از کرخه تا شام
#ستارههای_زینبی
🔰شب اعزام با دخترم تماس گرفتم به خانه مان بیاید و پدرش را ببیند. او آن شب مشغول کار خود بود به ما نگاه نمی کرد، انگار می خواست دل بکند و احساس و عاطفه اش مانع رفتنش نشود. فردا صبح که به تهران رسید، با من تماس گرفت و گفت به سوریه می رود.
🔰در سوریه هر روز با ما تماس می گرفت. دو سه روز قبل از شهادت، تماس گرفت و گفت «وصیت نامه ای نوشته ام که فلان جا گذاشته ام». خیلی ناراحت شدم. من که خانه نبودم از فرصت استفاده کرده و سریع دو خط وصیت نامه نوشته بود.
🔰دخترانم هنگامی که با پدرشان صحبت می کردند، مدام می گفتند که بابا مراقب خودت باش و زیاد جلو نرو. شهید می گفت «ما برای اسلام به اینجا آمده ایم و باید راهمان را پیدا کنیم.»
#شهید_حسین_تابسته🌷
#سالروز_شهادت
@azkarkhetasham