eitaa logo
از کرخه تا شام
162 دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
57 ویدیو
1 فایل
زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست. (امام خامنه ای) کپی برداری از مطالب با ذکر صلوات بلا مانع است. منتظر نظرات-پیشنهادات و مطالب شما هستیم. ارتباط با خادم کانال @abozeynab0
مشاهده در ایتا
دانلود
از کرخه تا شام
همسرم عاشق سیدالشهدا بود. هرسال ماه محرم لباس مشکی به تن می‌کرد و نسبت به ائمه اطهار(ع) تعصب داشت. وقتی می‌شنید تکفیری‌ها به حرم حضرت زینب‌(س) نزدیک شدند، می‌گفت غیرتم اجازه نمی‌دهد تحمل کنم به ناموس اهل بیت(س) تعرض شود. اواخر خیلی وابسته حضرت زینب‌(س) بود. خیلی صبور و با گذشت بود و آرامش خاصی داشت. او یاری صدیق و مهربان بود... به روایت همسربزرگوارشهید 📎دستنوشته شهید در سوریه اینجا می‌شود بهترین روز‌ها و بدترین و تلخ و شیرین زندگی را مرور کرد. می‌توان دوران کودکی از آنجا که یاد یاری می‌کند را دوره کرد. می‌توان فکر کرد برای اصلاح و بهبود. رفتن و رفتن. چقدر دلبستگی. چقدر دلتنگی. آه خدایا! تمام عمر ما آدم نیمی به دلبستگی و نیمی به دل کندن در گذر است. کدام قبول توست؟ دل دادن و سردادن برای خوبانت که زیباست. خدایا! ما را گرفتار دنیا نکن و مگذار دنیا فریبمان دهد که دانای حکیم فقط تویی.» ولادت : ۱۳۴۸/۵/۶ دره شهر ، ایلام شهادت : ۱۳۹۲/۴/۲ حماء ، سوریه @azkarkhetasham
🏴اهتزاز پرچم عزا بر فراز گنبد حرم مطهر امام رضا(ع) در آستانه شهادت امام محمد باقر(ع) @azkarkhetasham
اهل شام بود و زیاد به محضر صلوات‌الله‌علیه شرفیاب می‌شد. روزی در محفل حضرتش گفت: سوگند به خدا حضور من در خدمت شما به جهت محبّت به شما نیست، در روى زمين كسى را بيش از شما خانواده دشمن نمی‌دارم‏، بلکه فقط به خاطر و شماست که در این محفل حاضر می‌شوم! امام علیه السلام تبسمی نمود و چیزی نفرمود. چند روزی گذشت و خبری از جوان نشد؛ حضرت جویای حال آن جوان شد؛ شخصی گفت: او بیمار است. در این حین شخصی وارد شد و گفت: ای فرزند رسول خدا! جوان شامی که در مجلس شما حاضر می‌شد از دنیا رفت؛ او وصیّت کرده که شما بر جنازه‌ی او نماز بخوانید. امام باقر علیه‌السلام فرمود: وقتی او را غسل دادید، بگذارید روی سریر باشد و کفن نکنید تا من بیایم. آنگاه حضرتش برخاست و وضو گرفت و دو رکعت نماز خواند و دعا نمود، سپس سر به سجده گذاشته و سجده را طول داد، بعد برخاست و ردای صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم را بر تن کرد و نعلین بر پا نمود و به سوی او رفت. وارد خانه شد، آنگاه وارد اتاقی شد که او را غسل می‌دادند، او را غسل داده روی سریر گذاشته بودند؛ حضرت با نامش او را صدا زد و فرمود: ای فلانی! ناگاه آن جوان پاسخ داده و لبّیک گفت و سر بلند کرد و نشست؛ حضرت شربت سویقی خواست، به او خورانید. 🎶 گفت: قبض روح شدم؛ وقتی روح از بدنم خارج شد صدای دلنشینی را شنیدم که تا بحال نیکوتر از آن نشنیده‌ام که گفتند: «ردّوا إلیه روحه، فإنّ محمّد بن علیّ قد سألناه»؛ روح او را باز گردانید، زیرا او را از ما خواسته است. اقتباس از کتاب الثاقب فی المناقب، ص۳۶۹، ح۲. @azkarkhetasham
