eitaa logo
از کرخه تا شام
162 دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
57 ویدیو
1 فایل
زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست. (امام خامنه ای) کپی برداری از مطالب با ذکر صلوات بلا مانع است. منتظر نظرات-پیشنهادات و مطالب شما هستیم. ارتباط با خادم کانال @abozeynab0
مشاهده در ایتا
دانلود
معلم وارد کلاس شد و شروع به حضور و غیاب کرد: بزرگراه .......حاضر🖐 غیرت .......غایب ورزشگاه ......حاضر🖐 مردونگی ..... غایب مرام ........غایب سمینار ......حاضر🖐 آقایی ......حاضر🖐 صداقت ......غایب همایش .....حاضر🖐 صفای .....غایب عشق .....غایب آرمان .......غایب یاران ......غایب تیپ .......حاضر🖐 غایبا از حاضرا بیشتر بودن کلاس @azkarkhetasham
بر همه واجب است مطیع محض فرمایشات #رهبری که همان #ولی_فقیه می‌باشد، باشند. چون دشمنان اسلام کمر همت بسته‌اند تا ولایت فقیه را از ما بگیرند و شما #همت کنید ، متحد و یکدل باشید تا کمر دشمنان بشکند و #ولایت_فقیه باقی بماند. #شهید_سیدمجتبی_علمدار #فرازی_از_وصیت @azkarkhetasham
از کرخه تا شام
# جنازه_بی‌سر حاجی کاری را به من سپرده بود تا انجام دهم با رضا پناهنده رفتیم و پس از اجرای دستور حاجی، به سمت مقر خودمان حرکت کردیم در راه برگشت، جنازۀ دو شهید را در جاده دیدیم که یکی از آنها سر نداشت آنها وسط جاده بودند، به پناهنده گفتم: «بیا اینارو بذاریم کنار، یه وقت ماشینی چیزی از روشون رد میشه» شهیدی که سر نداشت، بادگیر آبی تنش بود آنها را کنار جاده گذاشتیم و برگشتیم قرارگاه دنبال گشتم تا گزارش کارم را به او بدهم توی سنگر نبود یکی از بچه ها آمد و گفت: «حاجی رو ندیدی؟» گفتم: «منم دنبالشم، ولی پیداش نیست» گفت: «بین خودمون باشه ها، ولی میگن مثل اینکه حاجی شهید شده»... برق از سرم پرید ناخودآگاه یاد شهیدی که وسط جاده بود، افتادم هم بادگیرش شبیه حاجی بود، هم شلوار پلنگی اش... به رضا پناهنده گفتم: «رضا بیا بریم ببینیم، نکنه اون شهیدی که وسط جاده بود، حاجی باشه؟!» سوار موتور شدیم و رفتیم به همان محل، اما اثری از آن دو شهید نبود آنها را برده بودند... برگشتیم قرارگاه، مانده بودیم چه کنیم؟ کسی هم نبود تا از او خبر بگیریم یا کسب تکلیف کنیم یک روز تمام بلاتکلیف بودیم روز دوم بود که خبر دادند: «حاجی شهید شده، ولی جنازه اش را پیدا نمی کنیم» من و حاجی عبادیان، مأمور پیدا کردن جنازۀ حاجی شدیم به ستاد معراج شهدا در اهواز رفتیم و شروع کردیم به گشتن من دو تا نشانی در ذهنم بود، یکی زیر پیراهنی قهوه ای حاجی و دیگری چراغ قوۀ قلمی که به پیراهنش آویزان بود در حال جست و جو رسیدیم به همان شهیدی که سر نداشت و در جاده دیده بودم سریع دکمۀ پیراهنش را باز کردم، هم زیر پیراهنی اش قهوه ای بود و هم چراغ قوه به گردنش آویزان... منبع: کتاب "برای خدا مخلص بود" به روایت «محسن پرویز» از همرزمان شهید همت پ.ن: تصویر مربوط به تشییع پیکر مطهر شهید حاج ابراهیم همت می باشد... @azkarkhetasham
رفـقـا...! سی سال پیـش ها و ها با نوای "ای مھدی صاحب زمان آماده ایم" پر کشیدند... و امروز و ها و ها با نوای "منم باید برم ؛ آره برم سرم بره" آسمانی شدند دیروز جاویدالاثر شد... و امـروز... و امـروز... برخی از مفقودالاثـر نام آنها شد • ونام اینها شد • آنها با نوای جان میگرفتند و اینها با نوای و آن روز درِ باغ شھادت را بستند و اینها ناله‌کنان التماس کردند : ! +و امروز نوای : .د گواهـے بر ایـن مدعـاست که دعایشان بھ اجابت رسیده اسـت:) و اما ما... گویی ما سھمی جـز آنها و اینها نداریم... فرمونـد : دیــروز بـراۍ دروازه‌ای بھ آسمـان باز بود و امــروز معبری تنـگ... گویا این معبر بازهـم درحال دروازه شدن اسـت! @azkarkhetasham