eitaa logo
از کرخه تا شام
162 دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
57 ویدیو
1 فایل
زنده نگه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست. (امام خامنه ای) کپی برداری از مطالب با ذکر صلوات بلا مانع است. منتظر نظرات-پیشنهادات و مطالب شما هستیم. ارتباط با خادم کانال @abozeynab0
مشاهده در ایتا
دانلود
از کرخه تا شام
🍃🌺🍃🌺🍃 🌷چند سالی بود که با محمدحسن بودم و چون مسافت محل سکونت ما تا محل کار تقریبا زیاد بود فرصت مناسبی بود که همدیگر رو خوب ... طی این مدت از لذت میبردم. 🌷با اینکه بود و مسیر سرویس ما هم از مناطق بالا شهر تهران میگذشت، بارها توجه کردم که خیلی تلاش میکرد مسائل شرعی رو تو نگاه به رعایت کنه! 🌷رسول همیشه سر به زیر بود و از نگاه به نامحرم إبا میکرد. 👌ازش پرسیدم تو رسول چی دیدی که فکر میکنی شد عامل ؟ 🌷گفت: به جرات میتونم بگم دوری از نامحرمش...بین رفقا دائما میگیم این صفت رسول باعث شد رو از خدا بگیره... 🌷شنیدم از اطرافیان که گفتن: تو صحبت با نامحرم حتی با بستگان هم همیشه سرش پایین بود. 🖊به نقل از دوست شهید 🌷 @azkarkhetasham
از کرخه تا شام
🌸﷽🌸 چه میشود روزی سوریه امن و امان شود و کاروان راهیان نور مثل شلمچه و فکه به سمت حلب و دمشق راه بیافتد فکرش را بکن راه میروی و راوی میگوید اینجا قتلگاه است یااینجا معراج و و است که مستقیما مورد هدف تیر قناصه چی داعش قرار گرفتند یا اینجا را که می بینی همان جایی است که را دوره کردند و شروع کردند از پایش زدند تا ... شهید شد یا مثلا اینجا همان جایی است که نماز جماعت میخواند بالای همین صخره نیروهای دشمن رو رصد میکرد و بعدش به کمین دشمن خورد را که میشناسید همینجا با لهجه آذری برای بچه ها مداحی میکرد یا آخرین لحظات زندگیش را اینجا درخون خودش غلتیده بود یا اینجا عباس وار پرکشید را همینجا سرش بالای نیزه رفت و شهید در این دشت با یارانش پر کشید عجب حال و هوایی میشود کاروان راهیان نور مدافعین حرم ...... عجب حال و هوایی.......😭 @azkarkhetasham
بهشت را دوبار دیدم یک بار در چشمانت و یک بار در خنده‌هایت چشم‌هایت چه خیس می‌خندند #پاسـدار_مدافع_حرم #شهـید_رسول_خلیلی @azkarkhetasham
از کرخه تا شام
🔰 برشی از کتاب : برای رفع خستگی و فرار از گرما، گوشه ای زیر آفتاب گیر مغازه ها نشستیم نگاهم به بچه هایی افتاد که برای آب بازی داخل حوض بزرگ وسط میدان رفته بودند از خنده های از ته دلشان معلوم بود با یک بهانه ساده مثل آب بازی گرما را می شود فراموش کرد به امین گفتم: "یک راه حل ساده برای خنک شدن پیدا کردم بریم؟" لبخند امین و بچه ها تأیید رفتن ما تا وسط آن حوض شد پنج شش نفری رفتیم داخل حوض وسط میدان نقش جهان بچه ها از دیدن ما سر ذوق آمده بودند و بیشتر مشغول آب بازی شدند چند توریستی که از کنار ما رد شدند هم شروع کردند به عکاسی دلم می خواست خوشحال بودن ما و بچه ها وسط یکی از زیباترین آثار تاریخی در قاب عکس آن ها معنی امنیت، آرامش و مهربانی را ثبت کند. 🌷 @azkarkhetasham
