از کرخه تا شام
#ستاره_های_زینبی
🌺حسین ۲۷ سال داشت و جمعاً ۲۵ بار کربلا رفت..اولین سفرش را در ۲۰ سالگی رفت. درمناسبتهای مختلف بهصورت مستقل جدای از سازمان حج و زیارت به کربلا میرفت. اغلب با ماشین دوستهایش میرفت. وقتی هم خانمش را عقد کرد، او را به کربلا برد. عاشق کربلا بود.
🌺حتی اگر چند روز مرخصی داشت، آن چند روز را به کربلا میرفت یک بار، یک کربلای سه روزه رفت. میخواست شب جمعه را کربلا باشد. وقتی عراقیها گذرنامهاش را دیده بودند، به او گفته بودند: «أنتَ مجنون»!
#شهید_حسین_هریری🌷
@azkarkhetasham
از کرخه تا شام
#ستاره_های_زینبی
🔹شبهای جمعه به بهشت زهرا میرفت و پس از نماز جماعت مغرب و زیارت مزار شهدا، میرفت آن قبرهای شهدای گمنام را که رنگ نوشتههایش رفته بود، با قلم بازنویسی میکرد. قلمهایش را هنوز نگه داشتیم.
🔹بعد از آن به زیارت حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السلام میرفت و در مراسم احیای حاج منصور ارضی شرکت میکرد و تا صبح آنجا بود.
🔹این برنامه ثابت شبهای جمعهاش بود..صبح میآمد خانه، استراحت مختصری میکرد و دوباره بلند میشد و میرفت بیرون..هیچ وقت بیکار نبود.
🔹وقتی که شهید شده بود، سر مزارش مداح میگفت تا حالا هیچ وقت استراحت نکردی. الآن وقت استراحتت است! شب و روز در تلاش و کوشش بود، برای اینکه پایههای ایمان و تقوایش را محکم کند.
#شهید_رسول_خلیلی🌷
@azkarkhetasham
از کرخه تا شام
#ستاره_های_زینبی
🔰همسر شهید: انگار ناف مهدی را با #کربلا بریده بودند. در طول زندگی ۳۲ ماهه مان، سه سفر پیاده #اربعین رفت و دو بارش مرا هم با خودش برد. سفر اول خواهر و شوهر خواهرم هم همراه مان بودند.
🔰 پس از سلامی به حضرت علی (ع) در نجف، حرکت کردیم. شب اول تا دو نصف شب راه می رفتیم. سفر با او اصلا #خستگی نداشت. وسط راه روضه هم می خواند همه را می گریاند.
وسط راه بچه ای دو ساله را دیدیم که به زائرها آب می داد. با دیدنش گل از گل مهدی شکفته بود.
🔰 رفت با او عکس گرفت. گفت: «انشاء الله خدا چنین بچه ای بهمان بدهد سال دیگر با او بیائیم اربعین»...نزدیک کربلا از یکی از #موکب ها جارو گرفت و شروع به کار شد. جارو می کرد و می گفت: «این ها خاک قدم های زائر های کربلاست. بردارید برای قبرهای تان».
#شهید_مهدی_نوروزی🌷
@azkarkhetasham
#ستاره_های_زینبی
🌹🍃شهادتش به نذری که دو سال پیش با رفقایش کردند بر می گردد؛یکهیئت،زیارت عاشورا بر پا کردند و فقط از اهل بیت(علیهم السلام)شهادت را طلب می کرد..
🌹🍃همیشه دعای بعد از نمازهایش این بود که مرگش با شهادت رقم بخورد..یکی از خصوصیات اخلاقی بارز شهید این بود که در کارهایش اخلاص زیادی داشت ومعتقد بود که هر کاری راباید به نحوه شایسته انجام دهد...
✍راوی:همسر شهید
#شهید_قدیر_سرلک🌷
از کرخه تا شام
#ستاره_های_زینبی
🔰قبل از عمليات با هم قرار گذاشته بودیم اگر مجروح يا شهيد شديم قبل از هر اقدامی لوازم مهم مثل بيسيم و جی پی اس رو برداريم ،همينطور انگشتر و ساعت هامون.
🔰 از همه چی مهمتر انگشترامون بود..وقتی بانگ توپ٢٣بلند شد و مسعود و همرزمانش روی زمين افتادن ، رسيدم بالای سرش بيسيم و جی پی اس رو برداشتم،مسعود رو كشيدم عقب و سوار بر ماشين به سمت درمانگاه.
🔰 تو درمانگاه صحرايی با چشمانی پر اشك، ياد حرفمون افتادم ،خواستم انگشتر رو در بيارم،انگشتر رو كمی حركت دادم اما دلم نيومد،بدنش پر از تركش بود،همينطور دستها و انگشتان،دلم نيومد انگشتر رو به زور و از روي زخم ها در بيارم..دوباره سوار بر ماشين بعدی به سمت عقبه و قسمت شهدا برگشتيم.
🔰.خيلی پيگير انگشتر مسعود بودم ، با دعوا وارد قسمت شهدا شدم و از مسئولش پيگير شدم،گفت :نگران نباش به دست صاحبش ميرسه. اما من همچنان نگران قولی بودم كه به هم داده بوديم. برگشتيم به ايران و وقتی انگشتر رو دست مادرشون ديدم..دلم آروم گرفت.
#شهید_مسعود_عسگری🌷
#سالروز_شهادت
@azkarkhetasham