#سیره_شهدا
مهمات نیروها کم بود. تعدادی از رزمنده ها حتی اسلحه هم نداشتند.
ابراهیم و یکی از رفقا به اطراف سنگر های دشمن رفتند و خیلی زیرکانه تعدادی از عراقی ها را به اسارت گرفتند.
زمانیکه عراقی ها ، که همراهشان مهمات و اسلحه بود را به سمت نیروهای خودی می بردند ، یک جوان آمد و یک سیلی به صورت یک اسیر زد و گفت عراقی مزدور.
ابراهیم که این صحنه را دید اسلحه اش را روی زمین گذاشت و فریاد زد:
برای چی زدی تو صورتش؟!
جوان جا خورد و گفت:
مگه چی شده؟! اون دشمنه.
ابراهیم خیره خیره به صورتش نگاه کرد و گفت:
اولا اون دشمن بوده ، اما الان اسیره.
ثانیا اینا اصلا نمی دونن برای چی با ما میجنگن. حالا تو باید اینطوری برخوردکنی؟!
جوان رزمنده بعد از چند لحظه سکوت ، رفت و پیشانی اسیر عراقی را بوسید و معذرت خواهی کرد.
در آن لحظات نگاه های متعجب اسرای عراقی حرفهای زیادی داشت.....
#شهیدابراهیم_هادی
📕 سلام برابراهیم ۱
🌹 اللهم عجل لولیک الفرج...🌹
@azkarkhetasham
#سیره_شهدا
بسیار به درس خواندن تأکید داشت.
در منطقه هنگامی که عملیات نبود رزمندگانی که کمسواد یا بیسواد بودند را جمع میکرد و به آنها درس میداد ،
افراد باسواد دیگر را هم در این زمینه بکار گرفته بود تا به بقیه رزمندگان درس یاد بدهند.
عقیده داشت اگر رزمندگان ، بیسواد بمانند ، پس از جنگ کسانی که به جهاد اهمیت ندادند و ماندند و درس خواندند همه پستها را تصاحب میکنند در صورتی که صلاحیت ندارند.
عقیده داشت انسان باید همه کارهایش را به موقع انجام دهد و نباید به امید شهادت امور دنیا را عقب انداخت.
به ازدواج جوانان بسیار تأکید داشت و به همه توصیه میکرد در عین حالی که درست زندگی میکنید و درس میخوانید ، به دنبال جهاد و شهادت هم باشید ...
مسئول قرارگاه تاکتیکی عملیات کربلای ۵
#شهیدکماالدین_کامروا
🌹 اللهم عجل لولیک الفرج...🌹
@azkarkhetasham
#سیره_شهدا
فدایی حضرت زهرا (س) بود.
از آنها که وجودشان با محبت مادر سادات گره خورده.
حجت الاسلام علی سیفی برای رزمنده ها مداحی می کرد و از مادر سادت میگفت.
او شفایافته امام رضا (ع) در مشهد بود. مرتب گردان خودش را عوض میکرد تا کسی پی به روحیاتش نبرد.
از کراماتش همین بس که قبل از هر عملیات، به دوستانش دقیق میگفت که چه کسانی شهید و چه کسانی...
شهادت خودش را دقیق پیش بینی کرد. او روحانی و غواصی بود که خط شکن عملیات والفجر 8 شد.
خوابش را دیدند. گفتند در برزخ کجایی و چه میکنی ؟
گفت: نمیدانم. هرجا حضرت زهرا (س) باشد همانجا هستم.
#شهیدحجت_السلام_علی_سیفی
🌹 اللهم عجل لولیک الفرج...🌹
@azkarkhetasham
#سیره_شهدا
همه میدانند که ابراهیم انسان به تمام معنا کامل بود. اما برایم سوال ایجاد شد ،
چرا ابراهیم یکباره اینقدر تغییر کرد؟ چرا در مسایل اخلاقی و دینی از تمام دوستان جلو افتاد؟
به جز پدر و مادرش که در تربیت او بسیار تاثیر داشتند ، یکی از اهالی محل بود که در شخصیت او موثر بود. شخصی بود که در حوالی منزل آن ها و در نزدیکی میدان خراسان ساکن بود. پهلوانی به نام سید_عباس.