از ازل در طَلَبَت چشم ترم گفت حسین هرکجا بال زدم، بال و پرم گفت حسین مادرم داد به من درس محبت اما من حسینی شدم از بس پدرم گفت حسین هر کس که حسینی است حقیرش مشمار در رتبه کبیر است صغیرش مشمار عنوان گدائی درش آقائی است آقاست گدای او فقیرش مشمار #شهید_رسول_خلیلی🌷 @azkarkhetasham
از کرخه تا شام
🔹شب‌های جمعه به بهشت زهرا می‌رفت و پس از نماز جماعت مغرب و زیارت مزار شهدا، می‌رفت آن قبرهای شهدای گمنام را که رنگ نوشته‌هایش رفته بود، با قلم بازنویسی می‌کرد. قلم‌هایش را هنوز نگه داشتیم. 🔹بعد از آن به زیارت حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام می‌رفت و در مراسم احیای حاج منصور ارضی شرکت می‌کرد و تا صبح آنجا بود. 🔹این برنامه ثابت شبهای جمعه‌اش بود..صبح می‌آمد خانه، استراحت مختصری می‌کرد و دوباره بلند می‌شد و می‌رفت بیرون..هیچ وقت بیکار نبود. 🔹وقتی که شهید شده بود، سر مزارش مداح می‌گفت تا حالا هیچ وقت استراحت نکردی. الآن وقت استراحتت است! شب و روز در تلاش و کوشش بود، برای اینکه پایه‌های ایمان و تقوایش را محکم کند. 🌷 @azkarkhetasham
از کرخه تا شام
‼️یک رفیقی داشتیم به اسم آقا هادی از طلاب و بزرگان حوزه علمیه امیرالمومنین ع شهرری بود...با شهیدخلیلی خیلی رفیق بود... ‼️بعد شهادت رسول خلیلی یه روز گفت رسول یه شب قبل اینکه بره سوریه اومد و یه سوال ازم پرسید و بعدش گفت تا زنده ام جایی نقل نکن... ‼️با تعجب گفتم چی پرسید؟! گفت رسول ازم پرسید معنی کلمه (ذاب) به فارسی چی میشه؟! گفتم یعنی دفاع یا دفاع کننده...چطور؟! ‼️شهید خلیلی گفت: میشنوم تو گوشم یه نوایی میگه ‼️آقا هادی میگفت رسول بغض کرد و گفت : هادی فردا دارم میرم سوریه... ان شاءالله که بتونم از حرم دختر رسول خدا دفاع کنم... 🌷 @azkarkhetasham
از کرخه تا شام
✒️ 💠به حلال و حرام خدا خیلی اهمیت می‌داد. در استفاده از اموال بیت المال بشدت مراقبت داشت. اهل امر به معروف و نهی از منکر بود. 💠روزی که جنازه‌اش را آوردند خانه و به داخل اتاقش بردند، دوستان جوانش دور جنازهجمع شده بودند، گریه می‌کردند و می‌گفتند: دیگر رسول نیست به ما بگوید غیبت نکن، تهمت نزن... 💠حتی یادم هست آخرین باری که خواست به سوریه برود، آمد ۱٠٠ هزار تومان به من داد. گفت بابا این خمس من است. برایم رد کن. من دیگر فرصت نمی‌کنم. در مراقبت چشـم از حرام، در رعایت حق الناس، به ریزترین مسائل توجه داشت. 💠شب‌های جمعه به بهشت زهرا می‌رفت و پس از نماز جماعت مغرب و زیارت مزار شهدا، می رفت آن قبرهای شهدای گمنام را که رنگ نوشته‌هایش رفته بود، با قلم بازنویسی می‌کرد. قلم‌هایش را هنوز نگه داشتیم. 