از کرخه تا شام
شهید مسعود عسکری متولد ۸شهریور ۶۹ در تهران و مجرد بود. فرزند اول خانواده بود و اول رشته برق قبول میشوند اما از علاقه ای ک به پرواز داشته درس و رها میکنه و به سراغ خلبانی میروند و خلبان هواپیماهای فوق سبک میشوند. شهید مسعود بسیار فعال بودند در همه زمینه ها از صخره نوردی،بادیگاردی، دوچرخه سواری، غواصی، عکاس و.... درحد حرفه ای.... خیلی مومن ولایی بودن. دفعه اول ک اعزام میشن به سوریه کسی خبر نداشته حتی به خانوادشون هم میگن که دارم میرم مأموریت وقتی برمیگردن یه بسته شکلات سوری میارن و مادرش متوجه میشه. سری دوم که میره خانوادش فقط درجریان بودن و مادرش تعریف میکرد میگف من تو روضه بودم ک یهو دلم اشوب شد همون جا حس کردم ک انگار یه بلایی سرمسعود اومده. شهید مسعوداز شهدای اربعه حلب بوده یعنی ب همراه شهید دهقان و شهید موسوی و شهید عطایی شهید میشن. فرمانده شون بوده در منطقه حلب در سن ۲۵ سالگی که بوسیله شلیک گلوله توپ به شهادت میرسند و شدت جراحتش درحدی بوده ک نصف صورتش میره و به درجه رفیع شهادت میرسن (بازگشت پیکر ۲۲/۸/۹۴) @azkarkhetasham
از کرخه تا شام
تا شروع عملیات چیزی نمانده بود. توی محوطه‌ی بیمارستان صحرایی، برای خودم می‌پلکیدم که دکتر رهنمون با یک پارچ آب از جلوم رد شد. چشم‌هایش سرخ سرخ بود. به نظرم دو سه شبی بود که چشم روی هم نگذاشته بود. رفتم دنبالش. گفتم: «دکتر! شما چرا؟ کارهای مهم‌تر هست که شما انجام بدهید. این وظیفه‌ی کس دیگری است.» لبخندی زد و گفت: «چه فرقی می‌کند. هر کاری که کمک کند کار بیمارستان راه بیفتد، کار مهمی است، باید انجامش داد. چرا خودت رو گیر عنوان‌ها می‌کنی. بچه‌ها تشنه‌اند.» @azkarkhetasham
در دفتــــر خاطراتتان بنویسید: هر چہ ڪہ داریم ز #شــــــهیدان داریم... @azkarkhetasham
احرام بسته اَت نشدم مثل حاجیان دل را چگونه بـا عرفه آشنا كنم، #حسین #صلے‌الله‌علیڪ‌یااباعبدالله #عرفه @azkarkhetasham
ای امیر عرفه ، بی تــو صفا نیست که نیــست .... بی تـودر آن عـرفه ، عـشق و وفـا نیست که نیـست... ای امـیر عـرفه ، یوسـف زهـرا مـهدی(عج) حاجـتی غیـرظهـورت بـه خـدا نیست کـه نیـست... اللّهُمّ عَجّلْ لِوَلیّکَ الفَرج #سلام_امام_مهربانم @azkarkhetasham
از کرخه تا شام
دوره های آموزش غواصی ما در مردادماه در بندر انزلی برگزار می شد. هوا به شدت گرم بود و شرجی؛ مجبور بودیم ساعت های متوالی زیر آفتاب بمانیم و تمرین کنیم. آب هم کثیف بود و این قضیه کار را غیر قابل تحمل می کرد. بعد از چند ساعت کار و فعالیت بالاخره یک کلمن آب برایمان‌‌‌ آوردند. آن همه جمعیت و تنها یک کلمن آب. همه به سمت آن هجوم بردند و بعضی ها به جای یک لیوان، چند لیوان خوردند. در میان جمع فقط دو نفر کنار ایستاده بودند، شهید اکبر شهریاری و شهید مرتضی حسین پور (شهید حسین قمی) وقتی کمی خلوت شد، شهید اکبر شهریاری جلو آمد و لیوان بقیه بچه هایی را که آب نخورده بودند پُر کرد، در حالی که هنوز خودش آب نخورده بود. @azkarkhetasham