eitaa logo
از کرخه تا شام
162 دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
57 ویدیو
1 فایل
زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست. (امام خامنه ای) کپی برداری از مطالب با ذکر صلوات بلا مانع است. منتظر نظرات-پیشنهادات و مطالب شما هستیم. ارتباط با خادم کانال @abozeynab0
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰تا وقتی امین بود، به محض اینکه ناراحت می‌شدم کنارم می آمد و آرام‌ می‌کرد. حالا هم واقعاً انگار چیزی تغییر نکرده، وقتی بعد از ناراحتی و بی‌تابی زیاد ناگهان آرام می‌شوم، مطمئنم امین کنارم حضور دارد. من آدمی نیستم که به سادگی آرام شوم. 🔰بعضی از پیامک‌هایش را حتی همان زمان نامزدی و محرمیت برای خودم یادداشت می‌کردم. حرف‌هایش برایم شیرین و جالب بود. یادم می‌آید پیامک طنزی برایش فرستادم که می‌گفت: مردها اگر همسرشان در دوران نامزدی زمین بخورند، قربان و صدقه همسرشان می‌روند یک ماه که می‌‌گذرد رفتارشان عوض می‌شود و آنقدر ادامه پیدا می‌کند که در نهایت بعد از چند سال راضی می‌شوند که از زمین زنده بلند نشود! 🔰به امین گفتم «واقعاً مردها همینطورند» گفت: «بگذار اگر خدایی نکرده، زبانم لال، یک زمانی زمین خوردی و من جلوی همه خم شدم و دست‌هایت را بوسیدم متوجه می‌شوی که من مثل آنها نیستم...» 🔰خیلی احساساتی و مهربان بود. با خودم فکر می‌کردم این پسر چقدر با شعور است، چقدر فهمیده و آقاست! از همنشینی با چنین مردی لذت می‌بردم 🌷 @azkarkhetasham
🔰شهیدی که در قبر گفت 🌷 💠شهیدی که مزارش بارها توسط زیارت شده است. 🌸پس از شهادت عبدالمهدی مغفوری در ۴ ، پیکر پاکش را برای تشیع به آورده بودند. 🌺خانواده شهید و سه فرزند دلبندش برای آخرین دیدار بر گرد وجود آن نازنین حلقه زدند. 🌼مادر خانم شهید مغفوری روایت می کند ، وقتی خواستم چهره مطهر و نورانی شهید را برای وداع آخر ببوسم، با کمال تعجب مشاهده کردم که لبان ذکرگوی آن شهید به تلاوت سوره مبارکه مترنم است 🔹و پسرعموی شهید مغفوری هم از مراسم دفن این شهید خاطره‌ای شگفت دارد: 🔸وقتی می‌خواستیم شهید را به خاک بسپاریم با صحنه عجیبی مواجه شدیم،که به‌ یکباره منقلبمان کرد، وقتی پیکر شهید را در قبر می‌گذاشتیم صدای گفتن او را شنیدیم. ✅مزار در گلزار شهدای مسجد صاحب الزمان قرار دارد و عاشقان راه عشق و بر گرداگرد شمع وجودش پرواز می کنند. 🌹هدیه به ارواح پاک شهدا صلوات🌹 @azkarkhetasham
#حسیــــن_جـــان❤️ ❣مانده سٺ در دلم ڪہ بگویم بہ یڪ ڪلام 🍁یڪ بار هم مرا بطلب ڪربلا، تمام ! ❣امسال دوباره چو هر سال مےدهم 🍁از دور با اشڪ دیده ،بہ ٺو.ســلام @azkarkhetasham
💠همسر بزرگوار شهید عبدالله باقری: 🍃🌸دختر کوچکم می گوید: بهشت تلفن ندارد تا من با باباحرف بزنم؟ خب من دلم تنگ شده و می خوام صداش رو بشونم بابا دلش برای ما تنگ نمیشه ؟؟ @azkarkhetasham
🌴یاد شهید #عبدالحسین_برونسی به خیر؛ خانومش #نذر کرد اگه زنده از جبهه برگشت گوسفند قربانی کنند عبدالحسین هم وقتی اومد همین کارو کرد و خودش همه قسمت‌های گوسفند تا پوست و جگرش را بسته بندی کرد و توی گونی گذاشت پشت موتورش. خانومش گفت من به فامیل و همسایه ها می دم _مگه نذرت فی سبیل الله نبوده؟ _آره _اونا به نون شبشون محتاج نیستند. همه رو با خودش برد #شادی_روحش_صلوات @azkarkhetasham
از کرخه تا شام
‍ وصیت شهید تازه داماد: به همه خواهران وبرادرانم سفارش میکنم که تقوای الهی پیشه کنید ،درجوانی پاک بودن شیوه پیغمبری است،ورنه هر گبری به پیری میشود پرهیزگار شهادت۳آذر۹۵ 🌹فرازهایی از وصیت نامه شهید تازه داماد : 💠هرزمانی که به امام حسین (ع) سلام می دادم می گفتم که شما که حضرت حُر را پذیرفتی زمانی که به سوی شما آمد و گفت من را بپذیر و شما هم او را پذیرفتی و حُر شهید شد و به شهدای کربلا پیوست و من را هم بپذیر امام حسین (ع) و مثل حُر شهیدم کن انشاا... . 💠برادران و خواهران گرامی اگر ما الان در جبهه سوریه و عراق بر علیه تکفیریها و داعش نجنگیم فردا باید در ایران با آنها مبارزه کنیم. 💠زمانی که در هشت سال دفاع مقدس برادرانی بودندکه از با ارزش ترین چیزشان یعنی جانشان گذشتندتا ما در آرامش باشیم.