💠بعد از آن به زیارت حضرت عبدالعظیم حسنی(علیه السلام) می‌رفت و در مراسم احیای حاج منصور ارضی شرکت می کرد وتا صبح آنجابود. این برنامه ثابت شبهای جمعه‌ اش بود. 💠صبح می‌آمد خانه استراحت مختصری می‌کرد و دوباره بلند می‌شد و می رفت بیرون. هیچ وقت بیکار نبود وقتی که شهید شده بود، سر مـزارش مداح میگفت: تا حالا هیچ وقت استراحت نکردی. الآن وقت استراحتت است! شب و روز در تلاش و کوشش بود، برای اینکه پایه‌های ایمان و تقـوایش را محکم کند. 🌷 یادش با صلوات @azkarkhetasham
از کرخه تا شام
می‌گفت در دوره آموزشی بسیج، یک شب رسول، من را کنار کشید. حالا آن موقع سیزده ساله بود. گفت آقا مرتضی شما آدم خوبی هستید و من به شما اعتماد دارم. یک چیزی می‌خواهم بگویم، فقط از شما می‌خواهم که به هیچ کس نگویید. تاکید کرد که به پدرم نگویید، به مادرم نگویید، به برادرم روح الله نگویید. من اول فکر می‌کردم یک کار خطایی کرده یا تقصیری از او سر زده. گفتم خوب بگو. گفت آقا مرتضی شما آدم پاک و مومنی هستید، دعایتان هم مستجاب می‌شود. دعا کنید ما شهید بشویم! آقا مرتضی ‌گفت؛ من همانجا چشمم پر اشک شد، رفتم پشت چادرها و شروع کردم به گریه که این بچه در این سن و سال چقدر از امثال ما سبقت گرفته! 🌸🌷 @azkarkhetasham
از کرخه تا شام
خاطرات شهدا انگشترهایی که براخودش تهیه میکرد معمولا بارکاب های خوبی بود، اما یکی دوماه بیشتر در انگشتش نمیدیدی. هرکدام از دوستانش که خوشش می امد به او می بخشید. در مورد لباس هایش هم همینطور بود، لباسی که امانت میداد، محال بود پس بگیرد. برای عروسی دوستانش که می رفت محال بودکه دست خالی برود، مقید بودکه حتما هدیه ای تهیه کند ودوستان دیگرش را هم مجاب میکرد که باهم یا یک سکه طلا بخرند یا پاکت پولی را هدیه بدهند. میگفت اول زندگیشان هست باید کمکشان کنیم...!!! راوی: مادر بزرگوار شهید @azkarkhetasham
شهید رسول خلیلی: این دنیا با تمامیِ زیبایی‌ ها و انسان‌ های خوب و نیکوی آن محل گذراست نه وقوف و ماندن! تمامی ما باید برویم و راه این است دیر یا زود فرقی نمی‌کند، اما چه بهتر که زیبا بروی... #شهید_رسول_خلیلی هدیه به ارواح پاک شهدا صلوات @azkarkhetasham
از کرخه تا شام
یک رفیقی داشتیم به اسم آقا هادی از طلاب و بزرگان حوزه علمیه امیرالمومنین ع شهرری بود... . با شهید خلیلی خیلی رفیق بود... بعد شهادت رسول خلیلی یه روز گفت رسول یه شب قبل اینکه بره سوریه اومد و یه سوال ازم پرسید و بعدش گفت تا زنده ام جایی نقل نکن... با تعجب گفتم چی پرسید؟! گفت رسول ازم پرسید معنی کلمه (ذاب) به فارسی چی میشه؟! گفتم یعنی دفاع یا دفاع کننده...چطور؟! شهید خلیلی گفت: میشنوم تو گوشم یه نوایی میگه . آقا هادی میگفت رسول بغض کرد و گفت هادی فردا دارم میرم سوریه... ان شاءالله که بتونم از حرم دختر رسول خدا دفاع کنم... @azkarkhetasham