از کرخه تا شام
🌸🍃
یکی از همرزمانش که از همه به او نزدیکتر بوده است، میگوید:
«شهید محرابی فردای آن روز، روی پشتبام یکی از ساختمانها پشت من ایستاده بود که ناگهان صدایی را از پشت سرم شنیدم.
بهمحض این که برگشتم. حسین روی زمین افتاده بود. با خودم گفتم تیر به کتف حسین آقا خورده است، اما خونریزی شدیدتر از این حرفها بود.
درگیری بهشدت زیاد بود.
برگشتم و مشغول تیراندازی به سمت داعشی ها شدم. دوباره به سمت حسین آقا نگاه کردم.
وی در حالت سجده بود و آخرین کلمهای که گفت: «یا اباالفضل» بود.
تیر دقیقاً به قلب ایشان خورده بود و در همان لحظه شهید شدند.
#شهید_حسین_محرابی
#شهید_مدافع_حرم
#خاطره
#سالروزولادت
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
@azkarkhetasham
از کرخه تا شام
یكی از بستگان شهید «محمد منتظرقائم» می گوید:
در طی پنج سال آشنایی بنده با این شهید بزرگوار باید اذعان كنم كه بسیار ساده زیست بود. حتی خانه مستقل نداشت. همیشه در حال مأموریت بود و مشغول آموزش های سخت. از چهره اش معلوم بود كه رفتنی است. با وجود بچه 41 ماهه ای كه داشت، به دنبال این نبود كه خانه مستقل و امكانات بالا داشته باشد. صبوری ویژگی دیگر او بود. اگر بدترین ضربه به او زده می شد، در مقابل تنها لبخند می زد. سادگی، اخلاق نیكو، معنویات بالا از مهم ترین خصوصیات محمد بود
#شهید_علی_بریهی
#مدافعان_وطن
#درگیری_با_گروهک_تروریستی_پژاک
#از_یگان_ویژه_صابرین_سپاه
@azkarkhetasham
از کرخه تا شام
#برباݪ_سـخن
🔹"قرآن، من شرمنده توام اگر از تو آواز مرگی ساختهام که هر وقت در کوچهمان آوازت بلند میشود، همه از من میپرسند چه کسی مرده است؟ چه غفلت بزرگی که میپنداریم خدا تو را برای مردگان ما نازل کرده است...
🔸قرآن، از تو شرمندهام اگر تو را از یک نسخه عملی به افسانهای موزهنشین مبدل کردهام. یکی ذوق میکند که تو را بر روی برنج نوشته و یکی ذوق میکند که تو را بر روی فرش نوشته است. یکی ذوق میکند که تو را بر طلا نوشته و یکی ذوق میکند که تو را بر کوچکترین قطع ممکن منتشر کرده است..."
#شهید_منا
#محسن_حاجحسنی_کارگر🌷
#سالروز_شهادت
@azkarkhetasham
از کرخه تا شام
🌺 صبح زود یکی از اقوام خیلی دورمان که رفت و آمدی با هم نداشتیم آمده بود برای تشییع مصطفی. برایم عجیب بود که چطور ما را پیدا کرده و سر از اینجا درآورده.
🌺 برایمان تعریف کرد که از حضرت عباس (ع) حاجتی داشتم قبل از شهادت پسرتان خواب حضرت عباس (ع) را دیدم، در خواب حضرت به من گفتند: نماینده من در روز تاسوعا داره میاد پیشم برید پیش اون.
🌺 وقتی بیدار شدم متوجه منظور حضرت عباس(ع)نشدم، دوباره خواب دیدم، اینبار مادر مرحومم رو دیدم گفت: چرا نرفتی پیش نماینده حضرت عباس (ع) و بعدش عکس مصطفی رو نشونم داد، بعد از بیدار شدن با پرس و جو فهمیدم این شهید که از فامیلای خودمون هستن.
✍ به روایت مادربزرگوارشهید
#شهید_سیدمصطفی_صدرزاده🌷
@azkarkhetasham