امروز هم وظیفه منِ پاسدار و امثال من هست که راه شهدا را ادامه دهیم تا آیندگان در آرامش باشند 💠و به همه خواهران و برادران خودم چه در خانواده و اقوام و جه برادر خواهر ایرانی خود سفارش می کنم که تقوای الهی پیشه کنید(در جوانی پاک بودن شیوه پیغمبری است-ورنه هر گبری به پیری می شود پرهیزگار) 💠خواهران عزیز و گرامی شما با رعایت حجاب می توانید مقداری زیاد از گناه را در جامعه بردارید. حجاب محدودیت نیست بلکه مصونیت از گناه میباشد. 💠از پول حقوقم ده درصد آن را هر ماه کمک به هیأت های عزاداری امام حسین و ایمه اطهار کنید؛ ده درصد دیگر حقوقم را کمک به کمیته امداد برای تهیه جهاز برای عروس و داماد ها کنید هر ماه. @azkarkhetasham
یک شــب میان آرزوهایت گُمم کردی... هر شــب میان خاطراتم ، ردپای تـوست...! 📎نازدانه #شهید_پویا_ایزدی🌷 #سالروز_شهادت @azkarkhetasham
سكوتِ كوچه‌ٔ خاموش ما را به آتـش می‌ کشاند حجله‌ی تـو . . . #پنجشنبه_های_دلتنگی #یاد_شهدا_باصلوات🌷 @azkarkhetasham
الهٰی به عَلیٍ تا که گفتم یا #علی شوریده و شیدا شدم تا نجف پرواز کردم #راحت از غم‌ها شدم قطره بودم از کرامات #علی دریا شدم لایق دست دعای حضرت #زهرا شدم @azkarkhetasham
از کرخه تا شام
الهٰی به عَلیٍ تا که گفتم یا #علی شوریده و شیدا شدم تا نجف پرواز کردم #راحت از غم‌ها شدم قطره بودم
حواسم شش دانگ به تربیت پسر‌ها بود. برایشان ساعت گذاشته بودم که از فلان ساعت نباید دیرتر از مدرسه برسید خانه. یا تابستان‌ها که تعطیل بودند تنها از ساعت ۶ تا ۷ حق داشتند بیرون با بچه‌ها بازی کنند. موقع درس خواندنشان که می‌شد محمد را می‌فرستم زیر زمین، محرم را می‌فرستادم یکی از اتاقها، هادی را می‌فرستادم آشپزخانه، مهدی را هم می‌گذاشتم داخل یک اتاق دیگر، محسن را هم می‌فرستادم حیات. نمی‌گذاشتم کنار هم باشند که حواسشان پرت شود. شما توجه کن پنج پسر داشتن یعنی پنج کتونی میخی، پنج شلوار لی و پنج کیف مدرسه. هر روز بدون اینکه بفهمند داخل کیف هایشان را نگاه می‌کردم مبادا چیز نامربوطی پیدا کنم. بهشان سفارش کرده بودم مسیر مدرسه را از همین راهی که می‌روید از همان برگردید. اگر اتفاقی افتاد من بیایم مدرسه. تا کمی دیر می‌کردند سریع می‌رفتم مدرسه. یک روز محرم و برادرهایش آمدند خانه یک جک ماشین دستشان هست. پدرش پرسید: این چیه؟ محرم گفت در شهرک بعثت یک ماشین وسیله خالی کرد هر کسی یک چیزی برای خودش برداشت و برد ما هم این را آوردیم. پدرش به شدت ناراحت شد و گفت همین الان برمی‌گردانید سر جایش. گفتند الان شب شده ما می‌ترسیم، گفت: خودم هم می‌آیم. دست پنج تا را گرفت و رفتند گذاشتند سر جایش. پدرش گفت: این کار حرام است، دزدی است! هر کسی هم ببرد شما نباید ببرید. شوهرم به شدت حواسش به نان حلال آوردن بود و من هم از داخل خانه مواظب بودم تا محرم و بقیه بچه‌ها درست بزرگ شود. سال دوم دانشگاه یکروز آمد گفت: مامان سعید همکلاسی ام می‌گوید دایی من در دانشگاه امام حسین (علیه السلام) است، تو هم برو دانشگاه امام حسین (علیه السلام) امتحان بده. آخه مامان دلم می‌خواهد بروم سپاه. پدرش می‌گفت تو قبول نمی‌شوی. اما من گفتم باشه بیا برو شاید قبول شدی مادر. امتحان داد و اتفاقا قبول شد. محرم اینگونه وارد سپاه شد. وقتی وارد سپاه شد می‌دانستم مأموریت زیاد می‌رود، اما برایمان توضیح نمی‌داد کجا می‌رود و چطور؟ ما هم سوال نمی‌کردیم. اما آخرین باری که می‌خواست برود متوجه شدیم می‌رود سوریه. پدرش گفت نمی‌دانم چرا حس می‌کنم این بار دفعه آخری بود که او را دیدیم. تا این را گفت بند دلم پاره شد و گفتم حاجی اگر مطمئنی اجازه نده برود. گفت: چرا اجازه ندهم؟ او خیلی وقته این راه را انتخاب کرده حالا بعد از این همه مدت مانعش شوم؟ خدامی‌خواست که برود و برای حضرت زینب (سلام الله علیها) به شهادت برسد. @azkarkhetasham
✨یا صاحب الزمان (عج)✨ بر مشامم مےرسد هر لحظہ بوے انتظار... بر دلم ترسم بماند آرزوے وصل یـار تشنہ دیدار يارم، معصیت مهلت بده... تا بمیرم در ركابش با ڪمال افتخـار @azkarkhetasham