او یک انسان ورزشکار و فرهیخته بود. خیلی ابراهیم را دوست داشت. هرجا میرفت ابراهیم را با خودش میبرد. میگفت:
من عاشق حیا و ادب این پسر هستم.
سید عباس برای ما حرف میزد. او غیر مستقیم نصیحت میکرد. سیدعباس آدم دنیا دیده و بـا سوادی بود نگاهش به دنیا و زندگی یک نگاه الهی بود.
یکی از مهم ترین مسائلی که سید عباس به ابراهیم تاکید می کرد بحث حیا بود.
میگفت : اگه کسی بـا حیا بود امید بـه سعادتش هست اما انسان بی حیا دین ندارد.
ابراهیم تحت ثاثیر او همیشه لباس های گشاد میپوشید. هیچ گاه در حضور دیگران لخت نمی شد. ابراهیم در مقابل نامحرم به شدت حیا داشت.
ما وقتی به منزل ابراهیم می رفتیم اصلا با مادر و خواهر او برخورد نداشتیم.
کسی را بـرای رفاقت انتخاب می کرد که حیا داشته باشد. اگر می دید شخصی دریده و بی حیاست تلاش می کرد که رفتارش را تغییر دهد.
به خاطر همین حیا بود که آرزو داشت پیکرش برنگردد. در مراسم یکی از شهدا بـه بهشت زهرا رفتیم آنجا پیکر شهید را می شستند و مردم نگاه می کردند.
ابراهیم گفت:
خدا کنه ما این طوری نشیم.
کسی که آدم رو شستشو می کنه اگه دقت لازم را نداشته باشه جلوی مردم خیلی بد میشه.
بعد ادامه داد من از خدا خواستم مثل حضرت_زهرا گمنام باشم و کارم به غسال خانه نرسه....
#شهیدابراهیم_هادی
📕 سلام بر ابراهیم ۲
🌹 اللهم عجل لولیک الفرج...🌹
@azkarkhetasham
#سیره_شهدا
در قم طلبه بود. با شهید میثمی ، هم حجره بودند.
مصطفی یک عاشق واقعی بود. سه شنبه ها با دوستانش با پای پیاده عازم جمکران بود.
وقتی مریض شد ، برادرش به دیدنش آمد. وسایلش را جمع کرد تا به اصفهان برگردند.
یک کیسه لباسهای کارگری داشت. از دوستش پرسید:
این ها چیست؟
گفت: مصطفی روزهای آخر هفته در کارخانه گچ ، کار میکند و مزد آن را به آیت الله قدوسی میدهد تا به شهریه طلبه های متاهل اضافه کنند....
#شهیدمصطفی_ردانی_پور
📕 مصطفی
اثر نشر هادی
🌹 یاد کنید شهدا را با ذکر صلوات🌹
@azkarkhetasham
#سیره_شهدا
ابراهیم طوری برخورد میکرد که گویی از تمام رفاهیات دنیایی برخوردار است.
گذران زندگی برای او که یتیم بزرگ شده سخت بود اما با کار در بازار ، درآمد لازم را برای خودش کسب کرد.
او پول خودش را هم برای دیگران هزینه میکرد.
نه موقعیت های ویژه او را ذوق زده میکرد و نه از دست دادن موقعیت ها او را ناراحت میکرد.
هیچ وقت لباس نو نمیپوشید. میگفت:
هر زمان تمام مردم توان پوشیدن لباس نو و زیبا داشتند ، من هم میپوشم....
#شهیدابراهیم_هادی
📚سلام بر ابراهیم2
@azkarkhetasham
#سیره_شهدا
سربازی اش را باید داخل خانه ی سرهنگ می گذراند.
وقتی وارد خانه شد و چشمش به زنِ نیمه عریانِ سرهنگ افتاد ، پا به فرار گذاشت و به پادگان برگشت.
جریمه اش تمیز کردن تمام دستشویی های پادگان بود.
می گفت:
تا پایان خدمت حاضرم جریمه شوم ولی دوباره به آن خانه برنگردم..
#شهیدحاج_عبدالحسین_برونسی
@azkarkhetasham