#خاطرات_شهید
💠امداد غیبی
در منطقه حمیدیه، شب بچهها به آقای نیک عیش اعتراض کردند. آقا، نیروهای عراقی عقب نشینی میکنند، شما چرا دستور حرکت به جلو را نمیدهید. ایشان گفت: یه کم صبر کنید تا ببینید چه میشود بعد حرکت میکنیم. توقف تا صبح ادامه یافت. صبح به قدرت خدا باران آمد ؛ مینهای کاشته شده دشمن نمایان شد. آقای نیک عیش با دیدن این صحنه گفت: نگاه کنید؛ اگر دیشب حرکت میکردیم همه کشته میشدیم.
از کرخه تا شام
🔰 برشی از کتاب #رفیق_مثل_رسول:
برای رفع خستگی و فرار از گرما،
گوشه ای زیر آفتاب گیر مغازه ها نشستیم نگاهم به بچه هایی افتاد که برای آب بازی داخل حوض بزرگ وسط میدان رفته بودند از خنده های از ته دلشان معلوم بود با یک بهانه ساده مثل آب بازی گرما را می شود فراموش کرد به امین گفتم: "یک راه حل ساده برای خنک شدن پیدا کردم بریم؟"
لبخند امین و بچه ها تأیید رفتن ما تا وسط آن حوض شد پنج شش نفری رفتیم داخل حوض وسط میدان نقش جهان بچه ها از دیدن ما سر ذوق آمده بودند و بیشتر مشغول آب بازی شدند چند توریستی که از کنار ما رد شدند هم شروع کردند به عکاسی دلم می خواست خوشحال بودن ما و بچه ها وسط یکی از زیباترین آثار تاریخی در قاب عکس آن ها معنی امنیت، آرامش و مهربانی را ثبت کند.
#شهید_رسول_خلیلی🌷
@azkarkhetasham
از کرخه تا شام
شب بود که رفتند مأموریت
در اونجا با توجه به صعب العبور بودن و مسایل دیگر منطقه باید سه نفر به سه نفر اعزام می شدند
اما تصمیم بر آن شده بود که حداقل دو گروه شش نفره وارد منطقه بشوند به همراه یک فرمانده گردان که آقای جعفرخانی بود که به شهادت رسید
خود ایشون هم شش ماه قبل از شهادتش بازنشست شده بوده که گفته بوده تا یک نفری رو مثل خودم پیدا نکنم و خاطرم جمع نشود نمی روم
انجام این مأموریت را هم ایشان قبول می کنند
آقای میریان گفت که جعفرخانی از من هیچ وقت چیزی نمی خواست ولی این دفعه خواست اجازه بدهم خودش از بین نیروها افرادی که می خواهد برای این مأموریت انتخاب کند
فرمانده گردان بلند می شه و به صراحت می گه که این مأموریتی که می رویم هیچ کدام از ما بر نخواهد گشت
حداقل ده نفر از ما شهید خواهد شد. چه کسی می آید؟
سی و پنج نفر از اون جمع بلند می شوند که یکی از اون ها هم محمد بوده
از این سی و پنج نفر باز یازده نفر رو جدا می کند
چند نفری از دوستان فرمانده گردان که درجه های بالایی داشته اند وقتی نگاه می کنند و می بینند که آقای جعفرخانی این دو نفر جوان
#محمد_محرابی_پناه و #کمیل_صفری_تبار
را انتخاب کرده است خیلی ناراحت می شوند و می گویند از اینجا که برگردیم دیگر با او کار نخواهیم کرد!
چرا ما که تجربه و توان بیشتری داشتیم انتخاب نکرد
تقریباً برای همه مسجّل بوده که همراه این عملیات حتماً شهادت هم هست. محمد هم وارد منطقه عملیاتی شده و همراه با دوستش صفری تبار که عقد اخوت برای #شفاعت و #شهادت🌹 بسته بودند شهید می شوند
#به_نقل_از_پدر_شهید_محرابی_پناه
@azkarkhetasham
💠مستاجر💠
شام که خوردیم، به من گفت «حاج آقا! باید چندتا استخاره برام بگیری. »
گفتم «چی شده؟»
گفت «صاحب خونه جوابمون کرده. رفتم امروز هفت هشت جا رو دیدم. زیرزمین، بالا. همه شون تنگ و تاریک و کوچیک بودن. »
گفتم «خب، می رفتی سراغ خونه های بزرگ تر. »
گفت «نمی تونم، توانش رو ندارم. حالا می خوام استخاره کنی تا یکیش رو انتخاب کنم. »
صاحب خانه از آن طرف سفره به من گفت «چی می گه؟»
گفتم «همین که شنیدی. »
گفت «یعنی ناصری جدی جدی خونه نداره؟ مستأجره؟»
باورش نمی شد.
#سرلشکر_شهید_محمد_ناصری
📚یادگاران، جلد ۱۳، ص۳۰
#خاطره
@azkarkhetasham
📩📩📩
📩📩📩
📩📩📩
🖍 #پندنامه
🔹آنان که به من بدی کردند، مرا هوشیار کردند...
🔹آنان که به من خوبی کردند، به من مهر و وفا آموختند...
🔹آنان که به من انتقاد کردند، به من راه و رسم زندگی آموختند...
🔹آنان که به من بی اعتنایی کردند، به من صبر و تحمل آموختند...
🔸پس خدایا!
به همه اینان که باعث تعالی دنیوی و اخروی من شدند، خیر و نیکی دنیا و آخرت عطا کن. »
.شهید دکتر مصطفی چمران🌷
@azkarkhetasham
🌷طلبه شهید #محمدهادی_ذوالفقاری ،
روز شهادت امام هادی(ع) به دنیا آمد ، اسمشو گذاشتن هادی ، به امام هادی(ع) علاقه زیادی داشت و در شهر امام هادی(ع) سامرا به شهادت رسید.
یه قانون تو دنیا هست که میگه تو زندگی عاشق هر چی باشی مثل همون میشی..
حواسمون باشه تو زندگیامون به چی دلبستگی داریم!!!
نگاه کنیم به زندگی شهدا ببینیم اونها عاشـق چی بودن...!؟؟؟
@azkarkhetasham