدا آتش در او اثر نداشت. وقتی زن از نماز فارغ شد دست او را گرفت و نزدیک تنور آورد و گفت: داخل تنور را نگاه کن. زن دید که فرزندش سالم و نان ها پخته شده اند. زن فورا سجده شکر به جای آورد و خدا را سپاسگذاری نمود. شوهر فرزند خود را برداشت و پیش حضرت عیسی برد و داستان را برای ایشان تعریف نمود. حضرت عیسی به او فرمود: ای مرد! برو و از همسرت بپرس چه کار مهمی کرده و با خدای خود چه رابطه ای داشته است؟ این زن کارهای پیامبران را می کند. مرد پیش همسرش برگشت و از او سوال کرد. زن در جواب گفت: من با خدای خود عهد کرده ام تا زنده ام چند عمل نیک را انجام دهم: - عهد کر ده ام همیشه نماز خود را در اول وقت می خوانم. - اگر کسی به من ستم کرد و مرا دشنام داد کینه او را در دل نگیرم، و او را به خدا واگذارم. - هیچ وقت گدا را از در خانه ام مایوس بر نگردانم. - در کارهای خود به قضای خدا راضی باشم. - همیشه کار آخرت را بر دنیا مقدم بدارم
♻️♻️❤️❣ ♻️ ❤️ ❣ ✅ نابینائی در شب تاریک، چراغی در دست و سبوئی بر دوش در راهی می‌رفت، فضولی به وی رسید و گفت: ای نادان ! روز و شب پیش تو یکسان است و روشنی و تاریکی در چشم تو برابر، این چراغ را فایده چیست ؟! نابینا بخندید و گفت: این چراغ نه از بهر خود است، از برای چون تو کوردلان بی خرد است تا به من پهلو نزنند و سبوی مرا نشکنند ... حالِ نادان را به از دانا نمی‌داند کسی گرچه در دانش فزون از بوعلی سینا بوَد طعن نابینا مزن ای دم ز بینائی زده زآنکه نابینا به کار خویشتن بینا بود ! 👤 جامی 📚 بهارستان ♥️ ╭━━⊰🕯🦋⊱━━╮     ╰━━⊰🦋🕯⊱━━╯ ❣ ❤️ ♻️ ♻️♻️❤️❣ ♻️♻️❤️❣ ♻️ ❤️ ❣ 🏜  مثال ما ، و مثال این دنیا ! 🌴پیامبر صلی الله علیه وسلم فرموده اند : 🌳« مثال من و این دنیا ، همچون مسافری است که از  بیابان گرمی  گذر مینماید و در وسط بیابان ، زیر سایه ی درختی استراحتی نموده و سپس به مسیرش ادامه میدهد ». 🌴دنیا ، همان درختی است که مدتی  زیر سایه اش  استراحت مینماییم و سپس آن را ترک میکنیم... ♥️ ╭━━⊰🕯🦋⊱━━╮     ╰━━⊰🦋🕯⊱━━╯ ❣ ❤️ ♻️ ♻️♻️❤️❣
🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻🔻 📖 روزی سه ملا با هم خربزه می خوردند و فقیری طرف دیگری آنها را نظاره می نمود، برای آنکه هیچ کدام دلشان نمیامد از سهم خود به آن فقیر بدهند، یکی گفت: روایت است از چیز هایی که بخشش آن کراهت دارد یکی انار است و دیگری خربزه. دومی گفت: همچنین روایت است که خربزه را باید آنقدر خورد که خورنده را جواب کند. سومی گفت: و نیز روایت است که هر کس سر از روی خربزه بلند نکند به وزن همان خربزه به گوشتش اضافه می شود. وقتی خربزه تمام شد، باز نتوانستند از پوستش دل کنده برای فقیر بگذارند. باز ذکر روایت شروع شد. یکی گفت: دندان زدن پوست خربزه دندان را سفید و اشتها را زیاد می کند. دومی گفت: پوست خربزه چشم را درشت و رنگ پوست را براق می کند. سومی گفت: دندان زدن پوستِ خربزه تکبر را کم و آدمی را به خدا نزدیک می نماید. و آنقدر دندان زدند و لیف کشیدند تا پوست خربزه را به نازکی کاغذی رساندند فقیر که همچنان آنان را می نگریست گفت: من رفتم، که اگر دقیقه ای دیگر در اینجا بمانم و به شما ها بنگرم می ترسم با روایات شما، پوست خربزه مقامش به جایی برسد که لازم باشد مردم آن را بجای ورق قرآن در بغل بگذارند و تخمه اش را تسبیح کرده، با آن ذکر یا قدّوس بگویند.
