از کرخه تا شام
حمید خیلے دیر ڪرد. قبلا هم براے
بیرون بردن زبالھ چندبارے دیر کرده
بود.اما اینبارتاخیرش خیلے زیاد شدھ
بود.
وقتے برگشت پرسیدم:
"حمید آشغالا رو مےبرے مرڪز بازیافت
سرخیابون این همہ دیر میاے؟
گفت:" راستش یھ فقیرے معمولا سر
کوچھ هست. هربار ازڪنارش رد میشم
سعے میڪنم بھش ڪمک ڪنم.
امشبپول همرام نبودخجالت ڪشیدم
ببینمشو نتونم ڪمک ڪنم.کل کوچھ رو
دورزدم تا از یھ سمت دیگھ برگردم
خونھ ڪہ شرمندھ نشم.
" بخشے از ڪتاب یادت باشد "
" #شهید_حمید_سیاهڪالے_مرادے "
@azkarkhetasham