از کرخه تا شام
برشی از کتاب
سرباز خسته زینب ص۳۱📗
#باب_الجواد
.
همیشه تو سفر مشهد، دوست داشت ، موقع ورود بہ حـرم امام رضـا♥️ عليهالسلام از ورودى باب الجـواد وارد بشه، 🏢هتـل ما داخل خیـابان نـواب بود، اگه میخواستیم از باب الجواد بریم داخل، باید مسافت زیـادی را میرفتیم🚶. موقع رفتن ڪہ میشد، میگفت: من دور میزنم از ورودی باب الجـواد میام داخل ، هرکس دوست داشت میتونه با من بیاد، تقریباً همه ی بچهها همراهش میرفتند👌. قبل وارد شدن به حـرم میگفت :
بریم وضو بگیریم وبعد وارد بشیم،
بچهها شاکی میشدند ڪہ هـوا سرده،❄️
ما تو هتـل وضـو گرفتیـم، امّا میگفت:
این وضو را به نیت امام جـواد (ع) بگیرید.☺️☝️
وقتے وارد میشدیم، مقید بود زیارت عاشورا بخونـه ، مُهر، تسبیح و زیارت عاشورا ، تنهـا توشههایی بود ڪہ همیشـه میشد تو لباسِ آقا حجت پیدا کرد.
شهید مدافعحرم
#حجت_اصغری_شربیانی🌹
@azkarkhetasham
از کرخه تا شام
موقع اعزام حجت یه گوشه کز کرده بود رفته بود تو فکر ، یکی از مسئولین متوجه اش شد ،گفت حجت چرا تو فکری اگر نگرانی و تردید داری ، میتونیم اعزامت نکنیم اجباری نیست حتی الان که موقع اعزام فرا رسیده، میگفت حجت لبخندی زد وگفت نه بابا دارم به این فکر میکنم که میشه من هم مثل حضرت عباس شهید بشم!
رفیق حجت میگفت پس از آن شهادت حماسی و رشادت وار حجت که باعث نجات تعدادی از رزمندھ ها هم شد،وقتی بدنش رو برگرداندند دو تا دستاش قطع شده بود... درست مثل حضرت عباس [علیه السلام]
شهید مدافع حرم #حجت_اصغری_شربیانی
@azkarkhetasham