از کرخه تا شام
دختر دوم مهدی تازه به دنیا اومده بود و خیلی ذوق داشت که زود بره خونه، بعد از ساعتها کار مدام، که گاهی ناهار هم نمیخوردیم، موقع رفتن به خانه، من ماشین نداشتم ولی میاومد و من را تا مترو میرساند، بهش میگفتم: مهدی تو وقت زیادی نداری تا خانوادهات را ببینی، چرا اینقدر وقت میگذاری و سوخت مصرف میکنی تا من را برسانی؟ میگفت: همون طوری که مدیر به گردن نیرو حق داره و باید دستورات و کارهایی که میگه درست انجام بده، نیرو هم به گردن مدیر حق داره که به فکر رفاهش باشه، اگر الان من تو رو نرسونم، تو فردا خسته به محل کار میآیی و از طرف دیگه فردا هم تا آخر وقت به این فکر میکنی چطور توی سرما و گرما خودتو به خونه برسونی، اینطوری نه من به دردت میخورم و نه تو به درد من....
✍به روایت همکارشهید
#شهید_مهدی_لطفینیاسر🌷
💠 @azkarkhetasham