🌷 🌼🌹حضرت عیسی بن مریم علیه السلام با جمعی در جایی نشسته بود، مردی هیزم شکن از آن راه با خوشحالی و خوردن نان می‌گذشت.حضرت عیسی علیه السلام به اطرافیان خود فرمود: شما تعجب ندارید از این که این مرد بیش از یک ساعت زنده نیست 🌼🌹ولی آخر همان روز آن مرد را دیدند که با بسته ای هیزم می آید تعجب کردند و از حضرت علت نمردن او را پرسیدند. 🌼🌹او بعد از احوالپرسی از مرد هیزم شکن، فرمود: هیزمت را باز کن، وقتی که باز کرد مار سیاهی را در لای هیزم او دید، حضرت علیه السلام فرمود: این مار باید این مرد را بکشد ولی تو چه کردی که از این خطر عظیم نجات یافتی؟ 🌼🌹گفت: نان می خوردم فقیری از مقابل من گذشت، قدری به او دادم و او درباره من دعا کرد 🌼🌹حضرت علیه السلام فرمود: در اثر همان دستگیری از مستمند خداوند این بلای ناگهانی را از تو برداشت و پنجاه سال دیگر زنده خواهی بود!
💐🌾💐🌾💐🌾💐 ✏️ ✍در قدیم مردم عادت داشتند كه با سوزن بر پُشت و بازو و دست خود نقش‌هايی را رسم كنن، يا نامی بنويسند، يا شكل انسان و حيوانی بكشند. كسانی كه در اين كار مهارت داشتند ناميده می شدند. دلاك ، مركب را با سوزن در زير پوست بدن وارد مي‌كرد و تصويری می كشيد كه هميشه روی تن می ‌ماند. 🔸روزی شخصی که می خواست پهلوان به نظر آید پیش دلاك رفت و گفت بر شانه‌ام عكس يك شير را رسم كن. پهلوان روی زمين دراز كشيد و دلاك سوزن را برداشت و شروع به نقش زدن كرد. اولين سوزن را كه در شانه پهلوان فرو كرد. 🔹پهلوان از درد داد كشيد و گفت: آی ! مرا كشتی. دلاك گفت: خودت خواسته‌ای، بايد تحمل كنی، پهلوان پرسيد : چه تصويری نقش می ‌كنی؟ دلاك گفت: تو خودت خواستی كه نقش شير رسم كنم. پهلوان گفت از كدام اندام شير آغاز كردی؟ 🔸دلاك گفت : از دُم شير. پهلوان گفت : نفسم از درد بند آمد، دُم لازم نيست. دلاك دوباره سوزن را فرو برد پهلوان فرياد زد. كدام اندام را می كشی؟ دلاك گفت: اين گوش شير است. پهلوان گفت: اين شير گوش لازم ندارد، عضو ديگری را نقش بزن. 🔹باز دلاك سوزن در شانه پهلوان فرو كرد، پهلوان فغان برآورد و گفت: اين كدام عضو شير است؟ دلاك گفت: شكم شير است. پهلوان گفت: "اين شير سير است. عكس شير هميشه سير است. شكم لازم ندارد. دلاك عصبانی شد، و سوزن را بر زمين زد و گفت : 🔸در كجای جهان كسی شير بی سر و دم و شكم ديده؟ خدا هرگز چنين شيری نيافريده است. خیره شد دلاک و پس حیران بماند تا بدیر انگشت در دندان بماند بر زمین زد سوزن از خشم اوستاد گفت در عالم کسی را این فتاد شیر بی‌دم و سر و اشکم کی دید این‌چنین شیری خدا خود نافرید به کانال داستانهای آموزنده بپیوندید 👇👇👇👇👇👇 @Dastanhaeamozande
🔴 🔸روزی حضرت داوود(ع) از یك آبادی میگذشت.پیرزنی را دید بر سر قبری زجه زنان. نالان و گریان. پرسید: مادر چرا گریه می كنی؟ پیرزن گفت: فرزندم در این سن كم از دنیا رفت. داوود(ع)گفت: مگر چند سال عمر كرد؟ پیرزن جواب داد:350 سال!! داوود (ع)گفت: مادر ناراحت نباش. پیرزن گفت: چرا؟ پیامبر(ع) فرمود: بعد از ما گروهی بدنیا می آیند كه بیش از صد سال عمر نمیكنند. 🔸️پیرزن حالش دگرگون شد و از داوود(ع) پرسید: آنها برای خودشان خانه هم میسازند، آیا وقت خانه درست كردن دارند؟ 🔸حضرت داوود(ع) فرمود: بله آنها در این فرصت كم با هم در خانه سازی رقابت میكنند. پیرزن تعجب كرد وگفت: اگر جای آنها بودم تمام صد سال را به سجده خدا میپرداختم. برچرخ فلک مناز که کمر شکن است بررنگ لباس مناز که آخر کفن است مغرور مشو که زندگی چند روز است در زیرزمین شاه و گدا یک رقم است