#ستارههای_زینبی
محمدم در آخرین تماسش به من گفت: مادر دعا کن شهیدشوم، اگر شهید نشوم دیوانه میشوم، مادر من را رها کن...
من هم روز جمعه در روضه اباعبدالله(ع) شرکت کردم، رو به قبله ایستادم و گفتم: حضرت زینب (س) محمد هدیه ناقابل من به پیشگاه شماست، قبول کنید...
هر طور که شما میخواهید من راضی هستم، "روز شنبه" ساعت هفت غروب تیر به سر فرزندم میخوردو دم صبح به شهادت میرسد...
#شهید_محمد_کیهانی
از کرخه تا شام
#ستارههای_زینبی محمدم در آخرین تماسش به من گفت: مادر دعا کن شهیدشوم، اگر شهید نشوم دیوانه میشوم،
#خاطرات_شهدا
حلاوت میدان نبرد
محمد چهار بار به سوریه اعزام شد. دو ماه به دو ماه میرفت و میآمد. مرخصی آخرین اعزامش سه ماه طول کشیده که در اواخر روزهای حضورش در جبهه مقاومت اسلامی شهید شد.
هر زمان که از جبهه برمیگشت از آنجا و از حال و هوای بچهها برایمان صحبت میکرد. از رزمندگان جبهه مقاومت اسلامی که از همه تعلقاتشان برای اهتزاز پرچم اسلام و دفاع از امنیت مرزهای اسلام گذشته بودند.
وقتی محمد میآمد به ایشان میگفتم: عزیزم دیگر به منطقه نرو! ما دیگر طاقت دوریات را نداریم. محمد اما در جواب حرفهای من میگفت: آنجا یک شیرینی دارد که نمیتوانم از آن بگذرم.
حلاوتی که در منطقه و میدان نبرد علیه کفر هست در هیچ جای دیگر نیست. لحظاتی غیرقابل توصیف. محمد برایم یک مثال ساده زد. برای اینکه ما شرایط ایشان را درک کنیم.
محمد میگفت: شما وقتی در حال تماشای فیلم مورد علاقهتان از تلویزیون هستید و من به اصرار از شما میخواهم که دست از مشاهده تلویزیون بردارید، شما قبول نمیکنید و میگویید ما فیلم را دوست داریم و صبر کنید تا فیلم تمام شود.
خب همسر عزیزم من هم آن فیلم که در میدان نبرد است را دوست دارم. زندگی مانند فیلم است و میگذرد، نباید بگذاریم از دست ما برود.
محمد برایمان از همرزمان و دوستان شهیدش از عزت و مظلومیت آنها میگفت.
محمد خیلی آرزو داشت تا در آزادسازی فول کفریا باشد. ایشان در آزادسازی نبل و الزهراء حضور مثمرثمری داشتند. محمد میگفت من میخواهم در آزادسازی فول کفریا هم باشم، چون اینها مردم مظلوم شیعه هستند. نمیتوانم که نباشم. من میگفتم محمدجان دیگر بس است. اما محمد به رضای خدا میاندیشید و خدا هم توفیق جهاد را بارها به او عطا کرده بود.
#شهید_محمد_کیهانی
#سالروز_شهادت
ولادت : ۱۳۵۷/۹/۲۰ اندیمشک
شهادت : ۱۳۹۵/۸/۸ حلب
@azkarkhetasham
بی تو کماکان در من؛
نفسی هست...
دلی هست...
ولی جانی نیست
#یاایهاالعزیز
| #اللهـمعجـللولیـڪالفـرجـــ|
@azkarkhetasham
از کرخه تا شام
#شهـادت... سن و سال نمیشناسد زمان و مکان سرش نمیشود زشتی و زیبایی ملاکش نیست او باطـن بیــن است ن
#رسم_خوبان
سعید مربی کیوکوشینگ کاراته بود. در مسابقات استانی رتبه داشت. یک بار مادرمان به او گفت: سعید چند سال است که کاراته کار میکنی و مربی هستی، پس چرا پول جمع نمیکنی؟
در جواب گفت: مامان همین که بچهها را از کوچه خیابان جمع کنم و به سمت ورزش بیاورم خیلی ثواب دارد. بعد از شهادتش شاگردانش به منزل پدرم میآمدند و میگفتند آقا سعید شهریه ما را جمع میکرد و برای بچههای بیبضاعت لباس میخرید. برادرم دو باشگاه ورزشی داشت. شاگردان زیادی هم تحت نظر داشت.
از ۱۸ سالگی در مسابقات کاراته مقام آورده بود و در وصیتنامهاش نوشته بود؛ ورزش را برای اسلام انجام دهید. روزی میرسد که به ورزشکاران احتیاج پیدا میشود.
به روایت خواهر شهید
ولادت : ۱۹ فروردین ۱۳۷۰ اراک
شهادت: ۹ آبان ۱۳۹۴ شمال حلب سوریه
#شهید_مدافعحرم_سعید_مسلمی
#سالروز_شهــادت
@azkarkhetasham
#کلام_شهید
من پاسدارم و پاسدار بودنم محدود به جمهوریاسلامی ایران نیست و در هر کجای دنیا مظلوم و مستضعفی باشد که به او ظلــم میشود حاضــرم این جـان ناقابل خـود را تقـدیم ڪنم و در دفـاع از مظلـوم و فرمـان امامم فدایـی شوم و خونم پای دین، فرامین الهی و فرمان امام سیدعلی خامنهای حفظ الله ریخته شـود. باشد که مسیری گـردد برای آینـدگان.
#شهید_حمیدرضا_فاطمی_اطهر
#سالروز_شهادت
@azkarkhetasham