از کرخه تا شام
#ستارههای_زینبی
🌹دفعه آخری که برادرم برای خداحافظی به دیدار مادرم رفته بود، از صبح به مادرم در آشپزی و کارهای خانه و حتی ظرف شستن کمک کرده بود. محمد خیلی مهربان و عاطفی بود. زمانی که برای دومین بار میخواست به سوریه برود، به مادرم در این خصوص حرفی نزد؛ چون سالها در دفاع مقدس به آموزش نیروها میپرداخت، اینچنین مطرح میکرد که برای آموزش نیروها به ماموریت میرود. خیلی به مادرم احترام می گذاشت و محبتش زبانزد خاص و عام بود.
🌹محمد که میدانست به کجا می رود، با مادرم یک بار خداحافظی کرد و رفت؛ ولی هنوز مقداری از خانه دور نشده بود که نزد مادرم بازگشت. مادرم از وی پرسید وسیلهای جا گذاشتهای که برگشتی؟ محمد گفت «نه؛ درست خداحافظی نکرده بودم؛ آمدم تا شما را دوباره ببینم، ببوسم، حلالیت بطلبم، خداحافظی کنم و بروم».
🌹شهدا تا زنده اند شناخته نمی شوند؛ اما زمانی که به شهادت می رسند، فامیل و اطرافیان آنها را می شناسند. محمد هم چنین انسانی بود. برادرم علاقه خاصی به رهبر معظم انقلاب داشت و سخنان امیرالمومنین (ع) و احادیث ائمه اطهار (ع) زینتبخش جان و کلام وی بود. محمد اهل پست و مقام نبود و در زندگی به این مسائل نمیاندیشید؛
✍به روایت خواهر بزرگوارشهید
📎رزمنده دیروز ؛ مدافع امروز
#شهید_محمد_جمالی🌷
#سالروز_شهادت
@azkarkhetasham